ثاقِــب | Sagheb
طُ ، نمِ باران
کافه ی همیشگی ،
"آغوشت"
و یک فنجان لبخندِ
به ظاهر بیدلیل..!
زیباییهایِسادهزندگی*
چنان آغوش وا کن بر من تنها که انگاری ؛
نداری بعد از آن آغوش، دیگر در جهان کاری.
مصرعی از قلب من با مصرعی از قلب تو ،
شاه بیتی میشود در دفتر دیوان عشق..!(:
ثاقِــب | Sagheb
پرواز قشنگ است ولی بی غمُ مِنت ،
مِنت نکش از غیر ، پروبالِ خودت باش!
هر دو عالم نکند جای در آغوشم، تنگ
گر به اندازهی شوق تو گشایم بغلی...!