eitaa logo
مسیرِ تو...
89 دنبال‌کننده
110 عکس
9 ویدیو
0 فایل
در مسیر تو ره پویم، تا تو را جویم، لیک می دانم خوب که مسیر خود هدف است وقتی هدف خداست... دفتر دلنوشته های من... @shafagh62
مشاهده در ایتا
دانلود
تلفن دوستم به صدا درآمد. لبخند روی لبش آمد و گفت بابامه! بغض راه گلویم را بست اشک در چشمانم حلقه زد یادت در ذهنم پیچید قلبم تنگ شد برای شنیدن صدایت یاد باد آن روزهای با تو بودن یاد باد...
شبها سر بر بالین امتداد روز را با خیال تو به پایان می برم و از عطر حضورت توشه ای برای رویاهای شبانه ام برمی چینم نمی دانم، در انتهای نگاه خیره مانده ام به دوردستهای نامعلوم چه آرزویی این من از خود تهی گشته را تقدیر خواهد کرد...؟! @Saaraann
خواستم آدم شوم ،اما نشد! بر دلم مهتر شوم، اما نشد! در میان حجم بی حد بدی اندکی بهتر شوم، اما نشد! @Saaraann
خواستم در شور و شوق بندگی دشمن شیطان شوم، اما نشد! خواستم ازخود برون سازم بدی در درون انسان شوم، اما نشد!
دلم همچون گلی، بشکسته گلدان است... @Saaraann
دیدگان را بر بیرون و جهان پیرامون ببند چشمی درون بین بایدت...!
قایقی خواهم ساخت روی تک برک گل سرخ به آهنگ نسیم و به اندوه زمین و تپش های مدام دل عاشق پیشه و به سرمستی باران روی شالیزاران و سپیدی، گیسوی درهم پیچان دستهایم هر سو زیر چتر باران زندگی باید کرد ابر رخسار ز خورشید درون باز ستان سوی خود دل بگشا، رخ بگشا، باز به آغوش بیا... @Saaraann
امروز روز توست بانو... امروز را باید صبر نام نهاد، بانوی صبر و مقاومت... امروز روز توست، بانوی آب و آینه ، ای مظهر حیا... امروز روز توست، بانوی رضا... بانوی عشششششق!! امروز معنای صحیح رنج ها را با تو یافتم، آنجا که فرمودی :"ما رأیت الّا جمیلا" رنگ خدایی می پاشی بر همه زندگی، حتی رنج هایش، دردهایش، مصائبش تا حقیقت این آیه را بر ما بنمایی:" و من احسن من الله صبغة"!! بانوی آب و آینه و حیا، ای کوه صبر و استقامت، بگیر دستمان را در این روزگار ظلمانی، در این عقلانیت بشرساز، در این جهل علم نما، در این کمرنگ شدن ارزش ها... بانو، بانوان سرزمینم را در مسیر حیا و صبر در آغوش مهرت جای ده، دست عنایت بر سرمان گذار، ما را به نور وجودت روشن کن و رنگ خدایی بر ما بزن... نگذار دنیای مدرن ما را ببلعد و در خود فرو برد... نگذار شرمنده خون عزیزان خدا شویم... مگذار با ارزش های وارونه، حقیقت وارونه گردد برایمان... من یک زنم بانو، گوهر من حیا و صبر من است که در سایه آن به رصایت خواهم رسید و به عششششق! بانو جان دستمان گیر که در ورطه نابودی و در موج بلاییم... حیا، صبر، رضایت و عشق مرحمت کن🙏 @saaraann
چمدان را بستم، به سفر خواهم رفت کوله باری همه از خاطره‌ها باید از دوش فرواندازم در هیاهوی نسیم در تب و تاب فراق راه ها باید رفت، رنج ها باید برد سنگ‌ها منتظرند تا فروغلطانند، خود به زیر پاها دردها از پی هم می آیند و زمین باید خورد تا به مقصود رسید چمدانی در دست کوله باری بر دوش و به لب آهنگی از سکوت و از صبر و به دل راز نهان باید این راه برفت چه بخواهی چه نخواهی همه‌گی در راهیم چه بدانی چه ندانی همگی هم سفریم باید از خویش گذشت چمدان را بستم به سفر خواهم رفت چمدانی در دست و به لب مهر سکوت و به دل شیدایی به سفر خواهم رفت سفر دور و دراز سفر نامعلوم سفر تنهایی.. @Saaraann
مادر، همیشه مادر است حتی اگر قرن ها با تو فاصله داشته باشد... @saaraann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و مادری که از جنس نور بود، از جنس مهر... دامن در عرش میکشید و دست بر گیسوان زمین... و مادری که از جنس آب بود، از جنس باران... ای کاش بباری بر ما ای بانوی آب، بر ما کویر دلان... ببار بر دلهای به زنگار نشسته، بر چشمان غبارآلود... ما تشنگان حقیقتیم، جویندگان راه او، و تو هادی راه.. مادر همیشه مادر است.... بگیر ما را بر آغوش مهرت که از رنج زمانه، رنجوریم.... پناه ده! ای مادر آفتاب و ماه، ای بانوی اشک، ای معنای مهر، ای روشنی سپیده دمان بر دلهای به ظلمت نشسته ... دستمان به گوشه چادر خاکی ات آویخته ... ای معنای امید، در این روزهای التهاب و سردرگمی، در این روزگاران آشفته... مادر... از زمین و زمینی زیستن خسته ایم، می شود ما را هم آسمانی کنی؟! @saaraann
چه می خواهم؟ ز خود بیرون شدن، از دل بریدن، بر تو پیوستن... تو را خواهم!
دلم دریای طوفانی ست دگر ساحل نمی خواهم...
خواستم با تو بگویم که تو را دوست بدارم یا برایت دوسه خطی بنویسم که تو را دوست بدارم چه کنم واژه ندارم! واژه ها طاقت این حجم از احساس ندارند... نتوانم بنویسم ، نتوان با تو بگویم، که تویی جان و دلم قلبم از بردن نامت به تپش می افتد چشم من از وزش یاد تو در خاطره ها می جوشد و چه شیرین شود از زمزمه نام تو در روح و روانم دوستت دارم و از دل نروی ای همه جانم، که تو خود جان منی! و بدان، در همه ایام تو را دوست بدارم... @Saaraann
دلتنگی و دیگر هیچ...
حتی تصورش هم زیباست رویایی و لذت بخش! اینکه خدا تو را برای خودش بخرد... آن وقت می شوی شهید زنده! مگر نه این است که شهادت یعنی مشاهده خدا با چشم دل... شهید زنده یعنی: گام بر می داری برای خدا نگاه می کنی برای خدا می شنوی برای خدا می گویی برای خدا دل می دهی برای خدا دل می بری برای خدا می خوابی برای خدا برمی خیزی برای خدا نفس می کشی برای خدا خدایا، می شود مرگ و زندگیم را شهادت قرار دهی... می شود مرا بخری...؟!
روزها از پی هم می گذرد زندگی می گذرد چه به شادی ، چه به غم تو بخند و بگذر که نماند اثری از گذرت و بدان، که در این راه عجیب همه در یک راهند همگی رهگذرند همه غم ها بگذار همه شادی بگذر تو فقط رهگذری دل خود محکم کن به کسی، که در آن سوی مسیر، چشم در راه تو است من و تو رهگذریم تو فقط رهرو باش... @Saaraann
من که طوفان زده ام سیل خروشان چه کنم...؟!
خاک باشد بسترم ، خاک گردد پیکرم، روزی نه چندان دور، آری! بی خیال خستگی ها رنج ها و دردها بی خیال زندگی...
در خواب تو را جوید ناگفته خیال من ای خواب و خیال من، ای کاش به دست آیی... ای کاش خیال من از تو برهد یک دم ای کاش که رؤیایم تعبیر شود گاهی... گفتی که برای من شعری تو بگو یک بار گفتم که برای توست اشعار شبانگاهی... گفتی که ز بعد من احوال خودت را گو گفتم که نفس هایم نب ود به جز از آهی... گفتم که بیا. گفتی: هرگز! ز تو من رستم گفتم که چرا؟! گفتی: دیگر نبود راهی... @saaraann
وقتی راهی برای جبران نیست ادامه نده! ادامه ندادن گاهی بهترین جبران و بازگشت است...
بارالها، مرا لبریز از خود کن و تهی از خویش...
دلم برات تنگ شده بابا...
يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ