🔰زندگینامه شهید امیر حسینی
💐🍃شهید امیر حسینی معروف به «حمید» در ششمین روز اردیبهشت ۱۳۳۱ در شهر محلات دیده به جهان گشود.
در کانون گرم خانواده به رشد و تکامل رسید، تا پایان دوره راهنمایی تحصیل کرد ،بعد از آن ترک تحصیل نمود و در کنار پدر در مغازه تعمیرگاه خودرو مشغول به کار شد.
🌺 در سال ۱۳۵۲ ازدواج کرد که ثمره ازدواجش سه فرزند بود .با شروع قیام مردم علیه حکومت پهلوی به صف مبارزان پیوست و در تظاهرات و راهپیماییهای اول انقلاب حضور داشت پس از پیروزی انقلاب ابتدا به نیروهای انقلابی پیوست. در کمیته از انقلاب اسلامی در مقابل حرکتهای منافقین فعالیتهای نظامی را آغاز کرد .پس از عضو گیری سپاه پاسداران به عضویت آن نهاد، درآمد .
🌿از زمان شروع حرکتهای گروهکها به کردستان اعزام شد و چند ماه در آنجا خدمت کرد.
با شروع جنگ تحمیلی از اولین کسانی بود که داوطلبانه در جبهههای نبرد حق علیه باطل حاضر شد و پس از ماهها نبرد با دشمن بعثی در« عملیات فتح المبین» هنگامی که در تیپ ۷ ولیعصر به عنوان فرمانده گروهان خدمت میکرد، در منطقه شوش بر اثر اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
🥀🕊 پیکر شهید در گلزار شهدای شهر محلات به خاک سپرده شد.
روحش شاد یادشان گرامی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
🌹✨🌹✨🌹✨🌹
بسم الله القاسم الجبارین و بسم رب الشهدا
وصیت نامه
نامهای از بنده ی ناچیز خدا؛ «حمید حسینی» زنده و پاینده باد اسلام عزیز
🌷 سلام بر شهیدان زنده و شاهدان که با خون رنگین خود درخت اسلام را از صدر اسلام تا به حال آبیاری کردهاند و نگذاشتند که بخشکد.
درود بر رهبر کبیر انقلاب قاعد عظیم الشأن روح الله خمینی ( قدس سره ) و بنیانگذار جمهوری اسلامی در جهان ان شاءالله .
من نمیدانم چگونه شکر این نعمتهای خدای منان را به جای آورم که لطفش شامل حال ما مسلمانان جهان شده است که چنین رهبر و امام کبیری را به ما داده است که ما را از مرداب گناه و جهل و ضلالت که تا گلویمان را گرفته بود، بیرون کشید و به راه حق و حقیقت و مبارزه با طاغوتیان و نشان دادن «ان الجهاد باب من ابواب الجنه » معصومین علیه السلام میفرمایند ؛جهاد در راه خدا دری از درهای بهشت است و مرا نیز به جهادکه عالیترین درجه و مقام در نزد خداست ،هدایت کرد.
🌷 اگر مسئله ولایت فقیه و شناخت مکتب و مذهب نبود که آن هم از ولایت فقیه سرچشمه میگیرد چه کسی میتوانست این جوانان که سن آنها از ۱۲ الی بالاتر و یا پیرمردانی همچون حبیب بن مظاهر علیه السلام ،با محاسن سفید که من خود شاهد بودم در تابستان در جبهه محمدیه آن گرمای خوزستان سنگر و یا کانال میکندند .
من شرمم میآید که بگویم من هم به جبهه آمدم یادم میافتد، داستان جنگ خندق و سلمان فارسی را اینجانب آرزوی شهادت ندارم، آرزو دارم بمانم و اگر خدا قبول کند، خدمت کنم به اسلام و مسلمین و ثواب شهادت را ببرم .
🌷تا به حال که جبهه آمدم چه در کردستان و چه در جبهههای دیگر ،هر کاری که به من واگذار شده ،به قدر توانم انجام دادهام( لا یکلف الله نفسا الا وسعها) و خطر هم خیلی از سرم گذشته است .
🌿این وصیتنامه را در ساعت ۵ روز شنبه ۱۳۶۰/۹/۲۸ در سنگر زیر رگبار گلولهها ,خالی از هدف مزدوران مینویسم.
حال اگر روزی توفیق شهادت نصیبم شود با آغوش باز میپذیرم ان شاءالله که مرا دربان یکی از خدمتگزاران مومن در بهشت قرار دهند.
خداوند ان شاالله پدر و مادر مرا و برادران و خواهران و همسر و سه فرزندم به نام مهدی و جواد و نفیسه را عاقبت بخیر کند و تا نیامرزیده است از دنیا نبرد.
مخصوصاً اولاد مرا توفیقی دهد که همان طوری که خودم آرزو داشتم یا روحانی یا پاسدار انقلاب اسلامی یا خدمتگزاری به اسلام و مسلمین قرار دهد ،
💐سخنی با برادران و خواهران دینی دارم به عقیده من برای شهدا ناراحت نباشید ؛ بلکه کوشش کنند و ببینند که آیا شهدا خون دادند که شما بنشینید و فقط عزاداری کنید یا این که از اسلام و الگوی اسلام، همان قوانین پیامبر گونه رهبر کبیر انقلاب پیروی کنید
اگر در عزای شهید این فکرها را بکنید و خودسازی ضد که مهمترین کار در اسلام است ، انجام دادی که خوب است و شهید را درک کردهای وگرنه باید به جای عزاداری شهید واقعاً برای خودت عزاداری کنی؛ چون شهید با ایمان و دستور گرفتن از رهبر لبیک را گفته و وظیفه خود را در برابر اسلام عزیز ادا کرده است،
🌷تو هم ببین چه کرده ای اگر گران فروشی کنی به یاد پیرزنی بیفت که کسر شکم خود میگذارد و به جبهه کمک میکند.
حدود شب، در تاریخ ۱۷ /۱۰ /۱۳۶۲ خواب امام خمینی ( قدس سره)و شب در تاریخ ۲۴/ ۱۰ /۱۳۶۰ خواب آیت الله مرعشی نجفی را دیده ام .
الان که با شما صحبت میکنم در سنگر تنگ و تاریکی از سنگرهای شوش هستیم و گویا چند ساعت دیگر به حمله نمانده است که چند کلمهای با شما صحبت میکنم و آن اینکه از یاد خدا نروید، گران فروشی نکنید، غیبت نکنید، تهمت نزنید اینجانب جز از ضد انقلابها و مغرضان دیگر از کسی گلگی( گلایه) ندارم, خدانگهدارتان
( یا ایها الذین آمنو خذوا حذرکم فانفروا ثبات اونفروا جمیعا)
ای کسانی که اظهار میکنید ما ایمان آوردیم سلاح جنگ برگیرید و برای جهاد حرکت و کوچ کنید ، دسته دسته هر کدام به یک طرف یا به اجتماع به یک جبهه هر کدام به صلاح است.
باز هم بگویم که هرچه داریم از قاعد عظیمالشأن ، روح خدا ، بت شکن زمان امام خمینی( قدس سره) داریم .
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━
IMG_20230829_135622_009.jpg
41.8K
▪️شهید محسن حججی:
از بازار رد می شدیم. خانم بی حجابی را دید، سرش را پایین انداخت و گفت:
« خواهرم جلوی امام رضا(ع) حجابت رو رعایت کن! »
با آرنج زدم به پهلویش: « ما رو می گیرن تا حد مرگ میزنن! »
کوتاه بیا نبود، میگفت: « آدم باید امر به معروف و نهی از منکرش سر جاش باشه؛ خون ما که رنگی تر از خون امام حسین(ع) نیست »
📚 سربلند، روایت زندگی شهید مدافع حرم محسن حججی به قلم محمدعلی جعفری، ص ۲۰۸
#شهیدانه 🕊
#
IMG_20230829_181238_933.jpg
63.8K
وصیت ﺷﻬﯿﺪ ﺣﺎﺝ اﺣﻤﺪ ﮐﺎﻇﻤﯽ:
ﻣﻦ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺣﺎﺝ ﺣﺴﯿﻦ ﺧﺮﺍﺯﯼ ﺩﻓﻦ ﮐﻨﯿﺪ، ﭼﻮﻥ ﯾﻘﯿﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﺑﻬﺸﺖ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﻗﺒﺮ ﺷﻬﯿﺪ ﺧﺮﺍﺯﯼ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.
#شهیدانه🕊
IMG_20230829_181238_933.jpg
63.8K
وصیت ﺷﻬﯿﺪ ﺣﺎﺝ اﺣﻤﺪ ﮐﺎﻇﻤﯽ:
ﻣﻦ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺣﺎﺝ ﺣﺴﯿﻦ ﺧﺮﺍﺯﯼ ﺩﻓﻦ ﮐﻨﯿﺪ، ﭼﻮﻥ ﯾﻘﯿﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﺑﻬﺸﺖ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﻗﺒﺮ ﺷﻬﯿﺪ ﺧﺮﺍﺯﯼ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.
#شهیدانه🕊
وصیت ﺷﻬﯿﺪ ﺣﺎﺝ اﺣﻤﺪ ﮐﺎﻇﻤﯽ:
ﻣﻦ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺣﺎﺝ ﺣﺴﯿﻦ ﺧﺮﺍﺯﯼ ﺩﻓﻦ ﮐﻨﯿﺪ، ﭼﻮﻥ ﯾﻘﯿﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﺑﻬﺸﺖ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﻗﺒﺮ ﺷﻬﯿﺪ ﺧﺮﺍﺯﯼ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.
#شهیدانه🕊
وصیت ﺷﻬﯿﺪ ﺣﺎﺝ اﺣﻤﺪ ﮐﺎﻇﻤﯽ:
ﻣﻦ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺣﺎﺝ ﺣﺴﯿﻦ ﺧﺮﺍﺯﯼ ﺩﻓﻦ ﮐﻨﯿﺪ، ﭼﻮﻥ ﯾﻘﯿﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﺑﻬﺸﺖ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﻗﺒﺮ ﺷﻬﯿﺪ ﺧﺮﺍﺯﯼ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.
#شهیدانه🕊
🔰مختصری از زندگینامه روحانی شهید سید مجتبی صالحی خوانساری
💐🍃شهید در سال۱۳۲۳ در شهرستان خوانسار به دنیا آمد. پدرش سیدرضا و مادرش کبرا نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا (سطح۴) پرداخت.
امام جماعت بود. سال ۱۳۴۶ ازدواج کرد و صاحب دو پسر و چهار دختر شد.
شهيد صالحي قبل از انقلاب اسلامي از سال 1342 همراه با امام راحل عليه رژيم ستم شاهي به مبارزه برخواسته و بارها تحت تعقيب و بازداشت قرار گرفت.
ايشان بعد از انقلاب اسلامي نيز با آغاز جنگ تحميلي، مشتاقانه براي دفاع از جبهه اسلام و دفاع از ميهن خود، در برابر كفر به سرزمين جهاد و شهادت شتافت.
و در تاريخ ۱۳۶۲/۱۱/۳۰ به دست عوامل ضد انقلاب در جوانرود كردستان به شهادت رسيد و پيكر پاك و مطهر ايشان در گلزار شهداي علي ابن جعفر (ع) قم و در قطعه چهارم رديف 5 به خاك سپرده شد.
روحش شاد و یادشان گرامی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━
🌺🍃ماجرای کرامت شهید سید مجتبی صالحی خوانساری بعد از شهادت🍃🌺
《امضای سرخ♥️》
✅ بعد از شهادت آقا مجتبی، مراسم های متعددی از سوی ارگان ها و گروه های مختلف به منظور بزرگداشت ایشان برگزار شد. قرار بود در خوانسار هم مراسمی به همین منظور از سوی فرماندار آنجا برگزار شود. به همین خاطر ما را هم به این مراسم دعوت کرده بودند. دخترهای کوچکم به خاطر درس و مدرسه شان نتوانستند همراه ما به خوانسار بیایند و در قم ماندند.
❣آن روز برای دخترهای من روز عجیبی بوده است. خودشان می گویند در آن روز همه اش احساس می کردند کسی آنها را دنبال می کند. حتی وقتی به گلزار شهدا و نانوایی رفته بودند این احساس را داشتند. دخترم زهرا کلاس اول راهنمایی بود. وقتی به مدرسه می رود، مدیرشان برنامه امتحانات ثلث دوم را بین دانش آموزان پخش می کند و از بچه ها می خواهد که والدینشان آن را ملاحظه و امضا کنند. دخترانم هم با ناراحتی به خانه بر می گردند.
✨بچه ها را به خواهرم سپرده بودم، به همین خاطر شب هم پیش آنها مانده بود.
آن شب زهرا پدرش را در خواب می بیند. از او می پرسد بابا غذا خوردی؟
پدرش می گوید نه بابا، غذا نخوردم.
🌸زهرا می گوید خوب من می روم برای شما غذا بیاورم. پدر می گوید نیازی نیست. برو آن برگه ات را بیاور.
دخترم می گوید کدام برگه؟
پدرش می گوید همان برنامه ای که امروز مدیر مدرسه به شما داد.
زهرا می رود برنامه امتحانی اش را بیاورد، اما هرچه دنبال خودکار آبی می گردد پیدا نمی کند. او می دانست که پدرش هیچگاه با خودکار قرمز امضا نمی کند، به همین دلیل می گردد تا بالاخره خودکار آبی را پیدا می کند و به پدرش می دهد.
☘بعد می رود به آشپزخانه تا برای پدرش غذا حاضر کند. وقتی برمی گردد پدرش را در اتاق پیدا نمی کند، نگران به سمت حیاط می دود و می بیند در حال رسیدگی به باغچه است.
🌱 آقا مجتبی عاشق گل و گیاه بود. زهرا دوباره به آشپزخانه برمی گردد و وقتی غذای پدرش را برایش می برد، می بیند او دیگر در حیاط نیست.
🌤 این بار هراسان و گریان به دنبال او می دود اما هرچه می گردد، پیدایش نمی کند. همین موقع از خواب می پرد. خاله اش برایش آب می برد و آرامش می کند. زهرا دوباره می خوابد.
💐صبح که از خواب بیدار می شود توجهی به خواب شب گذشته اش نمی کند. موقع رفتن به مدرسه که با عجله وسایلش را آماده می کند، ناگهان چشمش به برنامه امتحانی اش می افتد که با خودکار قرمز امضا شده، برگه را به خواهرش نشان می دهد.
خواب دیشب برایش تداعی می شود. با تعجب ماجرا را برای خواهرش تعریف می کند و تاکید می کند که به کسی نگوید.
💥شهید صالحی در قسمت ملاحظات برنامه نوشته بود «اینجانب نظارت دارم، سید مجتبی صالحی» و امضاء کرده بود.
🔸آیت الله خزعلی از دوستان شهید بودند. ایشان از ما خواستند تا مدتی، موضوع را پیش کسی مطرح نکنیم.
علمای آن زمان صحت ماجرا را تایید کردند و نامه به رویت حضرت امام(ره) هم رسید. اداره آگاهی تهران هم پس از بررسی، اعلام کرد امضا مربوط به خود شهید مجتبی صالحی است اما جوهری که با آن امضا شده، شبیه هیچ خودکار یا خودنویسی نمی باشد.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
شهیدی که دهان خود را پر از گِل کرد تا مبادا صدای نالهاش موجب لو رفتن مَعبر شود:
✍🏻برای شروع عملیات کربلای ۴ به آبادان منتقل شدیم و به عنوان غوّاصان خط شکن به خط دشمن زدیم؛ به هر ترتیبی بود خط دشمن را شکستیم و پاکسازی کردیم. وقتی برای آوردن مجروحان و شهدا وارد معبر شدیم، دیدیم 🌷شهیدحمیدیاصیل هر دو پایش قطع شده و پیکر مطهرش در گوشهای از معبر افتاده است. اما آنچه که ما را به تعجب وا داشت، این بود که *دهان شهید پر از گِل شده بود.*
بعدها متوجه شدیم که وقتی به پاهای سعید ترکش خورد و قطع شد، برای اینکه صدای نالهاش بلند نشود و باعث لو رفتن معبر نشود، دهان خود را پر از گِل کرده بود. چقدر فرق است بین کسی که دهانش را از گِل پر میکنه تا به دشمن گرا نده، با کسی که دهانش را باید گل گرفت تا دشمن صدایش را نشنود.
🌷 شهید سعید حمیدیاصیل
#شهیدانه 🕊
♦️شهیدی که بعد از شهادتش کارنامه فرزندش را امضا کرد
🕊🕊🕊🕊
☀️یکی از دوستان آقا مجتبی یک مرتبه ایشان را در خواب می بینند و متوجه مقام بالایشان می شوند.
از شهید صالحی می پرسند شما چگونه به این مقام رسیدی؟
ایشان سه مرتبه فرموده بودند: «اخلاص»
🌿🌺🌿
مرحوم فلسفی از بنده خواسته بودند اگر شهید را در خواب دیدم از ایشان در مورد آینده جنگ بپرسم. وقتی شهید صالحی را در خواب دیدم پرسیدم اما از پاسخ دادن امتناع کردند.
🌸🍃به ایشان گفتم: «از نامه زهرا بگو».
پرسیدند: «شما هم شک داری؟!»
گفتم: «نه والله، من شک نکردم ولی به مردم چه بگویم؟»
✨ فرمودند: «کسانی که شک کردند در حال شک باشند تا روز قیامت. نامه زهرا را من امضا کردم.»
هم اکنون نسخه اصلی این نامه در موزه شهدای تهران نگهداری می شود.
🔹راوی همسر شهید
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━
نگاهت!
نگاهت چه رنج عظیمی ست...
وقتی به یادم میآورد...
که چه چیزهای فراوانی را
هنوز به تو نگفتهام ...
شهید محمود مراداسکندری🌷
#صبـحتون_شهـدایـی
توانایی مشاهده کردن بدون قضاوت بالاترین سطح هوشیاری و خرد است.
سلام خوبان صبحتون بتوانایی مشاهده کردن بدون قضاوت بالاترین سطح هوشیاری و