eitaa logo
ستی
2.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
37 فایل
ستّی:بانوی‌من.لقب‌حضرت‌معصومه‌‌‌‌‌س نقاط‌قوّت‌زنانه‌،هویّت‌والای‌زن✨مظهرجمال‌ایزدی 🌱کپی‌نه‌ فقط‌با‌لینک‌وبا‌نام‌نویسنده راه ارتباطی 🆔️ @Salehi_sadati https://eitaa.com/joinchat/331677930C388bc13934
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️ شاگرد مکتب مادر به بیان نوارانی امیرالمؤمنین علیه السلام «هنگامى كه فتنه ‏ها روى مى ‏آورد به شكل حق خودنمايى مى ‏كند و هنگامى كه پشت مى ‏كند (مردم را از ماهيّت خود) آگاه مى ‏سازد. در حال روى آوردن ناشناخته است و به هنگام پشت كردن شناخته مى ‏شود؛»(خطبه 93) هنوز داغ سنگین شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام التیام نیافته بود که طوفان سهمگین و مسموم جامعۀ شیعه را درنوردید و غبار این فتنه چنان غلیظ بود که آنان که مجهز به چراغ مه شکن نبودند در دام واقفیه سقوط کردند و از اعتقاد و همراهی با امام رضا علیه السلام باز ماندند. آری! سران فتنه یعنی علی بن ابی حمزه بطائنی، زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی رواسی که محبت دنیا عقلشان را به اسارت درآورده بود ادعا کردند که امام هفتم از دنیا نرفته و غائب شده است و او همان موعود اسلام و مهدی امت است که ظهور خواهد کرد و با این ترفند امامت امام رضا را انکار کردند. اوضاع به گونه ای سخت شده بود که اگر کسی از امامت ثامن الحجج دم می زد متحمل هزینه سنگینی می شد از این روی کمتر کسی جرأت می کرد از امام زمانش دفاع کند. در این شرائط سخت که مردان نامرد از آب درآمدند با اقتدای به مادرش صدیقۀ طاهره سلام الله علیها عَلَم و پرچم یاری امامش را برافراشت و عازم سرزمین ایران شد و با تمام هستیش از حق دفاع کرد و بدین جهت حق عظیمی بر ما دارد. ✅ از این روست که امام رضا علیه السلام فرمودند: «مَنْ زَارَهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ الْجَنَّة» کسی که او (حضرت فاطمه معصومه) را با آگاهی نسبت به حقش زیارت کند بهشت ازآن او خواهد بود. بحار الأنوار، ج‏48، ص 316 عضو شوید👇 ┏━⊰✾✿✾⊱━━━━━━━━━━━━┓ https://eitaa.com/joinchat/331677930C388bc13934 ┗━━━━━━━━━━━━━⊰✾✿✾⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانم علم‌الهدی، همسر رئیس‌جمهور در مصاحبه با رسانۀ ونزوئلایی: سن درختان دانشگاه شهید بهشتی که در آن تدریس می‌کنم بیشتر از سن آمریکاست؛ برای همین ایرانیان از تلاش‌های آمریکا خنده‌شون می‌گیره. آفرین😁🌻 عضو شوید👇 ┏━⊰✾✿✾⊱━━━━━━━━━━━━┓ https://eitaa.com/joinchat/331677930C388bc13934 ┗━━━━━━━━━━━━━⊰✾✿✾⊱┛
زنگ سواد رسانه؛ «مهندسی واژه ها» ▫️یکی از شاخه های ، مبحث سوادخبری است. اینکه تیترهای خبری چگونه انتخاب می‌شوند و بار روانشناختی واژه‌ها برای تاثیر در مخاطب به چه شیوه‌ای طراحی می‌شوند؟ ▫️در تیتر مذکور از واژه بجای واژه استفاده شده است که از بار روانی قتل می‌کاهد و فشار روانی و اجتماعی، روی واژه‌ "قصاص" و محکومیت سوار می‌شود.(بماند که تصویر هم خیلی معمولی و بدون خونریزی است و از بار روانی قتل، می‌کاهد) ▫️همینطور است زمانی که برای قاتل شهدای امنیت از واژه استفاده کردند تا مظلوم نمایی کرده و از شدت گناه در ذهن مخاطب بکاهند و برای دیپلمات ایرانی در زندان بلژیک از واژه‌ "محکوم به بمب‌گذاری" بهره بردند تا در ذهن مخاطب از او یک مصنوعی بسازند. ▫️واژه‌ها و تیترهای خبری در نقش موثری ایفا می‌کنند و بازار کمپین‌هایی نظیر "نه به اعدام" و "اعدام نکنید"، تحت تاثیر بار روانی چنین تیترهایی داغ می‌شوند. ✍علیرضامحمدلو عضو شوید👇 ┏━⊰✾✿✾⊱━━━━━━━━━━━━┓ https://eitaa.com/joinchat/331677930C388bc13934 ┗━━━━━━━━━━━━━⊰✾✿✾⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و درود به شیر زنان صف اول مجاهدت 💎اگر زنان در حرکت اجتماعی یک ملتی حضور نداشته باشند، آن حرکت به جائی نخواهد رسید، موفق نخواهد شد. اگر زنان در یک حرکت حضور پیدا بکنند، یک حضور جدی و آگاهانه و از روی بصیرت، آن حرکت به طور مضاعف پیشرفت خواهد کرد. زنان هستند که همسران خود را و فرزندان خود را برای حضور در خطرناکترین میدانها و جبهه‌ها آماده میکنند و تشییع می کنند. 💠ما در دوران مبارزه با طاغوت در ایران و همچنین بعد از پیروزی انقلاب تا امروز، برجستگی نقش زنان را به طور واضح و ملموس مشاهده کردیم و دیدیم.✨ 🎙مقام معظم رهبری ⭕️نگذارید حضور نمایان زنان فعّال در جبهه‌ی انقلاب کمرنگ بشود.💯 عضو شوید👇 ┏━⊰✾✿✾⊱━━━━━━━━━━━━┓ https://eitaa.com/joinchat/331677930C388bc13934 ┗━━━━━━━━━━━━━⊰✾✿✾⊱┛
ستی
🎙 مستند صوتی شنود، قسمت ۵ (تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران) #هرروز_
بریم قسمت ششم مستند صوتی رو گوش کنیم😍 روزی یک بخش رو دارم میذارم ان شاء الله ☺️
مستند صوتی شنود - 06.mp3
17.57M
🎙 مستند صوتی شنود، قسمت ۶ (تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران) ♦️ تجربه‌گر در پی حذف برخی قسمت‌ها توسط ارشاد و نامفهوم شدن برخی قسمت‌های آن و همچنین بیان برخی مطالب گفته نشده، تصمیم به روایت صوتی تجربه خود گرفته‌ است و استاد امینی‌خواه مستندات روایی مرتبط با تجربه را بیان می‌دارد. مروری بر نکات جلسه ششم: ♦️ ماموریت ویژه شیاطین ♦️ لحظه مرگ پیرمردی را که شرابخوار بود ♦️ وفور تاثیر شیاطین در زندگی انسان ♦️ شیطان به چه شکلی در می آید؟ ♦️ شکارگاه شیطان ♦️ فایده ذکر اهل بیت در لحظه مرگ ♦️ چه کسانی مورد عنایت اهل بیت هستند؟ ♦️ ثمره کدام اتصال بهشت است؟ ♦️ فرق اهل نجات و اهل حق ♦️ مصادیق اصحاب یمین ♦️ تصاویر طوایف شیطانی ♦️ گناهانی که عادی شده همان منجلاب است. ♦️ بهترین جای جهان برای زندگی ♦️چه کسانی دشمن شیعیان هستند؟ ♦️ تاثیر شیاطین در تصمیم انسان ♦️ هرکس می خواهد مدافع حق باشد، خود را برای بدترین اتفاقات آماده کند. ♦️ راهی برای خلاصی از شیطان ♦️ شیطان از دو طریق انسان را می زند؟ ♦️ تاثیر مال مخلوط به حرام در زندگی عضو شوید👇 ┏━⊰✾✿✾⊱━━━━━━━━━━━━┓ https://eitaa.com/joinchat/331677930C388bc13934 ┗━━━━━━━━━━━━━⊰✾✿✾⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیست و پنجم فردای آن روز مرضیه بدون علی و آرمان و میلاد، به سمت خانه مادری حرکت کرد، در طول مسیر همان سوالات را با خودش تکرار می کرد، مرضیه نمی دانست حامد چه شب و روزهای سختی را گذرانده و در فراق مرضیه چه زجری کشیده است. برای مرضیه رفتن به بالای سر حامد بی معنا و ناموجه بود اما گویا دعای حامد مستحاب شده بود و اصرار و درخواست و پیگیری مادر حامد او را به این کار ملزم ساخت. اتوبوس وارد شهر شد، قلب مرضیه به تپش افتاده بود گویا قرار است ملاقاتی حضوری با حامد داشته باشد هر دفعه به خودش یادآوری می کرد که حامد تو کماست. اما عجیب بود که حضور حامد را درست مثل زمانی که در تالار بازی بود، احساس می کرد. نفس عمیقی کشید و به مادر حامد زنگ زد؛ - سلام - سلام، حالتون خوبه؟ - متشکرم، من نزدیک بیمارستان هستم. - خیلی ممنون، میام پایین، جلو در بیمارستان می بینمتون - باشه، خداحافظ - خداحافظ آن روز مرضیه مستقیم به بیمارستان رفت، ماشین جلو در بیمارستان نگه داشت، در لحظه ای که مرضیه پیاده شد، مادر حامد جلو آمد و با مرضیه احوالپرسی کرد و از آمدنش تشکر کرد. تپش قلب مرضیه را رها نمی کرد، گاهی صدایش با لرزش همراه می شد، با همراهی مادر حامد، به اتاقی که حامد در آن بستری بود، نزدیک شدند خواهران حامد هم در راهرو بودند نسترن جلو آمد و به مرضیه دست داد و بابت آمدنش تشکر کرد. نسرین هم از دور سری تکان داد و سلامی کرد. مادر حامد مرضیه را به پرستار معرفی کرد و بعد از فراهم شدن مقدمات حضور، اجازه رفتن به اتاق را پیدا کرد. نسرین با نگاهی اخم آلود و نارضایتی، مرضیه را نگاه می کرد گویا اصلا دوست نداشت مرضیه آنها را در این اوضاع و احوال ببیند ولی چاره ای نبود. اما همچنان متکبرانه و با نگاهی از بالا به پایین به مرضیه نگاه می کرد. دستان مرضیه یخ کرده بود، وارد اتاق شد جسم حامد روی تخت بود، بدون هیچ حرکتی، در حالی که دور سرش باندپیچی شده و لوله های تنفسی زیادی از راه بینی و دهان به او وصل بود. هیچ وقت مرضیه به این اندازه به حامد نزدیک نشده بود، هیچ وقت صورت او را ندیده بود هیچ وقت کنارش قرار نگرفته بود و همه اینها مرضیه را مضطرب می کرد. با اینکه حامد بیهوش روی تخت بود اما مرضیه حضور هوشیار و زنده او را احساس می کرد و معذب بود به پشت سرش نگاه کرد، چشمان نگران مادر حامد با لبخند رضایتی مرضیه را بدرقه می کرد، مرضیه صندلی کنار تخت را کمی عقب تر کشید و روی صندلی نشست و سرش را پایین انداخت. چشمانش را بست و سعی کرد بر خودش مسلط شود و آرام زیر لب زمزمه کرد بسم الله الرحمن الرحیم و چند بار این ذکر را گفت، کمی سرش را بالا آورد و نیم نگاهی به جسم حامد انداخت و شروع کرد به خواندن سوره حمد. جسم حامد بدون هیچ تحرکی بود، تسبیحش را درآورد و شروع کردن به گفتن ذکر " امن یجیب" کم کم خودش آرام شد و فضای سنگین اتاق ملایم تر شد، سرش را بالا کرد و به چهره حامد نگاه کرد، اولین باری بود که حامد را از نزدیک می بیند، همانطور که به صورتش نگاه می کرد، ذهنش به گذشته سفر کرد، از حامد ناراحت بود و کلی سوالات بی جواب داشت، اما دیگر برایش فایده ای نداشت. مرضیه تنها یک هدف داشت و آن هم به هوش آمدن حامد، تصمیم گرفت با یادآوری روزهای خوش ناپختگی جوانی، هیجانات و احساس حامد را برانگیزاند. از گله گذاری ها شروع کرد و بعد، ۱۷ سال گذشته را یواش یواش با حامد مرور کرد، زنگ زدن های حامد به تلفن خونه، دفتر عربی، تعقیب و گریز ها، کرایه ماشین، سیلی خوردن و... گاهی هنگام تعریف کردن چنان غرق در خاطره میشد که گویا حامد حاضر و هوشیار در مقابلش است، سوال و جواب می کرد از احساسش در آن لحظات می گفت و اصلا فراموش می کرد جسم حامد بی جان روی تخت خوابیده است. این کار هر روز ادامه داشت. نزدیک به یک هفته طول کشید، اما حامد به هوش نیامد، گاهی از گوشه چشم حامد اشکی می ریخت، گاهی لبخند خیلی کمی اما هیچ کدام علائم هوشیاری نبود. ادامه دارد... ✍ عضو شوید👇 ┏━⊰✾✿✾⊱━━━━━━━━━━━━┓ https://eitaa.com/joinchat/331677930C388bc13934 ┗━━━━━━━━━━━━━⊰✾✿✾⊱┛
⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️ ⛔️انتشار رمان بدون لینک کانال مجاز نیست.⛔️ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️
14.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃آه از دوری ... 🍃هر شب هستم حرم تو 😔 عضو شوید👇 ┏━⊰✾✿✾⊱━━━━━━━━━━━━┓ https://eitaa.com/joinchat/331677930C388bc13934 ┗━━━━━━━━━━━━━⊰✾✿✾⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا