سلام خدمت خانواده های عزیز
بدین وسیله درگذشت مرجع عالیقدر حضرت آیتالله صافی گلپایگانی را تسلیت عرض میکنیم.
فردا چهارشنبه سراسر کشور عزای عمومی و استان قم تعطیل رسمی است و کلاسهای درس مدرسه تشکیل نمی شود.
غریبه بود و از راه دوری آمده بود.
وارد مسجد شد.
کسی در سکوت و تنها به نماز ایستاده بود
آرامش عجیبی در مسجد بود.
مرد غریب این آرامش را همراه با عطری دلنواز به خوبی حس می کرد.
نمازش را که خواند، دوباره نگاهی به اطراف کرد.
بعد به مردی که مشغول نماز بود خیره شد.
مرد چهره ای زیبا و مهربان داشت؛ گویا عطری که هنگام نماز احساس می کرد، از او بود،
بویی مثل بوی سیب!
مرد خوش قیافه آهسته زیر لب دعا کرد.
مرد غریبه هم دست هایش را بلند کرد:
«خدایا!» ما را به راه راست هدایت کن.
خدایا ! تنها تو را می پرستیم و از تو یاری می خواهیم. خداوندا!
ما را از همه مردم بی نیاز کن.»
مرد خوش قیافه که بوی سیب می داد، از جا بلند شد. گویا می خواست برود. پیش از رفتن، ایستاد و به مرد غریب خیره شد. با لبخندی بر لب، سلام کرد و گفت: «برادر! این طور نگو.
بگو: خدایا! ما را از مردم بد بی نیاز کن
چون مؤمن، از برادرش بی نیاز نیست.»
مرد غریبه آن قدر نگاهش کرد تا از مسجد بیرون رفت. با خود گفت: چه کلام زیبایی!
مرد غریبه از کسی که تازه وارد مسجد شده بود، پرسید: «آقا! ببخشید این مرد که الان از مسجد بیرون رفت، که بود؟»
-چطور او را نشناخته ای؟
او امام ما شیعیان، محمد باقر بود.
☘☘☘
سلام و احترام خدمت خانوادههای عزیز؛
پیشاپیش ولادت حضرت علی علیهالسلام و روز پدر را خدمت همه عزیزان تبریک عرض می کنیم و برای همه بزرگواران آرزوی سلامتی داریم.
با توجه به درخواست خانواده های جدید برای پیوستن به مجموعه صهبا،
انشاءالله از امروز ۲۴ بهمن تا ۴ اسفند، ثبت نام سال تحصیلی آینده رو مختص به خانواده های صهبایی شروع می کنیم. از ۷ اسفند ماه نیز پیش ثبت نام و مصاحبه خانواده های جدید آغاز خواهد شد.
همانند سال گذشته تمرکز صهبا بر ارتقای کیفیت آموزشی و پرورشی مجموعه میباشد و لذا افزایش تعداد کلاس ها رو نخواهیم داشت. لذا خواهشمندیم در صورت امکان در اولین فرصت اقدام به ثبت نام فرمایید تا شرمنده خانواده های عزیز خودمان نشویم.
⭕ برای ثبت نام لطفا به دفتر دبستان مراجعه فرمایید.
#ثبت_نام
☘☘☘
محمد(ص) به مرز چهل سالگی رسیده بود.
تبلور آن رنج مایه ها در جان او باعث شده بود که اوقات بسیاری را در بیرون مکه به تفکر و دعا بگذراند.
او هر ساله سه ماه رجب و شعبان و رمضان را در غار حراء به عبادت می گذرانید.
ـ آن شب، شب بیست و هفتم رجب بود. محمد غرق دراندیشه بود که ناگهان صدایی گیرا و گرم درغار پیچید:
بخوان!
ـ محمد در هراسی وهم آلود به اطراف نگریست!
صدا دوباره گفت: بخوان!
ـ این بار محمد با تردید گفت:
من خواندن نمیدانم.
صدا پاسخ داد:
ـ بخوان به نام پروردگارت که بیافرید،
آدمی را از لخته خونی آفرید،
بخوان و پروردگار تو را ارجمندترین است،
هماو که با قلم آموخت،
و به آدمی آنچه را که نمیدانست بیاموخت.........
و او هر چه را که فرشته وحی خوانده بود باز خواند.
ـ هنگامی که از غار پایین می آمد زیر بار عظیم نبوت و خاتمیت، می لرزید
وقتی به خانه رسید به خدیجه که از دیر آمدن او سخت دلواپس شده بود گفت:
“برد بیاورید تا خودم را بپوشانم”
و می لرزید. چنان که بید در باد.
باز صدایش کردی: “ای جامه به خود پیچیده! برخیز!”
و این آغازی بر نبوت رسول مهربانیها بود..🌹🌸
توجه توجه
یه خبر مهم داریم🥳
⭕میخواهیم در آخرین روزهای سال با طبیعت همدلی کنیم ⭕
🔸برگزاری اولین کارگاه نقاشی خلاق کودک در مجموعه ی صهبا
🔸آغاز یک سفر برای خلق یک اثر هنری
🔸زمان شنبه *۱۴* اسفند ماه ۱۴۰۰
🔸ساعت *۱۵تا ۱۸*
🔸مکان: بلوار الغدیر بعد از کوی ۱۱بین اداره آب و فاضلاب و اداره اقتصاد انتهای کوچه مجتمع صهبا
🔸تهیه لوازم اصلی بر عهده ی برگزار کننده می باشد. فقط دخترهای عزیزمون قلم مو. پالت تخم مرغی. دستمال پارچه ای. مداد و پاک کن همراه داشته باشند.
🔸هزینه شرکت در دوره برای خانوادههای صهبا ۱۲۰و برای عموم۱۵۰ تومان میباشد.
🔸برای ثبت نام لطفا مشخصات دخترهای گلمون رو به شماره ۰۹۳۵۱۰۹۸۹۸۱ پیام کنید و بعد از واریز هزینه فیش واریزی رو به همین شماره ارسال فرمایید.
🔸 زیر نظر سرکار خانم فائزه فقیه موسوی
🔸 ظرفیت کارگاه۲۵ نفر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این روزها هر روزمون عیده😍
و ما میخواستیم روزهای شادتری با دخترامون بسازیم🤗
پس چکار کردیم؟
هر کدوم میتونستیم یه بادبادک برای خودمون داشته باشیم؛
اما ما میخواستیم یه عالمه مهارت رو تمرین کنیم پس همه باهم چندتا بادبادک درست کردیم.
و در کنار بادبادکها یه عالمه رویا ساختیم و به آسمون فرستادیم.... 🪁
#دست_ورزی
#خلاقیت
#بستر_رشد
#کار_گروهی
#مشارکت
#پیش_دبستانی_صهبا
شکوفه ها به انتظار نشسته اند
برگرد ای بهار...
#امام_زمان
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شروع کلاس با نقاشی بود
اما بعد ملیلهها شکل گرفتن و به نقاشیها اضافه شدن✨
ملیلههای کاغذی با دستهای دخترامون جون گرفتن؛
موهای مادر بزرگ شدن یا دامن رنگی یه دختر.
مورچه شدن و کرم ابریشم..
بعضیها دلشون کار تیمی و گروهی میخواست؛
بعضیها هم تصمیم گرفتن به روش خودشون کاغذرنگی رو تبدیل به ملیلههای کاغذی کنن😍
البته که هر پایه، نتیجهی کارش متفاوت بود
اما همه کنار هم دستهامون قویتر شد
چشمهامـون تیزبینتر..
یاد گرفتیم به کاغذ رنگیها یجور دیگه نگاه کنیم🎨
البته باید بگم که قابهای رنگی دخترهای کلاس پنجم و ششم هنوز به دستمون نرسیده...😎
#دقت#تمركز
#خلاقيت
#نقاشي #رنگ_آميزي
#دست_ورزي
#کانون_رشد
شب نوزدهم ماه رمضان سال چهل هجري به پايان مي رسيد.
فضاي مسجد كوفه از همهمهي مناجات گروهي از مؤمنان عطرآگين بود.
«حجربن عَدي» يار وفادار امير المؤمنين(ع) مانند برخي ديگر، تمام شب را به عبادت گذرانده بود
ناگهان از پشت ستون صداي سخن گفتن دوتن كه باهم گفتگو ميكردند را شنيد:
– هرچه زودتر بايد كار او را تمام كنيد. وگرنه در روشنايي صبح شناخته خواهيد شد!
حجر فهميد كه تؤطئهاي در پيش است.
خود را به پشت سر ستون رسانيد.
«اشعث بن قيس» يكي از سران منافقان كوفه در حال صحبت با دونفري بود كه خود را در تاريكي كنج ديوار مسجد پنهان ساخته بودند
. حجر در حالي كه صدايش از خشم ميلرزيد، گفت: دربارهي چه صحبت ميكنيد؟
اشعث با دستپاچگي حرف خود را ناتمام گذاشت و با عجله دور شد.
آن دو نفر هم در حاليكه سر و روي خود را با دستار ميپوشاندند در ميان مردم حاضر در مسجد پنهان شدند.
حجر دوان دوان به سوي منزل امام(ع) رفت تا حضرت را از انچه شنیده بود، آگاه گرداند.
دلشوره و نگراني عجيبي داشت.
دستهي شمشيرش را در دست ميفشرد و با خود ميگفت: مبادا آن ها در راه براي امام(ع) كمين گذاشته باشند… .
ديگر چيزي به خانهي مولايش نمانده بود. بر سرعت خود افزود… .
ناگهان آسمان خونرنگ گشت.
و صداي ملكوتي جبرئيل(ع) در آسمان طنين انداز شد: به خدا سوگند ستون هدايت شكست و ريسمان الهي گسست.
آقاي اوصيا و جانشين پيامبر كشته شد… .
امام علي(ع) از راهي ديگر به سوي مسجد رفته و در هنگام نماز توسط فردي از خوارج به نام ابن ملجم مرادي و با شمشير زهر آلود او از ناحيهي سر ضربت خورده بود.
امام رستگاران، رستگار شده بود!
اگر از تو درباره غزه پرسیدند...
بگو به آنها
در آنجا شهیدی است
که شهیدی آن را حمل می کند
و شهیدی از وی عکس میگیرد
و شهیدی او را بدرقه می کند
وشهیدی بر وی نماز می خواند
و اگر از فلسطین پرسیدند
بگو زیباست مثل یوسف
غمگین است مثل یعقوب
و صبور است مثل ایوب!
امروز همه دنیای اسلام باید قضیهی فلسطین را قضیهی خود بداند؛
این کلید رمزآلودی است که درهای فرج را به روی جهان اسلام می گشاید.
#القدس_لنا
#القدس_هی_المحور