🌸💖🌸💖
شہیدمحسنحججےدࢪسال¹³⁷⁸دوران دبیࢪستانخودࢪابہپایانࢪساند ودر دانشگاه، در ࢪشتہتڪنولوژ؎ڪنترل شروع به تحصیل نمود.
محسن حججی یڪ برادر وسه خواهر دارد، حججی فرزند سوم خانواده میباشد.💛
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
{ازدواج شهید محسن حججی}
دریازدهمآبان¹³⁹¹محسنحججےبازهراعباسے🧕 عقدودر⁹مرداد¹³⁹³ باو؎ بہصورت رسمی ازدواجڪردمحسنحججےدࢪسال¹³⁹⁵/²⁴/¹
صاحبفࢪزندےبھنامآقاعلےشد🌿
💛💕💛💕💛💕
ورودشہیدحججےبہسپاھپاسداران🌸
شہیدحججےپسازاتمامخدمتسربازےخود اشتیاقشبرا؎حضوࢪداوطلبانہدࢪسپاھبیشتࢪ شدودرسال ¹³⁹³ اقدام به ثبت نام در سپاه پاسدارانڪردوبلافاصلہپذیرفته شد🌸🍃
شہیدمحسن حججےستوان بود و در لشڪر هشت زرهے نجف آباد خدمت میڪردو؎برا؎ دفاع از حرم به سوریه اعزام و به مقام والاے شہادت نائل گردید🙃
💝💛💝🧡💝💙💝
بازگشتپیڪر پاڪآنشہیدمظلوم بھڪشور
ارتشلبنانباهمکار؎حزب اللہ پیڪرپاڪشہید حججےرادر مقابلاجازھتخلیہامنمنطقہمرز؎ لبنانوسوریہتحویلگرفتند.
سپاھپاسداران پیڪر مطہراورادر۷شہریور تحویلگرفتوباانجام آزمایشهای د؎ اِنا؎ هویت اوࢪا تایید کرد. پیڪر و؎ را همزمان با عزاداریهای محرم به ایران بازگردانده شد. میگویند پیڪر پاڪ این شہید مظلوم بدون سر و دست بوده است.
مراسم تشیع محسن حججی در تاریخ ۵ مهر ۱۳۹۶در تهران برگزار شد
برای محسن حججی در نجف آباد مراسم بزرگےتداࢪڪ دیده شد...آرامگاه وی در گلزار شہداےنجفآبادقࢪاࢪداࢪد💛
یڪخاطرھازشہید
همسرشہیدحججےمیگفتنیڪےازآرزوهاے
آقامحسناینبود
میگفت:زهرابنظرتمنشہیدبشمحاجمحمود ڪریمی و سید رضا نریمانے براے من مداحے
میڪنن؟!
منم گفتم:مگہ اونا بیکارن کہ بیان براے تو مداحے ڪنن😁
گفت ولے من آرزومہ🙃♥️
دقیقا بعدااینڪہشہیدحاج محمود ڪریمی و حاج سید رضا نریمانی اولین مداحین بودن ڪہ برای محسن مداحے ڪردن و ب آرزوش رسید🌸🌱
🌸🍃رمــان #من_با_تو... 🌸🍃
قسمت #پانزدهم
همراہ بهار رسیدیم سر ڪوچہ،
هم ڪلاسے شیطون و مهربونم ڪہ تازہ ڪمے صمیمے شدہ بودیم! 😊
زنگ رو زدم،چند لحظہ ایستادیم اما ڪسے در رو باز نڪرد، دوبارہ زنگ رو زدم ڪہ عاطفہ از پشت پنجرہ گفت:
_صبر ڪن! 😊
با تعجب نگاهش ڪردم،در خونہ عاطفہ اینا باز شد،عاطفہ اومد بیرون،معمولے سلام و احوال پرسے ڪردیم
🔑ڪلیدے بہ سمتم گرفت و گفت:
_خالہ رفتہ بیرون ڪلید رو داد بدم بهت!😊
ڪلید رو ازش گرفتم و تشڪر ڪردم، عاطفہ با ڪنجڪاوے بہ بهار نگاہ میڪرد،بهار با لبخند دستش رو گرفت جلوے عاطفہ و گفت:
_بهار هستم،دوست هانیہ!☺️
عاطفہ دست بهار رو گرفت.
_منم عاطفہ ام دوست صمیمے هانیہ!😄
خندہ م گرفت، 😀بعداز این دوسال هنوز من و خودش رو صمیمے حساب میڪرد و حسود بود!
خواستم حرفے بزنم ڪہ صداے بوق متوالے ماشینے باعث شد حواسم پرت بشہ!
برگشتم و پشت سرم رو نگاہ ڪردم بنیامین بود! 😳😨
دست بہ سینہ ایستادہ بود ڪنار ماشینش و با لبخند بدے نگاهم میڪرد، 😥خون تو رگ هام یخ بست با استرس رو بہ بهار گفتم:
_بریم دیگہ!
سریع در رو باز ڪردم،وارد حیاط شدیم بهار با شیطنت گفت:😉
_خبریہ ڪلڪ؟!بنیامین رو دیدم!
با حرص گفتم:
_خبر ڪدومہ؟!دیونہ م ڪردہ! 😬
بهار از پشت بغلم ڪرد و گفت:
_الهے!عاشق شدہ خب! 😇
+عاشق ڪدومہ؟!دنبال چیزے ڪہ بیشتر پسرا دنبالشن! 😐
خواست چیزے بگہ ڪہ دست هاش رو از دور ڪمرم باز ڪردم و گفتم:
_نگو فڪر منفے نڪن ڪہ خودش مستقیم بهم گفتہ!
با تعجب نگاهم ڪرد:
_دروغ میگے؟! 😳
همونطور ڪہ وارد پذیرایے میشدم گفتم:
_دروغم ڪجا بود؟!بیا تو!
یااللہ گویان دنبالم اومد،با تعجب گفتم:
_آخہ تو مردے؟!یا ڪسے خونہ ست؟!
بے تعارف نشست رو مبل.
_محض اطمینان گفتم!
همونطور ڪہ مقنعہ م رو در مے آوردم وارد آشپزخونہ شدم
_چے میخورے؟ 😋
+چیزے نمیخوام اومدم خیر سرم تو درس ڪمڪم ڪنے،راستے؟
ڪترے رو پر از آب ڪردم.
_جانم!
+خانوادت میدونن بنیامین مزاحمت
میشہ؟!😟
ڪترے رو گذاشتم روے گاز و برگشتم پیش بهار!
_نہ،فڪرڪردم خودم میتونم حلش ڪنم!😕
با حرص گفت:
_بے جا ڪردے،باید بہ خانوادت اطلاع بدے!
بہ دروغ باشہ اے گفتم، 😒از خانوادم نمیترسیدم خجالت مے ڪشیدم!
_براے اردوے مشهد ثبت نام ڪردے؟!
سردرگم گفتم:
_اردوے مشهد؟!
+اوهوم،سهیلے ترتیبش رو دادہ همہ ثبت نام ڪردن فردا بریم ثبت نام ڪنیم تا پر
نشدہ!😊
با تعجب گفتم:
_سهیلے دیگہ ڪیہ؟! 😳
چشم هاش رو ریز ڪرد،با حرص نفسے ڪشید و گفت:
_حالت خوب نیستا!بابا همین طلبہ باحالہ دیگہ!امیرحسین سهیلے!
سلول هاے مغز خستہ م بہ ڪار افتادن!همون طلبہ عجیب!
_من نمیام تو ثبت نام ڪن!🙁
🌸🍃ادامه دارد...
✍نویسنده:لیلے سلطانے
Instagram:leilysoltaniii
#کپی_بدون_نام_نویسنده_و_منبع_پیگرد_الهی_دارد.
https://eitaa.com/joinchat/3271098441C5304154b44