عشق را اے کاش زبان سخن بود...
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
و سلام بر او که میگفت:
«من شهادت میدهم پدرم در طول عمر یک گندم حرام وارد زندگیاش نکرد»
#حاجقاسم
•🕊⃟🌸
🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
『سردِارانبـےادعــٰا』
تابلو فرش دستبافت خانه همسایه گره۲۵۰ گره رج۳۴۰ رج رجشمار۵۰ گره در ۷ سانتیمترتعداد گره کل۸۵۰۰۰تعدا
درخواستی یکی از اعضای خوبِ کانال
لطفا شماهم در ثواب نشر تو گروه و کانال های مختلف شریک باشید 🙏
ان شاء الله که دیده بشه و بفروش برسه 🌹
اللهم من جعلك شهيدا من ذنب فاعل
ای خدایی که از گناهکارها شهید میسازی♥️:)
•🕊⃟🌸
🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
پرسیدناهارچۍداریممادر؟!
مادرگفتباقالۍپلوباماهے !
باخندهروڪردبھمادرشگفت
"ماامروزاینماهیارومیخوریم
ویھروزیاینماهیامارو...💔"
چندوقتبعدتو
عملیاتوالفجر ۸
داخلاروندرودگمشد🌊
ودیگرمادرشلببھماهےنزد ...
#شهیدغلامرضاآلویی
•🕊⃟🌸
🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
Γ📲🍃••
#استوری| #پروفایل| #خام
.
.
بنویسیــددرتاریخماغم
حاجقاســــــــم
برایماݩتمومنشدنےاسٺ"♥️🌱"
.
.
••حاجقاســـمما🍂
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
وَ أَخرَجَتِ الأَرضُ أَثقالَها
زلزال | ۲🌸
گاهی روی دلِ زمین هم
چیزی سنگینی می کند ..
+ چیزی شبیه دلتنگی ..
•🕊⃟🌸
🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
آخرین یادداشت شهید باکری:
وقتی کلامی میشنوید آنرا برای عمل کردن بیاموزید و نه برای نقل کردن که راویان همیشه بسیار هستند اما رعایت کنندگان اندکند !!!
•🕊⃟🌸
🇮🇷|𝒔𝒂𝒓𝒅𝒂𝒓𝒂𝒏𝒃𝒊𝒆𝒅𝒅𝒆𝒂
『سردِارانبـےادعــٰا』
قسمت هشتاد و هفتم🌱 «تنها میان داعش» و هنوز وحشت بریدن سر عدنان به دلم مانده بود که مثل کودکی از
قسمت هشتاد و هشتم🌱
«تنها میان داعش»
مردی میانسال با محاسنی تقریباً سپید بود که دیگر نگاهم از
حیدر رد شد و محو سیمای نورانی او شدم. چشمانش از
دور به خوبی پیدا نبود و از همین فاصله آنچنان آرامشی
به دلم میداد که نقش غم از قلبم رفت. پیراهن و شلواری
خاکی رنگ به تنش بود، چفیه ای دور گردنش و بی دریغ
همه رزمندگان را در آغوش میگرفت و میبوسید. حیدر
چند لحظه با فرماندهان صحبت کرد و با عجله سمت
ماشین برگشت. ظاهراً دریای آرامش این فرمانده نه فقط
قلب من که حال حیدر را هم بهتر کرده بود. پشت فرمان
نشست و با آرامشی دلنشین خبر داد :»معبر اصلی به
سمت شهر باز شده!« ماشین را به حرکت درآورد و هنوز
چشمانم پیش آن مرد جا مانده بود که حیدر رد نگاهم را
خواند و به عشق سربازی اینچنین فرماندهای سینه سپر
کرد :»حاج قاسم بود!« با شنیدن نام حاج قاسم به سرعت
سرم را چرخاندم تا پناه مردم آمرلی در همه روزهای
محاصره را بهتر ببینم و دیدم همچنان رزمنده ها مثل
پروانه دورش میچرخند و او با همان حالت دلربایش میخندد. حیدر چشمش به جاده و جمعیت رزمنده ها بود و
دل او هم پیش حاج قاسم جا مانده بود که مؤمنانه زمزمه
کرد :»عاشق سیدعلی خامنه ای و حاج قاسمم!« سپس
گوشه نگاهی به صورتم کرد و با لبخندی فاتحانه شهادت
داد :»نرجس! به خدا اگه ایران نبود، آمرلی هم مثل سنجار
سقوط میکرد!« و در رکاب حاج قاسم طعم قدرت شیعه
را چشیده بود که فرمان را زیر انگشتانش فشار داد و برای
داعش خط و نشان کشید :»مگه شیعه مرده باشه که حرف
سید علی و مرجعیت روی زمین بمونه و دست داعش به کربلا و نجف برسه«
#مهدےجان
آقا بيا که روضه موسے بن جعفر است
بانے روضه، حضرت زهراے اطهر است
#آجرک_الله_یا_بقیة_الله
#شهادت_امام_کاظم(ع)🏴
#تسلیٺ_باد
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
روخاک زندون.mp3
14.05M
#مداحی #شهادت_امام_کاظم 🏴
#یا_باب_الحوائج علیهالسلام
🔖 رو خاک زندون...
🎤 مهدی رسولی
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
هدایت شده از ڪݪـبہ نیݪوفࢪےِ....!
4_5823320078157876204.mp3
4.44M
مادر پدرهامان همین که کم میآوردند
یک سفرهی موسیبنجعفر نذر میکردند
#یاموسیبنجعفر🖤
#التماس_دعا 😔
🎀⃟@KolbehNilofary
▣ یـادمون باشه ڪه...
هـر چی برای خـــدا ڪوچیڪی و افتـادگی ڪنیم، خـــدا در نظر دیگـران بـزرگمون می ڪنه..
#شهید #حسین_خرازی
سالروز شهادت
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
💢توئیت خبرنگار یمنی: چرا بعد از هشت سال هیچ کس نمیگوید جنگ رو در یمن متوقف کنید؟
#اوکراین
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
『سردِارانبـےادعــٰا』
💢توئیت خبرنگار یمنی: چرا بعد از هشت سال هیچ کس نمیگوید جنگ رو در یمن متوقف کنید؟ #اوکراین ┏━━━━━━━━
ای شهید
درود بر تـو ...
ڪه معارف دینت را
در صحنه پیڪار آموختی
و به آن عمل کردی و مصداقِ
" السابقـون السـابقون " شدی ...
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛
『سردِارانبـےادعــٰا』
قسمت هشتاد و هشتم🌱 «تنها میان داعش» مردی میانسال با محاسنی تقریباً سپید بود که دیگر نگاهم از حید
قسمت هشتادو نهم🌱
«تنها میان داعش»
تازه میفهمیدم حاج قاسم با دل
عباس و سایر مدافعان شهر چه کرده بود که مرگ را به
بازی گرفته و برای چشیدن شهادت سرشان روی بدن
سنگینی میکرد و حیدر هنوز از همه غمهایم خبر نداشت
که در ترافیک ورودی شهر ماشین را متوقف کرد، رو به
صورتم چرخید و با اشتیاقی که از آغوش حاج قاسم به
دلش افتاده بود، سوال کرد :»عباس برات از حاج قاسم
چیزی نگفته بود؟« و عباس روزهای آخر آیینه حاج قاسم
شده بود که سرم را به نشانه تأیید پایین انداختم، اما دست
خودم نبود که اسم برادر شهیدم شیشه چشمم را از گریه
پُر میکرد و همین گریه دل حیدر را خالی کرد. ردیف
ماشینها به راه افتادند، دوباره دنده را جا زد و با نگرانی
نگاهم میکرد تا حرفی بزنم و دردی جز داغ عباس و عمو
نبود که حرف را به هوایی جز هوای شهادت بردم
:»چطوری آزاد شدی؟« حسم را باور نمیکرد که به
چشمانم خیره شد و پرسید :»برا این گریه میکنی؟« و
باید جراحت جالی خالی عباس و عمو را میپوشاندم و
همان نغمه ناله های حیدر و پیکر مظلومش کم دردی نبود
که زیر لب زمزمه کردم :»حیدر این مدت فکر نبودنت منو
کشت!« و همین جسارت عدنان برایش دردناکتر از
اسارت بود که صورتش سرخ شد و با غیظی که گلویش
را پُر کرده بود، پاسخ داد :»اون شب که اون نامرد بهت
زنگ زد و تهدیدت میکرد من میشنیدم! به خودم گفت
میخوام ازت فیلم بگیرم و بفرستم واسه دخترعموت! به
خدا حاضر بودم هزار بار زجرکشم کنه، ولی با تو حرف
نزنه!« و از نزدیک شدن عدنان به ناموسش تیغ غیرت در گلویش مانده وصدایش خش افتاد
🔴رهبر انقلاب در روز عید مبعث سخنرانی میکنند
🔹به مناسبت عید مبعث، رهبر انقلاب روز سهشنبه ساعت ۱۰:۳۰ به صورت زنده با مردم ایران و امت مسلمان جهان سخن خواهند گفت.
┏━━━━━━━━🇮🇷┓
@sardaranbieddea
┗🕊━━━━━━━━┛