eitaa logo
♡مشڪےبہ‌رنگ‌حجاب♡
517 دنبال‌کننده
6هزار عکس
364 ویدیو
443 فایل
دوستان پیام سنجاق شده رو بخونید و وارد کانال جدید بشید تا با قدرت دوباره شروع کنیم عذر بخاطر کمکاری این چند وقت اما درس میشع️
مشاهده در ایتا
دانلود
#والپیپر_خوشمزه😋 @Sarall
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ✍تا به حال به آپارتمان دقت کردی سقف زندگیه یکی، کف زندگی دیگریست!!!! دنیا به طور شگفت آوری شبیه یک آپارتمان است ؛ سقف آرزو های یکی، کف آرزو های دیگریست... چارلی چاپلین میگه: آدم خوبــــــــــی باش ولی وقتت رو برای اثباتش به دیگران تلف نکن .... ! همیشه آنچه که درباره " من " میدانی باور کن , نه آنچه که پشت سر "من" شنیده ای " من " همانم که دیده ای نه آنکه شنیده ای.......! @Sarall
#قاب_گوشی_دخترونه @Sarall
-📚- ایام امتحانات -📒- سعی کنید گوشی رو کنار بگذارید و اولویت اولتون درس باشه و تمام✏️🖤 -📐- اگه اعتیاد به فضای مجازی دارین و نمی تونین خودتونو کنترل کنین گوشیتونو به دفتر مدرسه بدین براتون نگه دارن تا پایان امتحانا🔎🧷 -📋- خط به خط کتابو با دقت بخونید و در حین خوندن سوال طرح کنین📃📌 -📓- حتما استراحت داشته باشین بین درسا پشت سر هم نخونید امکان پرش مطالب هست🗝📕 -🔗- تو ایام امتحانات خوراکی های ترش نخورین استرسو افزایش میده✨🥀 -🌿- یجوری نباشین که تو کل ترم اول نخونده باشینو یه شبه بخواین بخونین مطئمن باشید نمره اتون فجیع میشه🤦🏻‍♀ -💡- قبل از امتحان انجیر خشک یا خوراکیای شیرین بخورین🍎🍌 اگه قندتون سر امتحان بیوفته، دیگه توانایی جواب دادن ندارین🛢💥 😆😑🌦😢 @Sarall
زن ها ملکه اند🎊❄️💖🌈 @Sarall
شهید حمید سیاهکالی @Sarall
#ریحان_خدا @Sarall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ویدئو_رهبرانه❤️ #شهید دهه هفتادی رو حضرت آقا تقدیر میکنه..♥️ واقعا شهدایی زندگی کردند که کارشون به اینجا رسیده😍 #یادت_باشه..♥️ #برای_شهیدشدن_بایدشهدایی_زندگی_کنیم #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی💚 @Sarall
چفیه 🌷| آنان چفیه مےبستند تا بسیجے وار بجنگند . 😇| من چادر مےپوشم تا زهرایے زندگے کنم ... 🌷| آنان چفیه را خیس مےکردند تا نفس هایشان آلوده‌ے شیمیایے نشود . 😇| من چادر مےپوشم تا از نفس‌هاے آلوده دور بمانم ... 🌷| آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را مےپوشاندند تا شناسایے نشوند . 😇| من #چادر مےپوشم تا از نگاه هاے حرام پوشیده باشم ... #چادر #حجاب •┈┈••✾❀🕊💖🕊❀✾••┈┈• باذکر صلوات بزن روی لینک زیر👇🏻 @sarall
•°•°•°• _نه اون هنوز آماده نشده...عرض دیگه ای داشتم... اگه ممکنه چند لحظه بشینید.... با تعجب بهش نگاه کردم و روی صندلی ای که بهش اشاره کرده بود نشستم. +من در خدمتم با کمی مِن مِن کردن شروع به صحبت کرد: _راستش... چیزه... راستش یه چند وقتیه که... و بعد مکث کرد. وااای! این چرا حرف نمیزنهههه داشتم روانی میشدم... منم که کنجکاااو!! +چند وقتیکه چی آقای صبوری؟ از جاش بلند شدو رفت سمت در و منم مبهم نگاهش میکردم... _چند وقتیکه میخوام به شما بگم، (به چشمام نگاه کردو ادامه داد) :_ با من ازدواج میکنید؟؟؟!!! و بعد سریع درو باز کردو رفت بیرون... چشمای من چهار تا شده بود! نههه مگه میشه؟! بود؟! همین خودمون بود؟؟؟😂😓 دارم خواب میبینم?!! یه نیشگون از خودم گرفتم که از خواب پاشم اما آیییی دردم گرفت!😭 نه من بیدااارم😓😂😭 یک ربعی گذشت تا به خودم بیام و صحبتای و هضم کنم. واقعا مونده بودم چیکارکنم! ازاتاق رفتم بیرون و داشت یک لیوان آب میخورد. تا منو دید سرشو انداخت پایین. منم سرمو انداختم پایین و گفتم: +جواب رو بهتون میگم... خداحافظ -خدانگهدارتون... . زهرا دوید سمتم و باخنده پرسید: _چیه؟ چرا لپ هات گل انداخته... جوابی ندادم و زهرا رو کشوندم سمت بوفه... پشت یکی از نیمکت ها نشستیم و یه آبمیوه دِبش خوردیم... یکم از التهاب درونم کاسته شد! تمام ماجرارو برای زهرا تعریف کردم... _خب...پس که اینطور! حالا جوابت چیه؟ +معلومه! منفی! _برو گمشو! پسر به این خوبی ! از خداتم باشه😒 +وا...خب هرکس یه عقیده و نظری داره... . یک هفته از اون ماجرا میگذره... و من خوب فکرامو کردم... امروز بازهم قراره برم دفترش تا جوابو بهش بگم... . تقه ای به در زدم ورفتم داخل. +سلام. _سلام خوش اومدین... بفرمایین بشینین. نشستم روی کاناپه. _خب... نظرتون چیه خانوم جلالی؟ . ⬅ ادامه دارد... کپی باذکردولینک کانال مانعی ندارد @Roman_mazhabi جهت عضویت 👇 ☕❤ @sarall
•°•°•°• _خب... نظرتون چیه خانوم جلالی؟... این جمله رو با کلی خجالت گفت... لرزش دستامو حس میکردم و دلم... دلم که مثل سیرو سرکه میجوشید قشنگ قل قل میکرد!!😓 ضربان قلبم روی هزار بود...😪 +آقای صبوری...!😏 سرشو آورد بالا😶 نگرانی و استرس و توی چشماش به خوبی میدیدم... توی چشمای آبیش! با زبونم لبامو تَر کردم و گفتم: +ممکنه یه لیوان آب به من بدید...😐 نفسشوکه تو سینه اش حبس کرده بودو بیرون دادو یه لیوان آب ریخت و اومد سمتم: _بفرمایید.😒 دستام به شدت میلرزید. کمی لرزشش رو کنترل کردم و لیوان و گرفتم اما متوجه لرزش دستام شد.😯 _شما حالتون خوبه؟!😳 +بله..خیلی ممنون...خوبم!☺ آب و جرعه جرعه خوردم سکوت بدی توی فضا حاکم بود.😣 +خب... آقای صبوری من فکرامو کردم... بازهم سرشو آورد بالا و منتظر موند...👀 +جوابِ مَن... صدای موبایلش صحبتم و قطع کرد...😓😐 معلوم بود کاملا عصبی شده😒 _ببخشید.😑 و تلفن رو جواب داد... _سلام +...... _چیشده؟ +...... _مریم جان آروم بگو ببینم مامان چیشون شده؟ +...... _باشه باشه...آروم باش منم الان خودمو میرسونم +...... _باشه...خداحافظ. با استرس نگاهش کردم و گفت: _شرمنده خانوم جلالی...مادرم حالشون بد شده رفتن بیمارستان...من باید برم... دوباره مزاحمتون میشم برای جواب.. +ای وای. انشاالله که خوب شن...اگه کمکی از دستم برمیاد بگین. _ممنون از لطفتون.فعلا خداحافظ +خواهش میکنم.خدانگهدار... ودرو بست... و من موندم یه اتاق گرم و قلبی که دیوانه وار میکوبید...😖😐 . ⬅ ادامه دارد... کپی با ذکر لینک دوکانال اشکال ندارد جهت عضویت 👇 @sarall @roman_mazhabi
•°•°•°• یک هفته دیگه هم گذشت... توی این یه هفته خبری نگرفته بود. . +مامان _بله؟ +من دارم میرم بیرون یکم دوربزنم _باشه برو...اون چادرچیه سرت کردی؟! +وای مامان توروخدا باز شروع نکنا... من بزرگ شدم وخودم میتونم تواین زمینه براخودم تصمیم بگیرم... خداحافظ و درو بستم... دلم خیلی عجیب گرفته... غروب جمعه هم که بود!! نمیدونستم میخوام کجا برم. سوار تاکسی شدم. _کجا برم خانوم؟ +یه جایی که آرومم کنه...! باخودم فکر میکردم اگه الان این جمله رو بگم راننده با اُردنگی پرتم میکنه بیرون ومیگه برو خدا روزیتو جای دیگه حواله کنه!😂😂 اما در کمال تعجب دیدم راه افتاد... منم چیزی نگفتم، سرمو تکیه دادم به شیشه و چشمامو بستم. صدای قطره های بارون که میخورد به شیشه رو حس میکردم. مگه بهتر از اینم میشه؟ جمعه باشه، غروب باشه، دلت گرفته باشه، بارونم بیاد! ناخودآگاه صورت توی ذهنم مجسم شد! یه لبخند اومد روی صورتم...:) خطاب به خودم: +نیشمو ببند:|| 😂😐😒😏😓 _خانوم.رسیدیم. چشمام و باز کردم. مزار شهدای گمنام... بغض گلومو گرفت... من این آرامشی که باچادرم دارم و مدیون شهدای گمنامم... کرایه رو حساب کردم و پیاده شدم. یه شیشه گلاب و یه دسته گل رز خریدم. گل رز چقد گرون شده😓😂 بی اختیار سمت یه قبر که‌گوشه بود کشیده شدم... کنار سنگ قبر نشستم و دستم و گذاشتم روی سنگ تا فاتحه ای بخونم که همزمان بامن یه دست دیگه هم گذاشته شد روی سنگ و سریع برداشته شد... سرمو بلند کردم تا صاحب دستو ببینم. بود! مگه عجیب تر از اینم میشه؟! از جام بلند شدم و متوجه من شد. +سلام آقاصبوری. _ااا سلام خانوم جلالی شمایین؟ شما اینجا چکار میکنین؟ نیمچه لبخندی زدمو گفتم +بقیه اینجا چکار میکنن منم همون کارو میکنم. +شما اینجا چکارمیکنین؟ بفرمایین بشینین. در حالی که می نشستیم گفت: _این شهید گمنام،دوست منه... هر جمعه میام پیشش😊:) . گلاب و برداشتم و آروم آروم ریختم روی سنگ قبر و دست کشیدم روش... _خانوم جلالی... ببخشید...جواب من رو ندادید هنوز... دستم برای لحظه ای روی سنگ خشک شد... دوباره کارمو ادامه دادم و گفتم: +بله.فرصت نشده بود.مادرتون خوب شدن؟ _الحمدالله خوبن...خب...من منتظرم... یه شاخه گل برداشتم وشروع کردم به پر پر کردنش... +راستش... راستش آقای صبوری، (سرمو آوردم بالا و توچشماش نگاه کردم) +جواب من به دو دلیل، منفی هست... . ⬅ ادامه دارد.. کپی با ذکر لینک‌دوکانال اشکالی ندارد جهت عضویت 👇 ☕@sarall @roman_mazhabi
#تـــݪنگـــر خواهرم!!! تک رنگ باش به رنگ حیا باش خود را به هزار رنگ در می آوری که چه شود؟؟!!! خود را محتاج نگاه هوس آلود مردان قرار مده👀 بس است دیگر بی حیائی ، بی عفتی... کمی #غیرت خرج خودت کن خود را محتاج نگاه نامحرمان قرار مده مگر چند روز دیگر قرار است در دنیا باشی آنوقت خودت می مانی با بار گناه!
از صبرتون به خاطر تمام مشکلات کانال مموننننونم😍😍😍❤️❤️❤️❤️❤️😘😘😘 و از اینکه نظراتتون رو با ما درمیون گزاشتین خیلی خیلی خیلی مممنون♥♥♥ @Sarall
♡مشڪےبہ‌رنگ‌حجاب♡
شب بخیر😉🌌🌌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹گفتم: اگر در کربلا بودم تا پای جان برای حسین(ع) تلاش میکردم 🔸گفت: یک حسین(ع) زنده داریم نامـش مهدی(عج) است تاحالا برایش چه کرده ای؟😔 @Sarall
ذره ذره💧💧 من و تو لحظه لحظه مهدی‌ فاطمه را عقب می‌اندازد ...⏱ @Sarall
⚠️لحظه ای تفکر... ✅فراخوان ثبت نام در سپاه آخرالزمان! امام عصر(عج) در نظر دارند برای تکمیل سپاه اخرالزمانی خود از انسانهای غیور ثبت نام بعمل آورند. ✅شرایط ثبت نام: 1.ایمان. 2.تقوا. 3.عمل صالح. 4.اخلاص در عمل . 5.صبر و بردباری. 6.شجاعت. 7.صداقت. 8.امانت . و... ✅مدارک مورد نیاز: 1.یک قطعه عکس زمینه سفید از آیینه قلبتان. 2.شناسنامه معرفت علمی و عملی به آقا امام عصر (عج) و دوکپی از آن. 3.کارت معافیت از گناه یا پایان دوره معصیت. 4.توبه نامه معتبربه مهر امام حسین علیه السلام. 5.واریز فیش به مبلغ 1000صلواتبه حساب انتظار نزد بانک ظهور. 6. اعتقاد قلبی و راسخ به ولایت مطلقه حضرت حجت بن الحسن العسکری. ⬅️از متقاضیان واجد شرایط درخواست می شود با همراه داشتن مدارک ثبت نام هر چه زودتر به نزدیکترین قرارگاه امام عصر (عج) مراجعه فرمایند. ✅قرارگاه های ثبت نام: 1.مساجد 2.حسینیه ها 3.حرم های مطهر 4.هیئت 💟فروارد کنیدشاید یکی رفت یار دلبر شد... 🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸 @Sarall
معنی اونواع ایموجی های قلب❤️ @Sarall
|•مُدافِعِ حَریمِ حَیا♡| بانـ(🙇🏻♀️)ـو تُـ♥️فرِشتِہ خدایے با بال هاے سیاهے 🍃 ڪہ تو را آسمانے ڪردهـ🕊 اَمّا💡 هَر وَقت ڪِہ لِباسِـ🏴 حیا را تَنِ جِسمَتـ🙍🏻 مےڪُنے بِہ روحَت نیز گَوشـ*👂🏻*ـزَد ڪُن حَیاےِ دُختَـ،🌸،ـرانِہ اَش را ایمانَشـ📿 را،اِعتِقاداتَش را پُشتِ دَر🚪→ جا نَگُذارَد وَ گَرنَـ.😊.ـہ شِیطانـ👻 هم فِرِشتِه اے بُود ڪِہ راندِهـ👣 شد اِے فِرِشتِہ تَرینـ😻 مُواظِب باشـ☝🏻 راندِه شُدِه ےِ دَرگاهِ حَق نَباشے😉 •[♥️]• @Sarall
#قاب_گوشی @Sarall
‼️ نمازش ک تمام شد چادر را تا کرد و گذاشت در سجاده📿 موهایش را پریشان کردسرخاب سفیدابی کرد و وارد مجلس مهمانی شد👸🏻 فرشته سمت چپ لبخند تلخی زد و به فرشته سمت راست گفت: انگار فقط خدا نامحرمه!😏 @Sarall
مثلا میون این همه شادیامون که سرگرم بگو بخند هستیم یهو صدای بیاد...🙃🌱♥️ ... @Sarall