#وصیٺـــ_نامہ_شهدا
💠اینجانب محمدهادی ذوالفقاری وصیت میکنم که من را در ایران دفن نکنند، اگر شد ببرند امام رضا(ع) طواف بدهند و برگردانند و در نجف و سامرا و کربلا و کاظمین طواف بدهند و در وادیالسلام دفن کنند.
💠دوست دارم نزدیک امام باشد و تمام مستحبات انجام شود. در داخل و دور قبر من سیاهی بزنند و دستمال گریه مشکی و غیره مثل تربت بگذارند.
💠داخل قبر من مثل حسینیه شود و اگر شد جایی که سرم میخورد به سنگ لحد، یک اسم حضرت زهرا(س) بگذارند که اگر سرم خورد به آن سنگ آخ نگویم و بگویم یا زهرا(س).
💠ازبرادران و خواهرانم میخواهم که غیر حرف آقا حرف کس دیگری را گوش ندهند. جهان در حال تحول است، دنیا دیگر طبیعی نیست، الان دو جهاد در پیش داریم، اول جهاد نفس که واجبتر است زیرا همه چیز لحظه آخر معلوم میشود که اهل جهنم هستیم یا بهشت.
💠حتی در جهاد با دشمنها احتمال میرود که طرف کشته شود ولی شهید به حساب نیاید چون برای هوای نفس رفته جبهه و اگر برای هوای نفس رفته باشد یعنی برای شیطان رفته و در این حال چه فرقی است بین ما و دشمن! آنها اهل شیطان هستند و ما هم شیطانی.
💠دین خودتان را حفظ کنید، چون اگر امام زمان(عج) بیاید احتمال دارد روبهروی امام باشیم و با امام مخالفت کنیم. امام زمان را تنها نگذارید.
💠من که عمرم رفت و وقت را از دست دادم. تا به خودم آمدم دیدم که خیلی گناه کردم و پلهای پشت سرم را شکستهام و راه برگشت ندارم.
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۶۷/۱۱/۱۳ تهران
شهادت : ۱۳۹۳/۱۱/۲۶ عراق
@sabkeShohada
@sabkeShohada
✍شهید حاج قاسم سلیمانی:
شهادت میدهم که قیامت حق است. قرآن حق است. بهشت و جهنّم حق است. سؤال و جواب حق است. معاد، عدل، امامت، نبوّت حق است.
@sabkeShohada
📚بخشی از وصیتنامه
سپهبد قاسم سلیمانی
@sabkeShohada
خدا_عاشقش_شد...❤️
اوایل ازدواجمان
برای شهادتش دعا میکرد ،
می دیدم که بعد از نمـاز
از خدا طلب شهادت میکند...
نمازهایش را
همیشه اول وقت میخواند،
نماز شبش ترک نمیشد،
دیگر تحمل نکردم ،
یک شب آمدم و جانمازش را جمع کردم،
به او گفتم: تو این خونه حق نداری
نماز شب بخونی، شهیــد می شی!
حتی جلوی نماز اولوقت او را میگرفتم!
اما چیزی نمیگفت ....
دیگر هم نماز شب نخواند !
پرسیدم :
چرا دیگه نماز شب نمیخونی؟
خندیــد و گفت:
کاریو که باعث ناراحتی تو بشه
تو این خونه انجام نمیدم،
رضایت تو برام از عمل مستحبی مهمتره،
اینجوری امام زمان هم راضی تره ...
بعداز مدتی برای شهادت هم دعا نمیکرد،
پرسیدم: دیگه دوست نداری شهید بشی؟؟
گفت: چرا ، ولی براش دعا نمیکنم!
چون خودِ خدا باید عاشقم بشه
تا به شهـــــــادت برسم ...
گفتم : حالا اگه تو جوونی
عاشقــت بشه چیکار کنیم؟؟
لبخندی زد و گفت:
مگه عشق پیر و جوون میشناسه؟!
✍ به روایت همسر شهید
#پاسدار_مدافع_حـرم
🌷شهید_مرتضی_حسینپور 🌷
شهدا رایادکنیم با ذکر صلوات
@sabkeShohada
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@sabkeShohada
😊 لبخند شهدایی 😊
🚑 پنچری 🚑
🚑 راننده آمبولانس بودم در خط حلبچه، یک روز با ماشین بدون زاپاس رفته بودم جلو شهید و مجروح بیاورم. دست بر قضا یکی از لاستیکها پنچر شد. رفتم واحد بهداری و به یکی از برادران واحد گفتم: پنچرگیری این نزدیکی ها نیست؟
مکثی کرد و گفت: چرا چرا.
پرسیدم: کجا؟
جواب داد: لاستیک را باز کن ببر آن طرف خاکریز (منظورش محل استقرار نیروهای عراقی بود) به یک دو راهی می رسی، بعد دست چپ صد متر جلوتر سنگر پنچرگیری پسرخالمه! برو آنجا بگو منو فلانی فرستاده، اگر احیانا قبول نکرد با همان لاستیک بکوب به مغز سرش ملاحظه منو هم نکن.
@sabkeShohada
@sabkeShohada
🌹دست نوشته ای منتشر نشده از حاج قاسم سلیمانی برای یکی از دوستانش:
علی عزیز! چهار چیز را فراموش نکن:
۱_اخلاص، اخلاص، اخلاص
یعنی گفتن ، انجام دادن و یا ندادن برای خدا
۲_قلبت را از هر چیز غیر او خالی کن و پر از محبت او و اهلبیت(علیهالسلام) کن
۳_نماز شب توشه عجیبی است
۴_یاد دوستان شهید ولو به یک صلوات
@sabkeShohada
"برادرت، دوستدارت سلیمانی"
۹۱/۷/۲۱
@sabkeShohada
#لاله_هاے_آسمانے🌷
⚜وقتی محمدعلی و حبیب شهید شدند. لباس #سیاه به تن کرده بودم. ابراهیم که برای مراسم هفتم، خانه آمد، با دیدن لباسم پکر شد. وقتی سرمان خلوتتر شد. با ناراحتی گفت: مامان کی گفته برای شهید باید سیاه بپوشین؟ قبولش داشتم و میدونستم هیچ حرفی رو بدون دلیل نمیگه. گفتم: ابراهیم مامان میدونم اما نمیشه که سیاه نپوشیم. با همون چهره درهم گفت: شهید مگه مرده، که باید سیاه پوشین؟ مامان جان این لباستون رو عوض کنین و منم که شهید شدم اصلا دوست ندارم مشکی تن کنین.
شهادت ابراهیم جعفزاده
⚜وقتی خبر شهادت خود حاج ابراهیم رو آوردند تا چهلم سیاه به تن کردم. تا اینکه یکی از فامیل ازم خواست لباس سیاهم رو دربیارم و من هم چون میدونستم ابراهیم خوشش نمیاد، لباسم رو عوض کردم. شب خواب دیدم ابراهیم توی یک تشت قرمز رنگ شربت درست کرده و یک ملاقه سفید هم در دستش بود، بهش گفتم: این چیه مامان جان؟ لبخندی زد و گفت: مامان از این شربتی که خودتون خوردین به بقیه هم بچشونین! فهمیدم که این شربت برای لباس سیاهی بود که از تنم درآوردم، برای همین هم از فردای اون روز به همه خبر دادم که لباسهای #سیاهی را که برای ابراهیم و عبدالله پوشیدهاند عوض کنند تا از شربت گوارای بهشتی بخورند.
@sabkeShohada
✍به روایت مادربزرگوارشهید
@sabkeShohada
🔴. *برجام امضا شد تا که "فهمیدیم" آمریکا قابل اعتماد نیست!*
*حاج قاسم رو ترور کردند "فهمیدیم" آمریکا باید از منطقه برود!*
*امام حسین رو شهید کردند اونوقت "فهمیدن" یزید ظالمه!*
*رئیسجمهور ی انتخاب کردیم که دیر فهمیدیم تدبیر نداشت*
*در انتخابات مجلس هم امیدوارم درست انتخاب کنیم و دیر نفهمیم*
*یک تاریخ هزینه شد بخاطر اینکه یک عده دیر فهمیدند!*
*در حالی که میشد فقط با گوش کردن به "ولیخدا" هزینه نداد!*
*⏪ دیر فهمیدن های ما هزینه دارد ،*
*فقط امیدوارم قدر امنیت امروز ایران را بفهمیم ، چون اگه از دست رفت هزینه اش خیلی سنگینه! حداقل کشتار چند صد هزار نفری ایرانیها کف قضیه هست.*
*بموقع بفهمیم تا هزینه نپردازیم *
تراش پیکره شهید قاسم سلیمانی بر کوه صاحب الزمان(عج) کرمان
@sabkeShohada
🔹رییس انجمن هنرهای تجسمی جنوب کرمان گفت: به منظور ماندگاری نام و یاد سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، پیکره این شهید والامقام بر روی کوه صاحب الزمان (عج) کرمان تراش میخورد.
@sabkeShohada
#ازبابڪ_بگو🦋
❤️فعالیت های شهید مدافع حرم #بابک_نوری✨
#بابڪ دانشـجوی ارشد حقوق در دانشـگاه تهران بـود اما همه این ها را رها ڪرد و بـخاطر اعتقاداتش عاشـقانه قدم در این راه گذاشت.
#بابڪ قبل از اینڪه به سـوریه اعزام شود هـم در دوره ای ڪه سـرباز حفاظت اطلاعات بود ، دوبـار داوطلبانه به ڪردستان عراق اعـزام شده بود اما ما خبر نداشـتیم و بعد از شـهادتش متوجه شدیم. امـسال پسـر بزرگم در رشت ڪاندیدای شـورای شهر شده بود و تمام مسائل مالی و تدارڪات را هم به #بابڪ سپرده بود ، یڪ دفعه در بحبوحه انتخابات و درست
وسط تبلـیغات دیدم ڪه #بابڪ نیست، پرس و جو کردم فهمـیدم ڪه رفته اعتڪاف. سه روز در مراسم اعتڪاف بود و بعد برگشـت پیش ما . 🌷
من گفتم #بابڪ جان چرا در این موقعیت رفتـی اعتڪاف، مـی ماندی سال دیـگر می رفتی، الان ڪارهای مهمی داشتیم.
@SabkeShohada
گفت : نه اصـل برای من همین اعتڪاف است، انـتخابات و …فرعـیات است، بعد هم شاید من سال دیگر نباشم ڪه به مراسم اعتڪاف برسم…
حتی همان روزها من و مادرش حرف ازدواجـش را مطرح ڪردیم ، یک دختر از خانواده نجیب و خوبی انتخاب ڪرده بودیم ڪه می دانستیم #بابڪ را هم دوست دارد اما #بابڪ موافقت نڪرد. به من گفت ڪه بابا شما به تصـمیمات من اعتماد داری یا نه؟ پس بگـذار من براساس برنامه خـودم پیش بـروم
فعلا برنامه و مسـیر من چـیز دیگری است. الان ڪه فڪر می ڪنم می بینم #بابڪ خودش هم می دانست ڪه چه مسیری را می خواهـد بـرود و به ما هم این پـیام را می داد اما مـا متـوجه نمی شدیـم.
#شهید_بابک_نوری
@SabkeShohada
🌷 شهید مهدی باکری🌷
🔰خواهرش بهش گفته بود «آخه دختر رو که تا حالا قیافه ش رو ندیده ای ، چه جوری می خوای بگیری⁉️ شاید کچل باشه.»😄 گفته بود « اون کچله رو هم بالاخره یکی باید بگیره دیگه !»😍
🔰 یک جلد قرآن 📖و یک اسلحه .😍 را بعنوان مهریه قرار دادند این هم که چه جور اسلحه ای باشد، برایم فرقی نداشت.
اقا مهدی پرسید « نظرتون راجع به مهریه چیه ⁉️» گفتم « هرچی شما بگین.» گفت « یک جلد قرآن و یک کلت کمری. چه طوره؟» گفتم « قبول.» هیچ کس بهش نگفته بود. نظر خودش را گفته بود. قبلا به دوست هایش گفت بود« دوست دارم زنم اسلحه به دوش باشد.»👩🏭
🔰روز عقد کنان بود.🎊 زن های فامیل منتظر بودند داماد را بینند. وقتی آمد، گفتم « اینم آقا داماد. کت و شلوار پوشیده و کراواتش رو هم زده، داره می آد.💞» مرتب وتمیز بود. با همان لباس سپاه . فقط پوتین هایش کمی خاکی بود.😄
🔰 هرچه به عنوان هدیه ی عروسی به مان دادند، جمع کردیم کنار هم بهم گفت « ما که اینا رو لازم نداریم. حاضری یه کار خیر باهاش بکنی⁉️» گفتم « مثلا چی ؟»
🔰گفت « کمک کنیم به جبهه .» گفتم « قبول ! » ☺️بردمشان در مغازه ی لوازم منزل فروشی . همه شان رادادم، ده – پانزده تا کلمن گرفتم
#راوی_همسر_مهدی_باکری
@sabkeShohada
عاشق #شهید_گلگون بود و میگفت: بارها از این شهید حاجت گرفتهام
حاج محرمعلی مرادخانی به #شهید_مصطفی_گلگون فرمانده محور ۲۵ کربلا در فاو بسیار علاقهمند بود. هر وقت مشکل داشت به مزار شهید گلگون سر میزد و میگفت حضرت آقا فرمودند: « #شهدا_امامزادهگان_عشق_هستند » من بارها از این شهید حاجت گرفتم به رفقایش سفارش میکرد اگر مشکلی دارید از شهید گلگون بخواهید حتما گره گشایی میکند.
#شهید_مرادخانی
#شهید_مدافع_حرم
@sabkeShohada