ماجرا اینه که ما توی شهر خودمون درس میخونیم که تعداد طلبه ها نسبتا پایینه و امکانات خاصی نداره ولی یکی از بچه ها بعد سال اول رفت یه حوزه قوی و خاص...
یه تماس داشتیم و اون قبل اینکه بره اونجا بلد نبود حرف بزنه ولی داشت یه طوری حرف میزد که فخر فروشی میکرد بازم بخشیدم و چیزی نگفتم ، آخر به ما توهین کرد و مسخره کرد خیلی بهم برخورد چرا فکر کرده ما بی سوادیم و ما چیزی بلد نیستیم ، گوشی رو گرفتم با ۴ تا آیه قران و حدیث و روایت و جملات سنگین سر جاش نشوندمش ، آخرش گفت دیگه بسه اعصابم رو خورد کردی و فحش داد و قطع کرد😂 خواست با چهار تا کلمه و جمله منو و رفیقم رو تحقیر کنه منم مودبانه یادش دادم با کی طرفه...
بعد که فحش داد و قطع کرد ، نگران شدم مگه چیزی بدی گفتمه ولی هر چی فکر میکنم چیز بدی نگفتم و اون همش فحش میداد ولی راضیم که بدون فحش دادن یا حرف بد زدن حقم رو گرفتم😅
دلمرفاقتیمیخواهد؛
کهبرایمسربند"یازهـــرا"ببندد
کهدلمراحسینیکند...
کهخاکیباشد
دلمرفاقتیمیخواهد؛
کهشهیدمکند..(:
″بِهْ ؏شْقِ شَهٰادَتْ″
ماجرا اینه که ما توی شهر خودمون درس میخونیم که تعداد طلبه ها نسبتا پایینه و امکانات خاصی نداره ولی ی
این حرفا رو میشه ازشون درس گرفت
مثلا در هر صنفی از جامعه حتی طلاب انسان هایی وجود دارند که در شان اون کار نیستن...
به ریش بلند و استغفرالله گفتن نگاه نکنید...
چه بسا شخصی طلبه و حافظ قران و جای مهر بر پیشانی داشته باشد اما جلوی امام زمان بایستد همانگونه که کوفیون جلوی امام زمان خویش ایستادند...
بہشِدّتدوستَتدارمولۍخاموشوپِنهانۍ
کہاينزِيباتَرينعِشقاَستولیدراُوجِويرانۍ
9.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ننه ام البنین
به چادرت گرفتارم.....😭😭😭
دلتنگم و دیدار تو درمان من است
بی رنگ رخت زمانه زندان من است
بر هیچ دلی مبـاد و بر هیچ تنی
آنچ از غم هجران تو بر جان من است
گل چو خندید محال است دگر غنچه شود
سر چو آشفته شد از عشق، بسامان نشود
خرّم آن روز که بازآیی و سعدی گوید:
آمدی؟! وه که چه مشتاق و پریشان بودم ..🌱