اصول اخلاقی فعالیت های مدنی کدام ند؟
نعمت الله فاضلی
فعالیت های مدنی بر چند اصل اخلاقی استوارند. به برخی از این اصول به اختصار می پردازم:
۱.مهر ورزی خلاقانه
گروه، جمعی متکثر و متفاوت است. تفاوت ها می تواند موجب واگرایی شود. راه پرهیز از واگرایی حذف تفاوت ها نیست بلکه راه پرهیز، جذب تفاوت ها در پرتو "محبت خلاق" است. راه پرهیز از واگرایی ان است که خلاقانه مهر بورزیم. زیرا از محبت خارها گل می شود.
آشکار است هر چه اعضای گروه متفاوت تر باشند و هر چه مستقل تر بیاندیشند گروه غنی تر، خلاق تر، فعال تر و موثرتر می شود؛ البته به شرط ان که "خلاقانه مهربان" باشند؛ در غیر این صورت تنش ها و تضادها منجر به واگرایی در گروه می شود. تداوم گروه منوط به تعهد به "محبت آگاهانه و خلاقانه" است.
محبت خلاق نیازمند پرهیز از پیش داوری است و البته پرهیز از پیش داوری نیازمند شهامت است. محبت خلاق نیازمند پذیرش "یادگیری بیشتر" است و البته یادگیری بیشتر نیازمند گرد هم آمدن و از يكدیگر آموختن است. محبت خلاق نیازمند دیدن "جنبه های مثبت و سازنده " یکدیگر است و البته دیدن جنبه های مثبت یکدیگر نیازمند قدرشناسی از فعالیت های یکدیگر است.
۲. احساس برابری
افراد از استعدادها، قابلیت ها و ظرفیت های متفاوتی برخوردارند. این ظرفیت ها و قابلیت ها را اگر جدی بگیریم از این قضاوت پرهیز می کنیم که دیگری را کهتر و خودمان را مهتر بدانیم. اخساس برابری باور به مستعد بودن همه است.
مایلم حکایتی را نقل کنم: اخیرا یکی از دانشجویانم نزدم آمد. او را دانشجوی توانایی نمی دانستم. زندگی اش را برایم حکایت کرد. این جوان بیست و پنج ساله ارگ می زد، مربی جودو بود، در ورزش جودو کمربند مشکی داشت، تعمیرکار وسایل الکترونیکی بود، لوله کش ساختمان بود، معلم بود، نقاش هم بود. استعداد، سخت کوشی و توانایی اش تحسین ام را برانگیخت.
همه ما توانایی ها و استعدادهایی داریم. لازمه کار جمعی توجه به این قابلیت ها و پرهیز از داوری منفی نسبت به یکدیگر است. داشتن "حس برابری" کمک می کند تا هم دیگر را بیشتر دوست بداریم و در نتیجه کارها بهتر پیش بروند و جدایی و واگرایی به وجود نیاید.
"ژاک رانسیر" قدرت معجزه گر "حس برابری" را در کتاب "استاد نادان" نشان می دهد. رانسیر براساس تجربه تاریخی شگفت انگیزی نشان می دهد وقتی استادی خودش را در برابر دانشجویانش "نادان" فرض كند؛ یعنی خودش را دانا و دانشجویان را نادان فرض نکند معجزه ی یادگیری عمیق در استاد و دانشجویان رخ می دهد.
۳. اهل مراوده بودن
اگر زود در گروه دلخور شویم و کناره گيري كنيم گروه از هم می پاشد. اگر در گروه به کسی حس بدی پیدا کنیم و درباره حس بدمان سكوت كنيم کم کم این حس بد تشدید می شود و در نهایت از گروه جدا می شویم و گروه از هم می پاشد.
اما اگر "مراوده" کنیم و با فردي که احساس بدی از او پیدا كرده ايم ارتباط برقرار کنیم و با او گفتگو نمایيم یا درباره اندیشه اش نظرمان را صادقانه، مهربانانه و با احساس برابری بگوییم فاصله ها کم و دل ها گرم می شوند. به ویژه در فعالیت های مجازی که سوء تفاهم به راحتی پیش می آید این مراوده و ملاقات ضروری است. زیرا کلمات مکتوب در صفحه مجازی سردند و لحن و بافتار گرم فضای شفاهی را ندارند و پیام چهره را منتقل نمی کنند. دیدار، ملاقات و همنشینی دل ها را به هم نزدیک می کند.
۴. تلقی ضیافت یادگیری
اگر هدف ما از فعالیت گروهی ان است که از يكدیگر بیاموزیم؛ اگر هدف ما از فعالیت گروهی مشارکت فعالانه و خلاقانه در تولید، توزیع و کاربست دانش و دانایی باشد جمع ما "ضیافت یادگیری" می شود؛ مثل عروسی، مثل جشن تولد یا مانند ان که هر کسی می کوشد مسئولیتی را قبول کند، هر کسی می کوشد گوشه ای از کاری را بگیرد و در نتیجه ضیافتی شورمند خلق می شود و مجلسی با رونق فراهم می آید.
ضیافت یادگیری باعث می شود که فرد هم "مشارکت" كند هم "بالنده"شود؛ هم تجربه بیاموزد هم دانشی را خلق كند؛ هم دانشی که خلق می کند را به کار ببندد هم دانش او بر دیگران اثر بگذارد و سرایت هم بكند.
در پایان یادآوری می کنم از میان چهار اصلی که برشمردم "محبت خلاق" مهم تر است. چندین سال پیش "مجله لانست"، معتبرترین و قدیمی ترین مجله پزشکی مدرن، پژوهشی را از دو محقق منتشر کرد که نشان می داد مهربانی مُسري است. اگر یکی مهربان باشد بقیه نیز مهربان می شوند و این سرایت مهربانی انسجام گروهی می آورد. البته مهربانی نه تنها مسری است بلکه اعتیادآور هم است. مهرباني"ما را انسان می کند".
تاکید می کنم "مهربانی مهربانی می آورد". این قاعده ای است که ما به طور وجودی آن را می فهمیم و درک می کنیم.
معرفی کوتاه مدل سوات
SWOT
تحلیل نقاط قوت و ضعف داخلی سازمان
و
فرصتها و تهدیدهای بیرون از سازمان
سلام
میلاد مسعود *نبی رحمت* و *امام صادق* (ع) بر شما و همه دوستدارانشان *مبارک* !!!
*حافظ* :
ستارهای بدرخشید و ماهِ مجلس شد
دل رمیدهٔ ما را رفیق و مونس شد
نگارِ من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئلهآموزِ صد مُدَرِّس شد
به بویِ او دلِ بیمارِ عاشقان چو صبا
فدایِ عارضِ نسرین و چشمِ نرگس شد
به صدرِ مَصطَبهام مینِشانَد اکنون دوست
گدایِ شهر نِگَه کُن که میرِ مجلس شد
خیالِ آبِ خِضِر بست و جامِ اسکندر
به جرعهنوشیِ سلطان ابوالفَوارِس شد
طربسرایِ محبت کنون شود مَعمور
که طاقِ اَبرویِ یارِ مَنَش مهندس شد
لب از تَرَشُّحِ مِی پاک کن برایِ خدا
که خاطرم به هزاران گُنَه مُوَسوِس شد
کرشمهٔ تو شرابی به عاشقان پیمود
که عِلم بیخبر افتاد و عقل بیحس شد
چو زر عزیزِ وجود است نظمِ من، آری
قبولِ دولتیان کیمیایِ این مس شد
ز راهِ میکده یاران عِنان بگردانید
چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد
التماس دعا
✅ *آرزوی توسعه روستا*
✍️سید ابوالفضل میرقاسمی
🔺اخبار سبز کشاورزی؛ در تقویم ملی، روز ۱۵ مهر ماه بهعنوان «روز روستا و عشایر» انتخاب شده است و...⬇️
🔶متن کامل خبر در لینک زیر
https://B2n.ir/e59239
🔶نشانی سایت
https://akhbarsabzkeshavarzi.ir/
------------------------------------
*آرزوی توسعه روستا*
سید ابوالفضل میرقاسمی
(از کانون تکرا)
در تقویم ملی، روز 15 مهر ماه بعنوان " *روز روستا و عشایر* " انتخاب شده است.
هدف از انتخاب این روز، *جلب توجه بیشتر مردم و مسئولین* نسبت به *جوامع روستایی و عشایری* است (آشنایی بیشتر مردم و مسئولین با ظرفیتها و قابلیتهای جوامع روستایی و عشایری و نقش مهم ایشان در تحقق توسعه ملی).
جوامعی که در گذشته تا حدود زیادی *خودکفا* بودند و نقش بسیار مهمی در *تولید محصولات کشاورزی و دامی* داشتند (البته هنوز هم تا حدودی این نقش مهم تولیدی را دارند اما با چالشهای زیادی مواجه هستند).
ریشه کلمه *روستا* از *رُستن* و *رویش* و سرسبزی است و به نوعی فعالیتهای کشاورزی و باغداری را تداعی می کند ولی امروزه بعضی روستاها فقط نقش *خوابگاه* را برای *کارگرانی* دارند که در *شهر* کار میکنند ولی *توان اجاره یا خرید مسکن در شهر را ندارند* لذا باتفاق خانواده خویش به روستاهای حومه شهرها پناه برده اند و نه تنها در تولید محصولات کشاورزی و دامی و لبنی نقشی ندارند بلکه *تمام آذوقه و مواد مورد نیاز زندگی خویش را از شهر* و یا فروشگاههای داخل روستا تهیه می کنند ( *وابستگی کامل به شهر و تولیدات صنعتی* ).
به بهانه های مختلف، *بیش از 50 دستگاه اجرایی و یا نهاد حاکمیتی* در روستاها *مداخله* میکنند و علاوه بر آنها، برخی موسسات خیریه و یا تشکلهای مردم نهاد (NGO) و یا افراد مشهور (سلبریتیها) نیز با نیت خیر، در حال *کمک رسانی به روستاهای کمتر برخوردار* (مناطق محروم در سطح کشور) هستند. هر نهاد و موسسه ای نیز راهبرد و شیوه کاری خاص خودش را دارد و معمولا توجهی به مداخلات دیگر بازیگران این عرصه ندارد.
بدیهی است، این قبیل *اقدامات جزیرهای و بخشی نگر* (توجه صرف به یک موضوع نظیر آموزش و یا بهداشت و یا درمان و یا تهیه مسکن و یا ساخت مدرسه، راه، کتابخانه، درمانگاه و یا تامین آب شرب و یا اشتغالزایی و یا پرداخت تسهیلات کم بهره و یا ...) که بدون هماهنگی با دستگاههای ذیربط و بعضا بصورت موازی کاری و پراکنده کاری و یا دوباره کاری اجرا میشوند، عمدتا *اثربخشی کمی* دارند و نه تنها به رشد و پیشرفت جوامع روستایی و عشایری کمکی نمی کنند بلکه سبب *وابستگی بیشتر جوامع روستائی و عشایر به کمکها و حمایتهای نهادهای بیرونی* میشود.
جالب آن است که اکثر مداخله کنندگان در حوزه توسعه جوامع روستایی و عشایری، شعارهای بسیار زیبا و پرمفهومی را مطرح میکنند و یکی از اهداف و آرمانهای آنها، تحقق *توسعه درون زا* و *پیشرفت همه جانبه* جوامع روستایی و عشایری است ولی نتیجه کار ایشان، چیزی جزء *اقدامات مقطعی* و *کم بازده* نیست (که بیشتر نقش مُسَکِّن را دارند).
بنظر میرسد که *ضرورت دارد* این قبیل *مداخلات پراکنده متوقف شده* و یک *سازوکار جامع و هماهنگ* جدید و *اثربخش* مطرح شود.
پیشنهاد میشود که در هر روستایی با محوریت شورای اسلامی روستا و با حمایت دهیار روستا، یک " *کارگروه توسعه روستا* " (Village Development Group) با حضور نمایندگان اقشار مختلف فعال در سطح روستا (کشاورزان، دامداران، باغداران، زنبورداران، فعالان حوزه گردشگری روستایی، تولیدکنندگان صنایع دستی و یا محصولات فرآوری شده روستایی و دیگر فعالان در عرصه تولید روستایی) ایجاد شود.
جهت غنای فکری جلسات کارگروه توسعه روستا، از امام جماعت ساکن روستا، معتمدین محلی، معلم و یا مدیر مدرسه روستا، بهورز روستا، فارغ التحصیلان بیکار و دغدغه مند ساکن در روستا و نیز روستازادگانی که در شهر و یا حتی خارج از کشور زندگی میکنند (با استفاده از ظرفیت فضای مجازی جهت برگزاری جلسات مشورتی آنلاین) دعوت شود جهت همفکری و هم اندیشی و چاره اندیشی برای حل مشکلات و مسایل روستا.
در جلسات کارگروه توسعه روستا (که به نوعی *اتاق فکر* توسعه روستاست و بستر گفتگو و همفکری و هم اندیشی را فراهم می کند) متناسب با موضوع جلسه، دهیار روستا از مسئولین محلی ذیربط دعوت میکند جهت شرکت در جلسه و توجیه ایشان جهت حمایت و همراهی با اهالی روستا برای پیاده شدن ایدههای مطرح شده در کارگروه توسعه روستا.
البته *خود مردم محلی* هم متناسب با *توان و ظرفیتهایی که دارند* در جهت پیاده شدن آن ایده مصوب کارگروه *مشارکت* میکنند (بصورت مشارکت و خودیاری مالی و یا نیروی انسانی و یا تامین مصالح و یا تامین ابزارآلات و تجهیزات مورد نیاز برای انجام کار مورد نظر).
در جلسات ابتدایی کارگروه توسعه روستا، *مسایل و مشکلات* روستا، شناسایی و *اولویت بندی* میشوند سپس چاره اندیشی میشود برای حل تک تک آنها (به ترتیب اولویت و اهمیتی که دارند). پس از مشخص شدن *برنامه اقدام توسعه روستا* ، دهیار و اعضای شورای اسلامی روستا و نیز سایر اعضای کارگروه توسعه روستا تلاش میکنند برای *حمایت طلبی* و *مطالبه گری* از دستگاههای اجرایی و نهادهای ذیربط برای اجرایی شدن آن برنامه اقدام.
بدین ترتیب، انتظار میرود که هم توسعه درون زا محقق شود و هم برخوردهای سلیقه ای دستگاهها و نهادهای مداخله گر در سطح روستا کاهش یافته و هماهنگی و هم افزایی در بین آنها افزایش یابد.
مطمئنا *کسب موفقیتهای کوچک* در سطح جوامع روستایی و عشایری سبب افزایش روحیه *خودباوری* و *خود اتکایی* ایشان شده و امید آفرینی میکند برای *حفظ هویت* و *اصالت* جوامع روستایی و عشایری و همچنین طراحی و اجرای اقدامات بزرگتر بعدی.
پس از *اعتمادسازی* و *تقویت سرمایه اجتماعی* ، روستائیان میتوانند *تشکل مناسبی* (نظیر *شرکت تعاونی روستایی* ) ایجاد کنند برای *تکمیل زنجیره تامین و ارزش محصولات روستایی* و تلاش برای *شبکه سازی* و *مشارکت* بیشتر در *افزایش تولید* و *بهره وری* و بهبود معیشت جوامع روستایی و عشایری.
یکی دیگر از سازوکارهای مناسب برای تحقق توسعه روستایی درون زا، ایجاد *صندوق توسعه روستا* است که *منابع آن* از محل مشارکت خود روستائیان و نهادهای حمایتی و یا افراد خَیِّر تامین میشود و منابع آن با صلاحدید کارگروه توسعه روستا (برای اجرای ایده های مصوب کارگروه) مصرف میشود.
*به امید رسیدن آن روز* .
يکشنبه ۵ مرداد 1399
چرا مسئولیتپذیری فضیلت است؟
برگرفته از کتاب
مسئولیتپذیری، فضیلت گمشده؛
نوشته آقای دکتر علی صاحبی
گردآورنده: اکرم ناصری
ویراستار: ساجده کرمی
از تو رُسته است ار نکوی است ار بد است
ناخوش و خوش هر ضمیرت از خود است
گر به خاری خستهای، خود کشتهای
ور حریر و قز دری، خود رشتهای
مسئولیتپذیری، فضیلت گمشدهای است که میتواند بذر سلامت روان، نشاط و خشنودی درونیِ زندگیِ ما را آبیاری کند. این آب مانند تمام آبهای دنیا دائمی نیست و برای استمرار آن باید همواره تفکر و عمل مسئولانه داشته باشیم.
مسئولیتپذیری، ارزش و فضیلت بزرگی است و شهروندان جوامع سامان یافته که سعادتمند، شادکام، خرسند، امیدوار و خوشبین در کنار هم زندگی میکنند، اگر در یک چیز مشترک باشند، آن، همان مسئولیتپذیری است.
مسئولیتپذیری در واقع اکسیر نیکزیستی است؛ یک سبک و شیوۀ زندگی در جهان است. مسئولیتپذیری یکی از سرچشمههای جوشان نشاط، سرزندگی و رسیدن به قدرت شخصی است.
انسان تا وقتی کودک است، برای ارضای نیازها و خواستههای خود به دیگران متکی است؛ اما در فرآیند رشد و تحول روانی بهصورت فزاینده به تلاشها و اقدامات خود متکی میشود.
یکی از ویژگیهای افراد رشد یافته که مراحل تحول طبیعی را به خوبی پشت سر گذاشتهاند این است که آموختهاند مسئولیت زندگی، وظیفۀ برآوردن نیازهای جسمی، احساسی، شناختی و معنوی خود را به دست بگیرند. در روانشناسی برای این ویژگی نامهای مختلفی ذکر شده، ولی بیش از همه به استقلال و خودمختاری یا خود کارآمدی شهرت دارد. در یافتههای جدید روانشناسی مثبتنگر، کارآمدی شخصی از مؤلفههای مهم سرمایۀ روانشناختی به شمار میرود.
گرچه ما موجوداتی اجتماعی هستیم و شکوفایی توانمندیهایمان همواره در بطن جامعه و تعاملات گروهی اتفاق میافتد اما در این دنیای پر از فلسفهها و چشماندازهای گوناگون باید بتوانیم به شناخت و قضاوت خود امیدوار باشیم؛ باید بتوانیم به ارزیابیهای خود اعتماد کنیم؛ به دنیا از دریچۀ چشم خود بنگریم؛ مسیر زندگیمان را ترسیم کنیم و بیندیشیم که برای رسیدن به آیندۀ دلخواهمان چه باید بکنیم؟ به عبارت دیگر، باید مسئولیت نیازها، خواستهها، تصمیمات و اقدامات خود را بپذیریم.
خیلی وقتها ایدۀ “مسئولیتپذیری” به معنای قبول بایدها و نبایدهای جدید است؛ در حالی که مسئولیتپذیری ممکن است پاسخ منفی به وظایف و انتظارات و تکالیفی باشد که هرگز نباید آنها را میپذیرفتیم.
برای بسیاری از ما، پاسخ مثبت به درخواستهای غیرمنطقی، آسانتر و بیدردسرتر از بیان خواستهها و علاقۀ واقعی خودمان است. درحالیکه بر اساس تعریف دقیق و روشن مسئولیتپذیری، قبول وظیفه و انجام دادن کارهایی که در اصل وظیفۀ دیگران است، خودش به معنای مسئولیتگریزی است. همۀ ما باید حد و مرزهای خود را بشناسیم و درک کنیم که قلمرو ما در کجا تمام و قلمرو دیگران از کجا شروع میشود. باید بدانیم چه مسائلی مربوط به ما هست و چه مسائلی نیست؛ چه چیزهایی در کنترل ما هست و چه چیزهایی نیست و سرانجام اینکه چه اموری جزو مسئولیت ما هست و کدام نیست.
شاید سادهترین تعریف برای فهم مسئولیتپذیری و کارآمدی شخصی این باشد که کارآمدی و مسئولیتپذیری از جمله دستاوردهای شخصی و لازمه و اساس یک زندگی اخلاقی است که هر دو، پایه و اساس مشارکتهای اجتماعی به شمار میروند.
کارآمدی شخصی و مسئولیتپذیری از جمله عناصر اصلی سلامت روان هستند. و جوهر کارآمدی شخصی، خوب اندیشیدن است. باید در برابر ارزشهای پیشنهادی دیگران بیشتر و عمیقتر بیندیشیم؛ باید مطابق ارزشهای خود و بر اساس آن زندگی کنیم. اساس مسئولیتپذیری در این است که ما علت و معلول خواستههای خود باشیم؛ برخلاف رویهای که اجازه میدهیم دیگران خواستههایشان را به ما تحمیل، یا راه برآوردن نیازهایمان را تعیین کنند و ما خواستههای شخصی خود را به تعویق اندازیم تا خواستههای آنها برآورده شود. با کارآمدی شخصی و مسئولیتپذیری میتوانیم به قدرت شخصی دست یابیم؛ اگر برخلاف این رویه حرکت کنیم، قدرت و توان شخصی خودمان را که همان اراده و هویت واقعی ما است به دیگران واگذار کردهایم. با گوش دادن به گفتههای مردم در خیابان، تاکسی، مکانهای عمومی و جمعهای خانوادگی متوجه میشویم که به یک ملت قربانی تبدیل شدهایم. اینگونه استنباط میشود که دیگران بدون دخالت و اجازۀ ما، ما را در چنین شرایط بد و ناگواری قرار دادهاند و خودمان هیچ سهم و نقشی در ایجاد یا پایان دادن به آن نداریم. این برداشت، نشانۀ مسئولیتگریزی ما در زندگی فردی، خانوادگی، شغلی و اجتماعی است.
در واقع، ما از خود سلب مسئولیت میکنیم و زندگی را خارج از کنترل خود میپنداریم. حتی بسیاری از جامعهشناسان و تحلیلگران سیاسی و اجتماعی نیز عوامل بیرونی را چنان قدرتمند و تعیینکننده میشمارند که به وضوح یا به طور ضمنی می گویند در قلمرو فردی، از کسی کاری ساخته نیست. جدای از نادرستی اینگونه تحلیلها که سهم محیط و عوامل بیرونی را تعیینکننده قلمداد میکنند، چنین برداشتهایی با ترویج بهانه، عذر و دلیلتراشیهای بیمورد آسیبهای فراوانی به ساحت زندگی فردی و اجتماع وارد میکنند. با طفره از پاسخگویی در قبال اقدامات و تصمیمهای خود و پیامدهای آن، از کارآمدی شخصی و احساس ارزشمندی فاصله میگیریم. از این رو، ایجاد و نگهداری روابط اجتماعی غنی که از عوامل مهم و حساس خشنودی ما است، غیرممکن میشود. افرادی که جامعه و محیط را تعیینکنندۀ شرایط انسان میدانند، او را از پاسخگویی در قبال شرایطی که مستقیم یا غیرمستقیم، برای خود ساخته است مبرا میکنند؛ البته آنها نیت بدی ندارند و مدعیاند به انسانیت وفادار هستند. به اعتقاد آنها مردم با دشواریهای زیادی روبهرو بوده و هستند که هیچ کنترل مؤثری بر آن ندارند؛ این حرف درست است اما وقتی افرادی را که با مشکلات عدیدهای روبهرو هستند از پاسخگویی در قبال تصمیمها و اقداماتشان معاف میکنیم و میکوشیم ناجی آنها باشیم، این ناجیگری از ناحیۀ هر کسی هم که باشد، اهانت به قدرت و توان انسانی آن افراد محسوب میشود.
ما باید در موقع رویارویی با چالشهای اجتنابناپذیر زندگی، از مثلث قربانی بیرون بیاییم و با پا گذاشتن در دایرۀ توانمندیهای خود از آن استفاده کنیم.
ما میتوانیم و باید یاد بگیریم که در مقابل رنج، از دستدادگی، فقدان، سوگ و دشواری، به جای روی آوردن به قربانیگری، از خود بپرسیم:
1- الان چه میخواهیم و به دنبال چه هستیم؟
2- حالا میخواهیم چه کنیم؟
3- گزینهها و انتخابهای پیش روی ما کدامند؟
4- در این شرایط چگونه میتوانیم کیفیت زندگی خود را بهتر کنیم؟
5- برای دستیابی به خواستههای خود از کدام منابع درونی و بیرونی برخورداریم؟
برای پاسخ به این پرسشها باید بپذیریم که ما بزرگتر و توانمندتر از مشکلات پیش آمده هستیم. باید هوشیار و آگاه شویم که وقتی در بزرگسالی به دلیل ظلمی که در کودکی به ما شدهاست، هنوز خود را یک قربانی قلمداد میکنیم، بجز درجا زدن و گاهی دریافت دلسوزیهای بیهوده، هیچ خدمتی به خود نمیکنیم.
مسئولیتپذیری،خودمختاری و کارآمدی شخصی مفاهیمی هستند که بعضی با ضدیت و خصومتورزی با آنها برخورد میکنند. در جامعۀ کنونی ما، بسیاری میخواهند دشواریها و مشکلات زندگی خود را ناشی از اعمال و رفتار دیگران بدانند. با وجود اینهمه ظلم و بیعدالتی در جهان میتوان به راحتی برای این طرز فکر توجیه منطقی قائل شد. اما کم و بیش شاهدیم که در جامعه، توجه فزایندهای به اهمیت خود کارآمدی میشود و اینکه باید سرنوشتمان را به دست خودمان بگیریم. یکی از نشانههای آن اهمیت دادن والدین به ارزشهایی چون استقلال، خودمختاری، اتکا به خود و خودکار آمدی است که از مدارس میخواهند فرزندانشان را در این جهت پرورش دهند.
هنوز از مرحله پذیرفتن مسئولیتپذیری بهعنوان یک سبک و شیوۀ زندگی، فاصلۀ زیادی داریم؛ اما کموبیش نشانههایی از جوانه زدن آگاهی دیده میشود. شاید بتوان گفت پس از این همه مسئولیتگریزی، عذر و بهانه، دلیل تراشی و مقصر دانستن عوامل بیرونی و اثربخش نبودن این راهکارها، زمان استقبال از مسئولیتپذیری رسیده است.
بیگناه است آسمان در تیره بختیهای ما
اختر ما را فروغ شعلۀ ادراک سوخت
https://www.betterchoice.ir/fa/ndt/6537/چرا_مس_ولیت_پذیری_فضیلت_است_
فایل پیوست
پرسشنامه پيمايش ملي سرمايه اجتماعي در ايران
که توسط
مركز افکارسنجی دانشجويان ايران
وابسته به جهاد دانشگاهی
تهیه شده است
شاخص های ارزیابی آن بسیار جالب و مفید است