🌿͜͡🤍͜͡﷽
#چراغِ_راه🌱
«اللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ...»
خدایا ، من را خرج کاری کن
که مرا به خاطر آن آفریدی ...:)
- فرازی از دعای حضرت زهرا (سلام الله علیها)
ــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــ ــــــــــــــــــــــ
🌿¦⇠#اللھمعجݪلولیڪاݪـفࢪج
🤍¦⇠#امام_زمان
🌿¦⇠#یکشنبه_های_مادری
➣͜͡🤍͜͡@sabk_zendegi_mahdavi
🌿͜͡🤍͜͡﷽
🌸 امام عسكرى عليه السلام:
مجادله مكن كه احترامت از بين مىرود و شوخى مكن كه بر تو گستاخ مىشوند.
تحف العقول: ۴۸۶
ــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــ ــــــــــــــــــــــ
🌿¦⇠#اللھمعجݪلولیڪاݪـفࢪج
🤍¦⇠#امام_زمان
🌿¦⇠#پیام_دوست
➣͜͡🤍͜͡@sabk_zendegi_mahdavi
🌿͜͡🤍͜͡﷽
⚜دعای امام رضا علیه السلام در روزهای آخر شعبان
💠امام رضا علیه السلام به خداوند متعال عرضه داشتند:
اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِی مِنْه.
خدایا اگر ما را در روزهایی که از ماه شعبان گذشت نبخشیدی پس ما را در باقیمانده آن بیامرز.
(این دعا سفارش شده است در روزهای پایانی ماه شعبان زیاد خوانده شود.)
📗وسایل الشیعه: ج ۱۰، ص ۳۰۱، ح ۱۳۴۷۱
ــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــ ــــــــــــــــــــــ
🌿¦⇠#اللھمعجݪلولیڪاݪـفࢪج
🤍¦⇠#امام_زمان
🌿¦⇠#فرازی_از_دعا
➣͜͡🤍͜͡@sabk_zendegi_mahdavi
🌿͜͡🤍͜͡﷽
👤درخواست جناب حبیب بن مظاهر
ــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــ ــــــــــــــــــــــ
🌿¦⇠#اللھمعجݪلولیڪاݪـفࢪج
🤍¦⇠#امام_زمان
🌿¦⇠#کرامت_اولیا
➣͜͡🤍͜͡@sabk_zendegi_mahdavi
﷽سـبکــ زنـدگـےمهـدوے🇮🇷🏴
♥🖇
هركسبهخُـداتوكلكند،خُـداوند
هزينهٔاوراكفـٰايتمۍكندوازجـٰايۍ
كهگمـٰاننمۍبَردبهاوروزۍمۍدهـد.
#توکلبرخدا❤️
🌿͜͡🤍͜͡﷽
🤔 از شخصۍ پرسیدند :
کدامیݩ خصلت از خداۍِ
خود را دوست دارۍ؟:
گفت :
همین بس که میدانم
او میتواند " مچم " را بگیرد
ولۍ " دستم " را مۍگیرد 🙂♥️!"
#وخدایۍکہبہشدټڪافیست🌱!"
ــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــ ــــــــــــــــــــــ
🌿¦⇠#اللھمعجݪلولیڪاݪـفࢪج
🤍¦⇠#امام_زمان
🌿¦⇠#دلانه
➣͜͡🤍͜͡@sabk_zendegi_mahdavi
🌿͜͡🤍͜͡﷽
#نماز_اول_وقت
#شهیدعباسفتحاللهپور
نیروهای چندگردان در یک پادگان گرد آمده بودند تا برای عملیات سازماندهی شوند.
تعداد افراد خیلی زیاد بود. به طوری که برای دریافت غذا باید ساعت ها در صف می ایستادیم. من و عباس هم جزء همین نیروها بودیم. وقت شام بود. من و عباس برای دریافت غذا رفتیم و توی صف ایستادیم.
چیزی حدود دو ساعت گذشت. حسابی خسته و گرسنه شده بودیم. چیزی به انتهای صف نمانده بود. انتظار داشت به پایان می رسید که صدای اذان بلند شد. با شنیدن
صدای اذان، عباس رو به من کرد و گفت:
«برویم. وقت نماز است.»
گفتم: به نوبت ما چیزی نمانده، اگر برویم باید شب را گرسنه بمانیم.
اما برای عباس هیچ چیز مهم تر از نماز جماعت و اول وقت نبود.
به هیچ قیمتی حاضر نمی شد نماز اول وقت را از دست بدهد.
به اتفاق برای اقامه جماعت رفتیم و آن شب را گرسنه خوابیدیم.
ــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــ ــــــــــــــــــــــ
🌿¦⇠#اللھمعجݪلولیڪاݪـفࢪج
🤍¦⇠#امام_زمان
🌿¦⇠#شهیدانه
➣͜͡🤍͜͡@sabk_zendegi_mahdavi