من که شاعر نیستم ، حتی دریغ از یک غزل!
یاد تو شاعر شده هر شب قلم برداشته ...")
ثاقِــب | Sagheb
قصهایناستکهمهمانجهانشدتنِمن!"
عاقا ی سال دیگم گذشت ...
لحظهلحظه سنِ ۱۸ رو دوست داشتم🤍
سالِ متفاوت و عجیب و زیبایی بود ...
ی سری چالشا و سختیهایی رو
پشت سر گذاشتم ُ به هدفام نزدیکتر شدم!
یه عالمه چیز جدید یاد گرفتمو بزرگ تر شدم
خیلی چیزارو برا اولین بار تجربه کردم👈🏻👉🏻
یه عالمه خاطره های خوب به جا موند
یه عالمه لحظههای فراموش نشدنی ...🌱
یه دنیا لبخندِ از تهِ دل ...🙂✨
خدایا مرسی ازت ، بابت همه خوبیهات"
-بمانبهیادگاراز ¹⁴⁰³/⁷/¹⁷
ای عشق! گر دو دست مرا هم جدا کنند؛
آغوش ِمن به روی تو باز است تا ابد ...!
باید بروم به سمت تنهایی محض ... ،
من ماندهام و دلی که هر روز شکست!("
ثاقِــب | Sagheb
~♡
دلم میخاست از اینجا فرار میکردم ُ
الان تو حرم امام رضا میبودم ...
ی کنج خلوت از حرم میشستم ،
مداحی های مورد علاقمو پلی میکردمُ
فقط به گنبد قشنگش نگاه میکردم ُ
قربون مهربونیاش میرفتم ...")🌱
انقد باهاش حرف میزدم ک آروم بشم
چرا الان نباید مشهد باشم؟!...
کی پاسخ گوئه...؟(:💔✨