💌 یک قصه داریم توی این بسته 😊 با صدای یک آدم مهربان 😍 بازش کن و بخوان 🙂 💌

💌💌 قصه را گوش دادید؟ دوست دارید به سوال هایی که از داستان است، جواب دهید؟ دوست دارید نقاشی داستان را بکشید؟ . ❓راوی داستان کیست؟ ❓از قول چه کسانی داستان را نقل می کند؟ ❓چه کسی داستان را از نزدیک دیده و شاهد بوده؟ ❓چه کسی از پیامبر صلی الله چند دینار طلب داشت؟ ❓وقتی آن فرد به پیامبر صلی الله گفت تا طلبت را ندهی نمی گذارم بروی، پیامبر صلی الله چه گفتند و چه کردند؟ ❓پیامبر صلی الله کجا و در حدود چند ساعت پیش آن مرد ماندند؟ ❓پیامبر صلی الله به یاران شان که می خواستند با آن مرد برخورد کنند، چه گفتند؟ ❓اهل ذمه و غیر اهل ذمه چه کسانی هستند؟ ❓آخر داستان آن مرد چه تصمیمی گرفت؟ ❓به جمله ها و کلمه هایی که آن مرد گفت، چه می گوییم؟ ❓کتاب آسمانی که آن مرد نشانه‌ های پیامبر صلی الله را در آن خوانده بود، چه بود؟ ❓چه نشانه هایی برای پیامبر در آن کتاب آمده بود؟ ❓از داستان چه درسی گرفتیم؟ ❓برای شما هم پیش آمده رفتاری شبیه رفتار پیامبر صلی الله داشته باشید؟ یا کسی با شما این طوری برخورد داشته باشد؟ می خواهی برای دوستانت تعریف کنی؟ 💌💌 جواب هر چند تا از سوال ها را که خواستید بنویسید یا بگویید و برای معلم یا مربی کلاس تان بفرستید. 💌💌

🏴🌷🏴🌷🏴 پیام آور رحمت و مهربانی بود. بعضی وقت‌ها یک جوری با مردم راه می‌آمد که مردم سر به سرش می‌گذاشتند. قرآن می‌گوید مردم زمانه اش می‌گفتند «زودباور» است. از آن طرف با اقتدار نامه می‌فرستاد به دربار خسروپرویز و قیصر؛ که بیایید تسلیم من شوید و آب هم توی دلش تکان نمی‌خورد؛ از این طرف مردم می‌آمدند خانه‌ی او، ناهار می‌ماندند بعد از ناهار هم می‌نشستند برای خودشان گپ می‌زدند؛ اصلا هم حواسشان نبود که این پیغمبر است و از حرف بیخودی اذیت می‌شود. آن وقت نمی‌گفت به این مردم که : «برید خونه تون». جوری شد که خدا دخالت کرد و آیه نازل شد: «مردم! این پیغمبر من دارد اذیت می‌شود، خودش حیا می‌کند بگوید، من به شما می‌گویم: إِنّ ذلِکُم کانَ یُؤذِي النّبي فَیَستَحیِي مِنکُم وَ اللهُ لا یَستَحیي مِنَ الحَقّ» پیامبر رحمت و مهربانی بود.. ۱. سوره توبه: آیه ۶۱. ۲. سوره احزاب: آیه ۵۳.   🏴🌷🏴🌷🏴

سفر به مدینه النبی همراه با دختران عزیز کلاس سوم اقاقیا

ما امید داریم که سلام هایمان از پس دیوار ها، عبور میکند و به شما میرسد.... #امام_رئوفم

هر چه کویت دورتر... دلتنگ تر ، مشتاق تر.. سفر مجازی دختران صهبایی # حرم_ ملجا_ درماندگان

🌿🌺🌿 سوگند به هلال ماه رُخت که تو می آیی و کام عالم را "اَحلی مِنَ العَسل" خواهی کرد. شبیه طلوع صبح، بعد از رسیدن زمین به منتها الیه شب. 🌿🌺🌿 السلام علیک ای بهار نفوس 🌿🌺🌿 گل دخترهای بهاری دوست دارید ببینید و به دوستان تان هم خبر بدهید که آیه ی 32 تا 34 سوره مدثر چه ربطی به امشب (آخرین شب ماه صفر) و این متن دارد؟ 🌿🌺🌿

آیا تصور می‌کنید در شرایط فعلی که نمی‌تونیم روزهای مادر دختری یا پدر دختری در مدرسه داشته باشیم؛ دست رو دست می‌گذاریم و غصه می‌خوریم!؟ لازم است یاد اوری کنم ما قول دادیم از هر شرایطی فرصتی بسازیم برای رشد و شادی و یادگیری .. حالا تصور کنید چند تا سر؛ که خم شده روی یک صفحه مقوا دست‌های کوچک و بزرگ از هر طرف روی یک گوشه مشغول کشیدن نقاشی و نوشتن کلمه اند. این چیه؟ تمام اون هدفی که معلم کلاس اولی‌ها با سپردن طراحی و تدریس نگاره به بچه ها؛ دنبالش بوده. همین که بابا برای چند ساعت دست از شنیدن و خوندن اخبار برداره، مامان شستن ظرف‌ها رو به تعویق بندازه و خانواده دور هم جمع بشن وسط هال و مداد رنگی‌ها رو بچینن کنارشون و هرکس ایده اش رو بگه و به اندازه کافی شنیده بشه.. نتیجه گذروندن همین لحظات خانوادگی به یادموندنی، و ارایه یک تدریس بی نظیر از طرف دخترهامون هست به نمایندگی از طرف خانواده عزیزشون.. #کلاس_اول_نیلوفر #حس_ارزشمندی #ذهن_فعال #رشد_یادگیری #مهارت_کلامی #خانواده_شاد

طراحی نگاره #کلاس_ اولی ها_صهبا

طراحی نگاره😍