#تلنگر
نگران نباش
خدا در برابر اشکهایت نابینا نیست
در برابر دعاهایت ناشنوا نیست
و در برابر دردهایت سکوت نمیکند
در آنجایی که گفته:
اُدعونی اَستَجِب لَکُم
بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را
او میبیند
میشنود
و نجات میدهد...
کافی است تا تنها به او اعتماد کنی.
#حتی_یک_ترمز....!
🌷یه موتور گازی داشت کارهای توی پایگاه مثل خرید و.... را همیشه با آن انجام مى داد. مرتب از طرف بعضی از خلبانها مورد نکوهش قرار مى گرفت. می گفتن: علی شأن یک خلبان را رعایت نمى كند.
🌷ولی او کاری با این کارها نداشت، تا کار بود و پرواز و گردان، ماشین و راننده در اختیارش بود. برای کار شخصی حتی اگر در مسیر حرکت ماشین گردان بود هرگز توقف نمى كرد. مى گفت: برمى گردم با همون موتورم میرم، نمى خوام با پول بیت المال حتی یک ترمز برای من زده بشه......
🌹 به ياد خلبان شهید علی اقبالی مقدم
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🌷 شهید دانشجوی پیرو خط امام(ره) #محسن_وزوایی
مادر بزرگوارشان میگفت؛
در #عملیات_فتح المبین محسن گفت: رسیدیم نزدیک کربلا
گفتم: محسن جان اگر راه کربلا باز شود یکسره از آنجا میروی.
گفت: نه میایم شما را میبرم
گفتم: محسن جان دلم آب نمیخورد، که تو کربلا را ببینی.
گفت: مادر من #کربلا را برای خودم نمیخواهم بلکه برای #نسل_بعدی میخواهم...
شادی روحش #صلوات
🌷سردار شهید #خلیل_مطهرنیا🌷
تصمیم گرفته بود #توی_جبهه_دبیرستان_راه_بیندازد.
می گفت : «امروز بچه ها دارن این جا می جنگن و خون میدن ،عده ای بی تفاوت و اشراف زاده هم توی شهرها عین خیالشون نیست !با خیال راحت درس میخونن
فردا هم که جنگ تموم بشه ،همه مسولیت ها ی کلیدی مملکت رو بدست میگیرن ،این رزمندها هم می شن محافظ یا زیر دست اون ها...
شادی روحش #صلوات
کانال کمیل
@salambarebrahimm ⬇️#خرید_تاریکی ⬇️ 💠 بعضیها هر روز بیشتر از دیروز غرق زرق و برق دنیا میشن، طور
@salambarebrahimm
⬇️#بقیه_خوب_باشن ⬇️
💠بعضیها استاد امر به معروف هستن و هی به بقیه میگن آدم باید به دیگران خوبی کنه!
اما نوبت خودشون که میشه اصلاً کلمه «خوبی» یادشون میره!!
قرآن خوب جوابی بهشون داده:
🔻أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ
🔻آیا مردم را به نیکی دعوت میکنید و فراموش میکنید که خودتان هم باید آن را انجام دهید؟
📔بخشی از آیه ۴۴ بقره
#خودمونی_های_قرآنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استاد_پناهیان
💠یکی از علائم ظهور حجت بن الحسن
حس شهادت طلبی جوانان هست...
#امام_زمان
کانال کمیل
خواهر شهید دهقان از برادرش میگوید: 🔹"دفعههای آخر در ارتباطات تلفنی، خیلی غُر میزد از اینکه خسته
🌸مادر شهید دهقان:
🌷جدای اینکه آیه قرآن میفرماید :
"شهدا زندهاند"
ولی من حضورش را با تمام وجودم احساس میکنم.
🌷آنقدر عشق و علاقهای بین من و محمدرضا بود که اگر محمدرضا به هر شکلی به غیر از شهادت از این دنیا میرفت به خانواده گفته بودم که من را هم باید همراه محمدرضا دفن کنید
و کسی بودم که شاید به مراسم هفتم محمدرضا هم نمیرسیدم
🌷اما حالا این مقام شهادت یک مقام عظیمی است که باعث شده ما آرامش داشته باشیم.
🌷هر موقع که دلتنگش میشویم پیش ما میآید و بوی عطر خاصی را که استفاده میکرد را استشمام میکنیم.
🌷بارها شده هیچ کس در خانه نبوده و وقتی وارد خانه شدیم متوجه شدیم که بوی عطر محمدرضا در خانه است,
حتی یکبار من از سرکار به خانه آمدم و اینقدر بوی عطرش زیاد بود که با تعجب رفتم و تلفن را برداشتم که به شوهرم زنگ بزنم وقتی تلفن را برداشتم دیدم خود تلفن بوی عطر میدهد و برایم خیلی عجیب بود.
🌷مجلس شهید رسول خلیلی که از ما دعوت کرده بودند و رفته بودیم, من اصلا طاقت نداشتم در این مجلس بنشینم و آنقدر از محمدرضا و رسول صحبت کردند که حالم خیلی بد شد. همین که نیت کردم بلند شوم یک لحظه بوی عطر محمدرضا آمد و کنار من صندلی خالی بود و احساس کردم محمدرضا کنار من نشسته که حتی برخورد شانههایش را احساس کردم.
🌷در خانه مدام احساسش میکنیم و با او حرف میزنیم صبح که دلم برایش تنگ میشود و گریه میکنم شب به خوابم میآید و من را دعوا میکند و میگوید «برای چه ناراحتی»؟
🌷از نحوه شهادتش هیچ کسی چیزی به من نمیگفت و دوستش که در سوریه با او بود از جواب دادن طفره میرفت. هنوز پیکر محمدرضا دفن نشده بود، در شب شهادت امام رضا علیهالسلام، حالم خیلی بد شد و خوابیدم همین که سرم را روی بالش گذاشتم محمدرضا به خوابم آمد و به صورت واضح میگفت: «فلانی را اینقدر سوالپیچ نکن وقتی سوال میکنی اون غصه میخوره, دوست داری نحوه شهادت منو بدونی من بهت میگم».
🌷و من را برد به آنجایی که شهید شده بود و لحظه شهادت و پیکرش را به من نشان داد که حتی بعد از این خواب نحوه شهادت را برای فرماندهانش توضیح دادم آنها تعجب کردند و گفتند شما آنجا بودید که از همه جزئیات با خبر هستید.
🌷دقیقا ساعت یک ربع به ۷ شب، در عملیات العیس در حومه حلب مورد اصابت گلوله مستقیم توپ ۲۳ قرار گرفته و از ناحیه سر و گردن زخمی و قسمت چپ بدن او از بین رفته بود که حتی فرماندهانش میگفتند از بین آن ۴ شهید یگان فاتحین، نحوه شهادت محمدرضا از همه دلخراشتر بود و آن ۳ شهید دیگر با ترکشهای این گلولهای که به محمدرضا خورده بود شهید شده بودند.
#شهید_محمد_رضا_دهقان_امیری_مدافع_حرم
5_6070873235660998065.mp3
5.07M
@salambarebrahimm
💢این مملکت امام زمانیه...
♦️خاطره حاج حسین یکتا از حضور در خلیج فارس و آمریکایی ها!!
🌷شهید #محمد_عبداللهی🌷
هر جا هرکاری بود، محمد بدون آنکه مسوولیتی داشته باشد و یا اظهار خستگی کند، به دنبال انجام آن میرفت و میگفت: #کار_نباید_روی_زمین_بماند.
خط قرمز محمد ولایت بود و میگفت: آقا نباید ناراحت شود، آقا که نمیتواند مستقیم بگوید، ما سربازیم؛ #سرباز_باید_جلو_بیاید. فرمانده باید فرماندهی کند.
شادی روحش #صلوات
🌷 شهید #حاج_عبدالله_نوریان🌷
در عملیات والفجر 4 ، در دشت شیلر میخواستیم یک مین قمقمهای را منفجر کنیم، اما نه خنثی میشد و نه منفجر؛ حاج عبدالله آمد و گفتیم: «نمیشود این را کاری کرد»
او بسم الله الرحمن الرحیم گفت، همان کارهای مرا انجام داد و مین ترکید؛ حاج عبدالله گفت: #شما_بگویید_بسماللهالرحمنالرحیم_کار_درست_میشود.
📚روز سوم
شادی روحش #صلوات
💠شهردار جبهه
در جبهه هر فرد به مدت ۲۴ ساعت، شهردار یا خادم الحسین بود و مسئولیت تهیه ی غذا و مخلفات آن را و همچنین انداختن و جمع کردن سفره، شستن ظروف صبحانه، نهار و شام را بر عهده می گرفت ….
البته بچه های دیگر در پهن کردن سفره، چیدن لوازم، آوردن خوراکی ها و جمع کردن و نظافت وسایل کمک می کردند.
وقتی قرار بود خودشان غذا درست کنند، یکی می پرسید: «برادرا! چی میل دارید؟» و اگر قرار می شد سبزی پلو باشد، دو نفر کارشناس سبزی بیابانی به سراغ سبزی میرفتند. یکی دو نفر هم به دنبال هیزم میرفتند و آشپز و همدستانش هم مشغول پخت و پز می شدند
چنان چه شهردار در نوبت وظیفه اش خوب عمل می کرد و سلیقه به خرج می داد، مرتب برای سلامتی اش صلوات می فرستادند و از او میخواستند در پُستش باقی بماند. گاهی این رفتار را برای برادری که خوب از عهدهی کار برنیامده بود انجام می دادند تا در این کار استاد شود و با او شوخی می کردند که «ننه چرا غذا سرد است؟» چرا غذا کم نمک است و از این حرف ها…