برهنگی و گسترش آن، همچون تاول های چرکین،نشانه دردی کشنده، در زیر پوست جامعه است.
اگر با نشانه ها،صدای درد را نشنویم،زندگی با غدههای کشندهای چون حرام زادگان را باید تجربه کنیم.
🔻🔻🔻
@Sahsh1367
╚═══ 🍃🌺🍃 ═
۲۰ آذر ۱۴۰۲
۲۳ آذر ۱۴۰۲
🌷همسفر با نسل قاسم🌷
«بر سر تربت من گر گذری همت خواه»
«که زیارتگاه رندان جهان خواهد شد»
🔸از همان روز سرد و دلگیر زمستانی که اینجا مزار تو شد، دل من هم بیقرار شد.
«بی قرار زیارت!»
یکبار نشد تصویر این گلستان زیبا را در قاب رسانه ببینم و آرزوی حضور در آن را نداشته باشم.
اکنون به مهر تو اینجا هستم.
کنار تو...
«چه وصالی!»
🔻با کاروان«نسل قاسم» از شهرکرد، همسفر نوجوانان عزیزی شدم که میخواستند صداقتشان در دوستی با تو را با همان صفای همیشگی،نشان دهند.
پانزده اتوبوس، نوجوانان دختر و پسر از شهرها و روستاهای مختلف استان، به همت و تلاش مدیر محترم و باصفای سازمان تبلیغات اسلامی استان،«حاج آقای طاهری» و همکاران پرتلاشش، عازم این سفر معنوی و معرفتی شدند.
«چه مبارک سفری بود و چه فرخنده رهی!»
🔸در مسیر زیارت،در استان یزد از بیش از ده کارخانه مختلف بازدید شد تا از نزدیک شاهد پیشرفتهای بزرگ کشور خود بوده و در بازگشت «راوی» این افتخارات برای دوستانشان باشند.
در این بازدیدها، بچهها به خوبی فهمیدند که شعار«ما میتوانیم» «شعر»نیست بلکه«شعور اجتماعی» است وسیاهنمایی رسانههای بیگانه درباره ایران چیزی جز «یاوه»نیست.
از گفتگو با بچهها دریافتم،دستاوردهای «استقلال ملی» و «هویت دینی» را با تمام وجودشان تماشا کردهاند.
کارخانههایی که در رتبههای اول جهانی هستند و به کشورهای زیادی صادرات دارند و در زمینه تولید ملی، اشتغال و افزایش ثروت ملی بسیار موفق بودند.
«چه افتخاراتی!»
🔸اکنون این نوجوانان آمدهاند بر مزار تو تا «همت» طلب کنند و با روح بزرگ سردار دلها، پیمان ببندند تا راه تو را تا «فتح قلههای دوردست» ادامه دهند و پرچم «ملت امام حسین علیهالسلام» را بر بلندای جهان به اهتزاز درآورند.
«چه قرار و پیمانی!»
آری...
نسل قاسم برمزار تو همت و هویت خویش را مییابد و روزی «رندان جهان» خواهند شد.
به سوی تو...
✍ سید عبدالله هاشمی
🔻🔻🔻
@Sahsh1367
╚═══ 🍃🌺🍃 ═════
۲۳ آذر ۱۴۰۲
«چون آیینه خو کرده به حیرانی خویشم»
🔻دلم به حال خودم سوخت.
میان مدفن افلاکیان قدم میزدم.
عاجزانه التماس میکردم.
دستم به سوی آنان دراز و نگاهم به عطای آنان باز بود.
حیران بودم.
نمیدانستم کجا عرض حاجت کنم؟
از قدمزدنهای بیمقصد و التماسهای بیپایان، دلم به حال خودم سوخت.
نه مثل سائلی که گوشهای بنشیند تا کریمی عطایی کند؛ بلکه مثل دردمندی که در خیابان فریاد میزند، این سو و آن سو میرود، عاجزانه التماس میکند؛آنگونه صدایشان زدم.
حاجتمندی و حیرانی درد کمی نیست!
گاهی به سمت سردار دلها میرفتم و ناله میسرودم،گاهی کنار علی ماهانی ایستادم. کمی آن سوتر، قبر شهید سید مجتبی میرلوحی و برادرش بود.
با او کمی گستاخانه سخن گفتم.
«کاش مرا ببخشد!»
🔻 دلم فریاد میکشید و همه عارفان عرشنشین را صدا میزد که نگاهی به این نگاه حاجتمند داشته باشید.
پژواک نالههای دلم در طور سینای کرمان حاجتم را مینویسد آنگونه که فرهاد بربیستون نقش عشق زد.
اکنون امیدوارم...
«شاید این امید نشانه اجابت باشد...»
من نه آنم که تراوش کند از من گلهای
میدهد خون جگر رنگ به بیرون چه کنم؟
دردها کم شود از گفتن و دردی که مراست
از تهی کردن دل میشود افزون، چه کنم؟
🌺
#دلنوشته
#کرمان
#حاج_قاسم
#نسل_قاسمیها_شهرکرد
✍ سید عبدالله هاشمی
🔻🔻🔻
@Sahsh1367
╚═══ 🍃🌺🍃 ═════
۲۴ آذر ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۴ آذر ۱۴۰۲