فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جز تو خریداری ندارم حســـــین(علیه السلام )
╔═════ ೋღ پروفــ مذهبی ــایل
•♡ @profile_313 ♡•
ღೋ ═════╗
✍امام على (ع) فرمودند:
اى كميل! بركت، در مال كسى است كه زكات بپردازد، با مؤمنان مواسات داشته باشد، و به خويشاوندان نيكى رساند
📚 تحف العقول: ۱۷۲
•♡ @profile_313 ♡•
✍امام سجّاد عليه السلام:
حقّ كسى كه نصيحت مى كند (مشورت مى دهد) اين است كه در برابرش فروتن و ملايم باشى و به سخنش گوش بسپارى. اگر سخنى به درستی گفت خداوند عزّوجلّ را سپاس گويى و اگر نادرست گفت، با او مهربان باشى و [به داشتن سوء نيّت] متّهمش نگردانى با اين كه مى دانى خطا مى كند بدان مؤاخذه اش نكنى، مگر اينكه در خور اتهام و بدگمانى باشد، در اين صورت به هيچ وجه به سخنان او اعتنا مكن.
📚ميزان الحكمه ج۱۲ ص۲۱۶
•♡ @profile_313 ♡•
#یک_داستان_یک_پند
روزی رسول اکرم (ص) با یکی از اصحاب از صحرایی نزدیک مدینه میگذشتند. پیرزنی بر سر چاه آبی میخواست آب بکشد و نمیتوانست. رسول خدا (ص) پیش رفت و فرمود: حاضری من برای تو آب بکشم؟ پیرزن که حضرت را نشناخته بود گفت: ای بنده خدا اگر چنین کنی برای خود کردهای و پاداش عملت را خواهی دید. حضرت دلو را به چاه انداخت و آب کشید و مشک را پر کرد و بر دوش نهاد و به پیرزن فرمود: تو جلو برو و خیمه خود را نشان بده، پیرزن به راه افتاد و حضرت از پی او روان شد. آن مرد صحابی که همراه حضرت بود، گفت: یا رسولالله! مشک را به من بدهید اما پیامبر (ص) قبول نکردند، صحابی اصرار کرد ولی حضرت فرمودند: من سزاوارترم که بار امت را به دوش بگیرم. رسول خدا (ص) مشک را به خیمه رساندند و از آنجا دور شدند. پیرزن به خیمه رفت و به پسران خود گفت: برخیزید و مشک آب را به خیمه بیاورید.
پسران وقتی مشک را برداشتند تعجب کردند و پرسیدند: این مشک سنگین را چگونه آوردهای؟ گفت: مردی خوشروی، شیرینکلام، خوشاخلاق، با من تلطف بسیار کرد و مشک را آورد. پسران از پِی حضرت آمدند و ایشان را شناختند، دوان دوان به خیمه برگشتند و گفتند: مادر! این همان پیغمبری است که تو به او ایمان آوردهای و پیوسته مشتاق دیدارش بودی. پیرزن بیرون دوید و خود را به حضرت رساند و به قدمهای مبارکش افتاد. گریه میکرد و معذرت میخواست. حضرت در حق او و فرزندانش دعا کرد و او را با مهربانی بازگرداند. جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد:
📖وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ (4 - قلم)
و تو اخلاق عظیم و برجستهاى دارى.
📚قصصالروایات
•♡ @profile_313 ♡•
ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج
قالَ لا تَخافا!
إِنّی مَعَکُما أَسْمَعُ وَ ارَی...
گفت نترسید!
خودم هوایتان را دارم....
طه ۴۶
•♡ @profile_313 ♡•
❤️رسول اڪرم صلی الله علیه وآلہ
👌 براے پیشرفت در کارهایتان
از مخفے ڪارے کمک بگیرید، زیـرا کہ مـردم بہ هـر صاحب نعمتے «حسادت» مےکنند.
📚احادیث الطلاب ۴۱۵
•♡ @profile_313 ♡•
ســـــ🌸ـــــلام
#صبح_زیباتون_بخیر
سر آغاز صبح🌸🍃
قلبی که امواجش
روی فرستنده های آسمانی
تنظیم شده باشد 🌸🍃
همیشه
موسیقی زیبای پرستش
از آن شنیده می شود 🌸🍃
دوستان قلبتون آسمانی
و شروع صبحتون پُر برکت 🍃🌸
🦋 الـهی ;
نوازنده غریبان توئی و من غریبم
دردم را دوا کن که توئی طبیبم
ای دلیل هر گمگشته!
یا رب ز تو آنچه من گدامی خواهم
افزون زهزار پادشاه می خواهم
هرکس ز در تو حاجتی می خواهد
من آمده ام از تو ترا می خواهم
#مناجات
#خواجه_عبدالله_انصاری
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•♡ @profile_313 ♡•
🌺🌿﷽🌺🌿
🌼نعمتهای خداوند را یاد کنیم و شاکر باشیم
✍آیت الله مجتهدی تهرانی: قدیم در کتابی این داستان را خواندم که: سعدی شاعر معروف یه وقتی کفش نداشت، عصبانی بود که من شاعری این مملکت، باشم آن وقت کفش ندارم. مدتی از خدا ناراضی بود که: خدایا، این چه زندگی است که ما کفش نداریم بخریم. شاعر هم هستیم!
تا اینکه یک روز جلوی مسجد میگذشت، یک نفر را توی مسجد دید که از زانوها به پایین پا نداشت، تا او را دید، سرش را بلند کرد و گفت: «خدایا شکرت که اگر من کفش ندارم، پا دارم».تا دیروز از خدا ناراضی بود، اما امروز که دید این شخص پا ندارد، خوشحال شدو گفت: « الحمدالله، اگر من پا نداشتم، چیکار میکردم؟»
خدا می داند واقعا اگر ما پا نداشتیم چیکار میکردیم؟! گاهی نعمت های خدا را یاد کنید. پا نداشتیم، دست نداشتیم، چشم نداشتیم، گوش نداشتیم، چیکار میکردیم؟
📚ڪتاب بدیع الحکمة حکمت 24
از مواعظ آیت الله مجتهدے تهرانی(ره)
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•♡ @profile_313 ♡•