eitaa logo
سبک شهدا
1.3هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
2هزار ویدیو
70 فایل
کپی بدون لینک همراه دعای عاقبت بخیری = حلال☆ <تاریخ تاسیس : <۱۳۹۸/۹/۲۴ تقدیم به ساحت مقدس حضرت مادر(س) ارتباط: @majaz57
مشاهده در ایتا
دانلود
شجاعت صفت بارز او بود که همه کس را به تحسین وامی داشت.✌️ ایشان در تاریخ 20/3/95 در راه دفاع از حریم بانوی دمشق حضرت زینب (سلام الله علیها) در کربلای خان طومان شهد شیرین شهادت را نوشیدند🌹 و به خاطر علاقه ی زیادی که به جده ی خود حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) وفرزندشان سالار شهیدان امام حسین (علیه السلام) داشتند از ناحیه ی پهلو و گردن مورد اصابت گلوله واقع شدند😔. و اینک در گلزار شهدای شهرستان نیشابور در کنار سایر همرزمان خود آرام گرفته اند. 💔 فرازی از وصیت نامه ی سید شهیدان مدافع حرم شهرستان نیشابور سردار سرتیپ سید علی منصوری <<خداوندا من در طول زندگی نتوانسته ام خدمتی به اسلام بکنم اگر با ریختن خونم می توانم خدمتی به اسلام بکنم پس ای رگبار مسلسل ها وای غرش توپخانه ها وای ترکش خمپاره ها مرا دریابید💔 رزمنده دفاع مقدس، جانباز حادثه منا و شهید مدافع حرم سید علی منصوری🌹 🕊 @SABKESHOHADA
آقا مهدی به تبعیت از ولایت فقیه خیلی تأکید داشت و چون حضرت آقا به دفاع از مردم سوریه، یمن و عراق توصیه داشتند، او هم دوست داشت جزو کسانی باشد که حرف رهبر را اطاعت کرده‌اند.☝️ می‌گفت دوست دارم با رفتن به جنگ، آل‌سعود عصبانی شوند.😁 شهید به نماز اول وقت خیلی اهمیت می‌داد و هر جا به مسافرت می‌رفتیم تا صدای اذان را می‌شنید توقف می‌کرد و در مسجد همان محله نماز می‌خواند و بعد ادامه مسیر می‌داد👌. به رعایت حجاب هم توجه و تأکید بسیاری داشت. ✅ قبل از اعزامش با هم به کربلا رفتیم، به هر کدام از حرم‌های مطهر که می‌رفتیم، گریه می‌کرد و می‌گفت من آمده‌ام تا امضای قبولی شهادتم را از اهل بیت(ع) بگیرم.💔 @SABKESHOHADA شهید مدافع حرم مهدی اسحاقیان 🕊
یه علاقه خاصی هم به حضرت آقا داشت ... خاص که نه ... بی نظیر ... عیدِ [سال ٩٥] سخنرانی آقا رو گوش میدادیم ... دیدم محمدامین دستاش رو صورتشه آرکم آروم گریه میکنه ... گریه ای که معلومه از روی بغضه و نمیتونه کنترلش کنه ... گفتیم: چرا گریه میکنی امین⁉️ گفت: انقلاب داره چهل ساله میشه ... اونوقت هنوز ما حزب اللهیا ننشستیم دورِ هم یه گفتمان واحد درست کنیم ... که به دردِ جامعه بخوره ... تا آقا نخواد این مسائل سطحی و پیش پا افتاده رو تبیین کنه ... اینا وظیفه آقا نیست ... آقا اینقدر کار داره ... نباید جورِ کم کاری ما رو بکشه آخه ... این رهبر گناه داره ... ما قدرشو نمیدونیم ... یه جمله ای هم داشت همیشه میگفت: آخه الا حضرت آقا باید بشینه تو خونه‌اش با خیالِ راحت چایی بخوره ... تبیین شبهه ها وظیفه ماست ... چقدر آخه ما کم کاریم ... شهید مدافع حرم محمد امین کریمیان @SABKESHOHADA 🕊
@Sabkeshohada در هفتم تیرماه سال ۱۳۶۰ دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در حالی که جمعی از بلندپایه‌ترین و دل سوزترین مسئولان نظام، هم، چون آیت اللّه دکتر بهشتی رئیس دیوان عالی کشور، ۴ وزیر، ۱۲ معاون وزیر و حدود ۳۰ نماینده مجلس در آن جلسه حضور داشتند، به دست منافقان کور دل منفجر شد و ۷۲ یار وفادار انقلاب و امام با ذکر خدا بر لب و بدن‌های پاره پاره به دیدار حق شتافتند. ❤️شهید بهشتی: پاسداران آگاهانه انتخاب میکنند شجاعانه میجنگند غریبانه زندگی ‌میکنند مظلومانه شهید میشوند و بیشرمانه مورد توهین قرار میگیرند! شهید دکتر محمد حسین بهشتی 🕊
۲۰ تیرماه فرمانده گردان گرامی باد . ⚘ ۱۳۳۳/۹/۲۲ نیشابور ۱۳۶۵/۴/۲۰ شلمچه شهید محمد صادق قدسی فرمانده گردان لشکر5نصر بیست ۱۳۳۳/۹/۲۲ درروستای حسین آباد نیشابور به دنیا آمد.به مکتب خانه رفت و به قرآن علاقه زیادی داشت.دوره ی ابتدایی را در روستای حسین آباد گذراند.دوران سربازی را در تهران گذراند. در آن جا فرماندهان،سربازان را مجبور می کردند که به نفع شاه تظاهرات کنند ژاندارمری در سال ۱۳۵۷ او را به جرم پخش اعلامیه امام دستگیر کرد بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تحولات زیادی پیدا کرده بود.با شروع جنگ تحمیلی به خاطر احتیاج به نیرو و این که سپاه کفر نتواند بر کشورش مسلط شود و نیز برای دفاع از کشور و میهن، به جبهه های حق علیه باطل شتافت در عملیات و جبهه های مختلفی شرکت داشت. نحوه سرانجام محمدصادق قدسی در تاریخ ۱۳۶۵/۴/۲۰ و در منطقه ی عملیاتی شلمچه با اصابت یک خمپاره ۶۰ به بدن وی به درجه رفیع شهادت نایل گردید https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
یکے از اقــوام در بیمــارستان بسترے بود و مریضے بسیــار سختے داشـــت و داروهــاے او در داروخــانه های فســا گیر نمی آمد. ... آن زمــان صـفرعلے 10ـ 12 سـاله بــود. زمانے که دید هــیچ کــدام از اقـــوام حـــاضر نيســتند به شیــراز بروند و پول خـــرج کنــند، داوطلــب شــد که به شیـراز برود و هر طـور شــده داروے آن زن بـیمار را تهیــه کــند ،او 1000 تومــان از دســترنج خودش را برداشــت و به شــیراز رفت و با خرید داروهای آن بیمار جان او را نجــات داد. jöïň: https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
وصیتی تأمل برانگیز بر روی مزار یک شهیـد : ای بـرادر ؛ کجا میروی ؛ کمی درنگ کن آیا با کمی گریه و یک فاتحه شما بر مزار من و امثال من مسئولیتی را که با رفتن خود بر دوش تو گذاشته‌ایم از یاد خواهی بُرد یا نه ! ما نظاره‌گر خواهیم بود که تو با این مسئولیت سنگین چه خواهی کرد. رضا نادری کسی‌بود که در عملیات مرصاد طرح محاصره‌ منافقین در تنگه چهار زبر را مطرح کرد و اولین کسی بود که تنگه‌ی مرصاد را بست و منافقان را غافلگیر کرد و از همانجا در ۶۷/۵/۵ راهی آسمان‌ شد. ۱۲قائم . . . https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
آهسته به پرواز بیندیش تا باد پریشان نکند بال و پرت را ... بارها به همکارانش گفته بود: اگر هواپیما بال نداشته باشد خودم بال در آورده و بر سر دشمن فرود می‌آیم و هرگز تن به اسارت نخواهم داد مردی در ۳۰ تیرماه سال ٦۱ بغداد را لرزاند و با کوبیدن هواپیمای خود به هتل برگزاری اجلاس سران کشورهای غیرمتعدها مانع از برگزاری این اجلاس در بغداد شد و حسرت ریاست آن را به دل صدام گذاشت ... . . . https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
●مادر شهید می گوید: همیشه درسلام کردن به کوچک وبزرگ سبقت می گرفت وهمه ی خانواده شیفته این اخلاق اوبودند، خوش خنده بودوتبسم ازلبانش محونمی شد هرزمانی که ازخواب بیدارش می کردم تاچشمانش رابازمی کرد لبخندی به من می زدوسلام می داد،هیچ وقت عصبانی نمی شد. ●ازکودکی تازمانی که ازدواج کرد سعی می کردازلحاظ مالی خانواده اش رادرک کند، مثلااگردوست داشت اردوی مشهدبرودوماهزینه اش رانداشتیم اعتراضی نمی کردوبادوستانش همراه نمی شد، درهمه شرایط احترام من وپدرش راحفظ می کرد. همسرشهید،محمدصدرا7ماهه راباردار بودن ویک دختربنام فاطمه خانم داشتندوشهیدشیری فرزندپسرخودراندید. 🌷
شوق شهادت یک روزپویا برای دوره رفته بودغرب یک عکس بالباس افسری گرفته بودکه بی نهایت خوشگل وزیباشده بود تاعکس و دیدم بهش گفتم:پویا چقدر نوربالا میزنی! اونروز پویا درجوابم خندید وگفت:خانم این عکس وبرای شهادت گرفتم؛ چندماهی ازگرفتن اون عکس نگذشت که پویا به درجه رفیع شهادت رسید. 🌷
🌱 مادرم هرگاه خواستی شهادتم را به رخ انقلاب بکشی، را بیاد آور. ای امام؛ به فرمانت آنقدر در سنگر می مانم تا بر پیکرم گل بروید. خواهرم! اگر می‌دانستی كه هر روز چند بار در جبهه‌ها شهيد می‌شوم اکنون را تنها يک پوشش ساده نمی ‌دانستی. برادرم؛ اکنون با تو چه باید گفت. زبان خاکی من است. نمی دانم برای تو مرثیه ای گویم یا برای خویش اما می دانم که من محتاج ترم تا تو.
💠شهید حسن فتاحی معروف به حسن امریکایی یا حسن سر طلا پدر و مادرم اصفهانی بودند؛ در کودکی به عراق رفتند و در شهر نجف اشرف مستقر شدند؛ ما هم از کودکی در نجف بزرگ شدیم؛ همسرم مرحوم «جان‌محمد فاتحی» که با برادر و پسرعمویشان به عراق برای کار رفته بودند، در منزل پدرم ساکن شدند؛ بعد از آشنایی با وی ازدواج کردیم. حسن فرزند پنجم خانواده بود که 20 شهریور 1348 در نجف اشرف به دنیا آمد؛ وقتی او دو ساله بود، در سال 1350 ما را از عراق بیرون کردند و زمانی که وارد ایران شدیم، با توجه به سردی هوا ما را به جیرفت استان کرمان بردند؛ برای همه ما که از عراق آمده بودیم، چادر زدند؛ اطراف مان کوه بود. محل موقت زندگی‌مان به قدری جمعیت زیاد بود که یک بار حسن‌آقا را گم کردم و بعد از ساعتی در پشت بلندگو اعلام کردند: «بچه‌ای با موهای طلایی پیدا شده، خانواده‌اش بیایند و او را تحویل بگیرند». بعد از 3 ماه ما را از کرمان به اصفهان منتقل کردند و بعد از 2 ـ 3 سال در شاهین‌شهر ساکن شدیم. او 17 سال بیشتر نداشت و در وصیت‌نامه‌اش برای خواهرانش نوشت: «مثل حضرت زینب(س) باشید»؛ دفعه آخر هم می‌خواست برود، ‌گفت: «اگر من مجروح و زخمی شدم؛ اگر شهید شدم و نیامدم، شما راه مرا ادامه بدهید». تا اینکه پسرم در 14 دی 1365 و در جریان عملیات «کربلای 4» منطقه ام‌الرصاص به شهادت رسید و پیکرش را نتوانستند به عقب بازگردانند. وقتی خبر شهادت حسن آقا را آوردند، آخرین عکس او که با لباس غواصی است، داخل ساکش بود و در نامه‌ای هم نوشته بود: «وصیت نامه‌ام در کمدم است» پدر شهید هم بعد از 12 سال بی‌خبری از حسن آقا به رحمت خدا رفت و بالاخره چهل روز بعد از فوت همسرم، استخوان‌‌های پسرم را آوردند؛ وقتی برای شناسایی رفتیم، استخوان‌هایش تیره رنگ شده بود؛ پلاکش همراهش بود؛ حتی موهای طلایی حسن روی لباس‌هایش بود... 📎 پ ن: بیسیمچی گردان غواصی نوح لشگر سیدالشهدا 🌷شهیدحسن فتاحی🌷