🔴 #درسی_از_ادابازی
💠 همهی ما با سرگرمی #ادابازی آشنا هستیم. یک نفر تلاش میکند با حرکات بدن و بدون تکلّم، منظور خود را به دیگران برساند و دیگران باید از حرکات اعضای بدن و ایما و اشارهی او مفهومی را که در ذهن اوست تشخیص دهند. و جالب این است که گاهی با یک ادای کوچک و #ساده، هم تیمیهای او به سرعت به یک مفهوم یا معنای #سخت و طولانی پی میبرند و با بازگو کردن آن برنده میشوند.
💠 زن و مرد باید بدانند در زندگی مشترک گاه رفتارها، عکسالعملها و حالات #ظاهری همسر، معنا و مفهومی عمیق دارند که باید با دقّت و توجّه، به مفاهیم و #معانی آنها پی برده و عکسالعمل متناسب و مطلوب را از خود نشان دهند. برایمان سوال شود چرا همسرم #اخم کرده، چرا ناراحت است، چرا بیحوصله است، چرا درشتگویی میکند، چرا گوشهگیر شده است، چرا به فکر فرو رفته و #چرا....؟
💠 مهم آن است از کوچکترین عکسالعملها، رفتارها، حالات، ایما و اشارهی همسر نباید به #سادگی گذشت چرا که در پشت آنها مقصود، معنا، نیّات و حرفهایی #پنهان است که عدم توجّه به آنها شما را از همسرتان دور کرده و باعث سردی روابط میشود.
💠 و البته باید به حال #خوش همسر و رفتارهای بانشاط او نیز دقّت کرد و ریشهی آن را جستجو کرد تا بدانیم چه عاملی سبب حال خوش او شده تا در آینده زمینه را برای تکرار و #تداوم آن مهیّا کنیم.
🍃❤️@SabkeZendegi6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 تو نمیدونی داری با بیحجابیت چیکار میکنی؟؟
⭕️ #استاد_پناهیان
🍃❤️@SabkeZendegi6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یک فرهنگ غلط در خانواده
🔴 #دکتر_حبشی
🍃❤️@SabkeZendegi6
💚 #قسمت_بیست_و_پنجم #رمان_آموزشی
❣خانه مریم و سعید❣
بچه ها از اتاق بیرون رفتند. فاطمه و محمد ایستادند به در زدن. علی اما از فرصت استفاده کرد و به سراغ تلویزیون و تماشای فوتبال رفت. مریم به بچه ها گفت بفرمایید داخل؛ بچه ها حالا با ذوق و شوق بیشتر در رو باز کردند و پریدند وسط اتاق و هر سه تاشون شروع کردند از سر و کول مامان بالا رفتن و تند تند میگفتند مامان اتاقمون رو جمع کردیم... مریم هم گفت:
_ خب برید کارتون تون رو ببينيد. حالا بچه ها با سرعت تمام اتاق رو ترک کردند و نشستند پای تلویزیون. چند ثانیه نگذشته بود که داد و بیدادشون بلند شد که مامان علی داره فوتبال میبینه و نمیذاره ما کارتون ببینیم. بلافاصله فاطمه با جیغ و داد دوباره بدون در زدن وارد شد و شروع کرد به گله و چغلی کردن علی که مامان یه چیزی به علی بگو نمیذاره ما کارتون ببینیم و وقتی هم میخوایم ازش کنترل رو بگیریم ما رو میزنه... اصلا وقتی ناراحت میشه تند تند و بدون نفس حرف میزنه و شکایت میکنه مخصوصا وقتی با علی دعواش میشه این شکایتاش تصاعدی میره بالا. مریم اما مونده جواب عارفه رو بده یا جواب بچه ها رو. برای چندمین بار از عارفه عذرخواهی کرد که گوشی رو نگهداره و پا شد و رفت به علی گفت:
_ آفرین علی آقا!! وقتی میگم به تلویزیون معتاد شدی میگی نه!! الان با اجازه کی زدی فوتبال؟ علی هم یواش جواب داد من تازه نشستم پای تلویزیون.
مریم با عصبانيت بیشتر و صدای بلندتر گفت مامان جان کسی که به تلویزیون معتاد بشه خنگ میشه و حافظش رو از دست میده. الان این همه تلویزیون دیدی و فوتبال تماشا کردی چی بدست آوردی آخه؟ فقط وقتت رو تلف کردی.
علی در جواب مامان گفت همه بچه های کلاسمون تا آخر شب پای تلویزیونن حالا من اگه یک دقیقه بیشتر از یکساعت پای تلویزیون باشم شما میگی چرا!
_ مامان جان همه شاید بخوان وقت و سلامتی شون رو هدر بدن که اینقدر وقت میذارن پای تلویزین. حالا اگه همه بخوان بیفتن تو چاه شما هم میری بیفتی؟! بعد با صدای آرام و محبت آمیز گفت آخه این چه منطقیه مامان جان؟ آدم بیشتر از هر کس دیگه، خودش باید به فکر سلامتیش باشه. حالا هم کنترل رو بده بچه ها که یکساعت کارتون شون رو ببینن.
دوباره برگشت داخل اتاق و به عارفه گفت عزیزم بازم ببخشید داشتم با بچه ها سر و کله میزدم. بعد یک نفس عمیق کشید و گفت ببین عزیزم کار شوهر شما درست نبوده و آنقدر اشتباه بوده که هیچ جای دفاع نداره و با توجه به سابقه ذهنی که از روند زندگی عارفه و شوهرش و مشکلات شون در ذهن داشت ادامه داد و گفت :
_ اما در این اتفاق، خود شما هم بی تقصیر نبودی. عارفه بر خلاف همیشه با لحن بلند و البته عصبانی جواب مریم رو داد و گفت مریم جان تو هم حتما میگی همه تقصیرهای شوهرم گردن منه!
_ نه عزیزم؛ من کی چنین حرفی زدم؟ من میگم وقتی یک اختلافی توی زندگی پیش میاد هیچوقت نمیشه صد در صد طرف مقابل رو مقصر دونست چون در این مواقع هر دو طرف اشتباهاتی داشتن که منجر به مشکلات اذیت کننده شده... عارفه صحبت مریم رو قطع کرد و همینطور که گریه میکرد با یک حالت مأیوسانه گفت حالا باید چکار کنم؟ الان تکلیف من چیه؟ این زندگی دیگه زندگی نمیشه. من اصلا ازش انتظار نداشتم... چقدر من بدبختم حالا که شوهرم بهم وفادار نبوده باز هم تقصیر منه؟! بعد صداش رو کمی صاف کرد و با جدیت بیشتری گفت خب بگو مشکل من چی بوده؟ من چکار کنم که خانوادش دنبال خراب کردن زندگی ما هستن؟ چکار کنم که یکبار خواهر شوهرم بهم گفت من و مامانم میخوایم برای داداشمون یه زن دیگه بگیریم؟ و دوباره شروع کرد هق هق گریه کردن. من که ازشون نمیگذرم من حلالشون نمیکنم... مریم اجازه نداد که عارفه ادامه بده و گفت: ببین عارفه جان میدونم الان حال روحیت خوب نیست میدونم ناراحت هستی و اتفاقا ناراحتی شما کاملا منطقی و درسته و هر کس دیگه ای هم اگر با چنین مشکلی در زندگیش مواجه بشه طبعا ناراحت میشه و متاسفانه این اتفاقات ممکنه در برخی خانواده ها اتفاق بیفته اما نحوه برخورد آدم با چنین مشکلی خیلی مهمه. بعضی از آدما به محض اینکه با چنین مشکلی مواجه میشن احساس میکنن زدگی شون رو کاملا باختن و فکر میکنن طوری زمین خوردن که دیگه نمیتونن از جاشون پاشن اما بعضی دیگه با مشکلات شون منطقی تر برخورد میکنن و اعتقاد دارن که زندگی هم مثل جسم و روح انسان ممکنه دچار مشکل و بیماری بشه و میدونن که اگر با اون بیماری خانوادگی به درستی برخورد کنن میتونن اون بیماری رو درمان کنن.
❤️ ادامه دارد...
نویسنده: محسن پوراحمد خمینی
🍃❤️@SabkeZendegi6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎬
🔴 صبر کن! این نامه زندگیت رو عوض میکنه!
👈 یه نامهی خیلی قدیمی رو دادیم دست مردم...
نامهای که میتونه سرنوشت شون رو عوض کنه!
⬅️ واکنشهاشونو ببینید...
🍃❤️@SabkeZendegi6
💥خبر فوری 💥 خبر فوری
✅ پیام رهبر معظم انقلاب به آحاد مردم و فعالان حوزه جمعیت
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام به همهی کسانی که دلسوزانه و عاقبتاندیشانه به فعالیت در حوزهی جمعیت روی آوردهاند، و با تشکر از مسئولانی که در مجلس و دولت به چارهجوئی برای نجات کشور از آیندهی هولناک پیری جمعیت میپردازند.
بار دیگر تأکید میکنم که تلاش برای افزایش نسل و جوان شدن نیروی انسانی کشور و حمایت از خانواده، یکی از ضروریترین فرائض مسئولان و آحاد مردم است. این فریضه دربارهی افراد و مراکز اثرگذار و فرهنگساز، تأکید بیشتر مییابد.
این یک سیاست حیاتی برای آیندهی بلندمدت کشور عزیز ما است. کاوشهای صادقانهی علمی نشان داده است که این سیاست را می توان با پرهیز از همهی آسیب های محتمل یا موهوم پیش برد و آیندهی کشور را از آن بهرهمند ساخت.
به دستاندکاران این حسنهی ماندگار توصیه میکنم که در کنار تدابیر قانونی و امثال آن، به فرهنگسازی در فضای عمومی و نیز در نظام بهداشتی اهمیت دهند.
توفیقات همگان را از خداوند متعال مسألت میکنم.
"سیّد علی خامنهای"
👈 پیام رهبر معظم انقلاب امروز در اولین نشست "ستاد ملی جمعیت" توسط دکتر فروتن، دبیر ستاد قرائت شده است.
#بحران_جمعیت
#سالخوردگی_جمعیت
#فرزندآوری
#جمعیت_مولفه_قدرت
#نوبت_جهاد_ماست
🍃❤️@SabkeZendegi6
#استاد_شهید_مطهری
✅ شرط مسلمانی ...
✨ قرآن میفرماید: «یا ایهَا النَّبِی اذا جاءَک الْمُؤْمِناتُ یبایعْنَک عَلی انْ لا یشْرِکنَ بِاللهِ شَیئاً وَ لا یسْرِقْنَ وَ لا یزْنینَ وَ لا یقْتُلْنَ اوْلادَهُنَّ وَ لا یأْتینَ بِبُهْتانٍ یفْتَرینَهُ بَینَ ایدیهِنَّ وَ ارْجُلِهِنَّ وَ لا یعْصینَک فی مَعْروفٍ فَبایعْهُنَ» اگر زنان مؤمنه- که مدعی ایمان هستند- آمدند با تو بیعت کنند، این شروط را با اینها مخصوصاً قید کن، اگر با این قیدها آمدند بیعت کنند با آنها بیعت کن. ...
📌 «وَ لا یقْتُلْنَ اوْلادَهُنَ» بچههای خود را نکشند. مخصوصاً تصریح کردهاند که ولو به نحو سقط. - اولاد را مادر نمیکشد. بچه همین قدر که به دنیا آمد دیگر بسیار بعید است که مادر او را بکشد ... ولی زنها سقط جنین میکنند؛ چون هنوز بچه به دنیا نیامده که به او علاقهمند باشند. ببینید! این شرط مسلمانی بوده؛ شرط مسلمانی این است که زن سقط جنین نکند.
📚 آشنایی با قرآن - جلد ۶
#جنایت_سقط_جنین
#حق_حیات
🍃❤️@SabkeZendegi6
🔴 #فرض_کنید_لال_است
💠 فردی که #لال است از او توقّع نداریم که نیازها یا محبّت خود را با زبان بیان کند بلکه زبان او همان رفتارهای اوست. در واقع سعی میکنیم تمام احساسات، منطق، حالات روحی، نیازها، گلایهها و #محبّت او را با ظاهر رفتارش تشخیص دهیم.
💠 درست است که در زندگی مشترک، زن و مرد باید #محبّت کلامی و گفتگو داشته باشند امّا یک تکنیک که میتواند ابراز محبّت کلامی و گفتگوی صمیمی بین شما را تقویت کند این است که فرض کنید همسر شما #لال است و مجبورید تمام رفتارهای او را ترجمه کنید.
💠 در این تکنیک مجبور هستید به ظاهر رفتارهای کوچک و بزرگ همسرتان و #معنای آنها بیشتر دقّت کرده و برداشتهای جالبی از رفتارهای او کنید. مثلاً اگر همسرم #ظرف میشوید یا غذا میپزد یعنی دارد در دلش داد میزند من همسرم را دوست دارم که دارم برایش غذا درست میکنم یا اگر همسرم برای خانه نان و میوه #خرید میکند یعنی دارد با زبان بیزبانی میگوید همسرم را دوست دارم که دارم به او خدمت میکنم. خودتان به تمام رفتارها و خدمتهای ریز و درشت همسرتان دقّت کنید و از آنها برداشتهای #مثبت و عاطفی نمایید.
💠 این روش میتواند توقّع فردی را که همسرش ذاتاً کم حرف یا #خجالتی است و در ابراز محبّت ضعف دارد تعدیل کرده و تا حدّی مانع #سردی روابط آنها شود.
🍃❤️@SabkeZendegi6
#استاد_عباسی_ولدی
✅ تو محیط خونواده، اصالت با ایجاد فضایی آروم، بدون تنش و همراه با مهربونیه. کسی که میخواد فضای خونه رو متشنّج کنه، باید دو شرط رو در نظر بگیره:
1⃣ اول این که اون مسئله، ارزش تشنّج رو داشته باشه؛ مثلاً بحث از حقوق شخصی نباشه، بلکه حرف از زیر پا گذاشتن یه واجب الهی و یا انجام یه گناه در میون باشه.
2⃣ دوم این که راه حلّی جز متشنّج کردن فضای خونه وجود نداشته باشه.
وقتی میشه بدون ایجاد تنش، تو مسیر آفرینش خودمون که بندگی کردنه، قدم برداریم، چه دلیلی دارد که به بهونههای پیش پا افتاده، خونه رو به تنش و دعوا بکشونیم؟
رابطۀ خوب و نرم خویانه موجب میشه بیشتر از گذشته به هدف آفرینشِ خودمون نزدیک بشیم. البته این حرفا به این معنا نیست که برا تغییر طرف مقابلمون، هیچ فعالیت و تلاشی نکنیم.
اولاً: با روی خوش برخورد کردن با همسر بداخلاق، زمینۀ تغییر رو در ایشون ایجاد میکنه.
ثانیاً: میشه با استحکام بخشیدن به رابطۀ زناشویی، توی شرایط مناسب و با در نظر گرفتن قوانین گفتگو، فضایی رو ایجاد کنیم که در اون همسرمون به فکر تغییر بیفته.
🔰 نکته آخر اینکه:
مطمئن باشین با عمل کردن به اون چیزی که خدا به عهدۀ شما گذاشته، عزّت واقعی رو به دست مییارید.
📚 تا ساحل آرامش
#سبک_زندگی_اسلامی
#آداب_همسرداری
🍃❤️@SabkeZendegi6
💚 #قسمت_بیست_و_ششم #رمان_آموزشی
❣خانه مریم و سعید❣
عارفه حالا کاملا سکوت کرده و با توجهِ زیاد داره به کلمه کلمه ای که مریم به زبان میاره گوش میکنه. از قدیم حرفای مریم همیشه براش آرامش بخش بوده و الان هم احساس میکنه حرفای آرام و شمرده شمرده مریم که سرشار از حس محبت و دلسوزی و البته منطقه، داره آرومش میکنه. بچه ها اما داشتند کارتون مهارتهای زندگی رو تماشا میکردند. خیلی هم به این کارتون علاقمندند. مریم خیلی از قسمت های این کارتون رو قبلا از سایت آپارت دانلود کرده و در فلش ریخته و بچه ها وقتی میخوان ببینن، فلش رو میزنن به تلویزیون و این کارتون رو تماشا میکنن. بچه ها اینقدر صدای تلویزیون رو زیاد کرده بودند که صدای صحبت های دانا و مهسا و آقا فرهنگ داشت به گوش مریم هم میرسید و تمرکزش رو بهم میریخت. علیرغم میلش و برای چندمین بار به عارفه گفت گوشی رو نگهداره و مجددا بلند شد و همینطور که گوشی دستش بود رفت پیش بچه ها و بهشون گفت: مامان جان یه کم صدای تلویزیون رو کم کنید من دارم با دوستم صحبت میکنم و کار مهمی دارم ولی صدای کارتون شما نمیذاره. فاطمه که کنترل تلویزیون رو از دستِ علی زیرِ بالشت قايم کرده بود و زل زده بود به تلویزیون، بدون اینکه چشم از تلویزیون برداره همینطور با دستش کنترل رو از زیر بالشت برداشت و از ولوم ٢٠ آورد به ١٨ و دوباره کنترل رو چپوند زیر بالشت و طوری که تمرکزش بهم نخوره با صدای یواشی گفت: کم کردم مامان! مریم یک نیم نگاهی به سعید کرد و دید سعید همچنان غرق در گوشیه و اصلا متوجه حضور مریم نشده. دستش رو گذاشت روی دهنی تلفن تا عارفه صداش رو نشنوه و کامل رو کرد به سعید و با لحن کشدار و سرشار از تعجب گفت آقا سعید!!! خیلی ممنون که رفتی و به اتاق بچه ها سر زدی و دیدی که اتاقشون رو چطوری مرتب کردند!! خسته نشدی اینقدر پای گوشی نشستی؟ این خونسردی و بی تفاوتی سعید به مسائل خیلی وقتها مریم رو حرص میده اگرچه مریم این رو پذیرفته که مدل شخصیتی سعید همینگونه هست و بعضی وقتا این خونسردی او دست خودش هم نیست. سعید سرش رو بالا آورد و نیش خندی زد و با اطمینان و اعتماد بنفس بالایی گفت: ما که اصلا خانممون رو نمیبینیم که بخوایم گوشیمون رو بذاریم کنار؛ مریم با تعجب بیشتر ابروهاش رو بالا برد و گفت خوبه من فقط بیست دقیقه هست که دارم با دوستم صحبت میکنم. سعید لبخند بیشتری زد و با یک نگاه معناداری که فقط خود مریم میتونست متوجه بشه گفت اصلا میخوای بیام پیشت که تو اتاق تنها نباشی و منم مجبور نشم بشینم پای گوشی؟ میخوای بیام کمکت کنم؟!! مریم که متوجه این نگاه و کلام مرموزانه و شیطنت آمیز سعید شده بود با لبخندی که به لب داشت گفت نه الان که دارم با دوستم صحبت میکنم و نمیشه شما بیای تو اتاق. تموم شد خودم میام. بعد هم یک چشمک کوچک شیطنت آمیز به سعید زد و ادامه داد: ضمنا من که کاری ندارم تو اتاق که بخوای کمکم کنی... شما بیزحمت پاشو یک چایی بریز تا وقت خوردنش بشه منم میام ان شاءالله. دوباره برگشت به اتاق و درب اتاق رو هم بست و نشست و انگشتش رو از روی دهنی گوشی برداشت و گفت عارفه جان واقعا شرمنده که معطل شدی، چندتا سوال میپرسم سعی کن خیلی دقیق بهم جواب بدی...
چند وقته که تنش هاتون از حد استاندارد خارج شده؟ چندوقته جای خوابتون جدا شده؟ روزانه چند دقیقه با هم صحبت میکنید؟ اخیرا معمولا سر چه موضوعاتی با هم اختلاف و تنش داشتید؟ در مسائل زناشویی آیا به نیازهای طرفین توجه میشه؟ چقدر به تیپ و ظاهرت جلوی شوهرت اهمیت میدی؟ عارفه جان نمره نشاط و سرزندگی و چهره بشاش شما در زندگی چنده؟ در طول هفته یا ماه چقدر با خانواده شوهرت رفت و آمد دارید؟ وقتی که میرید اونجا معمولا چند ساعت میمونید و اونجا وقتتون چجوری میگذره؟ انتقادهایی که به شوهر یا خانواده شوهرت داری رو معمولا کی و چطوری مطرح میکنی؟ و یک سوال خیلی مهم دیگه وجود داره که اگر از شوهر شما پرسیده بشه که مهمترین انتقاد و ناراحتی شما از خانمتون چیه ایشان در جواب چی میگفتن؟ مثلا اگر بخوان سه مورد از ناراحتی ها و نارضایتی هاشون رو به ترتیب اولویت مطرح کنن چی میگفتن؟؟؟
سوالات مریم اما موجب شده عارفه در سکوت عمیقی بره و هر کدام از سوالهای مریم عارفه رو حسابی به فکر بیشتر فرو میبره... مریم که نمیخواست عارفه سریع و عجله ای به سوالاتش جواب بده قبل از اینکه عارفه چیزی بگه خودش ادامه داد و گفت اگه صلاح بدونی فردا بیا اینجا تا حضوری با هم صحبت کنیم و امشب به سوالاتی که پرسیدم خوب فکر کن. نگران نباش ان شاءالله درست میشه. عارفه که حالا منطقی تر به مشکلش نگاه میکرد گفت باشه عزیزم بذار ببینم اگر شد همین فردا میام پیشت.
❤️ ادامه دارد...
نویسنده: محسن پوراحمد خمینی
🍃❤️@SabkeZendegi6
پدر یامادربودن به شما این حق را نمیدهد که مورداحترام فرزند تان باشید، بلکه به شما این مسئولیت را می دهد که به او احترام بگذارید.
پدر یا مادر بودن به شما این حق را نمی دهد که فرزندتان را کنترل کنید، بلکه به شما این مسئولیت را می دهد که خودتان را کنترل کنید.
پدر یا مادر بودن به شما این حق را نمی دهد که فرزندتان حرف شما را گوش کند، بلکه این مسئولیت را می دهد که به او گوش کنید.
پدر یا مادر بودن به شما این حق را نمی دهد که به او دستور بدهید، تحقیر کنید، درخواست داشته باشید، انتقاد، مسخره یا شرمنده کنید، بلکه به شما این مسئولیت را می دهد که با آرامش، مهربانی و احترام با او ارتباط برقرار کنید.
این وظیفه هر نسلی است تا بیش از آن مسایلی که ایجاد می کند مسایل را حل کند، و نسل بعد را ارتقا بدهد، و تنها به تکرار گذشته اکتفا نکند.
🍃❤️@SabkeZendegi6
جمعه با نام تو زیبا می شود
نام تو نقش دل ما می شود
جمعه ای که با ظهورت سر رسد
چون قیامت شور و غوغا می شود
💫تعجیل در فرج #صلوات💫
💔 #جمعه_های_دلتنگی
🌷 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🍃❤️@SabkeZendegi6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 برای همسو شدن زن و شوهر در زندگی چه باید کرد؟
🔴 #استاد_عباسی
🍃❤️@SabkeZendegi6
👈 دعواهای پدر و مادر مقابل " فرزندان"
☘ عذاب آورترین اتفاق برای بچه ها که تاثیرگذاری غیرقابل انکاری روی شخصیت آنها دارد دعوای پدر و مادر مقابل چشم فرزندان شان است. مهم تر از آن، بدگویی شما از همسرتان برای فرزندان تان است. این اتفاق هیچ ثمره ای جز ایجاد استرس در وجود بچه ها ندارد.
👌به جای این کارها بعد از بحث و دعوا بهتر است موضوع را این طور برای بچه ها روشن کنید: «ما از هم ناراحت بودیم و به خاطر همین ناراحتی با هم صحبت کردیم و حالا هم داریم روی این موضوع کار می کنیم تا مشکل، زودتر حل شود.
🍃❤️@SabkeZendegi6
🔴 #در_اولویت_بودن_همسر
💠 بیشتر زوجین قبل از ازدواج و در دوران نامزدی به همدیگر تعارف میکنند مثلاً درب ماشین را برای هم باز میکنند، صندلی میز غذاخوری را بیرون میکشند و با دقت به حرفهای هم گوش میکنند؛ اما بعد از ازدواج اکثر این رفتارها ترک میشود.
💠 زوجین موفق همدیگر را در اولویت هر کاری قرار میدهند. البته این به معنای این نیست که زن و مرد رفتار رسمی با همدیگر دارند و مدام در حال تعارف کردن هستند! بلکه منظور این است که زن و شوهر به حرفهای طرف مقابل علاقه نشان میدهند، او را جدی میگیرند و رفتار #احترام آمیزی دارند. در واقع #زوجین_موفق برای یکدیگر وقت میگذارند و از افکار، احساسات، علایق و مشکلات طرف مقابل سرسری و به سادگی نمیگذرند!
🍃❤️@SabkeZendegi6
🔴 #نوشتن_وصیتنامه
💠 گاهی مناسب است همسران در خلوت خود #وصیتنامه بنویسند و مواقعی که از زندگی و سختیهای آن دلگیر هستند آن را بخوانند.
💠 معمولاً روح #حاکم بر وصیتنامه، روحِ گذشتن از تعلقات دنیا، نادیده گرفتن گلایههای خود و روح #صداقت و دلشکستگی است.
💠 گاه خواندن وصیت نامهی خود در تنهایی، بیوفایی دنیا و روحیه #کلاننگری را به شما تزریق میکند. و نیز عامل مهمی در از بین رفتن برخی #دلخوریها، ناراحتیها و نرم شدن دلها میشود.
💠 و حتی در ترک برخی از #صفات زشت و گناهان موثر خواهد بود.
🍃❤️@SabkeZendegi6
نقاشی دیواری برای کودک یک جور تمرین فکر کردن به شیوه حسی است و این معنی را به کودک منتقل میکنه که من فکر میکنم، پس هستم.
پس مواظب عصبانیت خودتان باشید، چسباندن کاغذ به قسمت پایینی دیوار راه حل خوبی است.
🍃❤️@SabkeZendegi6
#استاد_عباسی_ولدی
✅ معطل نکن...
🔻 در پذیرش عذر، نباید معطل کرد. همین که همسرمان عذرخواهی کرد، باید عذر او را بپذیریم که نپذیرفتن عذر، موجب محرومیت از بهرههای معنوی میشود. در بسیاری از موارد، نپذیرفتن عذر از اشتباهی که همسرمان انجام داده، زشتتر بوده، موجب میشود که انسان از فیض شفاعت محروم شود.
📚 تا ساحل آرامش
#آداب_همسرداری
#سبک_زندگی_اسلامی
🍃❤️@SabkeZendegi6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روش ارتباط و تعامل درست مرد با مادرش
🔴 #دکتر_حبشی
🍃❤️@SabkeZendegi6
💚 #قسمت_بیست_و_هفتم #رمان_آموزشی
❣خانه مریم و سعید❣
همین که مريم صحبتش تمام شد، یک نفس عمیقی کشید و همانجا که تکیه داده بود سرش رو گذاشت روی دیوار و یاد سابقه طولانی صحبت های قبلی خودش با عارفه افتاد. یاد اون تذکراتی که به عارفه داده بود و احساس خطری که نسبت به زندگی اونا کرده بود. مریم با توجه به شرايط زندگی سرد و بی روح عارفه و شوهرش حدس میزد که دیر یا زود این مشکلات توی زندگی شون بوجود بياد و بخاطر همین خیلی تلاش میکرد که با هر روشی شده مهارتهای ارتباطی رو به عارفه یادآوری کنه اما عارفه انگار نمیخواست واقع نگر باشه و اگرچه بعد از هر بار صحبت با مریم اشتباهاتش رو میپذیرفت اما بعد از چند روز، همان آش و همان کاسه!
یاد اون روزی افتاد که عارفه با خنده و شوخی میگفت چون از شوهرش ناراحته الان یکماهه از او جدا میخوابه و به این کارش افتخار میکنه. یاد بهانه گیری های عارفه و کم صبری هایی که همیشه منجر به جنگ و دعوا میشد. یاد مسافرتایی که چندین روز تنهایی با دوستاش میرفت کنار اونا شاد و شنگول بود و وقتی کنار شوهرش بود انگار تمام کشتی هاش غرق شده بود و چهره ش سراسر غم و ناراحتی...
نه عارفه و نه شوهرش هیچ اراده ای برای حل مشکلاتشون نداشتند و قهر و دعوا نقل و نبات خونشون بود. گاهی قهر های چند هفته ای و چند ماهه! اما الان مریم زانوی غم بغل گرفته و داره فکر میکنه که آیا حالا و با این شرایط موجود عارفه نسبت به حرفها و راهکارهاش پذیرش داره یا نه؟! یکی از مشکلات مهم عارفه تو زندگیش این بود که اصلا ایرادات اخلاقی و رفتاری خودش رو نمیدید و در عین حال فقط میخواست با شوهرش کل کل کنه و بهش ثابت کنه که تو فلان رفتارت اشتباهه و فلان جا نباید چنین حرفی میزدی و نباید چنین کاری میکردی و دائم از شوهرش ایراد میگرفت و اصلا نمیخواست قبول کنه که این ایراد گرفتن ها بین زن و شوهر سردی و دوری ایجاد میکنه مخصوصا اینکه انتقاد کردن از شوهر اگر ظرافتهای لازم رو نداشته باشه در بعضی موارد اثر معکوس داره و باعث میشه آقا در فضای لجبازی و بچگی بیفته و احساس کنه تو خونه کسی برای اقتدار او ارزشی قائل نیست و بهش احترام نمیذاره. البته در بین اطرافیان مریم خانواده های زیادی وجود دارند که مردان آنها در زندگی بحران اقتدار دارند و اتفاقا همین موضوع باعث شده که روح تنش و سردی در آن خانواده ها فراگیر بشه. مریم بارها و بارها و با زبان های مختلف به عارفه گفته بود که اگر میخواهی از شوهرت انتقاد کنی اول آمادش کن و بعد حرفت رو بزن. گفته بود که آماده کردن مرد برای شنیدن انتقاد یعنی اول به او بفهنانی که دوستش داری، قبوبش داری و تاییدش میکنی... اون موقع با زبان نرم حرفت رو هم بزن تا تاثیر حرفت چندبرابر بشه و تو رو به هدفت نزدیکتر کنه اما عارفه در عمل اصلا گوشش به این حرفا بدهکار نبود. شاید دلیلش مشکلاتیه که از بچگی بین مامان و باباش وجود داشته و فکر میکنه خودش هم محکومه که مثل اونا زندگی کنه...
چندین بار مریم درباره دوستانی که عارفه و شوهرش باهاشون حشر و نشر دارند با عارفه صحبت کرده بود که اینا دوستان و همنشین های خوبی نمیتونن باشن و افکار و عقاید منفی شون و رفتارهایی که دارند کم کم روی اونا تاثیر سوء خودش رو میذاره. مریم همچنان در حال گذران خاطرات بود که با صدای در زدن فاطمه به خودش اومد و یادش افتاد قرار بود بعد از تموم شدن صحبتش بره و کنار سعید با هم چایی بخورند. فاطمه همچنان داره در میزنه.
_ بفرمایید... بفرمایید...
_مامان! بابا میگه چاییت موقع خوردنشه، زودتر بیا الان یخ میشه. مریم بلند شد و درب اتاق رو باز کرد و با لبخند همیشگی به فاطمه گفت چشم مامان جان اومدم. بعد هم خم شد و گونه فاطمه رو یواش بوسید و با هم رفتند پیش بابا و بچه ها.
به به... بچه ها این چاییِ خوردن داره... دستپخت باباست دیگه بیایید چایی تون رو بخورید تا سرد نشده. خودش هم نشست کنار سعید و بازوش رو چسبوند به بازوی شوهرش.
مریم هفته پیش به سعید گفته بود که برای فاطمه و علی جشن تکلیف بگیریم و بزرگترهای فامیل هم دعوت کنیم تا خاطره خوش این جشن توی ذهنشون بمونه. سعید هم قبول کرده بود اما با تعداد مهمونا کمی مشکل داشت. بعد از کلی صحبت قرارشون این شده بود که فقط پدر و مادر و خواهر و برادر خودشون رو دعوت کنند و جشن رو هم در منزل بگیرند که نخوان هزینه سالن و رستوران بدن. شام هم قرار شد فقط یک نوع غذا باشه. قبلا که صحبت جشن تکلیف شده بود، علی خودش برای شام مراسم، پیشنهاد الویه داده بود اما مریم موافق نبود و گفته بود جشن تکلیف یه جشن ماندگاره و باید غذای رسمی تری داده بشه.
❤️ ادامه دارد...
نویسنده: محسن پوراحمد خمینی
🍃❤️@SabkeZendegi6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تک فرزندی خوب است یا نه؟
🍃❤️@SabkeZendegi6
با بچهها مستقیم و بدون کنایه حرف بزنیم
🔸به جای: اتاقت بوی گند گرفته
🔹 بگیم: باید اتاقت رو تمیز کنی
🔸به جای: کلاغه بهم گفته تو دیروز یه دروغی به من گفتی
🔹بگیم: سارا، فهمیدم دیروز درباره شکلات خواهرت بهم دروغ گفتی، لطفا به من راستش رو بگو
🔸 به جای: خوش به حال خاله زهرات، بچههاش خیلی حرف گوش کن هستن
🔹 بگیم: یه دقیقه حواست به من باشه عزیزم! تا ۱۰ دقیقه دیگه باید تمام اسباب بازیهات رو جمع کنی
🔸به جای: خیلی بدم میاد وقتی یکی بهم میچسبه
🔹بگیم: بذار ۵ دقیقه تنها بمونم، باشه؟
🍃❤️@SabkeZendegi6