eitaa logo
مُدافِـعـــــانِ حَــــ ـــریـــم
1.5هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
39 فایل
بسم‌الرب‌الشھداوالصدیقین ماهمان‌هایۍهستیمـ ڪہ‌مسیرمان‌اربعین‌ڪرب‌بلاست و‌پایان‌راهمــان #‌شھادت ♥️:) ڪپی‌حلالھ‌رفیق ... فقط‌دعابرای‌ظھوریادت‌نره💚 ''لوگوحذف‌نشھ‌🚫🖇" «تبادل‌شبانه‌بدون‌محدودیت🤩🎉
مشاهده در ایتا
دانلود
اره تقصیر خامنه ایــه 😐 این جمله ایه که معمولا شب و روز تو کوچه و خیابون قصابی و عطاری اینجا و اونجا و ... بلاخره همه جا میشنویم
خب فعلا اینو نگه دارین تا یه داستان براتون تعریف کنم😇
پدربزرگم تعریف میکرد که تو اون روزای سختی که جنگای بیرونی و داخلی به ایران تحمیل شده بود همسایه جلویی ما میگفت : تقصیر خمینیه
جوون همسایه کناری پر کشید : تقصیر خمینیه
اما ما هنوز خمینی واسمون امــــــام بود و راه خمیـنـی واسمون قــــــبـــــله بود و اینم راستش واقعا تقصیر خود خمینی بود 😊
خمینی کسی بود که تو روز دوازده بهمن با اون جمعیتی که اومده بود استقبالش هیچی نَفْــسش رو قلقک نداد به خودش اجازه نداد غرور بگیرتش🍀
حالا میخوام اینو بگم که ما هم میشنویم که تقصیر خامنه ایــه ولی بصیرتمون کم نشه ...
بچه ها اگه ما قبول داریم که رهبرمون نائب امام زمانه و با اون بالا مالا ها ارتباط داره 🙃 نباید مثل مردم کوفه تنهاش بزاریم ...
تو یه روایت خوندم که یکی از نزدیکان آقا امام حسن بهش گفت : آرزو میکردم که نه من زنده بودم و نه تو که این خواری و ذلیلی رو ببینیم(صلح) بچه ها کسی به امام معصومش میگه آرزو میکردم میمردی ؟؟؟ ولی خدا کنه که ما اینطور نباشیم🤓
البته ما نمیزاریم که صلح دوباره تکرار بشه به گفته خود آقا : دشمن میخواد به ما صلح امام حسن رو تحمیل کنه . ولی نمیدونه اگه این کارو بکنه ما عاشورای امام حسین رو رقم میزنیم ... اما عاشورایی که برندش حق باشه 👊💪
پس دیگه چرا دلمون قرص نباشه ... رهبری داریم که از سراسر دنیا مُـقَـلد داره دیگه این تقصیر خامنه ایــــــه ها رو ول کنیم و با بصیرت از حق حمایت کنیم ✌️🇮🇷
مُدافِـعـــــانِ حَــــ ـــریـــم
اره تقصیر خامنه ایــه 😐 این جمله ایه که معمولا شب و روز تو کوچه و خیابون قصابی و عطاری اینجا و او
پ.ن: البته میتونیم هم جوابشونو بدیم و بگیم پس شما چرا دولت انتخاب کردین ؟ انتخاب کردین که زناشونو بکشن یا پارتی بازی بکنن ؟ تقصیر خودتونه دولت خوب انتخاب میکردین نتیجشو هم میدیدین😏
خب سری 5⃣ تموم شد ... ان شا الله با بصیرت کامل راه امام رو ادامه بدیم ... زحمت دادیم شرمنده ... با اجازتون یاعلی 🙌
══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sarbazelashkarim
مُدافِـعـــــانِ حَــــ ـــریـــم
══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sarbazelashkarim
سعی کن سجده هایت را طولانی تر کنی . نگو : زودتر نمازم را تمام کنم به فلان کارم برسم ! نگو : بروم مغازه دیر شده است ؛ الان مشتری هایم را از دست می دهم ! نگران نباش ، سجده را طولانی کن . آن مشتری که باید حسابی تو را به نوا برساند می آید ، دو دقیقه دیرتر می آید ؛ همه کار ها دست خداست . امام صادق (ع) می فرماید : اگر بنده ای عجله کند و (از در خانه خدا زود بلند شود) تا به دنبال حاجتش برود ، خداوند می گوید : آیا بنده ام نمی داند که من باید حوائج او را برآورده کنم؟! | از کتاب چگونه یک نماز خوب بخوانیم |
YEKNET.IR - salroz takhrib bakhi motiee.mp3
3.71M
🔳 #سالروز_تخریب_بقیع 🌴خواب دیدم قبرتان آخر طلایی میشود 🌴بغض مانده در گلو عقده گشایی میشود 🎤میثم #مطیعی ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sarbazelashkarim
⚜️رسد آن روز ڪه با بیرق سبز حسنے بشود عشق شهنشاه ڪریمان علنے🌹 ⚜️اربعین از حرم و مرقد زیباے حسین رهسپاریم بہ مدینہ چو اویس قرنے🌹 🍂 🏴 ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sarbazelashkarim
مِنَت خُدای رآ که مَرآ صآحِبم حُسـِین حَتـی میآن ِ جَو مجآزی رَهآ نَکَرد..:)💙 ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sarbazelashkarim
مُدافِـعـــــانِ حَــــ ـــریـــم
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم پسرک فلافل فروش🍃 زندگی نامه و خاطرات شهید هادی ذوالفقاری 🌹 قسمت هفتم7⃣ و هش
پسرک فلافل فروش🍃 زندگینامه و خاطرات شهید هادی ذوالفقاری🌹 قسمت نهم9⃣ بازار... راوی:مهدي ذوالفقاری🌹 هادي بعد از دوراني كه در فلافل فروشي كار ميكرد، با معرفي يكي از دوستانش راهي بازار شد. در حجرهي يكي از آهنفروشان پامنار كار را آغاز كرد. او در مدت كوتاهي توانايي خود را نشان داد. صاحبكار او از هادي خيلي خوشش آمد. خيلي به او اعتماد پيدا كرد. هنوز مدت كوتاهي نگذشته بود كه مسئول كارهاي مالي شد. چكها و حسابهاي مالي صاحبكار خودش را وصول ميكرد. آنها آنقدر به هادي اعتماد داشتند كه چكهاي سنگين و مبالغ باال را در اختيار او قرار ميدادند. كار هادي در بازار هر روز از صبح تا عصر ادامه داشت. هادي عصرها، بعد از پايان كار، سوار موتور خودش ميشد و با موتور كار ميكرد. درآمد خوبي در آن دوران داشت و هزينه ی زيادي نداشت. دستش توي جيب خودش بود و ديگر به كسي وابستگي مالي نداشت. يادم هست روح پاك هادي در همه جا خودش را نشان ميداد. حتي وقتي دوستش ميگفت: يك بار شاهد بودم كه هادي شخصي را با موتور به ميدان خراسان آورد. با اينكه با اين شخص مبلغ كرايه را طي كرده بود، اما وقتي متوجه شد كه او وضع مالي خوبي ندارد نه تنها پولي از او نگرفت، بلكه را به اين شخص داد!از همان ايام بود كه با درآمد خودش گره از مشكلات بسياري از دوستان و آشنايان باز كرد. به بسياري از رفقا قرض داده بود. بعضي ها پول او را پس ميدادند و بعضيها هم بعد از شهادت هادي ...من از هادي چهار سال بزرگتر بودم. وقتي هادي حسابي در بازار جا باز كرد، من در سربازي بودم. دوران خدمت من كه تمام شد، هادي مرا به همان مغازهاي برد كه خودش كار ميكرد. من اينگونه وارد بازار آهن شدم.به صاحبكار خودش مرا معرفي كرد و گفت: آقا مهدي برادر من است و در خدمت شما. بعد ادامه داد: مهدي مثل هادي است، همانطور ميتوانيد اعتماد داشته باشيد. من هم ديگر پيش شما نيستم. بايد به سربازي بروم. هادي مرا جاي خودش در بازار مشغول كرد. كار را هم به من ياد داد و رفت براي خدمت. مدت خدمت او به خاطر داشتن سابقه ي بسيجي فعال كم شد. فكر ميكنم يك سال در سپاه حفاظت مشغول خدمت بود. از آن دوران تنها خاطرهاي كه دارم بازداشت هادي بود! هادي به خاطر درگيري در دوران خدمت با يكي از سربازان يك شب بازداشت شد. تا اينكه روز بعد فهميدند حق با هادي بوده و آزاد شد.هادي در آنجا به خاطر امر به معروف با اين شخص درگير شده بود. چند بار به او تذكر داده بود كه فعلا گناه را انجام ندهد اما بي نتيجه بود. تا اينكه مجبور شد برخورد فيزيكي داشته باشد. بعد از پايان خدمت نيز مدتي در بازار آهن كار كرد. البته فعاليت هادي در بسيج و مسجد زيادتر از قبل شده بود. پيگيري كار براي شهدا و مبارزه با فتنه گران، وقت او را گرفته بود. بعد هم تصميم گرفت كار در بازار را رها كند! صاحبكار ما خيلي از اخلاق و مرام و صداقت هادي خوشش ميآمد. براي همين اصرار داشت به هر قيمتي هادي را پس از پايان خدمت نگه دارد. هادي اما تصميم خودش را به صورت جدي گرفته بود. قصد داشت به سراغ علم برود. ميخواست از فرصت كوتاه عمر در جهت شناخت بهتر خدا بهره ببرد. ... ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sarbazelashkarim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چند خانم رفتند جلو سوالاتشان را بپرسند ،در تمام مدت سرش بالا نیامد... نگاهش هم به زمین دوخته بود... خانم ها که رفتند، رفتم جلو گفتم: تو انقدر سرت پایینه...!!! نگاهم نمی ندازی به طرف که داره حرف میزنه باهات... اینا فکر نکنن تو خشک ومتعصبی و اثر حرفات کم شه... گفت: من نگاه نمیکنم تا مرا نگاه کند!🌹 ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sarbazelashkarim
+ چرا پلاکتو جا گذاشتـے؟ – آخـہ گمنامـے آرزوم بود :)💔🍃 ♥️✨ ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @sarbazelashkarim
از حصار دور قبر مجتبی فهمیده ام گریه هم جرم است دراینجا... زیارت پیشڪش #آستان_قدس_حسنی
ڪاش روزی بنویسند به بقیع مهدی فاطمه آید به تماشای ضریح...🌹