eitaa logo
🌷سردارقلبم🌷
830 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
56 فایل
🕊﷽ 🕊 🦋چشمـان خلیج فاࢪس بارانے شد 🕊حال خـزر از غمے پریشانے شد 🦋از ساعت ابتدایی پࢪ زدنش 🕊نقاش دل همه سـلیمانے شد تبادل @yadeshbekheyrkarbala 🗯کپی به شرط دعای شهادت🥀🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
شما در قبال فرزندان و برادران و خواهران خود كه آشنائي با احكام و مسائل اسلامي ندارند مسئول هستيد بايد آنان را آشنا به فرامين الهي تا آنجايي كه توان داريد بنماييد, اينقدر بي تفاوت از مسائل نگذريد شما در آخرت بايد جوابگو باشيد, دستورات اسلام را عاميانه برايشان تشريح كنيد. 📎فرماندهٔ گردان ابوالفضل لشگر ۱۶ قدس گیلان اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🌷 🌷 .... 🌷قرار بود یک پمپ بنزین بزرگ را که در پشت جبهه به تانک‌های عراقی سوخت می‌داد، بمباران کنیم. این هدف مهم نزدیک یا چسبیده به شهر العماره بود.... صبح زود توجیه انجام شد و طبق قرار با خلبان شماره دو کارهای قبل از پرواز را انجام داده و استارت زدیم. در همان اول کار شماره دو متوجه نقص فنی در هواپیما شد و به من اعلام کرد مشکل دارد. به او گفتم: «هواپیما را خاموش کند و برگردد گردان.» خودم به تنهایی بلند شدم و به سوی هدف پرواز کردم. از دور هدف مشخص شد و من برابر دستورالعمل‌های بمباران با زاویه در محل تعیین شده اقدام به اوج‌گیری و شیرجه کردم. 🌷همه چیز برای زدن هدف آماده بود و داشتم به سرعت و ارتفاع مناسب می‌رسیدم تا چهار پاد راکت (۷۶ تیر راکت) را شلیک کنم که متوجه شدم سمت شیرجه طوری است که ممکن است تعدادی از راکت‌ها به خانه‌های مسکونی اصابت کنند. در آن لحظه از فشردن دکمه شلیک راکت‌ها منصرف شده و بار دیگر از سمت مناسب آمدم و عملیات را با موفقیت انجام دادم، دود و آتش به هوا بلند شد. پدافندی که در حمله اول غافلگیر شده بود، حالا کاملاً آگاهانه به سمت من تیراندازی می‌کرد. ولی لطف الهی باعث شد سالم از مهلکه خارج شوم. 🌷در برگشت نزدیک هورالعظیم یک دستگاه تانک ایستاده بود و راننده‌اش روی آن نشسته بود. وقتی تانک را دیدم از رویش رد شده بودم. تصمیم گرفتم برگردم و آن را با مسلسل نابود کنم. وقتی برگشتم متوجه راننده شدم که به ریشش دست می‌کشید و خواهش می‌کرد که او را نزنم. احساس کردم خداوند هنوز روزی او را قطع نکرده است. به همین دلیل از زدنش منصرف شده به پایگاه دزفول برگشتم. همیشه آن حالت فرد عراقی را در ذهن دارم. اگر چه نمی‌دانم حالا زنده است یا نه. : آزاده و جانباز ۷۰ درصد سرافراز، سرلشگر خلبان غلامرضا یزد اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🕊 تحصیلات شهید⚘️ حسن طهرانی‌مقدم، در دو مقطع کاردانی و کارشناسی در رشته صنایع ریخته‌گری در دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی مشغول به تحصیل بود و در مرحله نخست در سال ۱۳۶۹ مقطع کاردانی و در سال ۱۳۷۴ نیز کارشناسی را از این دانشگاه اخذ نمود. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🎙ﺍﺯ فردی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ دعا ﺑﻪ درگاه ﺧﺪﺍوند ، ﭼﻪ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ⁉️ 💡ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﻫﻴﭻ❗️ ﺍﻣﺎ ، ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ...💯 ❌ﺧﺸﻢ ❌ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ❌ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ❌ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ❌ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺪﻡ ﺍﻣﻨﯿﺖ ❌ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﯼ ﻭ ﻣﺮﮒ. ✅ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﺎلمان ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮔﺎﻫﯽ با ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﻬﺎ ، خیال ﺁﺳﻮﺩﻩ تری داریم...♻️ #ܝߺ̈ߺߺࡋܢߺ߭ࡏަܝ‌ߊ‌ܢߺ߭ܘ
امروز سالگرد پرپر شدن حاج ابراهیم است حاج محمد ابراهیم همت شهید همت: هر موقع در مناطق جنگی راه گم کرده اید نگاه کنید آتش دشمن کجا را می کوبد این جمله👆🏻👆🏻👆🏻فقط برای هشت سال جنگ تحمیلی نیست از انتخابات تا اغتشاشات تا راهپیمایی هاااااااا و... . ꧁꧂🌷꧁꧂🌷꧁꧂ 🌹 @Sardareghalbam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👆حاج احمد متوسلیان 🌹 @Sardareghalbam
♦️دیدار نمایندگان مجلس خبرگان با رهبر انقلاب 🔹‌نمایندگان مجلس خبرگان رهبری صبح امروز با حضور در حسینیه‌ امام خمینی(ره) با رهبر انقلاب دیدار کردند. 🌹 @Sardareghalbam
گفت: آقای امینی جایگاه من توی سپاه چیه؟ سئوال عجیب و غریبی بود! ولی می‌دانستم بدون حکمت نیست گفتم: شما فرمانده‌ی نیروی هوایی سپاه هستین سردار.به صندلی‌اش اشاره کرد گفت: آقای امینی، شما ممکنه هیچ وقت به این موقعیتی که من الان دارم، نرسی؛ ولی من که رسیدم، به شما می‌گم که این جا خبری نیست! آن وقت‌ها محل خدمت من، لشکر هشت نجف اشرف بود.با نیروهای سرباز زیاد سر و کار داشتم. سردار گفت: اگر توی پادگانت، دو تا سرباز رو نمازخون و قرآن خون کردی ، این برات می‌مونه؛ از این پست‌ها و درجه‌ها چیزی در نمیاد! 🌷 🌹 @Sardareghalbam
🌷یکبار قرار بود با بچه ها برویم موج های آبیِ نجف آباد. سانس استخر از هشت شب شروع می شد تا دوازده. به بچه های گروه پیام داد که: نماز رو چکار کنیم؟ ساعت هشت و نیم اذونه. جواب دادم: تو بیا، بالاخره یه کاریش می کنیم. 🌷گفت: شرمنده من نمازم رو می خونم بعدش میام. گفتم: همه باید سر ساعت هفت و نیم جلوی استخر باشن. اگه دیر اومدی؛ باید همه رو بستنی بدی. قبول کرد. نمازش را خواند و بعد هم به عنوان جریمه همه را بستنی داد. 📙حجت خدا؛ ۱۱۰ داستانک 🌱 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
از خــون چشم حــمید بگویم؛ آن دو شبی کــه در جزیره‌ی مجنون بودیم حمید اصلا چشم روی هم نگذاشت... ناغافل دیدم از چشم های حـمید دارد خون می‌آید؛ داد زدم: حمید! چشم هات... ترکش خــورده؟ خندیـد... برگــشت زل زد بهم،گــذاشت خــودم بفهمم بعد از دو شــــبانه روز کــار و بــی خــوابی مــویرگ هــای چشمش پــاره شــده وآن خــون... اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
✅کربلایی احمد تهرانی (ره): ✍یک عمر به خیال خودمان مجاهده می‌کنیم و از حلال و حرام زندگیمان می‌زنیم، اما آخر الامر هر جا که می‌نشینم؛ می‌گوییم که من این کار را کردم من این صفت بد را کُشتم، من این عمل بد را کنار گذاشتم. 40 سال، همه بت‌ها را می‌شکنیم؛ اما غافلیم از این که عاقبت، تبر را بر دوش بت بزرگ "من" گذاشته ایم و هنوز هم نفهمیدیم که همه این کارها، برای آن است که خودمان را از ما بگیرند. آن زمانی که "من" از آدمی جدا شد جان‌ها خلاصی می‌یابد و آن وقت است که می‌شود نفس تازه‌ای کشید. ‌‌اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
هدایت شده از 💓نبض عشق💓
🎙جشنواره سرود بین المللی فجر، مرحله استانی 🔹️زمان: یکشنبه ۲۰ اسفند ساعت ۷:۳۰ صبح الی ۱۹ 📍مکان: کرمانشاه، میدان آیت الله جلیلی، تالار وحدت 🔰مرکز آفرینش های هنری بسیج کرمانشاه و قرارگاه رسانه ای بسیج غرب کشور
📌 راهکار شهید همدانی برای باز کردن گره های بزرگ و کوچک زندگی 🔷 حاج حسین به دخترش میگفت: وقتی گره‌های بزرگ به کارتون افتاد، از خانوم فاطمه زهرا(س) کمک بخواهید. ◇ گره های کوچیک رو هم، از شهدا بخواهید براتون باز کنند. | شهید همدانی |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 «می خواهیم برویم، زنده بودن ما امروز در گروه رفتن ماست...» 🔹این فیلم کوتاه، آخرین تصویر ثبت شده از قامت و چهره ی شهید مهدی باکری، تنها چند ساعت قبل از شهادت فرمانده است... ◇ در این تصویر آقا مهدی با شهید احمد کاظمی به جمع سایر فرماندهان می پیوندد(ظاهراً حین عملیات بدر می باشد.) ◇◇ ادامه و قسمت دوم فیلم در شرق دجله در عملیات و شرکت در جلسه قرارگاه است؛ ◇ که در این این فیلم فرمانده قرارگاه و سه فرمانده لشکر دیده می شود. ◇ این جلسه در نزدیکی و زیر آتش دشمن برگزارشده است..
50.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 به مناسبت ایام شهادت آقا مهدی باکری 🔹 پانزده خصوصیت رفتاری شهید مهدی باکری که حاج رحیم، در چند دقیقه بیان می کند، اما هیچکدام از آنها در «» آورده نشده است... ◇ صحبت های در جلسه خصوصی با برخی از فرماندهان، در خصوص فیلم «موقعیت مهدی»
14020924_43761_128k.mp3
1.53M
🩸شهید «آقا مهدی» 🔹 بیانات اخیر رهبر انقلاب درباره شهید آقا مهدی باکری: نگذارید جوشش خون شهیدان فرو بنشینه ➕ صدای شهیدان قاسم سلیمانی و احمد کاظمی ◇ شهید حاج قاسم سلیمانی: در اخلاق، در بهترین رفتارها، در شجاعت، قله‌ی آنها «» بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 | خوزستان، آبروبخش ملت ایران 🔹 جلوه کوچکی از خاطره‌های به یاد ماندنی دیدارهای حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با مردم شهرهای مختلف و اقشار گوناگون استان خوزستان در جریان سفر استانی رهبر انقلاب در اسفندماه سال ۱۳۷۵ ♻️ انتشار به مناسبت ایام سالگرد سفر
⁉️ رهبر معظم انقلاب چه زمانی برای همیشه «چفیه» گذاشتن؟!!!.. _ خودم به شخصه که دقت کردم، آقا بعد از دریافت، هدیه‌ی «چفیه» از این دختر شهید که یادگاری پدر شهیدش بود، از اون موقع همیشه چفیه گذاشتن ... _ نمی‌دونم شاید اشتباه فکر کنم ..اما برخی فیلمهای قدیمی رهبر انقلاب که دیدم چفیه دور گردن آقا نیست حتی در این فیلم برخی دیدارهای رهبرانقلاب، هم چفیه نمی‌بینم ...
ای وای بر ما که کوری خود را همیشه با تعبیر "غیبت تو" می آوریم و در این مسئله هم تو را متهم می کنیم و دائم می گوییم "تو بیا" اما نمیدانیم که تو هم آمده ای و هم آماده ای ولی تنها ندای "هل من ناصر" تو،غریبانه تر از جدت حسین(؏) است و هیچ گوش شنوایی برای این ندای غریبانه نمی‌یابی...💔 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
در راه برگشت از حرم امام رضا (ع) ، توی ماشین خواب حضرت رو دیدم، آقا بهم فرمود: حمید اگر همینطور ادامه بدی خودم میام میبرمت . یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود نیمه شبا تا سحر میخوابید داخل قبر و گریه میکرد و میگفت: یا امام رضا(ع) منتظر وعده‌ام، آقاجان چشم به راهم نذار توی وصیت نامه‌اش ساعت و روز و مکان شهادتش را نوشته بود! میگفت امام رضا (ع) بهم گفته کی و کجا شهيد میشم! اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🔷بسم رب الشهدا و الصدیقین🔷 رسول چند سال موتور داشت، یک مدت هم موتور تریل داشت و برای کوه استفاده میکرد! اما بیشترین خاطره ای که از موتور سواری رسول یادمه، زمین خوردناش و پاره شدن سر زانوی شلواراش بود یک شلوار سالم نداشت 😄 من هم تا جایی که می تونستم شلواراشو بخیه میکردم. حتی یک بار هم با برادرش سوار موتور بودند و تصادف میکنند... 🔺نقل از مادر اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج