13.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و گلهای ما در چهارم یاس میخواستند در سیاهپوش کردن خانه ها سهمی داشته باشند..
و اینگونه محرم آغاز شد..
🖤
#طراحی
#رنگ_آمیزی
#دست_ورزی
#محرم
#چهارم_یاس
«این یک پیام تبلیغاتی است»
بله، کار خوب ارزش تبلیغ کردن هم داره.
درستاست الان ایام تابستون و تعطیلات و قرنطینه است ولی دخترای نوجوون صهبا این روزها سفت و سخت مشغول فعالیت تو پروژههای تابستونه هستن و در اولین قدم بعد از تحقیق و پژوهش مختلف این اسماجهای خوشعطر و زیبا رو تهیه کردن.
🤗
درستاست که اونها هنوز در مراحل ابتدایی کارشون هستن و تحقیقات دیگه و طراحی لوگو و تولیدات دیگهای در راهه؛ ولی خب این چیزی از ارزشهای اولین محصولشون کم نمیکنه.
😎
پس عجالتا باید خدمتتون عرض کنیم که
نام محصول: اسماج طبیعی و معطر ساخته شده از گلهای رزماری، مریمگلی، بابونه، دارچین و ...
(اسماج مجموعهای از گیاهان ارگانیکه و مثل عود بوی خوبی داره،
برای از بین بردن انرژی های منفی عالیه)
قیمت: ۲۵ تومان
از طریق ارتباط با ادمین میتونید این محصول زیبا و خوش بو رو سفارش بدید 😌
#کارآفرینی
#تولید
#متوسطه_صهبا
روضهی بعضی شبها بیش ازین نیست
هنگامی که به مشک عباسِ بن علی (ع) تیر زدند ، «فَوَقَفَ العباس متحیرا …» عباس با تحیر متوقف شد....
آسمان
پر شد از فریاد یا اخا ادرک اخاک..
کوه از کمر شکست...
🖤
#عباس_بن_علی
#علمدار
14.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسمتی از ماجرای کربلا به روایت دختران ما در کلاس ششم شقایق
🖤
#این_خانه_عزادار_حسین_است
جون بن حوی غلام سیاهی است که از مایملک ابوذر باقی مانده.
با امام علی و امام حسن بوده و حالا پیر شده و همراه حسین بن علی درکربلاست .
خواست سمت سپاه برای جنگیدن برود؛ حضرت به او میگوید من ذمامی بر تو ندارم، از تو سنی گذشته است.
جون میگوید: نمیخواهی خون سیاه من همراه خونهای پاک و مطهرشان ریخته شود؟!
و امام در لحظه شهادت جون بر بالین او میرود و میگوید: خداوندا رویش را سفید و بویش را خوش گردان و با نیکان محشور کن و با محمد و آل محمد آشنا ساز.
اَللّهُمَّ بَیِّض وَجهَهُ وَ طَیِّب ریحَهُ وَ احشُرهُ مَعَ الأبرارِ وَ عَرِّف بَینَهُ و بَینَ مُحمدٍ و آلِ مُحمدٍ»
#یاران_حسین
#محرم
مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ، وَ یَا مَنْ یَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ.
ی آنکه گرهِ کارهای فرو بسته به سر انگشت تو گشوده میشود، و ای آن که سختیِ دشواریها با تو آسان میگردد، و ای آن که راه گریز به سوی رهایی و آسودگی را از تو باید خواست.
#شهادت روایت کنندهی کربلا، سیدالساجدین تسلیت باد
🖤
قافله ای به حج میرفت.
در بین راه، در یكی از منازل، مردی با انان همراه شد.
آن مرد، متوجه شخصی در میان آنها شد كه مشغول رسیدگی به كارها بود.
در لحظه ی اول او را شناخت.
با كمال تعجب از اهل قافله پرسید:
این شخص را میشناسید؟
- نه، نمی شناسیم. در مدینه به ما ملحق شد.
- معلوم است كه نمی شناسید، اگر می شناختید هرگز حاضر نمیشدید مانند یك خادم به كارهای شما رسیدگی كند
این شخص كیست؟
- این، علی بن الحسین زین العابدین است
بعدتر امام گفته بود:
من عمدا شما را كه مرا نمی شناختید برای همسفری انتخاب كردم، زیرا گاهی با كسانی كه مرا می شناسند مسافرت می كنم، آنها به خاطر رسول خدا زیاد به من عطوفت و مهربانی می كنند، نمی گذارند كه من عهده دار كار و خدمتی بشوم، از این رو مایلم همسفرانی انتخاب كنم كه مرا نمی شناسند ...
#شهادت
#امام_سجاد
کلاس اولیهای لاله درباره پوشش در کلاس درس گفتو گو کردند و بعد اوریگامی یک لباس را ساختند...
از هدفهای ساخت اوریگانی میتونان به فعال شدن دونیمکره مغز،گ و تقویت عضلات دست اشاره کرد💖
#کلاس_اول_لاله
#هوش_فضایی
#حافظه_بلندمدت
#دقت
#تمرکز
#عزت_نفس
مدرسه صهبا
بعداز چند جلسه بازی و گفتو گو قرار بود هرکس بازی موردعلاقه اش را با بقیه به اشتراک بگذارد.
خودشان فکر کردند فیلم بهترین راه برای انتقال تجربیاتشان است😊
نقاشی از بازی و تماس تصویری هم راههای دیگری بود که پیشنهاد دادند..
و تصمیم گرفتند ابزار موردنیاز و هدف از بازی را هم بگویند😎
#اعتماد_بنفس
#حس_ارزشمندی
#بازی_سازی
#کلاس_اول_گندم