eitaa logo
سربازان سیدعلی‌خامنه‌ای🇮🇷
280 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
5.3هزار ویدیو
72 فایل
تبادلات‌لیستی‌خورشیدولایت♻️ eitaa.com/joinchat/1256063350C2638468667 پویش صلوات♻️ https://eitaa.com/joinchat/1648099642Ce44146f4cf کانال سربازان سیدعلی‌♻️ eitaa.com/joinchat/2239103046Cd559387bf0 گروه 👇 https://eitaa.com/joinchat/3808429138C5d6ff799c4
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 سالروز ولادت پیامبر اکرم(ص) وهمچنین فرا رسیدن هفته وحدت مبارک باد🌺
نگاهت به آسمان باشد... زندگی تو؛ جایی غیر از اینجاست... اینجـا کانال شهـداست✌️👇 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید «ناصرالدین باغانی» ۸ شهریور ۱۳۴۶ در خانواده‌ای مذهبی و روحانی در قم به دنیا آمد. وی پس از سپری کردن دوره دبیرستان، در دانشگاه امام صادق (ع) پذیرفته شد. خودش می‌گفت: «من دانشگاه امام صادق (ع) را به دانشگاه امام حسین (ع) تبدیل کردم و مدرک قبولی را از دستان مبارک آقا اباعبدالله (ع) گرفتم». شهید باغانی از عملیات بدر در جبهه حضور داشت و در عملیات کربلای ۵ در حالی که ۱۹سال بیشتر نداشت در ۱۱ اسفند ۱۳۶۵ به شهادت رسید. شهید ناصرالدین باغانی از جمله قاریانی بود که حضورش در جبهه را موثرتر از ماندن در شهر می‌دانست و از خانواده‌اش می‌خواست که مانع رفتن وی به جبهه نشوند. اینجـا کانال شهـداست✌️👇 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
بهای بهشت کالای عشق است، یعنی خون... بهشت را به بها می‌دهند نه به بهانه، بهای بهشت سنگین است، بهای بهشت کالای عشق است، یعنی خون.   اینجـا کانال شهـداست✌️👇 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
به نام پروردگار شهیدان و صدیقین حمد و سپاس مخصوص خداوندی است که ما را در این راه هدایت فرمود و اگر راهنمایی خداوند نبود، ما در این هدایت و کشتی‌های نجات و از حزب خودش، پس به یقین لشکریان او پیروز و غالبند. و گفت: آیا من پروردگار شما هستم؟ گفتند: بلی، گفت: ای اولاد آدم مگر ما با شما پیمان نبستیم، که حتما از شیطان پیروی نکنید؟ که حتما و یقینا، او دشمن آشکار برای شماست. شهادت می‌دهم که خدایی جز تو نیست و محمد (ص) بنده، فرستاده و دوست توست و همانا علی (ع) ولی و حجت توست بر همه‌ی آن کسانی که در روی زمین و ماورای آن قرار دارند. خدایا، من بنده‌ی ضعیف، ذلیل، ناچیز، درمانده و بیچاره‌ی تو هستم. پس ببخش مرا، برای تمام گناهانی که مرتکب شده‌ام و همه‌ی جرم‌هایی که انجام داده‌ام. پروردگارا، ببخش مرا، برای تمام گناهانی که مرتکب شده‌ام و همه‌ی جرم‌هایی که انجام داده‌ام. پروردگارا، ببخش مرا و پدر و مادرم را، و تمام مردان مومن و زنان مومنه را، در روزی که حساب و کتاب برپا خواهی کرد. آمین. اینجـا کانال شهـداست✌️👇 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را به دوستان خود معرفی کنید.🦋 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
اینجانب ناصرالدین باغانی بنده‌ی حقیر در درگاه خداوندم. چند جمله‌ای را به رسم وصیت می‌نگارم. سخنم را درباره‌ی عشق آغاز می‌کنم ما را به جرم عشق مواخذه می‌کنند. گویا نمی‌دانند که عشق گناه نیست، امّا کدام عشق؟ خداوندا! معبودا، عاشقا، مرا که آفریدی عشق به پستان مادر را به من یاد دادی، امّا بزرگ‌تر شدم ودیگر عشق اولیه مرا ارضاء نمی‌کرد پس عشق به پدر ومادر را در من به ودیعت نهادی. مدتی گذشت، دیگر عشق را آموخته بودم امّا به چه چیز عشق ورزیدن را، به دنیا عشق ورزیدم. به مال و منال دنیا عشق ورزیدم. به مدرسه عشق ورزیدم. به دانشگاه عشق ورزیدم امّا همه‌ی این‌ها بعد مدت کمی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد یعنی عشق به تو. 👇
(یَومَ لا یَنْفَعُ مال وَلا بَنُون) فهمیدم که وقتی شرایط عوض شود یَفِرّالْمرءَ مِنْ اَخیهِ و صاحِبَتهِ و بَنیهِ و اُمّهِ وَاَبیهِ، پس به عشق تو دل بستم، بعد از چندی که با تو معاشقه کردم یک‌باره به خود آمدم ودیدم که من کوچک‌تر از آن هستم که عاشق تو شوم و تو بزرگ‌تر از آن هستی که معشوق من قرار گیری، فهمیدم در این مدت که فکر می‌کردم عاشق تو هستم اشتباه می‌کرده‌ام، این تو بودی که عاشق من بوده‌ای و من را می‌کشانده‌ای، اگر من عاشق تو بودم باید یکسره به دنبال تو می‌آمدم. ولیکن وقتی توجه می‌کنم می‌بینم که گاهی اوقات در دام شیطان افتاده‌ام ولی باز مستقیم آمده‌ام 👇
حال می‌فهمم که این تو بوده‌ای که به دنبال بنده‌ات بوده‌ای و هرگاه او صید شیطان شده، تو دام شیطان را پاره کرده‌ای و هر شب به انتظار او نشسته‌ای تا بلکه یک شب او را ببینی. حالا می‌فهمم که تو عاشق صادق بنده‌ات هستی، بنده را چه، که عاشق تو بشود، (عَنقا شکار کرکس نشود دام باز گیر) آری تو عاشق من بودی و هر شب مرا بیدار می‌کردی و به انتظار یک صدا از جانب معشوق می‌نشستی. اما من بدبخت ناز می‌کردم و شب خلوت را از دست می‌دادم و می‌خوابیدم! اما تو دست بر نداشتی و انقدر به این کار ادامه دادی تا بالاخره من گریز پای را به چنگ آوردی و من فکر می‌کردم که با پای خود آمده‌ام،  وه! چه خیال باطلی!! این کمند عشق تو بود که به گردن من افتاده بود. مرا که به چنگ آوردی، به صحنه‌ی جهادم آوردی، تا به دور از هر گونه هیاهو به من نبرد عشق بیاموزی، من در کار تو حیران بودم و از کرم تو تعجب می‌کردم. آخر تو بزرگ بودی و من کوچک!! تو کریم بودی و من ل‌ئیم! تو جمیل بودی و من قبیح، تو مولا بودی و من شرمنده از این همه احسان تو بودم. کمند عشقت را محکم‌تر کردی و مرا به خط مقدم عشق بردی، در آن جا شراب عشقت را به من نوشاندی و چه نیکو شرابی بود. من هنوز از لذت آن شراب مستم. اولین جرعه‌ی آن‌ را که نوشیدم مست شدم و در حال مستی تقاضای جرعه‌های دیگر کردم. امّا این بار تو بودی که ناز می‌کردی و مرا سر می‌گرداندی، پیاله‌ام را شکستی، هر چه التماس می‌کردم تا از حجاب ظلمانی بیاسایم، ندادی و زیر لب به من خندیدی و پنهانی عشوه کردی اکنون من خمارم و پیاله به دست، هنوز در انتظار جرعه‌ای دیگر از شراب عشقت به سر می‌برم. ای عاشق من!! ای اله من!! پیاله‌ام را پر کن و در خماریم نگذار. تو که یک عمر به انتظار نشسته، حال که به من رسیده‌ای چرا کام دل بر نمی‌گیری؟ تو که از بیع و شراء متاع عشق دم می‌زنی، چرا اکنون مرا در انتظار گذاشته‌ای؟ اگر بدانم که خریدار متاعم نیستی و اگر بدانم که پیاله‌ام را پر نمی‌کنی، پیاله‌ی خود را می‌شکنم و متاعم را به آتش می‌کشم تا در آتش حسرت بسوزی و انگشت حسرت به دندان بگذاری. به آهی گنبد خضراء بسوزم/جهان را جمله سر تا پا بسوزم بسوزم یا که کارم را بسازی/چه فرمائی بسازم یا بسوزم 👇