eitaa logo
🇱🇧🇵🇸"کانال کمیل"
2.9هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
2هزار ویدیو
205 فایل
شهیدان راه درست روانتخاب کردند خدا هم برایِ رسیدن به مقصداونا رو انتخاب کرد:))✨ . "اومدیم تا درکناره هم مبارزه به سبک شهدا رو یادبگیریم:(( . در صف لشکر علی منتظر اشاره ایم منتظر فدا شدن در حرم سه ساله ایم((❤️‍🩹 پشت خاکریز: @Sarbazharm
مشاهده در ایتا
دانلود
🇱🇧🇵🇸"کانال کمیل"
اونایی کہ حس شهادت دارن بی‌ دلیل نیستا! خدا یہ گوشہ از سرنوشتتون براتون شهادتتَ رو نوشته ولے..اون دیگه با توعه که چجوری بهش برسے یا ڪِے بهش برسے..! :) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
نباید همش حواسمون رو بدیم به مسائل سطحی ! دین تو انگشتر و تسبیح و خلاصه نمیشه .. اینا ظاهره باطنت چه خبره ؟ فکر کن بهش!!
هدایت شده از کولهِ بارِ عشق
پست هامون: های کوتاه 🎤 :)🌱💚 📿 و... کانال‌مون😍 @ya_zinab313👈🏻🌱 @ya_zinab313👈🏻🌱 @ya_zinab313👈🏻🌱
🌿هوالمحبوب 🌿 🌿به روایت 🌿 🌿اسیر و زخمی از هواپیما که پیاده شدم پدرم توی سالن منتظرم بود ... صورت مملو از خشم ... وقتی چشمش به من افتاد، عصبانیتش بیشتر شد ... رنگ سفیدش سرخ سرخ شده بود ... اولین بار بود که من رو با حجاب می دید ... مادرم و بقیه توی خونه منتظر ما بودند ... پدرم تا خونه ساکت بود ... عادت نداشت جلوی راننده یا خدمتکارها خشمش رو نشون بده ... . وقتی رسیدیم همه متحیر بودند ... هیچ کس حرفی نمی زد که یهو پدرم محکم زد توی گوشم ... با عصبانیت تمام روسری رو از روی سرم چنگ زد ... تعادلم رو از دست دادم و پرت شدم ... پوست سرم آتش گرفته بود هنوز به خودم نیومده بودم که حسابی کتک خوردم ... مادرم سعی کرد جلوی پدرم رو بگیره اما برادرم مانعش شد!! ... اون قدر من رو زد که خودش خسته شد ... به زحمت می تونستم نفس بکشم ... دنده هام درد می کرد، می سوخت و تیر می کشید ... تمام بدنم کبود شده بود ... صدای نفس کشیدنم شبیه ناله و زوزه شده بود ... حتی قدرت گریه کردن نداشتم ... . بیشتر از یک روز توی اون حالت، کف اتاقم افتاده بودم ... کسی سراغم نمی اومد ... خودم هم توان حرکت نداشتم ... تا اینکه بالاخره مادرم به دادم رسید ... . چند تا از دنده ها و ساعد دست راستم شکسته بود ... کتف چپم در رفته بود ... ساق چپم ترک برداشته بود ... چشم چپم از شدت ورم باز نمی شد و گوشه ابروم زخمی شده بود ... . اما توی اون حال فقط می تونستم به یه چیز فکر کنم ... امیرحسین، بارها، امروز من رو تجربه کرده بود ... اسیر، کتک خورده، زخمی و تنها ... چشم به دری که شاید باز بشه و کسی به دادت برسه ... 🌿ادامه دارد...
🌿هوالمحبوب 🌿 🌿به روایت 🌿 🌿نقشه نجات حدود دو ماه بیمارستان بستری بودم ... هیچ کس ملاقاتم نیومد ... نمی دونستم خوشحال باشم یا ناراحت ... حتی اجازه خارج شدن از اتاق رو نداشتم . دو ماه تمام، حبس توی یه اتاق ... ماه اول که بدتر بود ... تنها، زندانی روی یک تخت ... توی دوره های فیزیوتراپی، تمام تلاشم رو می کردم تا سریع تر سلامتم برگرده ... و همزمان نقشه می کشیدم ... بالاخره زمان موعود رسید ... وسایل مهم و مورد نیازم رو برداشتم ... و رفتم ... رفتم مسجد و به مسلمان ها پناهنده شدم ... اون‌ها هم مخفیم کردن ... چند وقت همین طوری، بی رد و نشون اونجا بودم ... تا اینکه یه روز پدرم اومد مسجد ... پاسپورت جدید و یه چمدون از وسایلم رو داد به روحانی مسجد ... و گفت: بهش بگید یه هفته فرصت داره برای همیشه اینجا رو ترک کنه ... نه تنها از ارث محرومه ... دیگه حق برگشتن به اینجا رو هم نداره ... . بی پول، با یه ساک ... کل دارایی و ثروت من از این دنیا همین بود ... حالا باید کشورم رو هم ترک می کردم ... نه خانواده، نه کشور، نه هیچ آشنایی، نه امیرحسین ... کجا باید می رفتم؟ ... کجا رو داشتم که برم؟ ... 🌿ادامه دارد...
🌿هوالمحبوب 🌿 🌿به روایت 🌿 🌿بی پناه اون شب خیلی گریه کردم ... توی همون حالت خوابم برد توی خواب یه خانم رو دیدم که با محبت دلداریم می داد دستم رو گرفت .. سرم رو چرخوندم دیدم برگشتم توی مکتب نرجس ... با محبت صورتم رو نوازش کرد و گفت: مگه ما مهمان نواز خوبی نبودیم که از پیش مون رفتی؟ ... صبح اول وقت، به روحانی مسجد گفتم می خوام برم ایران ... با تعجب گفت: مگه اونجا کسی رو می شناسی؟ ... گفتم: آره مکتب نرجس ... باورم نمی شد ... تا اسم بردم اونجا رو شناخت ... اصلا فکر نمی کردم اینقدر مشهور باشه ساکم که بسته بود ... با مکتب هم تماس گرفتند ... بچه های مسجد با پول روی هم گذاشتن پول بلیط و سفرم رو‌ جور کردند ... کمتر از یه هفته، سوار هواپیما داشتم میومدم ایران... اوج خوشحالیم زمانی بود که دیدم از مکتب، چند تا خانم اومدن استقبال من نمی تونستم جلوی اشک هام رو بگیرم ... از اون جا به بعد ایران، خونه و کشور من شد... 🌿ادامه دارد...
³پارت تقدیم نگاهتون🌷
گناهی‌که‌یه‌مذهبی‌میکنه ازگناهی‌که‌یه‌غیرمذهبی‌میکنه جُرمش‌وجِرمش‌سنگین‌ترهه! چون‌همون‌طورکه ؛ به‌رحمت‌خدانزدیکه‌به‌چوب‌خداهم‌ به‌همون‌اندازه‌نزدیکتره💚!' -بدون‌تعارف⚠️🙄
براۍ ترویج حجاب رفت اینستاگرام . . شد جزء فعالان ضد حجاب! + خیلی روی خودت مطمئن باش🌱
🦋 گفت: دوماہ‌منتظرم تاآهنگ‌فلاڹ‌خواننده‌که‌گفته‌بود.. منتشر بشه‌ میدونی‌چندین‌‌وقتھ ‌منتظرم‌تولدم‌بشه تا‌برم‌کنسرت ...؟! میدونےمنتظرم فیلم...شروع‌بشه اخه‌فلان‌بازیگر‌داخلش‌بازی‌میکنه کارگردانش‌همون‌معروفه‌است... خیلی‌دلم‌مـــیخواد‌مثل‌اون‌مجریه‌باشم گفتم:، ای‌ڪاش‌یکم‌منـتظر‌صاحب‌الزمان‌بودی اگھ‌ انـقدر‌مشــتاق‌ومنتظـــرش‌بودیم‌الان دولت،دولت‌حضـــرت‌قائم‌بود...😔
🌴🌾🌴🌾🌴 🔹 روزی از دوست هیئتی ام پرسیدم: اگر بیگانه ای به تو بگوید از تو متنفر و بیزارم !!! چه می کنی؟ پاسخ داد، به او خواهم گفت: من بیشتر از تو متنفر و بیزارم😠😡 🔹به او گفتم اگر "" به تو بگوید: از تو متنفرم!!! چه می کنی؟ گفت: ممکن است جوابش را ندهم، اما با خودم می‌گویم، منم از تو متنفرم😒 🔹در ادامه به او گفتم: اگر پدر و مادرت به تو بگویند : ازت متنفریم چه می کنی؟ با چهره‌ای غمگین پاسخ داد : خدا اون روز رو نیاره 😟😞 🔹 ازش پرسیدم : حالا اگر بدانی ازت و و است چه میکنی؟! باتعجب و ناراحتی پرسید : اصلا متوجه هستی چه میگویی؟!اگر خدا ازم متنفر باشه دیگه دستم به جایی بند نیست ... حتی تصورش هم ترسناک و سخته😨😰 🔹گفتم : پیامبر اکرم ص به روایتِ امام صادق ع (به نقل از پدران گرامیشان )فرموده اند :👇👇👇 🌴إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَيُبْغِضُ الْمُؤْمِنَ الضَّعِيفَ الَّذِی لَا دِينَ لَهُ فَقِيلَ لَهُ وَ مَا الْمُؤْمِنُ الَّذِی لَا دِينَ لَهُ قَالَ الَّذِی لَا يَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ به نقلي ديگر: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَيُبْغِضُ الْمُؤْمِنَ الضَّعِيفَ الَّذِی لَا زَبْرَ لَهُ فَقَالَ هُوَ الَّذِی لَا يَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ🍁🍂 خداى بزرگ از مؤمنِ ضعيفی که دين ندارد خشمناک و بيزار و متنفر است💥🔥☄ پرسيده شد: مؤمنى که دين ندارد کدام است؟ مومن مگر بي دين ميشود؟ مومن ضعيف بي دين يعني چه؟🤔 فرمودند: آن که نمی کند🤭🤫 🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨 ✏️نکات: ۱ -واژه (لَيُبغِضُ)بدين معني است که خدا (حتماً) و (قطعاً)مومن ضعيف بي ديني را که از منكر نمي کند،مبغوض مي دارد و ازش متنفر است. ۲ -در برخي نسخه های حديثي، به جای عبارت (ال دينَ لَهُ)عبارت (ال زَبرَ لَهُ) آمده است که مرحوم صدوق مي فرمايد: 📿 به خط برقي پيدا کردم که زبر به معني عقل است يعني اگر با اين کلام بگيريم، معني روايت اينطور مي شود که : خداوند متنفر است از مومن ضعيف بي عقل🧠 که طبق روايت کسي است که (لا ینهَي عنِ المُنكر) 🔍پيام ها و رهنمودها: ۱-انسان، يا مومن است و يا بي دين! و عنوان (مومن بي دين) به نوعي پارادوکس (متناقض نما)است که توجه و سوال مخاطب را بر مي انگيزاند. 🧐 و خود نشانه ای از نهي از منكر در ايمان و دين داری انسان مومن است. ۲_هر دو وجه اشاره شده برای روايت يعني: (مومن بي عقل)يا (مومن بي دين) مي تواند صحيح باشد و قابل فهم است✅ ⭕️(مومني که ضعيف باشد و بي دين باشد، امر به معروف و نهي از منكر نمي کند) ⭕️(مومن ضعيفي هم که عقل نداشته باشد، امر به معروف و نهي از منكر نمي کند) در واقع کسي که امر به معروف و نهي از منكر نمي کند، طبق اين روايت هم مي توان گفت (عقل ندارد)و هم مي شود گفت (دين ندارد)چرا که روش زندگي اش روش صحيحي نيست،و امر به معروف و نهي از منكر در زندگي او جايگاهي ندارد💯 سند روایت : 👇👇👇 📗الکافی جلد ۵ صفحه ۵۹ 📕وسائل الشیعه جلد ۱۶ صفحه ۱۲۲ 📒مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول جلد ۱۹ صفحه ۴۰۶ 📘الوافی جلد ۱۵ صفحه ۱۷۶ 📙الحياة جلد ۱ صفحه ۴۲۱(ترجمه) سند نقل دوم: 📒معانی الاخبار(النص)صفحه ۳۴۴ 📕بحار الانوارجلد ۹۷صفحه ۷۷ 📗وسائل الشیعه جلد ۱۶ صفحه ۱۲۵ 📘مشکاة الانوارفي غررالاخبار النص صفحه ۲۴۸ و📚 ✍برگرفته از دوره ی تدریس شده توسط استاد حوزه و دانشگاه ، دکتر علی تقوی 🧡✨ 🧡✨