eitaa logo
- سِدنا -
143 دنبال‌کننده
730 عکس
50 ویدیو
1 فایل
اهدِناالصِّراط المُستقيم . و به راستی چرا پس از اندوه کشیدن کسی مرا به آغوش نکشید؟ . امیدوار، امیدوار و همچنان امیدوار به زندگیِ سبزِ خود و امیداست که گرانبها کرد آن [مخلُوق‌مِن‌صَلصال‌کَل‌فَخار] https://gkite.ir/es/10190470 @sam_7488a
مشاهده در ایتا
دانلود
کآش می‌توانستم ، غمی‌که در دلت لانه کرده را نصف کنم و الباقی را در جان‌خودم جا دهم ؛ اُمید ِمن ، جان ِمن ساعت‌هاس که به‌خیال خودم نشستم درس میخوانم .. اما زهی‌خیال‌باطل ، میخوانم : اَفَحَسِبتُم اَنَّما خَلَقناکُم عَبَثاً و اَنَّکُم اِلَینا لاتُرجَعونَ . و می‌اندیشم که : وای برمن نکند حال که دوری‌م ز هم مرا برده ز یاد ؟ آخر نمیدانی ، مدتی‌ست که از تحول آدمی‌زاد پس‌از دُچار غَم شدن مطلع شده‌ام . رُعب وجودم را فراگرفته ، خُوف حال ِقلب ُجان‌م را منقلب کرده ، نکند جای من شخص غریبی برسد به دا دش ؟ ... ِمن ، دلتنگ‌تم ، نگرانتم ، وهم و خیال ذهنم را پرآشوب کردِ آخر تو چرا اینگونه بی‌قرار شده‌ای امشب . . اگر اگر کنارت بودم ، به‌خداوندی خدا از بغل و نوازش دریغ نمیکردم . بالله که خودم جای غم بغلت میکردم :)))) شیرین ِمن ، نبات ِمن ، ای من به‌قربان هرتاب ِمژه‌هات بروم ، زیبارویم ، مهربانم بامن حرف بزنم ، بگو . این غم ِاحاطه شده در قلب‌ت را به‌زبان بیاور ، حنجره و لبان‌ت را زخم می‌اندازد ؟ آن‌قدر سنگین‌س ؟ ای من به فدای اون زخمای لبانت که همچون تَرَک ِانار‌اند ، خودم جای ِجای تن‌ت را میبوسم جای زخم‌ها که سهل است . چشمک* ۱۴۰۳ / ۲ / ۲۷
نومیدی توی تک‌تک سلول‌هام قابل حسِ -
به نظرم مسخره ست ، تو میگی دست ها رو دوست داری ولی فقط وقتی انگشت های استخوانی رو کلاویه های پیانو به حرکت در میان اون ها رو می‌پرستی . تو میگی از چشم ها خوشت میاد ولی تنها لحظه ای که اون ها رو تحسین می‌کنی وقتیه که نور آفتاب به چشم های کهربایی می خوره . میگی قارچ رو دوست داری ، ولی وقتی قارچ آبپز تو خورشت زیر دندونت میاد حالت بد میشه . تو میگی عاشق کتاب خوندنی ولی تنها کتابایی که خوندی خودت باش دختر و مغازه ی جادوییه . تو میگی عاشق نقاشی ای ولی وقتی رنگ به لباست میماله از فحش های استفاده میکنی که تاحالا نشنیده بودمشون . تو نمیتونه از لفظ عاشق بودن برای چیزایی استفاده کنی که فقط بهترین حالتشون رو می‌پرستی .
ما این شب‌های‌پُر‌از‌دلتنگی را درنبودت مشق کرده‌ایم ؛
تو بگو من چه کنم دلم هوایت کرده ! دل من خامی کرد . . باز صدایت کرده
گفته بودم دل خامم نمیخواد تو را اما چه کنم گنج دلم باز هوایت کرده
تو که بی ما خوشی و خوشحالی باز من دلم بعد تو بدجور خزانی کرده !
می‌روی دلبر من باید خدا همراهت خاطراتت هم ببر ای عشقِ جفا کرده
من بعد تو کشتم این دلک سرکش را تا برایت نتپد، باز در قبر صدایت کرده
کفنم تیر می‌کِشد با عطر خوش موهایت ناز نکن بر دلی که خودش را فدایت کرده