11.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اســـتـــوری
#شهیـــــد_امیر_سیـــاوشی❤️
#شبتون_شهدایی♡
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
شغل امیر طوری بود که به عنوان گارد حفاظتی کشتیها به مأموریتهای برون مرزی میرفت. همیشه احتمال شهادتش بود، اما هیچ وقت از شهید شدن با من حرفی نمیزد، اما چند ماه آخر گاهی حرفهایی میزد که همیشه با واکنش، اشک و اعتراض من روبهرو میشد. چند باری که گفت: دوست دارد شهید شود من دلخور میشدم و میگفتم حق نداری زودتر از من بروی.
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
خاطره ای از شهید امیر سیاوشی❤️
ظهر شده بود. برای ناهار کنار یک رستوران ماشین رو نگه داشت. رفت ناهار گرفت و آورد تو ماشین که با هم بخوریم.چند دقیقه ای که گذشت یکی از این بچه های فال فروش به ماشینمون نزدیک شد. امیر شیشه رو پایین آورد و از کودک پرسید که غذا خورده یا نه. وقتی جواب نه شنید، غذای خودش رو نصفه رها کرد و دست بچه رو گرفت و برد تو رستوران....وقتی برمیگشتن کودک میخندید و حسابی خوشحال بود...
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
در سوریه بودیم و در منطقه درگیری با دشمن قرار داشتیم. ساعت تقریبا پنج و نیم یا شش صبح بود و هوا روشن شده بود. چند کیلومتر پیاده روی کردیم تا به محل درگیری نیروها رسیدیم.
چند تپه کنار هم بود که روی هرکدام از تپه ها خانه ای قرار داشت. اولین تپه و خانه را از دشمن باز پس گرفتیم و به دنبال پاکسازی بقیه خانه ها جلو رفتیم. خواست خدا بود که با آن همه خستگی توانستیم همه منطقه را تحت اختیار خود درآوریم و هفت کیلومتر جلو برویم.
به «خان طومان» رسیدیم، گروهی از نیروهای عراقی از صبح در محل درگیری حضور داشتند، تعدادی برگشته بودند و تعدادی هم هنوز در شهر می جنگیدند. ما هم حدود 35 نفر بودیم که وارد منطقه شدیم و توانستیم نقاطی را از دشمن باز پس بگیریم.
بعد از بازپس گیری چند منطقه به 100متری هدف رسیدیم، یک مرتبه باران آتش از رو به رو شروع به باریدن کرد. حتی فهمیدن اینکه از کدام طرف رگبار به سمت ما نشانه گرفته شده است، سخت بود. هرکدام از ما به سختی در جایی پناه گرفت، همراه امیر دو یا سه نفر دیگر بودند که در محلی پناه گرفتند. سمت چپشان دیوار و سمت راست هم خانه بود. ما هنوز موقعیت خوبی برای پناه گرفتن پیدا نکرده بودیم.
من هم به سمت چپ و راست می دویدم. کمی به عقب برگشتم. در دهانه یک مغازه ایستادم، امیر هم پشت یک ماشین پناه گرفته بود. دوید و پیش من آمد. تا به سمت من آمد و پرسید میلاد چه اتفاقی برایت افتاده است؟ به پاهایش تیر خورد و روی زمین افتاد.
پرسیدم چه شد؟ گفت: تیر خوردم. با لی لی کردن تلاش کرد به سمت بچه ها برود تا به آنها کمک کند. تیربار توی دستش بود و آتش دشمن هم روی سرمان می ریخت در همین زمان تک
🎤سردار شهید ناظری:
ما بچه های علاقهمندی داریم که عاشق❤️ جهاد هستند. این افراد داوطلبانه مدت کوتاهی به سوریه میروند. ایشان هم که آنجا رفته بود، 20 کیلومتر در عمق منطقه دشمن پیشروی میکند و هدفش را هم میزند که در برگشت مورد اصابت تکتیراندازهای دشمن قرار میگیرد. پیکرش هم 72 ساعت در منطقه ماند و امکان دسترسی به آن پیش نمیآید. بعد از گذشت این مدت سایر بچهها با فداکاری موفق میشوند پیکر مطهرش را به عقب برگردانند و به ایران🇮🇷 بفرستند.
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
#کتاب_ارزشمند✨✨✨
کتاب هیــــچ چــــیز مـــثل همـــیشه نــیست
کتابی درباره زندگی نامه شهید امـــیر ســیاوشی❤️
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
25.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حضــــــور حاج محمود کریـــمی به درخواست شهید در مراسـم تشییع پیکر شهید و مداحی حاج محمود کریـــمی 🎤
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
24.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مراسم تشییع پیــــــکر شهید امـــیر سیاوشـــــی❤️
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
کانال مذهبی،مخصوص کسانی که عاشق مداحی و پرو فایل مذهبی هستن
لطفاً عضو شوید👇🏻
@oshaghe_faroogh