یادَت هست لب دیوار نشسته بودیم ؟
شاکی بودم از سختی روزگار،
خواستی دلداریام دهی ؛ با همان لبانِ
اناری به زبان آوردی که : زیاد فکر نکن!
زندگی هنوز هم قشنگیاش رو داره ((:
به چشمانِ خمارِ خرمایی که خاورمیانه
را بهم ریخته بود خیره شدم ،
هلالی بر لبم نشست، توی ِ دلم گفتم :
اولینَش خودَت . . .
اما تو فقط لبخندِ روی لبم را دیدی ؛ لب
هایمان زبان یکدیگر را خوب میفهمیدند،
بعد از من غنچهِ خندهای رو لب تو هم
شِکُفت .
لبم لبت را تحسین میکرد ،
به قول شاعر :
موجه ترین دلیل دوست داشتن است !
لبخندِ بیاختیاری که دلیلَش لبخند دیگری
ست . . .
✍🏻صدایسکوت!
صدایسکوت!🇵🇸
من بارها آمدم؛ تو نبودی ! دیوارههای كافه شاهد بودند ، كه چقدر آمدمُ بهشان زل زدم و جای خالی ات ما
گشتم همه جا را ،
فرسنگ به فرسنگ
نبودی که بدانی چه کشیدم !
در جوار حضرات جعفربن موسی و شهید همت به یادِ ؛
دلداده متحول
مئاب
متناقص نما
مآحد
رأیهالهدی
فاستقم
پیام های ذخیره شده
خانوم عکاس
مکتئب
حنفا
پلی لیست مداحیاتون
حبیب
مکروبه
مبتلا
و حالِ دل .
خواستم بگم،
بگم دلم برات خیلی تنگ شده !
بگم دلم برا اون غروبِ اربعین، اون حسینیه
و زائراش اون موکب و خدمتاش خیلی خیلی تنگ شده !
حتی.. حتی دلم برا آقام تنگ شده ،
برا صحن و سراش برا حرمِ باصفاش ؛
برا بینالحرمینُ نخلای اصیلِش . .
خواستم بگم هیچ خودت میدونی چقّدر
خوشبختیُ در چه بهشتی نفس میکِشی؟!(:
تویی که تو بغل بینالحرمینی، ساکنِ بینالحرمینی ! ؛
ولی دلم نیومد خندهمونو تبدیل به بغضُ و گریهُ
دلتنگی کنم عذراء خانومِ کربلایی !
گریههاش بمونه برا ما بیسعادتا، از دور
سلام دادناش بمونه واسِ ما کم لیاقتا ؛
بینالحرمینُ نیمهشب قدم زدناش برا شما عراقیها . . 💔
'السلام علیک یا مولای بأننا بعيدين عنك ، لكن قلوبنا مملوءة بحبك دائمًا♥️'
'سلام بر تو آقایی که از تو دور هستیم اما قلب ما از عشق تو پر است' .
صدایسکوت!🇵🇸
خواستم بگم، بگم دلم برات خیلی تنگ شده ! بگم دلم برا اون غروبِ اربعین، اون حسینیه و زائراش اون موک
مرا امیدِ وِصالِ تو زنده میدارد،
وگرنه هر دَمَم از هجرِ توست بیمِ هلاک
صدایسکوت!🇵🇸
خواستم بگم، بگم دلم برات خیلی تنگ شده ! بگم دلم برا اون غروبِ اربعین، اون حسینیه و زائراش اون موک
نَفَس نَفَس اگر از باد نَشنوم بویت،
زمان زمان چو گل از غم کُنَم گریبان چاک
صدایسکوت!🇵🇸
-
یادَت که هست !
دُهِ بامداد، بینالحرمینِ توُ عباسَت نشسته
بودم روی کاشیهای خُنَکِ صحنَت، نخلهایت
هم از دو طرف بادَم میزدند، بهشتی بود برای
خودَش احسنُالخالقین !
خیر سرم آمده بودم گله کنم،
چَشمم که به گنبد افتاد هر چه داشتمُ
نداشتم بر بادِ فنا رفت !
بیخود از خود نشستم آن وسطُ فقط
تماشایت کردم . .
آنقَدَر آن صحنه زیبا بود که نمیخواستم
یک لحظهاش را از دست بدهم ؛
یادت هست آقای ِ من ؟!
چُنان غرق تماشایَت بودم که اگر قطره اشکی
بیاختیار دیدهام را تار میکرد، مزاحمِ لعنتی را
کنار میزدمُ بااز به تو خیره میشدم ؟!
ولی خودمانیم با اینکه سیر تماشایت کردم ؛ اما
خوب ندیدمَت((؛
دلم هوایَت کرده
کم کن این فاصله را . .
✍🏻صدایسکوت!
دردِ فراق را به کدامین مطب بَرَم ؟!
رفعِ غمِ حبیب که کارِ طبیب نیست !
میگن فقط اونی میتونه حالت رو خوب کنه
که حالتُ بَد کرده باشه ؛
ولی اینو بدونید همیشه یکی دیگهم هست
میتونه گَردُخاکِ دلتونو کنار بزنه (:
اِهم . . دقیقا خودش❥