eitaa logo
زندگی به سبک مالک دلها(شهید مالک رحمتی)
499 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
161 فایل
﷽ [ گرجذبہ عشق اولسا گتیرم نجہ گلمز...! ] • ↫با حضور خانواده‌‌ محترم‌ شهید 📝| راه ارتباطی 👇🏼 @malek_delha https://daigo.ir/secret/4291915772 اینجاباقرار دادن خاطراتی از #شهید_رحمتی عزیز سعی داریم که راه شون روادامه بدیم پس شماهم باماهمراه باش.
مشاهده در ایتا
دانلود
عالم محضر خداست در محضر خدا گناه نکنید
ــ اگر شما از گناهان‌ خود‌ خسته‌‌ شوید ، خداوند از بخشید‌ن‌‌ شما‌ خسته‌‌ نمیشود ؛ آیت‌الله مرتضی تهرانی
💠کرامت شهید به مادرش💠 🌱مادر در خواب پسر شهیدش را می‌بیند. پسر به او می‌گوید: توی بهشت جام خیلی خوبه...چی می‌خوای برات بفرستم؟ 🌸مادر می‌گوید: چیزی نمی‌خوام؛ فقط جلسه قرآن که میرم، همه قرآن می‌خونن و من نمی‌تونم بخونم، خجالت می‌کشم... میدونن من سواد ندارم، بهم میگن همون سوره توحید رو بخون!!🥀 🌱پسر می‌گوید: نماز صبحت رو که خوندی قرآن رو بردار و بخون! بعد از نماز یاد حرف پسرش می‌افتد! قرآن را بر می‌دارد و شروع می‌کند به خواندن... 🔹خبر می‌پیچد! پسر دیگرش، این‌ را به عنوان کرامت شهید، محضر آیت الله نوری همدانی مطرح می‌کند و از ایشان می‌خواهد مادرش را امتحان کنند... 🔸حضرت آیت‌الله نوری همدانی نزد مادر شهید می‌روند! قرآنی را به او می‌دهند که بخواند! به راحتی همه جای قرآن را می‌خواند؛ اما بعضی جاها را نه! میفرمایند: «قرآن خودتان رو بردارید و بخوانید!» 🌱مادر شهید شروع می‌کند به خواندن از روی قرآن خودش؛ بدون غلط... 🔸آیت الله نوری با گریه، چادر مادر شهید را می‌بوسند و می‌فرمایند: «جاهایی که نمی‌توانستند بخوانند متن غیر از قرآن قرار داده بودیم که امتحانشان کنیم.» شهید 📚شهیدان زنده اند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🔻‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌"شهید شناسی"💫 🕊
‍ 💠برخورد شهید ابراهیم هادی با خانم بد دهن!💠 🟡پاییز ۱۳۶۱بود.با موتور به سمت میدان آزادی میرفتیم.یک ماشین مدل بالا از کنار ما رد شد.خانمی کنار راننده نشسته بود که حجاب درستی نداشت.نگاهی به ابراهیم انداخت و حرف زشتی زد.ابراهیم گفت:سریع برو دنبالش!من هم باسرعت رفتم.بعد اشاره کردم بزن بغل،با خودم گفتم ابراهیم این دفعه حتما دعوا میکنه. 🔵اتومبیل کنار خیابان ایستاد.ما هم کنار آن توقف کردیم.منتظر برخورد ابراهیم بودم. ابراهیم کمی مکث کرد.بعد همینطور که روی موتور نشسته بود با راننده سلام و احوالپرسی گرمی کرد! 🟣راننده که تیپ ظاهری ما و برخورد خانمش را دیده بود،توقع چنین سلام و علیکی را نداشت.بعد از جواب سلام،ابراهیم گفت:من خیلی معذرت میخوام،خانم شما فحش بدی به من و همه ریش‌دارها داد. میخوام بدونم که.. 🟠راننده حرف ابراهیم را قطع کرد و گفت:خانم بنده غلط کرد،بیجا کرد! ابراهیم گفت:نه آقا اینطوری صحبت نکن. من فقط میخوام بدونم آیا حقی از ایشان گردن بنده هست؟یا من کارنادرستی کردم که با من اینطور برخورد کردند؟! 🔴راننده اصلا فکر نمیکرد ما اینگونه برخورد کنیم.از ماشین پیاده شده.صورت ابراهیم را بوسید و گفت:نه دوست عزیز،شما هیچ خطایی نکردی. ما اشتباه کردیم.خیلی هم شرمنده ایم. بعد از کلی معذرت خواهی از ما جدا شد. ⚪️این رفتارها و برخوردهای ابراهیم،آن هم در آن مقطع زمانی برای ما خیلی عجیب بود. اما بااین کارها راه درست برخورد کردن با مردم را به ما نشان می داد. همیشه میگفت: در زندگی،آدمی موفق‌تر است که در برابر عصبانیت دیگران صبور باشد و کار بی منطق انجام ندهد. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🔻‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌"شهید شناسی"💫 🕊
📌 توجه ویژه شهید حسین معز غلامی به مجالس روضه خانگی 🔹 یکی از دوستان شهید مدافع حرم حسین معز غلامی می گوید: شب پنجم محرم بود و حسین گفت میای بریم هیات؟ دعوتم کردن باید برم بخونم...گفتم بریم ◇ با خودم فک کردم شاید یه هیات بزرگ و معروفیه که یه شب محرم رو وقت میذاره و میره اونجا ◇ وقتی رسیدیم جلوی هیات به ما گفتن هنوز شروع نشده.. ◇ حسین گفت: مشکلی نداره ما منتظر می مانیم تا شروع شود، نیم ساعتی تو ماشین نشستیم و حسین شعرهاشو ورق میزد و تمرین میکرد. ◇ وقتی داخل هیات شدیم جا خوردم ، دیدم کلا سه چهار نفر نشستن و یک نفر مشغول قران خواندن است ◇ بعد از قرائت قرآن حسین رفت و شروع کرد به خوندن زیارت عاشورا و روضه..چشم هاشو بسته بود و میخوند به جمعیت و.. هم هیچ کاری نداشت ◇ موقع برگشتن گفتم: حاج حسین شما میدونستی اینجا انقد خلوته؟ ◇ گفت: بله ، من هرسال قول دادم یه شب بیام اینجا روضه بخونم ◇ " گاهی تو این مجالس خلوت که معروفم نیستن یه عنایاتی به آدم میشه که هیچ جا همچین چیزی پیدا نمیشه.." ■ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🔻‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌"شهید شناسی"💫 🕊
🔻خاطرات شهید علی پیرالوانی از زبان برادر گرامیشان ✨ همیشه خوشرو بود با اطرافیانش بااحترام وخوش اخلاق بود باخواهرهاخیلی مهربانتربودبااعضای خانواده هم بخصوص باپدرومادربااحترام وادب رفتارمیکرد ازبچگی هم سرکارمیرفت هیچوقت بیکارنمیموند اونموقع قبل ازرفتن به خدمت سربازی خرج خانواده رااون میداد..توکوچه ومحله هم باهمه احترام داشت ندیدم کسی ازش گلایه کنه ...اخرین باری که باهم صحبت میکردیم وهمدیگر رادیدیم روزی بودکه من به مرخصی امده بودم علی هم به مرخصی امده بود توخونمون همدیگر رادیدیم وبعد از احوالپرسی و......به من گفت که کمیته انقلاب اسلامی چجورجایی هست منم گفتم خوبه ازهمه ارگانهابهتره چون درکمیته با فسادومنافقین وموادمخدر وغیره مبارزه میکنن . اون موقع سه ماه ازخدمتش مونده بود به من گفت ان شاءالله خدمتم که تموم شد منم میام توکمیته استخدام میشم باهم خدمت میکنیم گفتم باشه بعدازچندروز هردورفتیم سرخدمتمان من اونموقع درتبریزخدمت میکردم که خبرحمله منافقین که بنام عملیات مرصاد بود راشنیدیم فرمانده همه راجمع کردوگفت منافقین حمله کرده اند و درخاک ایران هستند وخیلی ازهموطنانمان راشهیدکرده اند یابه اسارت برده انددرجبهه نیرو نیازداریم هرکس داوطلبه بیاد اسم بنویسه من وچندنفر ازدوستان رفتیم داوطلب شدیم و رفتیم طرف اسلام اباد غرب و بعداز عملیات و پاکسازی برگشتیم وبه مرخصی امدیم چندروزی بود ازعلی خبری نبود از هرکجا و هرکس میپرسیدیم خبری نمیدادند بالاخره بعدازچندروز خبرشهادتش امدکه بعداز شهیدشدنش چون منطقه بدست دشمن افتاده بود نتوانسته بودند جنازه اش رابیارن بعدازچندروز رزمنده ها اون منطقه را ازاد میکنندو جنازه علی وبقیه شهدا رامیارن تحویل خانواده هامیدن همه وسایل از جمله وصیت نامه اش در جیبش سوخته بود. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🔻‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌"شهید شناسی"💫 🕊
📝🌷📝🌷📝🌷📝 🕊شهیدی که حالتش موقع دفن طبق وصیتش بود ! 📝برشی از وصیت نامه اي کسانيکه مأمور دفن من هستيد! وقتي که مرا در قبر مي گذارند، مشت هايم را گره کنيد تا همه بدانند من با مشت گره کرده به سوي دشمن رفتم، دهانم را باز بگذاريد تا از خدا بي خبران آگاه شوند من با نداي الله اکبر بر دشمن تاختم و چشمانم را باز نگه داريد تا همه بدانند با چشم باز به اين راه رفتم و دشمن را به زبوني کشيدم تا نصيبم شد. ✅جنازه شهيد هنگام دفن، با چشمان باز و حالت لبخند و مشت گره کرده بود با وجود اینکه هنگام خاکسپاری کسي از متن وصيت نامه اطلاع نداشته است. 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌●درحال حرکت به سمت سوریه موقع اذان مغرب وعشا به همرزمانش گفته بودبه راننده بگن باایسته... بعد راننده اتوبوس گفت الان جایی برای نماز خواندن پیدا نمیشه ونیم ساعت بعد به مقصد میرسیم. شهیدشالیکار درجواب به آنها گفت من یکسال مراقبت کردم نماز اول وقتم را از دست ندهم شماباعث شدین که من نماز اول وقتم را ازدست دادم. خیلی ناراحت ونگران بودوسرش رابه شیشه اتوبوس خم کردواشک ازچشم هایش جاری شد،ازاینکه نماز اول وقت رابعدیکسال ازدست داده بود. ●به همه عزیزانم سفارش میکنم : به نماز اول وقت توجه کنند که نماز دربردارنده همه چیز است. وقتی در نماز بنده ی عاشق در مقابل معشوق که همان پروردگار است می ایستد چقدر لذت بخش وزیبامیباشد که عاشق صحبت،ومعشوق گوش می نماید و به درخواست هایش پاسخ میدهد.
هُوَاَّلذِی‌یُرِیُکُمُ‌الْبَرْقَ‌خَوفاًوطَمعَاً اوست‌کہ‌برق‌را‌بہ‌ما‌نشان‌مۍدهد کہ‌مایہ‌ترس‌وهم‌مایہ‌امیداست.💙🌿
🌼‍ دختران مومن سه ویژگی دارند: متکبر،بخیل و ترسو هستند! ﺍمیرالمؤمنین ﻋﻠﯽ علیه السلام ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﻨﺪ: ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﻣﻮﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺻﻔﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﺪ ﺍﺳﺖ،ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ 🍀ﺍﻭﻝ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺘﮑﺒﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ 🍀ﺩﯾﮕﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﺮﺳﻮ ﺑﺎﺷﻨﺪ 🍀 ﺳﻮﻡ ﻫﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺨﯿﻞ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺘﮑﺒﺮ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺑﺎ ﻗﺎﻃﻌﯿﺖ ﻭ ﺗﺮﺷﺮﻭﯾﯽ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺑﺎ ﻋﺸﻮﻩ ﻭ ﺗﺒﺴﻢ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﭙﺮﻫﯿﺰﻧﺪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﻫﻢ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺑﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺨﯿﻞ ﺑﺎﺷﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺭ ﺣﻔﻆ ﻣﺎل ﺧﻮﺩ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ،ﮐﻤﺎﻝ ﺩﻗﺖ ﻭ ﻭﺳﻮﺍﺱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺮﺝ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﺩﺍﺭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺷﺪ. 📚‍ خصال، ج ۱، ص ۳۱۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا