وای برای امروز که آخرین روز والیبال‌م توی تابستون بود [و احتمال اینکه در طول مدرسه باز برم و کلا بچه‌ها بیان کم هستش] یه تیپ‌جذب مشکی و پوشیده با هدبند و زانوبند ِآبی و کتونی ِطوسی‌ُبنفش موهامو هم دم اسبی بستم و درکل تمرین حس خفنی بهم منتقل می‌کرد >>>>>>

فکر کن روز اول مدرسه زنگ اول با دبیری که پارسال باهات لج کرده بود و در طول جلسات بهت تیکه مینداخت ، کلاس داری :)))))))))))))))))

بچه‌ها شما به سوتی‌های عظیم من دیگه عادت کردین مگه نه؟

شهریورماه ِهزار و چهارصد و سه‌یی که گذشت .. 💙

توی این مورد خداروشکر کوثر هست اگه نبود واقعا به فنا میرفتم🤣🙏🏼

دارم کمدمو با وسواس‌زیاد مرتب میکنم برای کتاب‌های جدیدم جا باز میکنم ، در همین حین دارم پادکست ویژگی‌های کمال‌طلبی و کمال‌گرایی [که منجر به وسواس میشه] رو گوش میدم و واکنش من بعد از شنیدن هرویژگی [منم دارمشون] : 💀💀💀💀

وای چقدر کتاب دارم :))))))))))))) واقعا دیگه جا ندارم😭😂 احتمالا چندتا از کتاب‌های ِنو رو بفروشم

اما شیطان می‌گوید حالا که کتاب 'تیکه‌های‌از‌کل‌یک‌منسجم' رو یه دور تا صبح بخور بعد بفروش 🙏🏼

وای نمیتونم تا صبح بمونم من فردا مدرسه‌م ، چه مسخره

من کلی کتاب و فیلم برام مونده به قول مامانم هنوز فیلمام به هزارتا نرسیدن 😔 کل ساعات خوابم تو تابستون هنوز به صدهزار نرسیده 😔

کمدم بالاخره به اون نظمی رسید که میخوام 😭