Samieh☆
وقتی گوشیم خاموش میشه ومجبور میشم با گوشی مامانم عکس بگیرم یه همچین کیفیتی پیدا میکنه:
عجیبه چون گوشی مامانم مدلش بالاتره:)🦦
بچه ها
ما اعتکاف که بودیم
یه دختره تو اعتکاف بود
اسمش سامیه بود
ما بهش میگفتیم سامی
ایده سامیه از اونجا به ذهنم رسید
الان هر وقت میبینمش یاد اینجا میفتم🥲😂
یه دست فروش هست تو راه مدرسمون
هرسری رد میشدیم از جلوش میگفت لواشک سیب ترش دارم
بعد دیروز گفت لواشک آلو دارم
منم آروم گفتم عه لواشک سیب ترش ندارین؟
اونم شنید و گفت چرا ،پس چرا نمیخری(تا برسم خونه انقد خندیدم دلم درد گرفت)
امروز با بچه ها گفتیم بریم یه دونه بخریم
بعد دست کردیم تو جیب دیدیم پولی موجود نیس
تا اینکه من یه ۱۰تومنی پیدا کردم🕶
بعد رفتیم سمتش که فقط قیمت لواشکاشو بپرسیم
گف ۱۰تومن🙂
بچه ها به زور ۱۰تومنو گرفتن دادن به طرف و یه لواشک برداشتن
🙂😂😂😂😂😂
بالاخره لواشک سیب ترش خوردیم
خیلی مسخره بود البته🤌🏻
درحالی که داشتم از اتوبوس پیاده میشدم مامانتو دیدمو به طرز وحشتناکی که نمیدونم چرا انقد مسخره بود گفتم عهههه سلاااااام😂
Samieh☆
درحالی که داشتم از اتوبوس پیاده میشدم مامانتو دیدمو به طرز وحشتناکی که نمیدونم چرا انقد مسخره بود گف
وقتی مامانتو مامانم باهم گرم گرفتن و داره اتوبوس میره
من: 😐😐
Samieh☆
وقتی مامانتو مامانم باهم گرم گرفتن و داره اتوبوس میره من: 😐😐
چرا من باید اون لحظه تو کلاس باشم😭😂