روضہ خون تو کہ خوب بلدی
گریه ڪنی اشڪ بریزی بگے
مادرمون گوشه قتلگاه ناله زد💔 :
#بنیّ ... پسرم ... عزیزم!
پس چرا از حال حضرت زهرا جان
وقتی دخترشو ... زینبشو ...
بردن به اسارت چیزی نمیگی؟💔
تو دلشو نداری یا راویه تاریخ
قلمش بغض کرد از
غربتِ زینب، شکست!
نتونست بنویسہ ؟💔
حضرت زهرایی کہ وقتی ...
دید پسرش تو قتلگاه غریب افتاده
ناله زد و گریه کردو اشک ریخت😭
زینب جان بانو :)
من با هرچی ڪنار بیام!
با اسارت شما نمیتونم ڪنار بیام...!💔
یڪے گفت مقابل چشماشون
خوردےزمین بهت خندیدن!
نوڪرت الان جون میده ها
بیا بهم بگو #دروغه💔
من نمیدونم چی بگم
نمیتونم ...!
روضہی ناموسیو توصیف کنم!💔
بخدا پر از حرفمو نمیتونم :)
حلال ڪنید ...!
جبران میکنیم!🚶♂↻
علیعلی🖐🏽