eitaa logo
کمال الدین
104 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
2.6هزار ویدیو
59 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هو المستعان [سیره شهید سلیمانی(ره) از منظر فقه(7)] أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ (از امیر مومنان ع خطبه 27 نهج البلاغه) جهاد باب ویژه است که خدا تنها برای اولیاءش گشود مقدمه اول(6) بر اساس (زندگی نامه خود نوشت قاسم سلیمانی ره) ......... اما تمام زمستان تا ماه دوم بهار ،همه چشم ما به جوال گندم ها بود که یکی پس از دیگری تمام می‌شدند. مادرم بشدت مراقب بود که دچار مشکل نشویم؛ لذا برای برکت گندم‌ها بعضی وقت‌ها مقداری کرد« نخود سبز» داخل گندم‌ها می‌کرد. هفته‌ای یکی دو بار هم ،وسط آن‌ها ،نان سیلک « ارزن» می‌پخت و به ما می‌داد که نان فقیرترین مردم بود.درعین‌حال، در همین نداری، روزی نبود خانه ما خالی از میهمان باشد. سالی دو سه بار هم برنج می‌خوریم که اصطلاحاً به آن« قبولی» می‌گفتند. کسی آش به‌تنهایی نمی‌پخت؛ اما زن‌های عشیره که همه عموزاده‌، دایی‌زاده ،و خاله زاده بودند، با هم روی هم جمع می‌کردند و برای باریدن باران یا در ابتدای کوچ، نذر «سید خوش‌نام ،پیر خوش»‌نام آش نذری می‌پختند که حسابی خوش‌مزه بود.بعضی زن‌های فامیل هم کله‌قندی نذرمی‌کردند داخل زیارت می‌گذاشتند، ما هم می‌رفتیم کله‌قند را برمی‌داشتیم و می‌خوردیم! حاجی رفیع که نفهمیدم اصل و نسب او از کجا بود، یک ده کوچک داشت. سالی یک‌بار در روز عاشورا حلیم می‌پخت. سه چهار دیگ بزرگ ،پر از حلیم، بار می‌کرد. تمام دهات اطراف، هریک با بادیه «کاسه بزرگ پیمانه »یا دیگ، به سمت خانه حاجی روانه می‌شدند و حلیم دریافت می‌کردند . جد مادری من ،حاج عبدالخالق، با اسب و الاغ از همین جا تا مکه رفته بود و یک سال تمام، سفر او طول کشیده بود. بعضی سال‌ها هم که خیلی سخت بود و گرسنگی خیلی را به تنگ می آورد ،به خوردن سبزی‌های وحشی رو می آوردند. (یادآوری، برای درک جزئیات بیشتر، علاقمندان را به اصل کتاب ارجاع میدهم) سیدکمال الدین عمادی 19 بهمن 1399 @S_Kamaloddinemadi https://t.me/joinchat/Ghf7edpBm0H0s1U
*⚫️ فاش شدن راز ۱۱ سپتامبر توسط ژنرال آمریکایی* 🔰 ژنرال وسلی کلارک رئیس سابق ستاد ارتش امریکا و فرمانده سابق ناتو در سال ۲۰۰۷ با صراحت اعلام کرد : 🔴 حادثه ۱۱ سپتامبر بهانه‌ای برای ویران کردن لبنان ، عراق ، سوریه ، لیبی ، سومالی ، سودان و ایران بود. 🔘 این ژنرال کهنه کار آمریکا ادامه داد : *تمام ۷ کشور به غیر ایران با جنگ نابود شدند. ولی به دلیل قدرت نظامی ایران، استراتژی به نابودی نرم تغییر کرد.* ‏ 🔘 او همچنین گفت تحریم‌ها ۲ هدف دارند. یا ایران دچارآشوب می‌شود ، که پروژه سوریه (جنگ داخلی) اجرا می‌شود. یا ایران تسلیم مذاکره می‌شود که پروژه عراق و لیبی (خلع سلاح و حمله نظامی) اجرا می‌شود. 🇮🇷 *ایرانی راهی جز پیروزی در جنگ اقتصادی ندارد. یا پیروز می‌شود و ابرقدرت می‌شود یا شکست می‌خورد و نابود می‌شود.* ✍ ازاین گفت و گو سالها می‌گذرد و کشورمان ، ایران توانست مقابل شدیدترین تحریم‌های اقتصادی مقاومت کند و از پس تهدیدهای نظامی هم عبور کند. 🚩🇮🇷 اکنون این ایران است که سرنوشت منطقه غرب آسیا را تعیین می‌کند و به یک قدرت جهانی تبدیل شده است. 📚 منبع : کتاب " برج های دوقلو" خوان آنتونیوسارین... استاد دانشگاه شیکاگو https://chat.whatsapp.com/Cqhtn9YXSymJcqG6jDzyjW
‏فیلم از طرف سیدکمال الدین عمادی
‏فیلم از طرف سیدکمال الدین عمادی
‏فیلم از طرف سیدکمال الدین عمادی
دیشب با آقای خاتمی تماس گرفتم. گفت... پس از انتشار خاطره‌ای از کتاب «حجره شماره دو» درباره مواجه آقای سیداحمد خاتمی در جنگ، برخی رزمندگان و جانشین سپاه قم در جنگ، شاگردان و دوستان ایشان شهادت به بارها حضور او در جنگ دادند. خاطرات و عکس‌های بسیاری نیز برایم ارسال شد. گرچه من نیز چندبار صحت اصل خاطره را از راوی و نویسنده کتاب جویا شده بودم. در تاریخ شفاهی موارد بسیار است که راوی، خاطره‌ای نقل و برخی دیگر آن را تکذیب و یا به شکل دیگری نقل می‌کنند. وظیفه پژوهشگر راستی‌آزمایی است. گاه این راستی‌آزمایی حتی به نتیجه‌ مشخص هم نمی‌رسد. و هر دو خاطره بلاتکلیف در تاریخ می‌ماند که می‌ماند... القصه! دیشب به آقای خاتمی زنگ زدم. توضیح دادم و او نیز اصل خاطره و حتی حضور در کنار آقای اقبالیان را تکذیب کرد. و خاطراتی از ده‌ها بار حضورش در جبهه نقل کرد که با خاطرات سایرین هم‌خوانی داشت و قطعا حق با اوست. گفت از صبح چندنفر پیشنهاد شکایت داده‌اند اما نپذیرفته و بخدا واگذار کرده. عذرخواهی کردم که خاطره‌ای را بدون راستی‌آزمایی منتشر کردم. گرچه شکایت را حق ایشان می‌دانم. لکن بنایی نداشت. گفتم مطلبم را صدها‌هزار نفر دیده‌اند! گفت عیبی ندارد... در تاریخ شفاهی از این موارد بسیار است. در کتب خاطرات رجال، سخن‌هایی در له و علیه افراد ثبت است. و راهی نیز جز ثبت آن نیست. وگرنه دیگر بایستی درِ تاریخ‌شفاهی را تخته کرد. بتصورم علاوه بر راوی، منتشر کننده نیز در قبال آن مسئولیت دارد. و من نیز در کتب و فیلم‌هایی که تولید کردم، همواره مسئولیت آنرا پذیرفته‌ام. بارها از سوی نهادهای امنیتی تحت فشار و مورد مواخذه قرار گرفتم که انتشار فلان مطلب را تکذیب و یا از آن عذرخواهی کنم اما چون دلیلی بر کذب بودن آن نیافتم هیچ‌گاه نپذیرفتم و هزینه‌ای بس گران دادم. اگر تاریخ‌نگار، فیلم‌ساز، روزنامه‌نگار و هرآنکه در رسانه هست، تحت فشارها کوتاه بیاید فاتحه‌اش خوانده است‌. لکن همانطور که معتقد به تاریخ‌نگاری شجاعانه هستم، برگشت صادقانه از مسیری اشتباه را نیز شجاعانه می‌دانم. پی‌نوشت: از همه صادقانه خواهشمندم این نوشتار را تا آنجا که می‌توانید منتشر کنید. https://t.me/joinchat/AAAAAE_4Icq_bMRMOUZ1LA
هو المستعان سیره شهید سلیمانی(ره) از منظر فقه(8) أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ (از امیر مومنان ع خطبه 27 نهج البلاغه) جهاد باب ویژه است که خدا تنها برای اولیاءش گشود مقدمه اول(7) بر اساس (زندگی نامه خود نوشت قاسم سلیمانی ره) .........آن وقت، مدرسه ما پسرانه و دخترانه مشترک بود. خواهرم آذر و برادرم حسین هم با من بودند. وقتی معلم، ما را کتک می‌زد، خواهرم که خیلی شجاع بود، با چوب کوچولویی به معلم حمله می‌کرد و با گریه به او فحش می‌داد و می‌گفت:« چرا برادر ما می‌زنی؟ »روزگار سختی بود .آن سال‌ها زمستان‌های سرد و پربرفی بود .پدرم یک جفت چکمه لاستیکی مخصوص زمستان گرفته بود ؛اما برف از کمر من هم بالاتر بود و چکمه هیچ علاجی نمی‌کرد. ضمن این‌که چون لاستیک بود، بر شدت سرما می‌افزود !یک روز بهرام فرجی که از گنجون می‌آمد، دچار یخ‌زدگی شد و بیهوش او را به مدرسه آوردند. بخاری مدرسه ،مثل اجاق مادرم، همه ما را دور خود جمع می‌کرد. انگار می‌خواستیم این کوره آتش را در بغل بگیریم. سرما ،بی‌رحمی مدیر در زدن ترکه و گرسنگی، همه و همه ،دست‌به‌دست هم داده بودند. آقا معلم همه کاره بود آن وقت سپاه دانش بود .سپاهی دانشی ها خیلی قدرت داشتند. بعضی وقت‌ها حکم پاسگاه را انجام می‌دادند. هر سال یک معلم جدید می آمد. بهترین آن‌ها تشکری ،اولین معلم سال اول دبستانم بود .خیلی مهربان بود. تازه دادن بیسکویت به دانش آموز ها باب شده بود و کارتون‌های بیسکویت را که خالی می‌کردند ،بوی بیسکویت گرجی حالی به ما می‌داد که از سینه مادر شیرین‌تر !وقتی زنگ تفریح ،مدیر بیسکویت‌ها را توزیع می کرد،چه صفایی داشت .اولین بار بود بیسکویت می خوردم .هنوز شیرینی طعم آن را در کام خود دارم . آقای مدیر عموماً هر شب میهمان یکی از اهالی بود و دانش‌آموزها موظف بودند اتاق او را آب و جارو کنند .به هر صورت ،آقای مدیر عظمتی داشت . (یادآوری، برای درک جزئیات بیشتر، علاقمندان را به اصل کتاب ارجاع میدهم همچنین لازم است یاد آور شوم طی چند فایل دیگر وارد مرحله ارتباط اگاهانه شهید با مساله فقه میشویم) سیدکمال الدین عمادی 21 بهمن 1399 @S_Kamaloddinemadi https://t.me/joinchat/Ghf7edpBm0H0s1U
دستیار ویژه رییس مجلس در امور بین‌الملل گفت: دیدار با رییس جمهور پوتین نیازمند طی چند روز قرنطینه بهداشتی در مسکوست که این انتظار عزتمند نیست. به گزارش ایسنا، حسین امیرعبداللهیان در یادداشت کوتاهی نوشت: «دوشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۹-مسکو، ساختمان پارلمان دوما/ طبق پروتکل همه گیری کرونا در روسیه، دیدار با رییس جمهور پوتین نیازمند طی چند روز قرنطینه بهداشتی در مسکوست که این انتظار عزتمند نیست ، بدلیل اهمیت دریافت پیام رهبر معظم انقلاب، پوتین رییس دومای روسیه را نه به صفت رییس پارلمان بلکه بعنوان نماینده ویژه مامور دریافت پیام کرد. نکات مهم پیام و مطالب مطروحه در دیدار خصوصی نشانگر عمق روابط جمهوری اسلامی اسلامی و روسیه در عهد پوتین است. جناب والودین گفت: به محض پایان ملاقات، پیام را به پوتین می رساند و آن را حتی در مصاحبه مطبوعاتی از خود جدا نکرد.» انتهای پیام