eitaa logo
مقالات حسینی منتظر
145 دنبال‌کننده
369 عکس
214 ویدیو
30 فایل
بخشی از مقالات متنوع سیدمحمدحسینی(منتظر) فرزند مرحوم حجة‌الاسلام و المسلمین؛ حاج سید میربابا حسینی(فاطمی) (اعلی الله مقامه الشریف) در حوزه‌های مذهبی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و...
مشاهده در ایتا
دانلود
☫﷽☫ رابطه کلاغ با بنی‌اسرائیل! عطف به پیام👇 https://eitaa.com/chelcheraaqHM/3168 (حاوی تصویری از رفتار عجیب یک کلاغ) ✅ مأموریت‌های الهی به جهت انسان‌ها؛ 👈 بار اول برای جهت نحوه جنازه هابیل (مذکور در قرآن) 👈 بار دوم برای همه جهت نحوه از (قابل برداشت برای هر کسی) لطفاً به این سوره مائده در مجید، عنایت بفرمائید: «وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» (۲۷) و بخوان بر آنها به حقیقت حکایت دو پسر آدم (قابیل و هابیل) را، که چون تقرب به قربانی جستند از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. (قابیل به برادرش هابیل) گفت: البته تو را خواهم کشت. (هابیل) گفت: بی‌تردید خدا (قربانی را) از متقیان خواهد پذیرفت. «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ» (۲۸) سوگند که اگر تو به کشتن من دست برآوری من هرگز به کشتن تو دست دراز نخواهم کرد، که من از خدای جهانیان می‌ترسم. «إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَ إِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ وَ ذلِكَ جَزاءُ الظَّالِمِينَ» (۲۹) من خواهم که گناه (کشتن) من و گناه (مخالفت) تو هر دو به تو باز گردد تا تو اهل آتش جهنم شوی، که آن آتش جزای ستمکاران است. «فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ» (۳۰) آن‌گاه (پس از این گفتگو) هوای نفس او را بر برادرش ترغیب نمود تا او را به رساند و بدین سبب از گردید. «فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءَةَ أَخِيهِ ۚ قَالَ يَا وَيْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَٰذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْءَةَ أَخِي ۖ فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ» (۳۱) آن‌گاه خدا کلاغی را برانگیخت که زمین را به چنگال حفر نماید تا به او بنماید چگونه بدن مرده برادر را زیر خاک پنهان کند. (قابیل) گفت: وای (بر من) آیا من از آن عاجزترم که مانند این کلاغ باشم تا جسد برادر را زیر خاک پنهان کنم؟ پس (برادر را به خاک سپرد و) از این کار سخت پشیمان گردید. «مِنْ أَجْلِ ذَٰلِكَ كَتَبْنَا عَلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا ۚ وَ لَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَٰلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ» (۳۲) بدین سبب بر حکم نمودیم که هر کس نفسی را بدون و یا بی‌آنکه و فتنه‌ای در زمین کرده، بکشد مثل آن باشد که را کشته، و هر کس نفسی را حیات بخشد (از نجات دهد) مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده. و هر آینه رسولان ما به سوی آنان با معجزات روشن آمدند سپس بسیاری از بعد از آمدن رسولان باز روی زمین بنای فساد و را گذاشتند. «إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ۚ ذَٰلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا ۖ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ» (۳۳) همانا کیفر آنان که با و به برخیزند و در به فساد کوشند جز این نباشد که آن‌ها را به رسانده، یا به دار کشند و یا دست و پایشان به خلاف یکدیگر بِبُرند و یا به نفی (و و و ) از (صالحان) دور کنند. این و خواری آنهاست و اما در به عذابی بزرگ معذّب خواهند بود. ⁉️ پروردگار متعال، چرا در این آیات هفتگانه خود (از آیه ۲۷ لغایت آیه ۳۳ سوره مائده) ماجرای عجیب (زاغ یا کلاغ) در قضیه اولین در را در کنار ماجرای و ، قرار داده است؟! آیا این دو مسئله، ارتباط معنی‌داری به همدیگر ندارند؟ دانند! ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۰ مهر ۱۴۰۲ 💠کانال اطلاع‌رسانی حم (دریافتی و تحریری)؛ «حیفه این پیام‌ها را نبینی» (یک از هزاران؛ گلچینی از صدها پیام متنوع): 🆔eitaa.com/chelcheraaqHM 🙏گروه هم‌اندیشی 🎲 چلچراغ معارف و احکام👇 https://eitaa.com/joinchat/3850895565Cc7624a74fe 💠
☫﷽☫ لذّت در حضیض ذلّت! ذلّت در اوج لذّت! 🙄(قهر با دنیا!!!)😳 👈(بخش سوم): ⁉️ ذلت یا لذت، مسئله اینست {لذت+ذلت}؛ ارزانی خودتان! و «هیهات منّا الذلّة» https://eitaa.com/chelcheraaqHM/3679 بخش اول ☝️ https://eitaa.com/chelcheraaqHM/3680 بخش دوم ☝️ بخش سوم 👇 ⁉️ آیا اینها نمی‌دانند؛ موسوم به چرا قرآن‌هائی را چاپ و به هدیه کرد که در آنها مربوط به (ع) حذف شده بود؟! (تا بزعم خود از و مشروعیت‌زدائی نمایند!) ⁉️ آیا اینها ندیدند؛ که زیباترین و ماندگارترین اثر سینمائی در موضوع (ص) را آنها چگونه طراحی کرده و ساختند که در طی آن هیچگونه اشاره‌ای به ستیز خبیثانه علیه و با آن قوم تبهکار و ضد خدا نشده است؟! ⁉️ آیا اینها نمی‌دانند؛ به سرکردگی ، در خود، دنبال و «شهادت‌طلبی‌زدائی» از بویژه است؟! ⁉️ آیا اینها نمی‌دانند؛ دشمنان خبیث و مکار پیوسته با پروسه‌هائی مثل (پروژه و (پروژه (پروژه (پروژه نفوذی‌های در ) تماما بمنظور ایرانیان برای نابودی این است؟! ⁉️ آیا اینها نمی‌دانند؛ اگر به سرکردگی با تمام کشورهائی که ظاهراً زیر سلطه آنها نیستند، خوش‌رفتاری ، ، و... داشته باشد، استثنائاً با ) هرگز و هرگز کنار نخواهد آمد؟! ⁉️ آیا اینها مفهوم این سخن (ع) را (هنگامی که به آن حضرت توصیه کردند به بگریزد!) نشنیدند که فرمودند: من به هر کجا که بروم آنها مرا خواهند یافت و خواهند کشت!؟ (آیا ملت ایران سرنوشتی بجز سرنوشت دارد؟! که به هر سیاستی پناه ببریم آنها ما را تا آخرین نفر ذبح نکنند، رهایمان نخواهند ساخت! در حالیکه ملتی مسالمت‌جوتر و مصالحه‌طلب‌تر از ایرانیان در زمین وجود ندارد ولیکن اگر از فرار کنیم، هیچ چیزی عایدمان نخواهد شد بجز عزتی که از کف خواهیم داد و ذلت مرگباری که بر ما تحمیل خواهند کرد!) ⁉️ آیا اینها نمی‌دانند؛ چرا دشمنان سعی وافر کردند و می‌کنند که را جلوه دهند؟! (به قول شهید دکتر - به نقل از شهید سید آل‌احمد - با گرفتن تعصب از ما در واقع و را از ما ستاندند و ما را از خویشتن خویش بیگانه کردند و حربه ذاتی ما را مضمحل ساختند) ⁉️ آیا اینها نمی‌دانند؛ که یهود حتی قبل از مبارک الاعظم(ص) در صدد نابودی ملت ایران بوده است و لذا آنها آغازگر بودند و دائما کرده‌اند؟! (حالا ما شدیم قهرکننده با دنیا؟!!!؟) ⁉️ آیا اینها نمی‌دانند؛ چرا خبیث تحت شیطانی و ، در اوان گماشتن ، نیمی از را به کام مرگ فرستاد؟! (که بزرگترین تاریخ بشریت و بزرگترین بعد از هجوم و کشتار سراسری بود) ⁉️ آیا اینها نمی‌دانند؛ بخاطر احتمال نیل به انواع لذت‌های موهوم و موعود، هرگز تسلیم انواع ذلت‌های محتوم نخواهد گشت؟! و نباید از سلت مکفی دست بکشد؟! ⁉️ آیا اینها نمی‌دانند؛ فرجام هر نوع برجامی با و (بویژه و و )، چیزی بجز بدبختانه و ابدی نیست؟! ⁉️ آیا اینها نمی‌دانند با ، آشتی‌ناپذیر هستند؟! زیرا که و ، قابل آمیزش نبوده و و ، لایق آشتی با و نیستند. 👌 با همه این احوال☝️ اگر باز هم ما را به و آشتی با دشمنان زیر توصیه بکنید، بلاشک و تردید شما نفوذی‌های خائن آن و هستید و بهتر است که خفه‌خون بگیرید! تمام ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) آبان ۱۳۹۹ این مقاله☝️را سال‌ها پیش تحریر و در پیام‌رسان واتساپ (و احیاناً تلگرام) به اشتراک گذاشتم. اینک بمناسبت هفتم آبان (گرامیداشت خبیث شیطانی و دستپخت جنایتکار) و آغاز حمله زمینی به مجدداً تقدیم ایران می‌کنم. 💠 کانال اطلاع‌رسانی حم (حاوی پیام‌های دریافتی، گلچینی، تحلیلی و تحریری یک از هزاران)؛ «حیفه این پیام‌ها را نبینی» 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 🙏گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 💠
☫﷽☫ @SMHM212 امر خطیر خطرشناسی و هشدار در بنیاد فقاهت! (بخش ۰۱) یعنی و یعنی روحانیت، عبارتند از: ۱) خطرشناسی ۲) هشدارگری در مقاله «جایگاه ابدی روحانیت» اشاره کردیم که منشأ و علت وجودی و روحانیت و ، آیه مبارکه ۱۲۳ سوره بدون است. (در بعضی نسخ ، آیه ۱۲۲ سوره شریفه ) ولیکن برخی از از بیان این آیه شریفه، واهمه دارند و از تبیین و حتی ذکر آن گریزانند! یعنی؛ در حالیکه آحاد روحانیت و اسلام، در نعمت و رحمت برخورداری از فضای و و حتی از سپهر و فضای حوزات علمیه و نیز یافتن متأثر از آن‌را، مدیون این آیه مبارکه هستند، با این حال بعضاً التفاتی به آن نداشته و (گویا که تعمد دارند آن‌را نادیده بگیرند!) بلکه جرأت نمی‌کنند توجه دیگران را به مفاهیم والای آن جلب نمایند! چرا؟! نشان به آن نشان که (بنده ۶۱ ساله‌ای که یک‌سوم عمرم به مسافرت در انواع بلاد اسلامی و غیراسلامی گذشته)، کمتر حوزه علمیه‌ای را دیده‌ام که تابلوی سر درب ورودی خود را با این تزیین کرده باشد! و البته این متحیره، محدود به بعضی از روحانیت نیست و بنظر می‌رسد، بسیاری از مردمان هم چندان علاقه‌ای به شنیدن و فهم مسئولیت‌آور آن ندارند! تدبری در مفاهیم خود این آیه شریفه، می‌تواند علل این آیه را روشن سازد. زیرا باید دقیقاً ملاحظه کرد که؛ در آیه ۱۲۲ قرآن؛ کلمه «لینذروا» چه سنخیّت و تناسبی با کلمه «لیتفقهوا» دارد؟! طبق مفاهیم این آیه؛ فقه یعنی و یعنی و هم بالتبع یعنی و یعنی ، فلذا «تفقه» یعنی ادراک و فهم دقایق و عواقب خطراتی که جامعه و آحاد آنرا تهدید می‌کند. زیرا کسی قادر به در باره است که خطرات را بشناسد و چرا قرآن از فقیه توقع دارد که پیوسته به هشدار بپردازد و دائماً اعلام خطر کند؟! آیا بجز اینست که در ذات فقه و بلکه محور بنیادی آن، خطرشناسی جهت دادن مردمان است؟! (مفهوم۱؛ تفقه و فقیهی که خطرشناسی و هشدارگری ندارد، اساساً فقاهت و فقیه نیست و «فقیه آل‌محمد» یعنی کانون خطردانی و هشدارگری) به همین دلیل؛ و در قرآن، معمولاً قرین هم به کار رفته‌اند. زیرا دانش، زاینده تقواست و تقوی هم از علم، نشأت می‌گیرد. (إنما یخشی الله من عباده العلماء) با دقت در این آیه، درمی‌یابیم که؛ سؤال و جوابی مقدر است مبنی بر اینکه؛ وقتی که فراگیری جهت اقامه «دیانت‌ورزی»؛ چنان امر خطیری است که می‌طلبد عموم مؤمنین بدان مبادرت و اهتمام بورزند ولیکن چنین مطلبی، بعللی عملاً امکان‌پذیر نیست و قرآن هم بر این مسئله، صحه می‌گذارد که؛ «وَ مَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً»؛ امکانپذیر نیست که همه به امر فراگیری امر کوچ نمایند! (کوچ بمفهوم دست شستن از زندگی عادی ولو در قالب مسافرت به شهری غریب و دور از وطن و بستگان) پس چه باید کرد؟! جواب آنست که؛ «آب را اگر نتوان کشید، پس بقدر باید چشید»! همان سخن (ص): «ما لا یُدرَک کلُّهُ لا یُترَک کلُّهُ»؛ آنچه را کامل به دست نمی‌آید، نباید به تمامی وانهاد. فلذا آیه با این سؤال (= مطالبه الهی) تکمیل می‌شود که؛ «فَلَوْ لَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ؟»؛ پس چرا از هر فرقه‌ای، طایفه‌ای کوچ نکنند؟ یعنی که از هر فرقه‌ای، طایفه‌ای باید کوچ کنند. چرا باید عده‌ای کوچ کنند؟! جواب: «لِيَتَفَقَّهُوا فِي‌الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ» برای اینکه؛ در تفقه کنند تا زمانی که بسوی مردم خود برگشتند، آن‌ها را (به و جاری و آتی آن‌ها) هشدار بدهند تا شاید (امیدست) آن‌ها هم و احتیاط نمایند. بنابراین؛ چرخه مطلوب ، لزوم کوچیدن طایفه‌ای از مؤمنین برای فراگیری دقیق و عمیق امر خطرات و تهدیدات دنیوی و أُخروی مردمان برای زمانی است که بسوی ارتباط با مردم برمی‌گردند تا با تمام وجود خود (و بتعبیر امیرالمؤمنین؛ «أن لا یقارّوا»؛ با بی‌قراری و دل‌واپسی!) هشدار بدهند، بدون آنکه توقع داشته باشند که مردمان هم لابداً و حتماً به هشدارهای آنان، کمترین ترتیب‌اثری بدهند! (مفهوم۲؛ اگر مردمان نه تنها بی‌تفاوتی، بلکه دشمنی هم بورزند، فقیه باید به امر هشدار ورود یافته و به خطرگویی خود ادامه بدهد) (مفهوم۳؛ کسی/کسانی غیر از فقهای دینی، اعلام خطر و هشدار دادن ندارند. زیرا که این امر، مطلبی کاملاً است) (مفهوم۴؛ سخنرانی فقیه/فقهاء چیزی بجز خطررانی نیست!) ..ادامه دارد. ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۷ آبان۱۴۰۲ 🆔 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 💎 💠 کانال «حیفه این پیام‌ها را نبینی» 🌹
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۰۸): غنی‌سازی نهضت+نظام؛ راز تبدیل حکومت به جمهوری!؟ «سلام مرا به همهٔ کسانی که برای اسلام و در تلاش می‌کنند ابلاغ نمائید. ... برای پیاده کردن طرح و بررسی مسائل آن اهتمام بیشتری به خرج دهید. و شوید؛ و شده و صفوف خود را فشرده‌تر سازيد... ...نقشه‌های شوم و خانمان‌سوز را برملا نمائید، را بیاموزید و به کار بندید، با در نشر و و معرفی اسلام به دیگر و پیشبرد آرمان‌های بزرگ اسلام بکوشید. (پاسخ‌ رضوان‌اللّه‌ تعالی‌علیه به نامهٔ مقیم و در تاریخ ۲۱تیر۱۳۵۱/صحیفه امام/ج۲/ص۴۳۷تا۴۳۹) چنانکه قابل ملاحظه است؛ در سال ۱۳۵۱ هم حضرت امام، از عبارت «حکومت اسلامی» استفاده کرده و اسمی از نمی‌برند. ممکنست عده‌ای بر این باور باشند که امام اهل عدول از نقاط ضعف به نقاط قوت بودند فلذا بعد از ۳۵ سال مداوم، دم از زدن، نهایتاً از نیمه دوم ۱۳۵۷ هـ.ش. دیدگاه خود را متناسب با شرایط و ملاحظه ، تصحیح و تکمیل نموده و لذا به ، عدول فرمودند! عده‌ای هم ممکنست معتقد باشند که اساساً عدولی صورت نگرفته است. بلکه آن‌حضرت برای برجسته‌سازی بُعد حکومتی اسلام، ناچاراً از این عبارت استفاده می‌کرده‌اند. زیرا که دشمنان و دوستان نادان، تدریجاً را در طی تحدیدی به قدمت ، چنان به سطح سخیفی تنزل داده بودند که گویا اسلام چیزی بیش از مسئله حیض و نفاس نیست! و نهایتاً چند توصیه اخلاقی و عبادی فردی صرفاً آخرت‌نگر و حداکثر خارج شدن از خانه برای و گذشته‌نگر! و اوج آن‌ها و و ، دعا برای سلامت و عافیت و ظهور امامی بود که روزی خواهد آمد و خودش امور مردم جهان را به سامان خواهد کرد! در چنان وضعیت ضعیف و ناقص و بلکه شرم‌آورانه‌ای، بدیهی‌ست که هر کسی برای عیان‌سازی ابعاد سیاسی اسلام (بعنوان ) و زنگارزدایی از غبارهای سنگینی که چهره نورانی اسلام را پوشانده بود، لابداً از عنوان حکومت اسلامی، استفاده می‌کرد که برای اذهان عمومی، رساتر بود تا اینکه بخواهد نوع حکومت (ترجیح جمهوری بر سلطنت) را برجسته نماید. یعنی اول باید ضرورت و اصل تشکیل حکومت اسلامی، تبیین و تثبیت می‌گردید و هر گاه که زمینه لازمه آن در جامعه پدیدار می‌گشت، بالتبع نوبت به برجسته‌سازی نوع حکومت هم می‌رسید. نشان به آن نشان که در همان مقدمه کتاب «ولایت فقیه؛ حکومت اسلامی» که در صدد توجیه تدریس یا تحریر آن هستند، آورده‌اند: «... [دشمنان اسلام] همه دست بدست هم داده در تحریف کار کردند. بطوریکه بسیاری از مردم و افراد تحصیل کرده نسبت به ، گمراه و دچار اشتباه شده‌اند. اسلام؛ دین افراد مجاهدی است که بدنبال و هستند، دین کسانی است که و می‌خواهند، و مردم ضد است. اما این‌ها اسلام را طور دیگری معرفی کرده‌اند و می‌کنند. تصور نادرستی که از اسلام در بوجود آورده و شکل ناقصی که در حوزه‌های علمیه، عرضه می‌شود برای این منظور است که و حیاتی اسلام را از آن بگیرند و نگذارند در کوشش و جنبش و باشند، باشند، دنبال اجرای باشند، حکومتی بوجود بیاورند که سعادت‌شان را تأمین کند، چنان زندگی داشته باشند که در است. مثلاً تبلیغ کردند که؛ اسلام دین جامعی نیست، نیست، برای و ندارد. و نیاورده است. اسلام فقط احکام حیض و نفاس است، اخلاقیاتی هم دارد، اما راجع به زندگی و اداره جامعه، چیزی ندارد! آن‌ها متاسفانه مؤثر واقع شده است. الآن گذشته از ، طبقه تحصیل‌کرده (چه و چه بسیاری از ) اسلام را درست نفهمیده‌اند و از آن، تصور خطائی دارند. همانطور که مردم، افراد را نمی‌شناسند، اسلام را هم نمی‌شناسند و در میان مردم دنیا به وضع زندگی می‌کند. چنانچه کسی بخواهد اسلام را آن‌طور که هست، معرفی کند، مردم به این زودی‌ها باورشان نمی‌آید! بلکه ...» بنابراین فرایندی که امام راحل‌مان طی کردند، تابع الگویی کاملاً راهبردی و منطقی و مرسوم بوده است و هیچ نیازی به استفاده از برچسب‌هایی از قبیل عدول و تغییر و امثالهم نیست. امام ناچار بودند اول، اندیشه‌ها را چنان بارور سازند که تشکیل حکومت اسلامی، تبدیل به گردد تا نوبت به تعیین نوع حکومت برسد که جمهوری باشد یا ولایت و امارت و یا چیزی دیگر. ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۹ بهمن ۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ معارف و احکام 🙏
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 نیرنگی بنام گفتمان رئیس جمهور (بخش ۳): بعضی از دوستان خورده می‌گرفتند که شما برای مخالفت با «چشم‌انداز بیست‌ساله» چرا با همصدا شده‌اید؟! با اینکه بارها توضیح داده‌ام، بار دیگر و برای آخرین‌بار عرض می‌کنم؛ بنده به همان عللی که در گزارش تحلیلی خودم از انتخابات ۱۳۸۸ توضیح دادم، منتقد سرسخت مشانژاد منحرف بودم و هستم و هیچ‌گاه هم مایل به هم‌صدایی با آن فریب‌کاران نبودم و نیستم. حتی اخیراً که از قول سردار جباری شنیدم که آقای رائفی‌پور به دیدار مشانژاد رفته، از وی هم بیزار شدم و دیگر حامی رائفی‌پور هم نیستم. (البته از زمانی که رائفی‌پور، توسل مشانژاد به مظاهر شیطان‌پرستی را توجیه کرد، قدری به وی مشکوک شده بودم!) ضدیت مشانژاد (دو کوتوله سیاسی هماهنگ با ) علیه برنامه چشم‌انداز بیست‌ساله (علیرغم اینکه به امضاء و ابلاغ مقام معظم رهبری رسیده بود) و آنرا محصول «مشتی بی‌سواد» جلوه دادن، به علت آن بود که آنرا مانع خود تلقی می‌کرد و کاری به و آن نداشت. و حال آنکه انتقاد بنده به برنامه چشم‌انداز دو علت متفاوت داشت؛ یکی اینکه چرا در تدوین برنامه‌ای بزرگ و بیست‌ساله برای جمهوری اسلامی، از علمای حوزات علمیه استفاده نشده است و همین مسئله موجب شده که در تدوین آن، به محاق افتاده است و نمی‌توان آنرا اسلامی تلقی کرد! و بنده صریحاً از آقای رضایی پرسیدم چگونه می‌شود که شما برای نظام اسلامی، برنامه بلندمدتی تدوین کردید که هیچگونه عنایتی به اسلامی بودن آن نداشته‌اید؟! و چرا فقط رفتید سراغ جامعه دانشگاهی و برای تدوین متن چشم‌انداز با آن‌ها ۶۰٫۰۰۰ نفرساعت، صرف زمان و هزینه کردید بدون اینکه ۶ ساعت به سراغ روحانیت رفته باشید؟! جواب ایشان خیلی عجیب بود و اینکه؛ اولاً) وقتی دو روحانی بزرگ مثل آیة‌الله هاشمی و آیة‌الله خامنه‌ای در جریان این چشم‌انداز بودند، احساس نیازی نبود که بخواهیم برویم سراغ سایر روحانیون! ثانیاً) ما از علمای اعلام هم دعوت به همفکری کردیم اما متأسفانه کسی اجابت نکرد! ثالثاً) ما اسلامیت را در متن چشم‌انداز گنجانیده‌ایم؛ آن‌جا که نوشتیم: «با هویت اسلامی و انقلابی، الهام‌بخش در جهان اسلام»! وقتی بنده گفتم؛ اصلاً قانع‌کننده نیست! زیرا؛ اولاً) نقش آقای هاشمی و حضرت آقا صرفاً امضاء برنامه‌ای بوده که شما آن‌را نتیجه ۶۰٫۰۰۰ نفر ساعت کار کارشناسی جلوه داده‌اید نه کار کارشناسی! ثانیاً) بنده معمولاً با انواع اشخاص حقوقی و حقیقی روحانیت حداقل تهران، کم و بیش ارتباط داشته و دارم و تاکنون یک کلمه از آن‌ها از دعوت‌نامه شما چیزی نشنیدم! و توصیه می‌کنم اگر راست می‌گویید بصورت مستند در رسانه‌ها گزارش بدهید که از روحانیت تقاضای همکاری کردید و اجابت نشدید. (هیچوقت این کار را نکردند!) ثالثاً) اینکه شما دو بار کلمه اسلام را در متن چشم‌انداز درج کرده‌اید کفایت از این نمی‌کند که در کارشناسی تدوین آن از علمای اسلام بهره نگیرید وگرنه این برنامه اینگونه ناقص در نمی‌آمد! (البته انتظار داشتم در جمع مرا ضایع کند و بپرسد که؛ چطور شما متوجه نقصان برنامه شدید ولی حضرات خامنه‌ای و هاشمی متوجه نشدند؟! اما نمی‌دانم چرا نپرسید! ولیکن راهکار معقولی به ذهنش رسید و گفت؛ هنوز دیر نشده، خود شما تعدادی از آقایان علماء را تجمیع کنید و هر متنی که موجب تکمیل برنامه می‌شود بدان اضافه کنید و ما آنرا در قالب خدمت زعمای قوم می‌دهیم تا آنان تصمیم بگیرند که از شما بپذیرند یا نپذیرند و با توجه به شناختی که از آقا سراغ دارم مطمئنم که اگر نظر شما درست باشد می‌پذیرند.) در هر حال انتقاد بنده به و غیراسلامی بودن آن بود و متوقع بودم که باید در تراز «شئونات نهضت+نظام اسلامی» ما باشد و برای تکمیل آن، خیلی حرف‌ها برای گفتن داشتم. و حال آنکه مخالفت مشانژاد با آن از روی هوای نفس و قدرت‌طلبی مطلق بود. بنابراین نباید به بنده انگ همصدایی با مشانژاد زد. مضافاً که بنده در ابتدای دوره دو ساله تبیین برنامه متعرض آن شدم و مشانژاد در آغاز دوره تبدیل آن، علیه آن شورید و مطلقاً از توجه به آن استنکاف ورزید. استکمال بنده با استنکاف مشانژاد از آسمان تا زمین تفاوت دارد. ناگفته نماند؛ موضع بنده در قبال ضدیت مشانژاد با برنامه چشم‌انداز بیست‌ساله؛ دو جنبه داشت: ۱) از اینکه مطلقاً با از جمله حرکت متناسب با برنامه چشم‌انداز، ضدیت می‌ورزید، شدیداً قابل مذمت و حتی توبیخ بود. ۲) از اینکه زیر بار سوءاستفاده آقای رضایی نرفت، هوشمندانه بود البته اگر متوجه آن شده بود (وگرنه که صرفاً در ضدیت با ولایت، از پذیرش آن استنکاف کرده!) در هر حال مایل نبود ذوقی او تحت‌الشعاع بیرق دیگری قرار بگیرد! ..ادامه دارد. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۴/۲۹ 🆔@chelcheraaqHM 💠 🎲 چلچراغ معارف 🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷﷽☫ 💎@SMHM212 طغیان انسان در توهم بی‌نیازی! : «کلا إن الانسان لیطغی(۶) أن رآه استغنی(۸)» (علق) ؛ آماده است، آنگاه که خود را ببیند! انسان‌ها موجوداتی هستند که هر لحظه مترصد هستند که علت اصلی آن هم و بی‌نیازی است. هر انسانی یک است و کافیست که خود را بی‌نیاز بپندارد تا تبدیل شود به ! امروز نماد بارز طغیان‌گری را دنیا در می‌بیند. علت طغیان ، آن‌هاست که مستظهر به حمایت بویژه () هستند. این قوم تا از چنین حمایت برخوردار است با تمام قوت به طغیان و سرکشی و جنایات بی‌حدومرز خود ادامه خواهد داد. غافل از اینکه خالق متعال، «دابر الکفار و المنافقین» است. : «و إذ یعدکم الله إحدی الطائفتین أنها لکم و تودون أن غیر ذات الشوکة تکون لکم و یرید الله أن یحق الحق بکلماته و یقطع دابر الکافرین(۷) لیحق الحق و یبطل الباطل و لو کره المجرمون(۸) (انفال) به یاد آر هنگامی که خدا به شما بر یکی از دو طایفه را می‌داد (غلبه بر سپاه قریش یا کاروان تجاری شام) و شما مسلمین مایل بودید که آن طایفه که شوکت و سلاحی همراه ندارند نصیب شما شود، و خدا می‌خواست که حق را با سخنان خود (که وعده را داده است) ثابت گرداند و از بیخ و بن ریشه کافران را برکند. تا را محقق و پایدار کند و را محو و نابود سازد هر چند بدکاران را خوش نیاید. ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۷/۲۹ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
🔴 انتقاد شدید محقق داماد، دینانی، اعوانی و... به سخنان میرباقری/بیانیه فرهنگستان علوم در رد برنامه جنجالی صداوسیما 💢 اخیرا سخنانی در شبکه۱ بیان شد که کمترین ارتباطی با ارزش‌ها و مبانی اسلامی ندارد. 💢 گوینده در این برنامه ابراز داشته: «برای رسیدن به مقصد حتی اگر نصف مردم جهان کشته شوند، می‌ارزد؛ پس کشته شدن ۴۲ هزار نفر از مردم در قبال آن مقصد بزرگ اهمیت ندارد.» 💢 گروه مطالعات اسلامی ضمن دفاع از حق فلسطین و همه مظلومان و قربانیان اشغال در هر جای جهان، اعلام می دارد که این سخنان نه تنها مبنای دینی ندارد، بلکه مخالف صریح آموزه‌های اسلامی در زمینه صلح و همبستگی بشری است. 💢 ترسیم چهره جنگ‌طلبانه از به ویژه در شرایطی که کانون های فاسد قدرت و رسانه به پدیده زشت دامن می زنند، هرگز درست نیست. 💢 باید از ارزش، اهمیت و مظلومیت خون‌های ریخته شده سخن گفت، نه از بی‌اهمیتی جان و حیات آدمیان، آن‌هم از نگاه دینی که‌ ارزش جان یک انسان را برابر ارزش جان تمام بشریت به شمار می‌آورد. ☝️از پیام‌های وارده☝️ نقدونظر 👌فیلسوفان بیگانه با جهادوشهادت! در دعوای فوق، قابل تأملی رخ داده است که در جای خود قابل بررسی است. فیلسوف‌نماها توصیه می‌کنند که هر نوع به حتی محمدی(ص)، موجب می‌شود! فلذا عملاً بر طبل می‌کوبند و ، خروجی چنین نگرشی است که با مبارزه و بیگانه‌اند و لذا گفت: فلاسفه، پفیوزهای تاریخ هستند!حسینی(منتظر) ۰۳/۸/۱ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
جنگ حقیقی بین شرق و غرب نیست؛بلکه بین افراد نادان و باهوشه!(م.س.) ☝️از پیام‌های وارده☝️ نقدونظر 👌مفسدین و مصلحین نادانی و باهوشی، امری نسبی است. اگرچه اکثریت انسان‌ها نادان هستند و خیلی‌ها غرق در ! و به همین علت هم، انسان‌ها، واژگونی در است. هم، جنگی است که یک طرف آن، باشد که در این‌صورت می‌شود؛ «جنگ حق و باطل» وگرنه ممکنست هر دو طرف جنگ، باشند که در این‌صورت هیچ ارزشی ندارد و در عین برپائی ، نمی‌توان آن‌را جنگ تلقی کرد و فرقی هم ندارد که باهوش باشند یا نادان (قاعدتاً چیزی بنام «جنگ حق با حق» هم موهوم است). اگرچه ، طرف باطل را نمی‌گیرد و اگر خطا کند، و می‌کند و کسی که در بایستد، قطعاً نادان است ولو اینکه خود را باهوش بپندارد. در واقع او به تعبیر ؛ (خودداناپندار) است. بنابراین دعوای و ممکنست در جرگه «جنگ باطل با باطل» باشد که ما هم معمولاً دعا می‌کنیم؛ «أللهم أشغل الظالمین بالظالمین»! ولیکن ممکنست در دعوای شرق و غرب یکی از طرفین بر حق باشد اما طرف باطل محال است که نادان نباشد ولو اینکه و باشد. تعبیر کاربردی‌تری که در این حوزه دارد؛ «جنگ و » است. زیرا در (از زبان ملائکه)؛ انسان در زمین موجودی‌ست که؛ «یفسد فیها و یسفک الدمآء»! فسادگر و خون‌ریز! عجیب‌ترین انسان‌ها؛ مفسدینی هستند که خود را مصلح می‌پندارند! و جواب قرآن، اینست: «ألا إنهم هم المفسدون»! ✍سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۸/۸ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
ده سال پس از اینکه ایران در دور اول جنگ با روسیه شکست سختی خورد و تن به عهدنامه گلستان داد، در حالی که هنوز خانواده های ایرانی داغدار بودند و کودکان زیادی یتیم شده بودند بار دیگر زمزمه جنگ با «اروس» (روسیه) توسط تندروهای مذهبی و ایدئولوگهای متعصب (دلواپسان آن زمان) بلند شد. تحریک فتحعلیشاه برای آغاز «جهاد»ی دیگر در جبهه روسیه و ناآگاهی مفرط او از اوضاع نظام بین الملل سرانجام وی را به همراهی با موج دلواپسان واداشت. شاه متاثر از فضای هیجانی ایجاد شده، برای تهیه مقدمات جنگ عازم تبریز شد و شبی در حالی که شمشیر معروف نادری را بر کمر بسته بود تمام علما و سرداران نظامی و وزرای خویش را برای مشورت فراخواند. پس از انجام مراسم دعا و ثنا برای سلامت «ذات اقدس ملوکانه» و آرزوی دوام و قوام دین مبین، نوبت به اظهار نظر درباره جنگ رسید. همه کسانی که مورد سئوال قرار گرفتند، بدون استثنا، پس از بیان مراتب جان نثاری و ابراز آمادگی برای نوشیدن شربت شهادت، موافقت خود را با جنگ اعلام کردند. در این میان فقط یکی از صاحب منصبان کاردان آذربایجان به نام «میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی» در برابر جو غالبی که دلواپسان در مجلس ایجاد کرده بودند ایستاد و با جنگ مخالفت کرد. وقتی شاه علت مخالفت وی را جویا شد، قائم مقام گفت: «اعلیحضرت چه مبلغ مالیات می گیرد؟» شاه پاسخ داد: «شش کرور» قائم مقام: «دولت روس چه مبلغ مالیات می گیرد؟» شاه: «می شنوم ششصد کرور» قائم مقام عرض کرد: «به قانون حساب، کسی که شش کرور مالیات می گیرد با کسی که ششصد کرور عایدات دارد از در جنگ در نمی آید»! این اظهار نظر واقع بینانه همهمه‌ای در مجلس براه انداخت و باعث شد متعصبین سخت بر وی بتازند و حتی او را به داشتن روابط پنهانی با روسها متهم کنند که در نتیجه این مسئله وی از مقام خود خلع و به مکان دوری در خراسان تبعید شد. دست آخر فتحعلیشاه مجلس را با شعری اینچنین باب دل دلواپسان به پایان برد: کشم شمشیر مینایی / که شیر از بیشه بگریزد زنم بر فرق پسکوویچ (ژنرال روس) / که دود از پطر (پادشاه روس) برخیزد! پوچ بودن این شاخ و شانه کشی ها وقتی آشکار شد که طبق پیش بینی قائم مقام لشکر فتحعلیشاه شکست خفت باری از روسها خورد و تحمیل عهدنامه ترکمن چای به ایران اشتباه مهلک دلواپسان را به اثبات رساند. کینه ساده لوحان از عزیزی چون ظریف، یا جهل نسبت به تاریخ این مملکت هست، یا خیانت و دشمنی با ایرانی ☝ ☝️از پیام‌های وارده☝️ نقدونظر 👌 قیاس مع‌‌الفارغ/مع‌الفارق! آری! ساده‌لوح‌هایی از پارسی‌زبان در هستند که و را می‌پندارند!! و بدون توجه به ، همچنان اسیر و برده پستوی پر از جهالت و لجاجت هستند و دریغ از حتی ۱٪ و و و و واقع‌بینی! این جماعت برده‌صفت و غرب‌گدا و خفاش‌چشم و دلباخته به خزعبلات و القائات و اذناب پلید و پلشت آن (و باورمند به حقیرهایی مثل کذاب زشت‌کلام و پوزیده‌ها!)، چنان کوردل هستند که نمی‌توانند پیروزی‌های بی‌شمار و مشعشع ریز و درشت و خیلی بزرگ در طی گام اول و در ایران و جهان را ببینند! تا گرفتار چنین اعوجاجات مزخرفی نشوند! و آبروی خود را نبرند! این‌ها بدون کمترین درک و فهمی از ضرورت تعامل و ، با قیاسی مع‌الفارق، گمان می‌کنند که میدان باید قربانی دیپلماسی شود و دلیران دانا و دلسوزی مثل از صفحه روزگار، محو شوند! همین‌قدر و ! این (مستعد شدن) بجز و برای ملک و ، هیچ دستاوردی نداشته و ندارند و نخواهند داشت و در عین‌حال و فرزانه را تخطئه می‌کنند! ولیکن شگفتی ماجرا در این‌جاست که این ترسوهای بزدل و گریزان از با ، در خود، ، از نیام کشیده و ابایی از ارتکاب هرگونه ویرانگری و جنایت علیه و و ندارند! این افراد که گمان می‌کنند با قلدرهای پولدار عالم، محکوم به شکست است، چنان بیگانه با و هستند که برای این سخنان صریح که می‌فرماید: «کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة بإذن الله و الله مع الصابرین» (۲/۲۴۹) (چه بسیار شده که گروهی اندک به یاری خدا بر سپاهی بسیار غالب آمده، و خدا با صابران است.) و «و من یتول الله و رسوله و الذین آمنوا فإن حزب الله هم الغالبون» (۵/۵۶) (و هر کس که خدا و رسول و اهل ایمان را ولیّ و فرمانروای خود داند (فیروز است) که تنها لشکر خدا فاتح و غالب خواهد بود)، هیچ حسابی باز نکرده و نمی‌کنند! سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۴۰۳/۸/۲۵ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 یاد ایامی (بخش ۵): 👈بخش قبلی👉 قصه نخستین مرکز فرهنگی هنری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (قسمت چهارم): ... «سلحشوران علوی» نامیدن اولین گروه مبارزاتی بنده علیه (در سال ۱۳۵۶ در محله جنوب تهران) نیز اقتباسی از عنوان یکی دیگر از داستان‌های حماسی-مذهبی همین استاد پر برکت بود (که دو ماه پیش ۱۴۰۳/۶/۳۰ در سن ۸۰ سالگی رحلت کردند) و به نوبه خود در شورآفرینی انقلابی در نسل دهه چهلی‌ها نقش بسزایی داشت. (در باره دهه چهلی‌ها مقاله مستقلی خواهم نوشت. همانان که نیروهای گهواره‌ای امام خمینی‌ره نامیده شدند! همان نسل سلحشور بی‌نظیری که دودمان و بلافاصله را بر باد دادند و عرصه زمین را بر در جهان، تنگ‌تر و تنگ‌تر کردند و ادامه دارد.) ۲) در نحوه تبدیل داستان به فیلمنامه (با آن آهنین) هم که بنده حرفه‌ای کار کرده بودم و هیچکسی هم از لحاظ شکلی و تکنیکی و فرم به آن ایرادی نداشت. ۳) برای تولید آن بصورت فیلم سینمایی هم آنقدر ارزش و مطلوبیت داشت که بنده و ع‌.ع. و خیلی از دوستان برای آن یک‌سال دوندگی بکنیم و تشکیلات نسبتاً معظمی بنام «مرکز سینمایی فجر» را پدید آوریم که تبدیل به اولین اسلامی ایران شد. ⁉️ ولیکن چرا در مقایسه با ، پس زده شد؟! از طرف گروه فیلم و سریال ، به بنده نگفتند که فرضاً بودجه و امکانات محدودی داریم و به دلایلی، سریال ، اولویت یافته است و اثر شما بماند برای فرصت‌های بعدی، بلکه صریحاً بخاطر اینکه بافت محتوایی آن، ارزیابی شد، مردود اعلام کردند! در واقع به زعم خودشان، یک بدان زدند! و حال آنکه مکتبی بودن محتوای آن، افتخارآمیز بود نه اینکه عیب اساسی غیرقابل اغماضی باشد! حال می‌شود تصور کرد که چه دست‌هایی در کار بودند از طرف قطب‌زاده تا به تفکرات امثال بنده، میدان ندهند! اما برای بنده، تجربه جالبی بود و بنده را واداشت تا موضع خودم را تعیین بکنم. یا باید مکتبی بودن را رد بکنم و ادعا بکنم که من مکتبی نیستم و بلکه لیبرال‌مسلک هستم! و یا باید مکتبی بودن را بپذیرم و پای هزینه‌های آن هم بایستم. لذا موضوع تحول پیدا کرد به موضوع و ! این مسئله باعث شد که بنده مکتبی بودن و مکتبی‌تر شدن را ترجیح بدهم و بحمدالله تاکنون بر همین مدار (ضدیت با هر نوع و ) مانده‌ام و صد البته که هزینه‌های گزافی هم تاکنون پرداخته‌ام! آری! در آن مقطع، در اندیشه ره‌یافتی برای ایجاد مسیری جهت از طریق به دنیا بودم که ناگهان صدامیان شروع شد و از کارگری نه چندان مثمر در بازار تهران هم (بعد از ۴ سال) دیگر خسته شده بودم! لذا بمحض احضار متولدین سال ۱۳۴۱ به ، رفتم ! که بعد از آموزشی دو ماهه در پادگان زیبای لشگرک ، به افتادم و لذا خودم را به پادگان شماره ۲ معرفی کردم و بعنوان جمعی گروه ۴۰۴ ، مشغول خدمت شدم ولیکن در همان ماه اول به درخواست قرارگاه لشکر ۸۱ زرهی، به قرارگاه مرکزی اعزام شدم که سربازان آن، زندگی خیلی مرفهی داشتند! اما با من سازگاری نداشت و لذا چندان دوام نیاوردم و به گروهان خودم برگشتم و این‌بار توسط شعبه عقیدتی-سیاسی پادگان جذب و بعنوان مسئول نظارت بر آشپزخانه پادگان (که یکی از اهداف تخریبی نفوذی‌های سازمان منافقین برای مسمومیت سربازان بود)، مأمور شدم که رفاهیات بیشتری نسبت به قرارگاه داشت که مهمتر از همه، آنقدر وقت اضافی داشتم که به عضویت «اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی باختران» در آمدم و تقریباً یک‌روز در میان در تمرینات آن شرکت می‌کردم و منتهی شد به اجرای نقشی در نمایشی با عنوان «ما تا آخر ایستاده‌ایم» که بمناسبت دهه فجر ۱۳۶۰ در کرمانشاه، سالن نمایش ایلام، پادگان الله‌اکبر اسلام‌آباد غرب، پادگان ابوذر سرپل‌ذهاب، پادگان هوانیروز کرمانشاه و برخی مساجد کرمانشاه به نمایش در آوردیم. بعد از اتمام تمرینات و اجرای نمایش مذکور، خوشی سربازی در آشپزخانه پادگان و‌ رفت و آمد آزاد به شهر، زد زیر دلم و داوطلب حضور در جبهه‌های شدم که به گردان ۱۱۹ تیپ الله‌اکبر مستقر در معرفی شدم (۱۳۶۱). اما بنده در اتفاق افتاد (۱۳۶۲) که مصادف شد با اتمام دوره سربازی و احتیاط و به تهران برگشتم. و در دوره نقاهت خود، وارد شرق تهران (مدرسه علمیه آیة‌الله جلالی خمینی) شدم و و بودنم تبدیل شد به و در همان دهه شدم شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران! و اما نخست‌وزیری؛ ... ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۱۴۰۳/۹/۱ 🌐👈حیفه نبینی👉 💠 🎲👈محل نظرات👉 🙏