eitaa logo
مقالات حسینی منتظر
145 دنبال‌کننده
372 عکس
221 ویدیو
30 فایل
بخشی از مقالات متنوع سیدمحمدحسینی(منتظر) فرزند مرحوم حجة‌الاسلام و المسلمین؛ حاج سید میربابا حسینی(فاطمی) (اعلی الله مقامه الشریف) در حوزه‌های مذهبی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و...
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 سلام؛ اسمی از اسماءالله در باره و شیطان و ، نکاتی را در 👈این‌جا👉 متذکر شدم و در اینجا هم لازمست بیافزایم: ، پدیده‌ای نسبتاً قدیمی‌ست. و استحمار (خر کردن) بخش قابل توجهی از در (بعد از روابط با شکل گرفت و لذا) 👈ریشه👉 در قرون قبل از دارد. شاخصه بارز این جماعت، طبق القائات و ؛ و آنگاه و سپس و نهایتاً است! البته همه ستیزه‌جویی‌های ظالمانه و ضد بشریتی بویژه ، ریشه در این قوم تبهکار دارد که روح خود را بصورت ۱۰۰٪ به فروخته‌اند! ایرانیان در طول تاریخ بعد از خود، گرفتار این بوده‌اند و شاید بیشترین آسیب‌های وارده بر ایران از ناحیه پیروان این (تحریف‌شده) صورت گرفته است. بعثت (ع)؛ در واقع عصیانی علیه شیاطینی بود که دین (ع) را کاملاً تحریف کردند. این برای کم‌توانان ذهنی و ایرانیانی که حتی یک‌بار نمازی نخوانده‌اند که آنرا به ختم نمایند و یا حتی یک‌بار هم را نخوانده‌اند، انواع بسته‌های و را تولید کرده و نشر آن‌را به امت اسراعیل و سپرده‌اند که آنها را به اشکال مختلف در هم بازنشر می‌کنند! و متأسفانه همیشه خود را پیدا می‌کند که چشم و گوش‌شان به اسراعیل است! ✍حسینی(منتظر) ۰۳/۸/۲۸ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
ده سال پس از اینکه ایران در دور اول جنگ با روسیه شکست سختی خورد و تن به عهدنامه گلستان داد، در حالی که هنوز خانواده های ایرانی داغدار بودند و کودکان زیادی یتیم شده بودند بار دیگر زمزمه جنگ با «اروس» (روسیه) توسط تندروهای مذهبی و ایدئولوگهای متعصب (دلواپسان آن زمان) بلند شد. تحریک فتحعلیشاه برای آغاز «جهاد»ی دیگر در جبهه روسیه و ناآگاهی مفرط او از اوضاع نظام بین الملل سرانجام وی را به همراهی با موج دلواپسان واداشت. شاه متاثر از فضای هیجانی ایجاد شده، برای تهیه مقدمات جنگ عازم تبریز شد و شبی در حالی که شمشیر معروف نادری را بر کمر بسته بود تمام علما و سرداران نظامی و وزرای خویش را برای مشورت فراخواند. پس از انجام مراسم دعا و ثنا برای سلامت «ذات اقدس ملوکانه» و آرزوی دوام و قوام دین مبین، نوبت به اظهار نظر درباره جنگ رسید. همه کسانی که مورد سئوال قرار گرفتند، بدون استثنا، پس از بیان مراتب جان نثاری و ابراز آمادگی برای نوشیدن شربت شهادت، موافقت خود را با جنگ اعلام کردند. در این میان فقط یکی از صاحب منصبان کاردان آذربایجان به نام «میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی» در برابر جو غالبی که دلواپسان در مجلس ایجاد کرده بودند ایستاد و با جنگ مخالفت کرد. وقتی شاه علت مخالفت وی را جویا شد، قائم مقام گفت: «اعلیحضرت چه مبلغ مالیات می گیرد؟» شاه پاسخ داد: «شش کرور» قائم مقام: «دولت روس چه مبلغ مالیات می گیرد؟» شاه: «می شنوم ششصد کرور» قائم مقام عرض کرد: «به قانون حساب، کسی که شش کرور مالیات می گیرد با کسی که ششصد کرور عایدات دارد از در جنگ در نمی آید»! این اظهار نظر واقع بینانه همهمه‌ای در مجلس براه انداخت و باعث شد متعصبین سخت بر وی بتازند و حتی او را به داشتن روابط پنهانی با روسها متهم کنند که در نتیجه این مسئله وی از مقام خود خلع و به مکان دوری در خراسان تبعید شد. دست آخر فتحعلیشاه مجلس را با شعری اینچنین باب دل دلواپسان به پایان برد: کشم شمشیر مینایی / که شیر از بیشه بگریزد زنم بر فرق پسکوویچ (ژنرال روس) / که دود از پطر (پادشاه روس) برخیزد! پوچ بودن این شاخ و شانه کشی ها وقتی آشکار شد که طبق پیش بینی قائم مقام لشکر فتحعلیشاه شکست خفت باری از روسها خورد و تحمیل عهدنامه ترکمن چای به ایران اشتباه مهلک دلواپسان را به اثبات رساند. کینه ساده لوحان از عزیزی چون ظریف، یا جهل نسبت به تاریخ این مملکت هست، یا خیانت و دشمنی با ایرانی ☝ ☝️از پیام‌های وارده☝️ نقدونظر 👌 قیاس مع‌‌الفارغ/مع‌الفارق! آری! ساده‌لوح‌هایی از پارسی‌زبان در هستند که و را می‌پندارند!! و بدون توجه به ، همچنان اسیر و برده پستوی پر از جهالت و لجاجت هستند و دریغ از حتی ۱٪ و و و و واقع‌بینی! این جماعت برده‌صفت و غرب‌گدا و خفاش‌چشم و دلباخته به خزعبلات و القائات و اذناب پلید و پلشت آن (و باورمند به حقیرهایی مثل کذاب زشت‌کلام و پوزیده‌ها!)، چنان کوردل هستند که نمی‌توانند پیروزی‌های بی‌شمار و مشعشع ریز و درشت و خیلی بزرگ در طی گام اول و در ایران و جهان را ببینند! تا گرفتار چنین اعوجاجات مزخرفی نشوند! و آبروی خود را نبرند! این‌ها بدون کمترین درک و فهمی از ضرورت تعامل و ، با قیاسی مع‌الفارق، گمان می‌کنند که میدان باید قربانی دیپلماسی شود و دلیران دانا و دلسوزی مثل از صفحه روزگار، محو شوند! همین‌قدر و ! این (مستعد شدن) بجز و برای ملک و ، هیچ دستاوردی نداشته و ندارند و نخواهند داشت و در عین‌حال و فرزانه را تخطئه می‌کنند! ولیکن شگفتی ماجرا در این‌جاست که این ترسوهای بزدل و گریزان از با ، در خود، ، از نیام کشیده و ابایی از ارتکاب هرگونه ویرانگری و جنایت علیه و و ندارند! این افراد که گمان می‌کنند با قلدرهای پولدار عالم، محکوم به شکست است، چنان بیگانه با و هستند که برای این سخنان صریح که می‌فرماید: «کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة بإذن الله و الله مع الصابرین» (۲/۲۴۹) (چه بسیار شده که گروهی اندک به یاری خدا بر سپاهی بسیار غالب آمده، و خدا با صابران است.) و «و من یتول الله و رسوله و الذین آمنوا فإن حزب الله هم الغالبون» (۵/۵۶) (و هر کس که خدا و رسول و اهل ایمان را ولیّ و فرمانروای خود داند (فیروز است) که تنها لشکر خدا فاتح و غالب خواهد بود)، هیچ حسابی باز نکرده و نمی‌کنند! سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۸/۲۵ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 اهلیت نَسَبی و سببی !! : «یخرج الحی من المیت و یخرج المیت من الحی و یحیی الارض بعد موتها و کذالک تخرجون» (۱۹/۳۰) آیاتی مشابه این آیه، مشمول انسان‌ها هم هست. یعنی که ، انسان‌های را از انسان‌های و انسان‌های مرده را از انسان‌های زنده، پدید می‌آورد! (منظور از زنده و مرده؛ زنده به و إلهی و مرده به از ایمان و اخلاص است.) چه کسی باور می‌کرد که از که خصیم بود، موجودی پدید آید که اینگونه از دشمن و و غرق در و متکبری مثل که چیزی بجز سرسپردگی به ، هیچ هنری ندارد، چنین تمجید نماید؟! دریغ از ذره‌ای ! و حداقل ! پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد! قرآن: «قال یا نوح إنه لیس من اهلک ۖ إِنه عمل غیرصالح فلا تسألن ما لیس لک به علم إنی أعظک أن تکون من الجاهلین»(۱۱/۴۶) (خدا خطاب کرد که ای نوح، فرزند تو هرگز با تو اهلیت ندارد، زیرا او را عمل بسیار ناشایسته است، پس تو از من تقاضای امری که هیچ از حال آن آگه نیستی مکن، من تو را پند می‌دهم که از مباش) قرآن: «إن الله فالق الحب و النوی یخرج الحی من المیت و مخرج المیت من الحی ذلکم الله فأنی تؤفکون»(۶/۹۵) خداست که دانه و هسته را می‌شکافد، زنده را از مرده و مرده را از زنده پدید می‌آرد، آن (که چنین تواند) خداست، پس روی به کجا می‌برید؟! ✍️حسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۸/۲۶ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
♦️حمله تند روزنامه جمهوری اسلامی به سیدحسن خمینی: کاری نکنید انگیزه حمایت شما از اتباع افغانستانی را به اطلاع عموم برسانیم! روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: 🔹کسي که براي اتباع افغانستانی در حرم امام جلسه می گذارد به اين سؤال اساسي جواب بدهد که چگونه به خود اجازه مي‌دهيد نفوذي های طالبان را با فاطميون که همه ما قدردان آنها هستيم مقايسه کنید؟ 🔹شما يا از افکار عمومی مردم ايران که يکپارچه خواستار اخراج اتباع غيرمجاز افغانستانی هستند بي‌خبر هستيد که در اينصورت حق اظهارنظر در اين زمينه را نداريد و يا اطلاع داريد و اينگونه برخلاف اراده مردم ايران از تهديدکنندگان امنيت کشور حمايت می کنيد. 🔹چنين فردي چگونه به خود حق مي‌دهد سخن حق هشداردهندگان درباره تهديدهاي اتباع غيرمجاز افغانستانی را دروغ بداند و در عين حال از انتساب خود به امام خمينی سخن بگويد؟ 🔹خواص، از انگيزه شما براي حمايت از جماعت موردنظرتان جهت گرم کردن بازارتان اطلاع دارند، کاری نکنيد که جزئيات آن را به اطلاع عموم برسانند. پرونده تشريفاتی ساختن حرم امام ساده‌زيست، جهت درس گرفتن از روزگار براي شما کافي نيست؟! ☝️از پیام‌های وارده☝️ نقدونظر 👌تهدید یا تشدید؟! برخی از رفتارها و گفتارهای آیة‌الله در سال جاری (مثل تشرف به معلیٰ، ارسال به و اظهار برخی ) اگرچه قدری غیرمنتظره بودند ولیکن نشان داد که اگر ایشان بخواهند مسیر درست جدشان؛ را پیشه کنند، کاربلد هستند ولیکن این‌همه چرخش ناگهانی، قدری هم چندان باورپذیر نبود! فلذا بنده در آن، تشکیک کردم! 👈این‌جا👉 بازگشت آ.سیدحسن به آغوش و به مفهوم زاویه گرفتن وی با فرقه‌ای بود که آن‌را می‌نامیم. به همین علت، و واهی مذکور به آ.سیدحسن هم، قابل تردید است! زیرا این تهدید سخیف یا نوعی انتقام‌جویی از ایشان است (که چرا از اردوگاه دارد فاصله می‌گیرد؟!) و یا تشدید و تحکیم هماهنگی برای باورپذیر جلوه دادن نقشه ایشان در است! ⁉️ آیا آ.سیدحسن همچنان در تحول ولایی خودش، استوار می‌ماند و بالاتر می‌آید و از این تهدیدها نمی‌ترسد؟ و یا اینکه مجدداً به و باند مفسد و خائن و غرب‌گدای مدعیان بر می‌گردد؟! برای فهم چنین نتیجه‌ای باید به انتظار آینده نشست و گفتار و رفتار ایشان را رصد نمود! بنده به عنوان کسی که سال‌ها توفیق حضور در حلقات درسی ارزشمند (فقه و اصول و تفسیری) ایشان در مرقد امام را داشته‌ام، خیلی امیدوارم که از لحاظ نیز همچون ، به رشد قابل قبولی برسند ان‌شاءالله. ولیکن اگر نتواند خود و خانواده خود را از چنبره و سلطه نفوذ منحرفینی از قبیل؛ و خاتمی‌ها (محمدومحمدرضا و..) رها سازد کماکان در ، متأسفانه خواهد لنگید! چنانکه پسرشان (سید احمد) از روی بچگی و ساده‌لوحی، دل و فکر خود را به این و حتی رسوائی مثل ، سپرده است و آشکارا خود را در قرار داده است!! گویا که هرگز نخواسته یا نتوانسته «نهضت+نظام» و خمینی‌ره را فهم نماید و حداقل در آن تأملی نماید! تا لااقل قدری در موضعگیری خود، احتیاطی بورزد! بنظر می‌رسد که سیداحمد همچون پدر مجتهدش (سیدحسن)، بیش از حد با بدان‌ی (مثل مجید و محمدرضا) بنشسته‌اند که متأسفانه خاندان ولایت‌شان را گم کرده‌اند! از این که این دو معمم با این مواضع سیاسی‌شان، فرزند و نوه مرحوم باشند، شگفت‌انگیز است تا چه رسد به اینکه از نوادگان باشند! در حالی‌که امام خمینی، تمام گرفتاری‌های را از می‌دانست و آنرا می‌نامید، برسیم به اینجا که ظریف را در آغوش خود بفشارند و به او دل ببندند که حاضر نیست حتی یکبار شعار مرگ بر آمریکای ملت را همراهی نماید! طلبه‌ای مثل که با مرامی از جنس خمینی خود را به آغوش از نوع می‌سپارد کجا؟! و طلبه‌ای مثل احمد خمینی که صرفاً عنوانی از آن امام را یدک می‌کشد و بلکه در مقابل آرمان‌های آن‌حضرت عمل می‌کند و خود را به آغوش فتنه‌جویان حقیری مثل ظریف می‌افکند کجا؟! این عجمیان است که اهلیت فرزند سببی حضرت روح‌الله را دارد نه احمد خمینی که عاری از اهلیت حتی نَسَبی با آن أَبرمرد دوران است. آن‌همه درایت و بصیرت و هوش و غیرت سیاسی امام راحلمان کجا؟! و اینهمه کج‌فهمی این نوادگان در عرصه سیاست و سیاسیون کجا؟! خدای تبارک و تعالی همه ما را به راه راست خودش هدایت فرماید 🤲 الهی آمین 🤲 سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۸/۲۷ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 باطن حیوانی انسان‌ها! باطن انسان‌ها اگرچه افکار و اعمال آن‌هاست ولیکن نه تنها در عُقبیٰ بلکه در دنیا هم قابل تجسم است! و یکی از مظاهر بارز و باطن انسان‌ها (متناسب با صفات حیوانی)، در قالب است. فلذا اگر کسی بتواند با (نهان‌بینی) به مجامع انسان‌ها (حیوانات ناطق) بنگرد، چیزی بجز نخواهد دید که در لابه‌لای آن‌ها تعدادی هم می‌تواند پیدا کند! یکی از اصحاب (ع) بنام (که نابینا بوده و در امام به شتافته) با شنیدن صدای حجاج می‌گوید: «ما اکثر الحجیج و اعظم الضجیج» (چه بسیارند حاجی‌ها و چه بلند است همهمه آن‌ها!) امام فرمودند: «ما أقل الحجیج و أکثر الضجیج»! (چه اندک هستند حجاج و چه بسیار است صدایشان!) (ع)، بصیرت موقتی به صحابی خود، عنایت می‌کند و او اکثریت انسان‌های حاضر در صحنه را به شکل حیوانات می‌بیند و وحشت می‌کند! (مشابه این روایت از (ع) هم نقل شده است!) بخشی از این حیوانات، بسیار و هستند، چنانکه خودشان هم بدان اذعان دارند! چنانکه اسراعیلی‌ها معترف هستند که در هستند! نباید گمان شود که و مختص و محدود به و و هستند، بلکه این اوضاع قریب باتفاق مناطق بوده و هست و خواهد بود. هم خالی از نیست. حتی در قالب دولت‌ها که ملت‌ها بوده و هستند و خواهند بود! سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۸/۲۹ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 باطن حیوانی انسان‌ها! متن بدون #👇 باطن انسان‌ها اگرچه افکار و اعمال آن‌هاست ولیکن نه تنها در عُقبیٰ بلکه در دنیا هم قابل تجسم است! و یکی از مظاهر بارز تجسم اعمال و باطن انسان‌ها (متناسب با صفات حیوانی)، در قالب وحوش است. فلذا اگر کسی بتواند با بصیرت ملکوتی (نهان‌بینی) به مجامع انسان‌ها (حیوانات ناطق) بنگرد، چیزی بجز باغ وحش نخواهد دید که در لابه‌لای آن‌ها تعدادی انسان واقعی هم می‌تواند پیدا کند! یکی از اصحاب امام باقر(ع) بنام ابوبصیر (که نابینا بوده و در معیت امام به حج شتافته) با شنیدن صدای حجاج می‌گوید: «ما اکثر الحجیج و اعظم الضجیج» (چه بسیارند حاجی‌ها و چه بلند است همهمه آن‌ها!) امام فرمودند: «ما أقل الحجیج و أکثر الضجیج»! (چه اندک هستند حجاج و چه بسیار است صدایشان!) امام(ع)، بصیرت موقتی به صحابی خود، عنایت می‌کند و او اکثریت انسان‌های حاضر در صحنه را به شکل حیوانات می‌بیند و وحشت می‌کند! (مشابه این روایت از امام سجاد(ع) هم نقل شده است!) بخشی از این حیوانات، بسیار وحشی و درنده هستند، چنانکه خودشان هم بدان اذعان دارند! چنانکه اسراعیلی‌ها معترف هستند که سگ هار آمریکا در منطقه مقدسه غرب آسیا هستند! نباید گمان شود که حیوانیت و توحش مختص و محدود به صهاینه خبیث و دواعش وحشی و فواحش پلید هستند، بلکه این اوضاع قریب باتفاق مناطق زمین بوده و هست و خواهد بود. ایران هم خالی از حیوانات وحشی نیست. حتی در قالب دولت‌ها که درندگان ملت‌ها بوده و هستند و خواهند بود! سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۸/۲۹ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏 👈متن با 👉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دغدغه بانوی سیستانی در دیدار با رئیس‌جمهور مهین ریگی، فرزند شهید و عضو هیئت علمی پژوهشگاه دانشگاه زابل، عصر امروز پنجشنبه، یکم آذرماه به عنوان بانوی نخبه و فرهیخته سیستان و بلوچستان در دیدار با رئیس‌جمهور از مشکلات به ویژه منطقه سیستان گفت ☝️از پیام‌های وارده☝️ نقدونظر 👌نظارت مفید؛ حلقه مفقوده مدیریت کشور این بانوی فرهیخته سیستانی، هم خوب حرف زد و هم حرف‌های خوبی زد. (اگرچه در گزارش ، سانسور شد!) بنده در سال‌های ۵-۱۳۷۲ باتفاق خانواده در زابل بودم (مأموریت ۳ ساله فرهنگی-دینی از طرف مرحوم آیة‌الله غیوری) و از فرزند فعال امام جمعه وقت سیستان شنیدم که بودجه پرداختی به استان نسبت به سایر استان‌ها رتبه اول کشوری را دارد. ولیکن بودجه‌های پرداختی معمولاً در این استان، هزینه نمی‌شود و صرف پروژه‌های دیگری در سایر استانها بویژه خراسان و تهران و حتی امارات عربی می‌گردد! مثلاً برای برج‌سازی، تولید نوشابه، شرکت‌های حمل و نقل و...! زیرا نمی‌شود یا اینکه ناظرین ذی‌ربط هم رشوه می‌گیرند و بی‌خیال پی‌گیری‌های لازم می‌شوند. بودجه‌های هنگفتی از به نام محرومین استان س‌وب اما به کام متنفذین استان! ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۱ 🌐 👈حیفه نبینی👉 💠 🎲 👈محل نظرات👉 🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دغدغه بانوی سیستانی در دیدار با رئیس‌جمهور مهین ریگی، فرزند شهید و عضو هیئت علمی پژوهشگاه دانشگاه زابل، عصر امروز پنجشنبه، یکم آذرماه به عنوان بانوی نخبه و فرهیخته سیستان و بلوچستان در دیدار با رئیس‌جمهور از مشکلات به ویژه منطقه سیستان گفت ☝️از پیام‌های وارده☝️ نقدونظر 👌نظارت مفید؛ حلقه مفقوده مدیریت کشور این بانوی فرهیخته سیستانی، هم خوب حرف زد و هم حرف‌های خوبی زد. (اگرچه در گزارش ، سانسور شد!) بنده در سال‌های ۵-۱۳۷۲ باتفاق خانواده در زابل بودم (مأموریت ۳ ساله فرهنگی-دینی از طرف مرحوم آیة‌الله غیوری) و از فرزند فعال امام جمعه وقت سیستان شنیدم که بودجه پرداختی به استان نسبت به سایر استان‌ها رتبه اول کشوری را دارد. ولیکن بودجه‌های پرداختی معمولاً در این استان، هزینه نمی‌شود و صرف پروژه‌های دیگری در سایر استانها بویژه خراسان و تهران و حتی امارات عربی می‌گردد! مثلاً برای برج‌سازی، تولید نوشابه، شرکت‌های حمل و نقل و...! زیرا نمی‌شود یا اینکه ناظرین ذی‌ربط هم رشوه می‌گیرند و بی‌خیال پی‌گیری‌های لازم می‌شوند. بودجه‌های هنگفتی از به نام محرومین استان س‌وب اما به کام متنفذین استان! ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۱ 🌐 👈حیفه نبینی👉 💠 🎲 👈محل نظرات👉 🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 🔺پزشکیان: حق نداریم برنامه بدهیم وقتی برنامۀ توسعه داریم. 🔺جهت و چشم‌انداز را باید مشخص کنیم و وقتی مدیر عوض شد در واقع راننده عوض شده‌. 🔺باید به‌سمت چشم‌اندازی که رهبری مشخص کرده برویم. 🖌 آقای پزشکیان مدیریت شما در اداره کشور کمر ملت را شکسته اقتصاد فلاکت‌باری که شما در این مدت کوتاه رقم زدید چیزی نیست که رهبری آن را ترسیم کرده باشند حتماً هم در آینده خواهید گفت ما آنچه را که رهبری ترسیم کرده بودند اجرا کردیم. مقصر اصلی خود شما هستید. ☝️از پیام‌های وارده☝️ نقدونظر 👌پز عالی، جیب خالی! حرف‌های ، انصافاً عالیه ولیکن در عمل‌ست که بسیار سافله! امیرالمؤمنین فرمودند: «یستدل علی إدبار الدول اربعة؛ تضییع الاصول و تمسک بالفروع و تأخیر الافاضل و تقدیم الاراذل» یعنی چهار مسئله (دو دو تا چهار تا!)، موجب فروپاشی دولت‌هاست: ۱) رها کردن ریشه‌ها و اصول ۲) چسبیدن به شاخه‌ها و فروع ۳) پس زدن برترین‌ها و بهترین‌ها ۴) پیش انداختن بی‌مایه‌ها و کم‌مایه‌ها یعنی مدیریتی که در نرم‌افزار‌ها و نیز نیروی انسانی متخذه، گرفتار و شود، سرانجامی جز اضمحلال و انحلال ندارد. در عمل است که جناب ، مرتکب خبط و خطاهای وحشتناکی شده و می‌شود (حتی اگر آن‌ها را در لفافه که آن‌هم چیزی بجز نیست، بپوشاند) و لذا دولتش، فرجامی بجز ندارد! ولیکن در این میان، و است که باید برای تعدیل انتخاب و عملکرد خود، هزینه گزافی بپردازند! حسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۲ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 یاد ایامی (بخش ۲) 👈بخش قبلی👉 قصه نخستین مرکز فرهنگی هنری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (قسمت اول): به محض اسلامی در ۱۳۵۷/۱۱/۲۲ بنده همانند هزاران نفر انقلابی دیگر در اندیشه ایران به جهان بودم تا اینکه در تاریخ ۱۳۵۸/۵/۵ (اقامه اولین تهران به امامت آیة‌الله ) بمناسبتی که در پیام قبلی اشاره کردم، تصمیم خود را گرفتم که از طریق تولید فیلم‌های سینمایی به این مبادرت بورزم. ولیکن قبل از آنکه موفق بشوم، رخ داد و لذا را رها کرده و داوطلبانه عازم جبهه‌های شدم. بنده قبل از رفتن به سراغ ، در صدد تشکیل یک نهاد خصوصی بودم که با مشارکت - که بعداً تهیه‌کنندگی فیلم‌های زرد را دنبال کرد - و با همکاری وزارت و رهنمود شهیدان و ، «مرکز سینمایی فجر» را تأسیس کردم اما نامبرده عضو گروهک چپگرای در آمد و ناسازگاری نمود! البته وی هم اگرچه کارگردان اولین فیلم سینمایی پس از بود (با عنوان از داستانهای که به نظر هم رسیده بود) اما همانند بنده، نوجوانی ناپخته بود و لذا تحت تأثیر عموهای معلوم‌الحال خود! تهیه‌کننده بسوی ساحل، (قبل از فیلم بلمی بسوی ساحل)، سپاه پاسداران بود که حدود ۳۰۰٫۰۰۰ تومان هزینه کرده بود و فرمانده آن (برادر سلیمانی) به همین علت که «کل بودجه سال سپاه ری» را صرف آن فیلم نه چندان هنری کرده بود، توبیخ شده بود!) آشنائی بنده با ع.ع. بعد از درج مصاحبه با وی بود که باعث شد بروم سراغ شهر ری و نشانی خانه‌اش را از گرفتم و اولش گمان می‌کردم او یک سپاهی است! اما آشنایی او با من، با مطالعه «سناریوی نبرد تا آزادی» بنده با آن بود و او (که سینماآموخته پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود) پنداشت که بنده سینما را در سطح عالی‌تر و حرفه‌ای‌تری آموخته‌ام! (و حال آنکه بنده را از کتاب‌های خودآموز، یاد گرفتم!) تأثیرپذیری وی از حرفه‌ای بودن سناریوی بنده، باعث شد که با هم برویم دنبال سرمایه‌گذار و سراغ انواع اسپانسرها هم رفتیم و نهایتاً به این نتیجه رسیدیم که خودمان مؤسسه بزنیم که آنرا «مرکز سینمایی فجر» نامیدیم و... پدرش را خاطرم نیست چکاره بود اما او بیشتر گرفتار آفت عموهای خود و... بود. وی سه تا عمو داشت که بزرگ آن‌ها از اعضای بود و وسطی آن‌ها علیرغم آنکه اخراجی و نیز اخراجی مجله بود، با لباس سپاه مشغول سوءاستفاده‌های خود بود و کوچک آن‌ها نسبتاً انقلابی و سالم بود که با من همکاری داشت از پشت‌پرده‌های عبداله! همکاری من و ع.ع. (به دلیل بودن بنده و لااُبالی بودن او) به جایی نرسید و بعد از یکسال، به شکست انجامید! اما بهانه اصلی دعوای ما به ماجرای عجیب دیگری هم برمی‌گشت که بد نیست آنرا هم در اینجا بگویم! در نخستین انقلاب اسلامی ایران، « و » همچنان در پی تغییر و تحولات ساختاری و عنوانی خود بود! و الآن خاطرم نیست که «وزارت ارشاد ملی» در آن مقطع به «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» تغییر عنوان داده بود یا نه؟ ولیکن برپائی جشن نخستین سالگرد پیروزی ، موضوعیت یافته بود. اسلامی و بالتبع هم هنوز تشکیل نشده بود! و چنانکه در یادداشتی با عنوان 👈حرف‌های پزشکیان؛ نماد گیج‌فرهنگی ایرانیان👉 اشاره کردم، ما برای تأمین مخارج مرکز سینمایی فجر، سالن اصلی تهران را اجاره کرده بودیم و فیلم سینمایی را پخش می‌کردیم! در خلأ فعالیتی و بلکه در خلاء وجودی «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» و نیز «سازمان تبلیغات اسلامی» و «حوزه اندیشه و هنر اسلامی» و بالتبع سرگردانی و فقر انبوه هنرمندان و هنرپیشگانی که به خارج از کشور متواری یا در گوشه‌ای پنهان نشده بودند، «مرکز سینمایی فجر» (بعنوان نخستین NGO فرهنگی هنری) ما چراغ تابانی بود که توجه آن‌ها و بالتبع خواص را به خودش جلب کرده بود! البته دیگری هم در زمینه و فعال شده بودند که یکی از آن‌ها (بنیاد هنر در اسلام) بود که عمدتاً در عرصه واردات فیلم‌های سینمایی و دوبله آن‌ها فعالیت داشت. بنظرم اولین فیلمی که بنیاد مذکور وارد کرد و در سینماها به نمایش گذاشت، فیلم بود. بعد‌ها فیلم سینمایی صهیونیستی؛ (به کارگردانی و بازیگری در نقش ) هم توسط همان بنیاد صورت گرفت که تقریباً هر سال از رسانه ملی هم پخش شده و می‌شود! ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۱ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 یاد ایامی (بخش ۳) 👈بخش قبلی👉 قصه نخستین مرکز فرهنگی هنری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (قسمت دوم): در مقطعی که دنبال اسپانسر برای سناریوی بنده بودیم، طی نشستی باتفاق ع.ع. با آقای محمدزاده (مدیرعامل ) هم صحبت مفصلی داشتیم که وی از نوع نگرش هنری-سیاسی و صحبت‌های فرهنگی-انقلابی بنده خیلی خوشش آمد (بلحاظ إشرافیتی که به افکار و عقاید یافته بودم و...) و تقاضا کرد که بعنوان نماینده آن بنیاد به اعزام بشوم تا به پسر او در گزینش فیلم‌های سینمایی مورد نیاز جامعه ، مشاوره بدهم! تا او خودش ماهی یکبار بیاید فرانسه و قرارداد ببندد. ولیکن بمحض مطرح کردن پیشنهاد او برای پدرم با مخالفت خانواده‌ام مواجه شدم! همه اعضای خانواده معتقد بودند که رفتن یک پسربچه تازه بالغ به فرانسه و‌ دیدن انواع فیلم‌های سینمایی غربی (ولو جهت گزینش برخی از آنها که متناسب برای باشد)، اصلاً صحیح نیست! در حالیکه من نوجوانی بودم که می‌توانستم گلیم خود را از آب بکشم! ولیکن نهایتاً تسلیم مخالفت شدید خانواده‌ام شدم که متفقاً زیر بار نرفتند و به صلاح من ندانستند و لذا من هم نرفتم! حرف حسابشان هم این بود که چه معنی دارد؛ پسر مجرد تازه بالغ یک در ۱۷ سالگی خود برود در و فساد و فساق، آن‌هم نه برای تحصیلات بلکه برای این که بنشیند صبح تا شب، انواع فیلم‌های سینمایی فاسد و مفسد غربی و هالیودی را تماشا بکند تا تعدادی را مثلاً گلچین کند که فرضاً مناسب حال و هوای مردم انقلابی سینمارو ایران باشد؟! غرض این که؛ در آن دوره، از اینگونه جلسات هم برای هم‌افزایی در پیشبرد اهداف‌مان داشتیم. تا اینکه یک روزی، عموی کوچک ع.ع. به من خبر داد که قرار شده ، برای برپائی مراسم جشن گرامیداشت اولین سالگرد در ایران (یا فقط در تهران؟)، مبلغ ۴٫۰۰۰٫۰۰۰ تومان به مرکز سینمایی فجر پرداخت نماید! که بعنوان بزرگترین تشکل فعال هنری شناخته شده است! اما عبداله و دو برادر من (همان رهبر ارکستر و اخراجی ) سه‌تایی تصمیم گرفته‌اند که با این پول به فرار کنند! بنده هم با شنیدن این خبر تلخ، یک‌راست رفتم سراغ در آموزش و پرورش (حاج‌آقا موسوی و کارپرداز او آقای حاج‌سیدجوادی) و گفتم؛ اگر این خبر صحیح باشد، بهتر است که شما هم که اینهمه امکانات در اختیار ما گذاشته‌اید، در این امر بزرگ، و حتی دخالت داشته باشید. زیرا من به علیخانی‌ها اعتمادی ندارم و نگرانم که آن پول هنگفت ، حیف و میل شود! ولیکن حاج‌سیدجوادی، ترجیح داد که همان روز هر دو ساختمانی را که در اختیار ما گذاشته بود، پلمپ کند! وقتی من به او معترض شدم که بجای درست کردن ابرو چرا داری چشم ما را کور می‌کنی؟! عبداله متوجه شد که قضیه آن‌ها لو رفته طلبکار شد و لذا با چاقوکشی انتقام‌جویانه در صدد کشتن من برآمد که چرا خبرچینی کرده‌ای و...؟! و من با کمک عموی کوچک او از مهلکه گریختم! بدینگونه شد که مرکز سینمایی ما (فرهنگسرای بزرگی با عضویت صدها هنرپیشه در خیابان سمنان و روبروی ی فعلی) به فروپاشی رسید! بعد از آن بنده، فیلمنامه خود (نبرد تا آزادی) را بردم برای که بنظرم بهار ۱۳۵۹ بود. با توجه به قدوقواره نوجوانی‌ام اول مرا فرستادند به «واحد کودک و نوجوان»! در آن‌جا تشخیص دادند که فیلمنامه بنده فراتر از مفاهیم کودک و نوجوان است و لذا مرا فرستادند به «واحد جوانان» که مجری خوش‌تیپی هم داشت بنام ناصر عنصری اگه اشتباه نکنم! در آنجا هم فیلمنامه مرا که مطالعه کردند، گفتند برای «واحد فیلم و سریال»، مناسب‌تر است و لذا مرا درگیر واحدی نمودند که مراجعین آن‌جا همه بزرگسال و بعضاً پیرمردها و پیرزن‌ها بودند و من در لابلای آن‌ها بنظر می‌رسید که بچه آن‌ها باشم!😂🥴 ولیکن در این واحد هم بعد از چندین ماه رفت و آمد، صریحاً و خیلی جدی به بنده اعلام کردند که خمیرمایه فکری شما که بودن است در اثر شما مشهود و لذا مردود است! و تأکید بنده بر این نکته که تشکیلات بنده (با عنوان انجمن توحیدی مستضعفین بازار) در از بنی‌صدر، حمایت کرده است، به خرج آن‌ها نرفت! به صراحت می‌گفتند: اگرچه حامی بنی‌صدر بوده‌اید اما بنیاد فکری و تربیتی و اعتقادی شما کاملاً مکتبی است و از پلن به پلان فیلمنامه شما مشهود و ملموس است! البته بنظرم آن حرف‌ها نوعی بهانه‌جویی هم بود! زیرا در آن مقطع (۱۳۵۸ و قبل از هجوم به ایران)، بنده نوجوانی ۱۷ ساله بودم و حضورم در جلسات دست‌اندرکاران و مراجعین به واحد مذکور، چندان به چشم نمی‌آمد و لذا پی بردم که آن واحد، عمدتاً تحت تأثیر کسانی قرار گرفته که در صدد... ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۱ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 یاد ایامی (بخش ۴) 👈بخش قبلی👉 قصه نخستین مرکز فرهنگی هنری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (قسمت سوم): ... که در صدد تصویب بودند و لذا سایر سناریوها را به بهانه‌‌های مختلفی از مدار بررسی خارج می‌کردند! که سناریوی بنده هم مارک مکتبی (طرفداری از و !) خورد و مردود شد!! دعوای مکتبی/لیبرال، مد سیاسی و جناحی آن‌روزها بود. یک‌طرف، جریان حزب‌اللهی‌ها با رهبری و و طرف دیگر جریان لیبرال‌ها به سرکردگی و سایر تفاله‌های غربی بود از جمله معدوم که بر صندلی ریاست صداوسیمای ایران، تکیه زده بود! الغرض؛ همکاری بنده با ، بعد از حدود یکسال کش و قوس (در طول ۱۳۵۹ با ماهی دو سه بار مراجعه و پیگیری)، قربانی دعوای مکتبی‌ها و لیبرال‌ها شد و شاید هم حکمتی داشت که باعث فراغت بنده گشت و به راحتی در فروردین ۱۳۶۰ عازم صحنه‌های نبرد مستقیم با و سایر در جبهه‌های شدم. اما قضیه «رد فیلمنامه بنده بخاطر بودن»! موجب بنده شد که ریشه دعوای مذکور را در ببینم که یکطرف بود (با حمایت حزب‌الله و ) و طرف دیگر آن (با حمایت غرب‌زدها و ) و اتفاقاً این پیامد را هم داشت که بنده از لحاظ به مکتبی، گرایش پیدا بکنم و دستان خود را از حمایت بنی‌صدر بشویم. درآمد من در آن‌سال‌ها از کارگری در بود که «انجمن توحیدی مستضعفین بازار» را هم در جهت براندازی ، قبل از در آن تشکیل داده بودم و در تشدید برخی اعتصابات و تعطیلی‌های بازار مؤثر بود و این انجمن بعد از پیروزی انقلاب در لیست حامیان بنی‌صدر هم فعال بود و از آن‌جا که متأسفانه قائم به شخص بنده بود، با نرفتن بنده به بازار، تمام شد! ولیکن مرکز اصلی معرکه مکتبی‌ها و لیبرال‌ها، بود که در اختیار آن بود (و ریاست جمهوری هم مقامی تقریباً تشریفاتی به شمار می‌رفت!) که ترکش آن دعوا، مرا در ، متوقف کرد! متهم به و و بود (که البته بود) و ، متعهد به و بودن بود (که بود) و لذا معیار خودی و غیرخودی طرفداران هر دو طیف مذکور، همین گرایشات جناحی آن‌ها بود. فعالیت سیاسی بنده اگرچه در عرصه طرفداری از بنی‌صدر (البته صرفاً در انتخابات ریاست جمهوری و مدت کوتاهی هم عضویت در دفتر هماهنگی همکاری‌های مردم با رئیس جمهور) بود که بعد از شرارت‌های بویژه در غائله ۱۴ اسفند دانشگاه تهران، خاتمه یافت ولیکن فیلمنامه بنده دارای گرایشات مکتبی، ارزیابی شد و در مجموعه قطب‌زاده معدوم، مردود اعلام شد! دو شکست پیاپی (ناکامی در پیشبرد اهداف انقلابی‌ام در قالب «انجمن سینمایی فجر» با علیخانی و تلاش برای ورود به «سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» با قطب‌زاده)، موجب شد که دریابم در عرصه‌ای وارد شده‌ام که نه تنها چندان آسان نیست بلکه خیلی خشک و جدی است ولو اینکه رؤیایی می‌نماید! شاید هم نسبت به سن و سالم، توقع بیش از حدی از خودم داشتم و لازم بود که بیشتر احتیاط بورزم! در اندیشه ره‌یافتی برای ایجاد مسیری جهت از طریق بودم که ناگهان صدامیان شروع شد و بنده بسوی جبهه شتافتم. اما ذهنم به شدت مشغول علت‌یابی دو شکست مذکورم بود! وقایع و مسائل را هر چه بیشتر تجزیه تحلیل می‌کردم نتیجه‌ای جز این نمی‌گرفتم که؛ ۱) فیلمنامه «نبرد تا آزادی» بنده (که با اقتباس از داستان «نقابداران جوان» و سایر داستان‌های استاد تصنیف کرده بودم) هیچگونه اشکالی نداشت. و صد البته که حماسی-مذهبی (و بالتبع ) بود. داستان نقابداران جوان، در موضوع دلایل اسلام آوردن ایرانیان در صدر اسلام بود و سناریوی بنده در امتداد آن مطلب و در موضوع دلایل وقوع ایرانیان بود. و دنیا هم منتظر و متقاضی این مطلب بود که چرا به انقلاب اسلامی برخاستند؟ و جواب فیلمنامه بنده این بود که؛ به همان عللی که را در صدر اسلام پذیرا شدند. و بررسی این موضوع؛ اولین اقدام برای صدور انقلاب اسلامی ایران به جهان بود ولیکن رسانه ملی، ترجیح داد برود سراغ به ایران و که البته در قالب آن‌هم می‌شد به همین سؤال جواب داد. بنده در شور نوجوانی خود، ارادت خاصی به این استاد داشتم و چندباری هم به ملاقات حضوری او در آموزش و پرورش (خیابان نجات‌اللهی-کریمخان) رفته بودم. «سلحشوران علوی» نامیدن اولین گروه مبارزاتی بنده در سال ۱۳۵۶ نیز اقتباسی... ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۱ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 یاد ایامی (بخش ۵): 👈بخش قبلی👉 قصه نخستین مرکز فرهنگی هنری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (قسمت چهارم): ... «سلحشوران علوی» نامیدن اولین گروه مبارزاتی بنده علیه (در سال ۱۳۵۶ در محله جنوب تهران) نیز اقتباسی از عنوان یکی دیگر از داستان‌های حماسی-مذهبی همین استاد پر برکت بود (که دو ماه پیش ۱۴۰۳/۶/۳۰ در سن ۸۰ سالگی رحلت کردند) و به نوبه خود در شورآفرینی انقلابی در نسل دهه چهلی‌ها نقش بسزایی داشت. (در باره دهه چهلی‌ها مقاله مستقلی خواهم نوشت. همانان که نیروهای گهواره‌ای امام خمینی‌ره نامیده شدند! همان نسل سلحشور بی‌نظیری که دودمان و بلافاصله را بر باد دادند و عرصه زمین را بر در جهان، تنگ‌تر و تنگ‌تر کردند و ادامه دارد.) ۲) در نحوه تبدیل داستان به فیلمنامه (با آن آهنین) هم که بنده حرفه‌ای کار کرده بودم و هیچکسی هم از لحاظ شکلی و تکنیکی و فرم به آن ایرادی نداشت. ۳) برای تولید آن بصورت فیلم سینمایی هم آنقدر ارزش و مطلوبیت داشت که بنده و ع‌.ع. و خیلی از دوستان برای آن یک‌سال دوندگی بکنیم و تشکیلات نسبتاً معظمی بنام «مرکز سینمایی فجر» را پدید آوریم که تبدیل به اولین اسلامی ایران شد. ⁉️ ولیکن چرا در مقایسه با ، پس زده شد؟! از طرف گروه فیلم و سریال ، به بنده نگفتند که فرضاً بودجه و امکانات محدودی داریم و به دلایلی، سریال ، اولویت یافته است و اثر شما بماند برای فرصت‌های بعدی، بلکه صریحاً بخاطر اینکه بافت محتوایی آن، ارزیابی شد، مردود اعلام کردند! در واقع به زعم خودشان، یک بدان زدند! و حال آنکه مکتبی بودن محتوای آن، افتخارآمیز بود نه اینکه عیب اساسی غیرقابل اغماضی باشد! حال می‌شود تصور کرد که چه دست‌هایی در کار بودند از طرف قطب‌زاده تا به تفکرات امثال بنده، میدان ندهند! اما برای بنده، تجربه جالبی بود و بنده را واداشت تا موضع خودم را تعیین بکنم. یا باید مکتبی بودن را رد بکنم و ادعا بکنم که من مکتبی نیستم و بلکه لیبرال‌مسلک هستم! و یا باید مکتبی بودن را بپذیرم و پای هزینه‌های آن هم بایستم. لذا موضوع تحول پیدا کرد به موضوع و ! این مسئله باعث شد که بنده مکتبی بودن و مکتبی‌تر شدن را ترجیح بدهم و بحمدالله تاکنون بر همین مدار (ضدیت با هر نوع و ) مانده‌ام و صد البته که هزینه‌های گزافی هم تاکنون پرداخته‌ام! آری! در آن مقطع، در اندیشه ره‌یافتی برای ایجاد مسیری جهت از طریق به دنیا بودم که ناگهان صدامیان شروع شد و از کارگری نه چندان مثمر در بازار تهران هم (بعد از ۴ سال) دیگر خسته شده بودم! لذا بمحض احضار متولدین سال ۱۳۴۱ به ، رفتم ! که بعد از آموزشی دو ماهه در پادگان زیبای لشگرک ، به افتادم و لذا خودم را به پادگان شماره ۲ معرفی کردم و بعنوان جمعی گروه ۴۰۴ ، مشغول خدمت شدم ولیکن در همان ماه اول به درخواست قرارگاه لشکر ۸۱ زرهی، به قرارگاه مرکزی اعزام شدم که سربازان آن، زندگی خیلی مرفهی داشتند! اما با من سازگاری نداشت و لذا چندان دوام نیاوردم و به گروهان خودم برگشتم و این‌بار توسط شعبه عقیدتی-سیاسی پادگان جذب و بعنوان مسئول نظارت بر آشپزخانه پادگان (که یکی از اهداف تخریبی نفوذی‌های سازمان منافقین برای مسمومیت سربازان بود)، مأمور شدم که رفاهیات بیشتری نسبت به قرارگاه داشت که مهمتر از همه، آنقدر وقت اضافی داشتم که به عضویت «اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی باختران» در آمدم و تقریباً یک‌روز در میان در تمرینات آن شرکت می‌کردم و منتهی شد به اجرای نقشی در نمایشی با عنوان «ما تا آخر ایستاده‌ایم» که بمناسبت دهه فجر ۱۳۶۰ در کرمانشاه، سالن نمایش ایلام، پادگان الله‌اکبر اسلام‌آباد غرب، پادگان ابوذر سرپل‌ذهاب، پادگان هوانیروز کرمانشاه و برخی مساجد کرمانشاه به نمایش در آوردیم. بعد از اتمام تمرینات و اجرای نمایش مذکور، خوشی سربازی در آشپزخانه پادگان و‌ رفت و آمد آزاد به شهر، زد زیر دلم و داوطلب حضور در جبهه‌های شدم که به گردان ۱۱۹ تیپ الله‌اکبر مستقر در معرفی شدم (۱۳۶۱). اما بنده در اتفاق افتاد (۱۳۶۲) که مصادف شد با اتمام دوره سربازی و احتیاط و به تهران برگشتم. و در دوره نقاهت خود، وارد شرق تهران (مدرسه علمیه آیة‌الله جلالی خمینی) شدم و و بودنم تبدیل شد به و در همان دهه شدم شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران! و اما نخست‌وزیری؛ ... ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۱ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۴۳): 👈بخش قبلی👉 ایران فدای اسلام؟ اسلام فدای ایران؟ با ملاحظات مختلفی (از قبیل؛ رهبر تشکل بودن، اتصاف به داشتن، از سابقه مبارزاتی برخوردار بودن، استاد دانشگاه بودن، تحصیل‌کرده خارج بودن، روشنفکر بودن، مورد حمایت بودن و امثال‌هم) عاقله مردی می‌نمود که شاید بهترین گزینه در تراز نخست‌وزیری موقت (با رسالت انقلابی «ساماندهی نهضت در قالب نظام» با عنوان ) بود. فلذا با پیشنهاد علامه مطهری (که رئیس و از نظریه‌پردازان نظام بودند) شد نخست‌وزیر منتخب امام خمینی‌ره! ولیکن غافل از اینکه وی، چیزی نبود بجز ماری خوش‌خط‌خال! اگرچه بسیار بعید می‌دانم که امام راحلمان، شناختی از باطن وی نداشته است و بلکه بهتر از هر کسی او را می‌شناخت و تعمداً او‌ را گماشت! تا هویجی باشد برای چماقی که بر فرق غرب کوبیده شده بود و قرار بود بیشتر کوبیده شود! مسئله و را متعاقباً بیشتر توضیح خواهم داد. شاید گمان شود که (منصوب اما سرسپرده به آمریکا و نفوذی دشمنان!) در طول مدت نخست‌وزیری موقت خود، به علت غرب‌زدگی، صرفاً دو هدف شوم را دنبال نمود: ۱) تخریب کلیه دستاوردهای انقلابی امام خمینی در ساختار حکومتی-ولایی (اضمحلال یا استحاله مجلس ، کمیته‌های مردمی ، انقلاب اسلامی، و..‌.) که بعد‌ها توسط دنبال شد و وی توانست گام‌های بازرگان را تا حدودی تکمیل کرده و اهداف شوم او را به پیش ببرد! ۲) نفوذ دادن (اعضای منحرف و غرب‌زده و تروریست‌های رجوی) در ساختار حکومت جدیدی که در صدد تشکیل آن بود. ورود بیشترین خسارت بر ، از همین لحاظ بود که هنوز هم گرفتار آن هستیم! ولیکن بدتر از این‌ها تلاش او برای تحریف شخصیت و بود. وی بصورت شفاهی و کتبی، تحریف و دروغ بزرگی را ترویج داد مبنی بر اینکه؛ «امام؛ و همه‌چیز را برای می‌خواهد»! قبل از بیان این مسئله و اینکه چرا امام خمینی، دولت را به و «فرزندان عزیز»! او سپردند؟!، لازمست در همین‌جا اشاره‌ای به خسارت دوم بازرگان (نفوذ دادن دو دسته؛ ۱-منافقین، ۲-نهضتی‌ها به ) بکنم: قبل از تشکیل و حتی قبل از تشکیل ، امور اطلاعات و امنیت و جاسوسی و ضدجاسوسی ایران در نخست‌وزیری (عمدتاً بدست همان نفوذی‌ها) شکل گرفت که کشمیری‌ها و حجاریان‌ها و... نمونه‌های بارز آن جریان بودند. ⁉️پس از اتمام نخست‌وزیری بازرگان، آن نیروها کجا رفتند؟! آن‌ها به هواداری از پرداخته و به تضعیف و تخریب و شخصیتی و حتی فیزیکی اعضای ( و و...) پرداختند! حساسیت شخصی بنده به این قضایا از زمانی آغاز شد که در راستای انقلاب اسلامی به دنیا، مسیر «سناریستی فیلم و سریال» را برگزیدم و نخستین فیلمنامه خود را به «واحد فیلم و سریال سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» تحویل دادم و مراجعات مکرری هم برای پیگیری مطلب داشتم که نهایتاً به من گفتند: فیلمنامه شما به علت داشتن ، مردود شد! این ماجرا را در مقاله‌ای ۴ قسمتی با عنوان «قصه نخستین مرکز فرهنگی هنری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران» به تفصیل مورد اشاره قرار دادم. بنده علیرغم آنکه در انتخابات بصورت تشکیلاتی از بنی‌صدر، کرده بودم، اما با همکاری ، «مرکز سینمایی فجر» را تأسیس کرده بودم تا فیلم سینمایی «نبرد تا آزادی» خود را بسازم برای و حال آن بخاطر بودن، مردود اعلام می‌شود که این مکتبی بودن، صفتی بود برای رجایی! البته عبارت در آن دوره، نماد مقابله با بود که بعد‌ها جای خود را به عناوین دیگری سپردند که آن دعوای قدیمی و بنیادی (انقلابیون و ضدانقلابیون)، هنوز هم با عبارات مشابهی ادامه دارد. در آن مقطع (و تا حدودی اینک نیز!)، هم (همانند ) به ریاست فاسد معدوم در سلطه نفوذی‌ها بود! بنابراین نهاد نخست‌وزیری، در کانون توجهات دقیق بنده قرار گرفت بویژه بعد از ترور و و اینکه آن شهیدان مکتبی تحت چه فشاری بودند تا اینکه با بمب‌گذاری نفوذی‌ها در ساختمان نخست‌وزیری به شهادت رسیدند! آن نفوذی‌ها چه کسانی بودند؟! از کجا دستور گرفتند؟! چرا سناریوی بنده را هم با همان اتهام، ترور کردند؟! با چه طیفی مواجهیم؟! ...ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۲ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
☝️از پیام‌های وارده☝️ نقدونظر 👌تحلیلی بر اخبار مشکوک! چند نکته قابل تأمل پیرامون 👈«اخبار گزینشی یک سمپات زن زندگی آزادی و هوادار اصلاح‌طلبان و طرفدار پزشکیان»👉 که اثرات آن مهمتر از صدق و کذب آن‌هاست: ۱) در نگاه اجمالی به این اخبار (احتمالاً جعلی و از جنس !)، متوجه می‌شویم که نویسنده آن‌ها منبعی جز «شنیده شده» معرفی نمی‌کند و در عین‌حال آن‌ها را «موثق» جلوه می‌دهد! و دیگر آنکه این حرف‌ها قبل از اینکه جنبه خبری داشته باشند، بیشتر جنبه آرزوهای تلقینی نویسنده آنها را دارد! ۲) نویسنده این‌ها دارای سه گرایش سیاسی خبیثانه است: ۲/۱- عضو اردوگاه (موسوم به !) است. ۲/۲- از غائله منحوس «زن، زندگی، آزادی» است که با ، ضدیت دارد. ۲/۳- از طرفداران سرکشی‌های () علیه «نهضت+نظام اسلامی» است. ۳) بر فرض اینکه این مزخرفات، اخبار موثق باشند؛ ⁉️ آیا ، حق وتو کردن را دارد؟! که رئیس از اجرای نه تنها سرباز بزند بلکه آن‌را در شورای تحت امر خود، معلق سازد؟! اگر جواب مثبت باشد که در این‌صورت، نمایندگان ملت، دیگر در نیست! ولیکن در این‌صورت چه شخص (حقیقی یا حقوقی) چنین حقی را به شورای امنیت داده است؟ رهبری؟ مجلس؟ قضائیه؟ ملت؟ سازمان ملل؟! کجا؟ و چرا؟ ⁉️ آیا شورای امنیت، در عرصه اصل و زمان ، کارکردی معادل مجمع تشخیص مصلحت نظام دارد؟! (البته مشخص است که نویسنده این اخبار فیک، چنین آرزویی دارد که یک در قالب رئیس جمهور بتواند از طریق شورای امنیت، کل ساختار نظام را دور بزند! فلذا لازمست که اختیارات این شورا بنحوی تنظیم و تعریف شود که رخنه‌ای برای شکستن نظام در آن نباشد) اگر جواب منفی باشد که در این‌صورت، این خبر کذب و جعلی است. ولیکن در اینصورت باید به این اندیشید که چرا جعل و پخش می‌شود؟! افسادطلبها دنبال چه مفسده جدیدی هستند؟! این ، چرا اصرار دارد که برای ، خود را به هر آب و آتشی بزند؟! ۴) اگر مصوبه (موهوم) مذکور را رهبری هم پذیرفته‌اند، آیا به این معناست که علاوه بر تحدید «مجلس در رأس امور» در وضع مقررات تنظیم ملک و ملت، اظهارات خود مبنی بر و بودن بی‌حجابی را برای سه ماه (قابل تمدید!) پس گرفته‌اند تا مسکوت بماند؟! در غیر اینصورت (عدم وجود مصوبه تا چه رسد به پذیرش رهبری)، چرا افسادطلبان اصرار دارند، مقام معظم رهبری را به نحوی در جرائم خود، شریک سازند؟! (همچنانکه در قضیه رأی اعتماد مجلس به اعوان و انصار ، پوزیده در گزینش وزیران خود ادعا کرد که رهبری شراکت داشت! و هم با خرفتی تمام به چنین حربه‌ای (ادعای دروغین)، تن داد؟! و همچنین در قضیه دو تابعیتی‌های قهری و غیرقهری، از چنین تمسکی بهره جستند!) ۵) ممنوعیت در صدور آئین‌نامه اجرایی برای دانشگاه‌ها توسط شورای امنیت، چه وجاهتی دارد؟! (البته اگر این خبر، صحت داشته باشد وگرنه چرا افسادطلبها چنین آرزویی دارند؟! آیا صادرات شورای انقلاب برای دانشگاه‌ها موی دماغ پیشبرد فسادهای در تباه‌سازی است؟) ۶) اگر محکومیت مجرمین بدحجابی، توسط مراجع قضایی و طبق قانون، انجام گرفته است، آیا شورای امنیت تحت امر پوزیده، می‌تواند آن احکام جریمه‌های جرائم را صفر کند؟! این اخبار (آرزوهای مشکوک) یعنی شورای امنیت، علاوه بر این که حق وتو دارد تا مصوبات قوه مقننه را معلق سازد و حتی نظر خود را بر مقام رهبری هم تحمیل نماید، می‌تواند احکام قوه قضائیه را هم خنثی و بی‌خاصیت کند و را به تعویق اندازد و سلاح جمهوری اسلامی را بر زمین بزند و با آمریکا برادر شود وو..؟!! ۷) اگر واقعاً در سطح شهر، گشت ارشادی نیست، مجریان قانون باید کلاهشان را بالاتر بگذارند. (اگرچه قصد جاعل در این بند، تحریک و تهییج زنان به تظاهرات بدحجابانه است که بدون نگرانی و دلواپسی وارد صحنه بشوند که همانا ورودشان به صحنه، مطلوب است و خروجشان و نحوه خروجشان اهمیت کمتری دارد) ۸) شیاطین جبهه اصلاحات که برای گرانی هر کالا و خدماتی در طی ۱۰۰ روز نخست ریاست پوزیده، بمنظور بسترسازی برای شورش‌های اجتماعی، سنگ تمام گذاشته‌اند، صد البته باید از بی‌کفایتی و انفعال ، راضی باشند. و ای‌بسا این‌همه شرارت مطلوب پوزیده هم باشد که دو بار و هر بار بیش از سه ساعت از خود را به نشستن با اراذل و اوباش مدعیان اصلاح‌طلبی گذرانده است! تا کارنامه پر باری از شیطنت در حق نظام و ملت برای خود به یادگار بگذارند! این گرانی‌ها دیکته اروپا (مشهور به ) است که با قیچی و ، نظامات را ساقط می‌کند. ✍حسینی(منتظر) ۰۳/۹/۴ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 اراجیفی مبتنی بر فلسفیدن اعوجاجی(۰۱) آیا کوروش کبیر؛ پفیوز کبیر بود؟! صغرای عباسی؛ بت‌پرستی بود که از سایر بت‌پرست‌ها باج و خراج می‌گرفت و اهتمام به آبادی بتکده داشت. زیرا معتقد بود که هر کسی، عقاید خودش را دارد ولو اینکه بت‌پرست باشد! ⁉️فرق (ع) با چیه؟ حضرت ابراهیم(ع)، بت‌های بتکده شهر اور را در هم شکست و گرفتار آتش سهمگین نمرود شد ولیکن خدا آن آتش را بر ابراهیم، گلستان کرد. اما کوروش هر سرزمینی را که فتح می‌کرد از مردمان آن، باج و خراج می‌گرفت و می‌گفت هر دین و آئینی که دارید در اعتقاد بدان، آزادید. آیا بلد نبودند که کشورگشایی کرده و از مخاطبین خود باج و خراج بگیرند؟ و آن‌ها را در پرستش هر چیزی که دوست دارند، مختار بشمارند؟! آیا بلد نبودند مروج و کثرت‌گرایی دینی باشند؟ پیامبران ، بت‌ها را می‌شکستند اما کوروش می‌گفت؛ باج و خراج بدهید و هر بتی را که دوست دارید، بپرستید! انگلیسی‌ها سفالی را به کوروش نسبت دادند که آنرا نماد نامیدند تا برای ما یک «پیامبر بت‌پرست» تراشیده باشند! کبرای دینانی؛ هر کسی هر عقیده‌ای که می‌خواد داشته باشه، تنبلانه‌ترین سخن ممکن در عالم همینه! اینکه بگوییم؛ هر عقیده‌ای می‌خوای داشته باش؛ پفیوزیه! من برای از این سخن محکم‌تر ندیدم! نتیجه مبحث؛ کوروش که بود، پفیوزی می‌کرد. ⁉️حال 👈دینانی👉 را (که یک را کلان‌تر معرفی می‌کند!) چه بنامیم؟ ..ادامه دارد. ✍حسینی(منتظر) ۰۳/۹/۶ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏