👈 سر جهیزیه خریدن با محسن خیلی ماجرا داشتیم.
👈 مدام با پدر و مادرم کَل کَل(جر و بحث) داشت كه چرا اینقدر پول خرج میکنید و ما اصلا به این لوازم نیاز نداریم.
گیر داده بود که مُبل نمیخواهیم.
نگران بود:
﴿شاید یکی که نداره ببینه و دلش بخواد!﴾
🍃 شهید محسن حججی
📚 کتاب سربلند
🍂 اوج گرمای اهواز بود ...
بلند شد، دریچه کولر اتاقش را بست!!
گفت: به یاد بسیجیهایی که
زیر آفتاب گرم میجنگند 🍃
❤️شهید حسن باقری
https://eitaa.com/joinchat/2239103046Cd559387bf0