بچه مذهبی بودن
مثل نردبونه
هرچقدر بالاتر میری
به خدا نزدیکتر میشی
اما یادت نره..
اگه از بالا بیفتی
دردش خیلی بیشتر از افتادن از پله های پایینتره!
حواست باشه سقوط نکنی:)))
#شهید_آوینی #شهیدانه #تلنگرانه
چندوقت پیش یه کیف پول تو کوچه پیدا کردیم بارفیقم!
واسه پیدا کردن مشخصات صاحبش، مجبور بودیم کیف و باز کنیم..!
کلی عابر بانک توش بود و مدارک و چک و پول نقد.
ولی یه چیز این بین خیلی جالب بود!
صاحب کیف، رو تمام فیشهایی که پرداخت کرده بود، نوشته بود:
«خدایا شکرت پرداخت شد»
معمولا ماها اگه خیلی شاکر باشیم، وقتی پولی به حسابمون بیاد یاد خدا میافتیم و شکرش میکنیم...!
ولی این بنده خدا از پرداخت پول و اینکه توانایی پرداخت داشته خداروشکر میکرده! این خیلی قشنگه!!!
#خدا #خدایاشکرت #خودسازی #تلنگرانہ
#تفکرانہ
انسان گاهگاهۍ
فراموش میکند که
همیشگۍ نیست ...
. ـــ ـــــــــــــــــــــــ ـــ .
#شھید_مصطفی_چمران #شهیدانه
عاقبت روزی مُحقق میشود رویای من
میروم از صحنزهرا سوی ایوان حسن
#حضرت_زهرا #امام_حسن
با اینکه روی دامن خود نور قمر داشت
بر خانه ی خورشید، همه عمر نظر داشت
در کلِ مدینه فقط او بود که یک عمر …
در خانه ی خود، بعدِ سحر نیز قمر داشت
گاهی به لبش (ها قَمَرٌ کَیفَ قَمَر) بود
گاهی به لبش (ها عَلیٌ کَیفَ بَشَر) داشت
هر کس نتواند بشود مادر زینب …
او بود که نقاشِ ادب بود و هنر داشت
تنها نه خودش، بلکه به نور قمر او
از جاده ی او اُمّ وَهَب نیز گذر داشت …
چون تابشِ خورشید به هر خار و به هر سنگ
سوزِ دل او در دلِ مَروان هم اثر داشت
زهرا به کنار پسرش آمد و او نیز
انگار نه انگار خودش چار پسر داشت
سِرّی است که در خاک مدینه ز جهان رفت
از تربتِ زهرا به گمانم که خبر داشت …
#ام_البنین #حضرت_ام_البنین
غم امّالبنین پایان ندارد
که درد بیکسی درمان ندارد
نظر بر کربلا میکرد و میگفت
بیا جانا که مادر، جان ندارد
#ام_البنین #حضرت_ام_البنین