eitaa logo
🌷سردارقلبم🌷
840 دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.5هزار ویدیو
55 فایل
🕊﷽ 🕊 🦋چشمـان خلیج فاࢪس بارانے شد 🕊حال خـزر از غمے پریشانے شد 🦋از ساعت ابتدایی پࢪ زدنش 🕊نقاش دل همه سـلیمانے شد تبادل @yadeshbekheyrkarbala 🗯کپی به شرط دعای شهادت🥀🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
▫️خداوندا..! پاهایم جرأت عبور از صراط را ندارد، من آن‌ها را در بین‌الحرمین برهنه دواندم... در سنگرها خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خندیدم و گریستم افتادم و بلند شدم... ▫️امید دارم آن جهیدن‌ها و خزیدن‌ها و به حُرمت آن حریم‌ها آن‌ها را ببخشی..♥️🍃     ⚘شهید سردار حاج‌ قاسم سلیمانی
سلام دوستان اسم این بچه زینب اسم مادرش الناز احتمالا اصفهانیه توی عمود 76پیداشده خادمان نگهش داشتن تا پدر و مادرش پیدا بشن لطفا داخل گروهها اطلاع رسانی کنید تا انشاالله پیداش کنن آاااااااه یا رقیه خاتون😭💔 ~~~~ اگرتونستید این عکس بچه رو در گروه هایی که دارید پخش کنید گم شده
شهید والامقام رضا طاووسی تابش 🌹🕊🌹
🦋 تاریخ ولادت: ۱ تیر ۱۳۴۵ تاریخ شهادت: ۳۰ فروردین ۱۳۶۲ محل شهادت: فکه نوع شهادت: حوادث مربوط به جنگ تحمیلی عملیات شهادت: والفجر۱ 💎((زندگی نامه شهید رضا طاووسی)) 🍃🌷شهید بزرگوار رضا طاووسی فرزند هاشم در یک خانواده متدین مذهبی در سال ۱۳۴۵ در شهر بشرویه متولد شد. شغل پدر ایشان کشاورزی بود و تحصیلاتشان در حد آشنایی با قرآن مجید بود لذا شهید از همان ابتدا زمزمه‌ی قرآن خواندن صبحگاهان پدر را با گوش جان می‌شنید و همراه مادر نیز در مراسم روضه خوانی حضرت اباعبدالله شرکت می‌نمود و همراه با اشک‌ ریختن مادر عشق شهادت و محبت ائمه اطهار(ع) در وجودش ریشه می‌دواند. قبل از رفتن به مدرسه قرآن را در مکتب خانه فرا گرفت و همراه بچه‌های محل یک هیئت سینه‌زنی تشکیل داده بود که به خانه همسایه‌ها می‌رفتند و عزاداری کرده، با دستان کوچک خود بر سر وسینه می‌زدند. شهید رضا طاووسی دوران تحصیلات ابتدایی را با نمره ممتاز در بشرویه به پایان رسانید معلمان مدرسه و دوستانش از اخلاق شایسته و درس او راضی بودند. 🍃🌷او علاوه بر کتابهای درسی، کتابهای داستانی و آموزنده را نیز مطالعه می‌کرد و در تابستان‌ها در کار کشاورزی به پدرش کمک می‌نمود. در دوران راهنمایی تحصیل می‌کرد که نهضت شکوهمند اسلامی مردم ایران شروع شد و شهید همراه دوستان و همکلاسی‌ها در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد. همزمان با دوران تحصیلی دبیرستان بود که رژیم بعث عراق با تحریک ابر قدرتها جنگ تحمیلی را با هدف از بین بردن انقلاب اسلامی ایران آغاز کرد. با این که وضع درسی شهید رضا طاووسی در دبیرستان بسیار خوب بود اما اعتقاد داشت که نهضت اسلامی مردم ایران در معرض خطر است و می‌گفت: (کلاس من، سنگر رزم علیه رژیم بعث کافر است.) 🍃🌷با اینکه در تابستان‌های گذشته همواره یاور پدر در کار کشاورزی بود اما هم اکنون احساس می‌کرد جبهه به او نیاز بیشتری دارد. فریاد (هل من ناصر) حسین زمان امام خمینی (ره) او را بی‌تاب کرده بود. او سه بار به جبهه رفت و بعد از شرکت در عملیات بیت المقدس و رمضان همواره از خدا می‌خواست تا او را همراه مقربان خود به فیض شهادت نائل گرداند. بعضی از دوستان او به لقاء ا… پیوستند و او برای آن لحظه بی‌قرار بود.
پیام معرف شهید سلام وخسته نباشید ..🕊 رصا طاووسی متولد 1343 ساکن شهرستان بهار ...تاریخ شهادت 1364/12/10..محل شهادت فاو عراق...🕊 نام پدر بزرگوارشان عبداله طاووسی تابش یکی از رزمندگان ۸ سال دفاع مقدس بود..کارپدرش پشتی دوزی پالان دوززی بود.....از سال 59 اول جنگ به اعنوان بسیجی میرفت جبهه . چندین عملیات حضور داشت.تا این نیپ‌ انصارالحسین تشکیل دادند .. 🕊خدا رحمت کنه سردار شهید حاج حسین همدانی🕊 .. ورضا عضو فعال لشکر انصارالحسین شدند..‌وپاسدار رسمی شدند.. همش تو منطقه بودند... همه کار از دستش میآمد یعنی آچار فرانسه هر گردانی میشد از آب. خاکی پیاده و اخرش در گروانهای آتش یعنی توپخانه در عملیات بزرگ والفجر ۸ آسمانی شدند .. ما تو خانواده وفامیل.ها نزدیک با 13تا شهید هدیه کردیم به انقلاب..از برادر بردار خانم پسر دایی داماد ووسایر بستگانمان..... در َضمن من یک کلیپ از خانه خودمان میگذار..نزدیک 10هزار عکس شهدا شهرستان وشهدای شهر خودمان جمع آوری کریم......تو اینترنت بزنی حتما مستند دعوت شهید رضا طاووسی براتون میاره..🕊🌹
50.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊🌹🕊 خانه شهید رضا طاووسی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 خاطره رهبرمعظم انقلاب از کشتار هفده شهریور ♦️آن زمان من در جیرفت تبعید بودم. شاید روز 14 یا 15شهریور بود. به یکی از آقایان معروف که در قم بود، نامه‌ای نوشتم و سیاست رژیم (مبنی بر تقسیم مبارزان و به تبع آن ملت ایران به تندرو و کندرو، افراطی و معتدل) را برای آن آقا تشریح کردم و گفتم اینها با این تدبیرِ خباثت‌آمیز میخواهند بهانه‌ای برای سختگیری بر مخلصان و عشاق امام بزرگوار به دست آورند و شما را بدون این‌که خودتان بخواهید، در مقابل آنها قرار دهند. این نامه را نوشته بودم؛ اما هنوز نفرستاده بودم. ♦️روز شنبه هجدهم شهریور بود که رادیو و روزنامه‌ها، خبر کشتار هفدهم شهریور را پخش کردند. فردای آن روز، ما در جیرفت از این قضیه مطلع شدیم. من برداشتم در حاشیه آن نامه برای آن آقا نوشتم که: «باش تا صبح دولتش بدمد، کاین هنوز از نتایج سحر است». آن نامه را به وسیله‌ی مسافر، برای آن آقای محترم فرستادم. آنها شروع کردند سختگیریها را علیه مبارزان و انقلابیون حقیقی راه انداختن که نمونه‌اش کشتار هفدهم شهریور بود. بیانات در دیدار جمعی از پرستاران ۱۳۷۶/۰۶/۱۹
اَسلامُ‌عَلیک‌یا‌بقیة‌اللّٰه اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🌱 شکرخدا‌یادت‌نره....
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبیه مه شده بودی نه می شد در آغوشت گرفت و نه آنسوی تو را دید تنها می شد در تـــو گم شد... شهید داوود نریمیسا🌷
یا دیدن دوست یا هوایش... ‌
بزرگی می‌گفت: "تکیه کن به شهدا، شهدا تکیه‌شان به خداست اصلا کنار گل بنشینی، بوی گل می‌گیری پس گلستان کن زندگی‌ات را با یاد شهدا "
جمعه بود که خدمت آقای بهشتی رسیدیم.یکی از دوستان گفت یکی از مقامات خارجی به تهران آمده و از شما تقاضای ملاقات دارد. آقای بهشتی گفتند: من برای روزهای جمعه برنامه دارم! باید به امورات خانواده بپردازم. به بچه ها دیکته بگم و در درس هایشان کمک کنم.در کارهای منزل هم کنار خانمم باشم.
💠 تعـویض مـوڪت فرسوده اتاقش را ڪه مبلـغ ناچیزے میشد، نپذیرفت گفت: مـن چگونه نخسـت وزیــری باشم ڪه روے مـوڪت با ڪفش راه بروم امـا باشند مردمی محـروم ڪه چیزے نداشته باشند روے آن بخوابند 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌷 🌷 🌷خودش را برای رفتن به ماموریت آماده می‌کرد که یک «سرباز» وارد اتاق شد و به مسئول دفتر فرمانده گفت که مرخصی لازم دارد و وقتی با جواب منفی روبرو شد، با ناراحتی پرسید: بروجردی کجاست؟ می خواهم با خودش صحبت کنم. 🌷‌محمد رو کرد به سرباز و گفت: فرض کن که الان داری با بروجردی صحبت می‌کنی و او هم به تو می‌گوید که نمی‌شود به مرخصی بروی. شما سرباز اسلام هستید و به خاطر عدم موافقت با یک مرخصی که نباید اینطور عصبانی بشوید. 🌷این حرف انگار بنزینی بود که بر آتش درون سرباز ریخته شد و او را شعله ورتر کرد و ناگهان سیلی محکمی به گوش محمد زد و گفت: اصلا به شما چه ربطی دارد که دخالت می‌کنی و با همان عصبانیت هر چه از دهانش در آمد نثار محمد کرد. 🌷محمد به او نزدیک شد و خواست بغلش کند، سرباز گمان کرد می‌خواهد او را کتک بزند؛ مقاومت کرد و خواست از خودش دفاع کند، محمد بوسه‌ای بر پیشانی سرباز زد و گفت بیا داخل دفتر بنشینیم و با هم صحبت کنیم. ‌اما سرباز که هنوز نمی‌دانست با چه کسی طرف است، با همان عصبانیت گفت اصلا تو چه کاره‌ای که دخالت می‌کنی؟! من با بروجردی کار دارم. ‌محمد لبخندی زد و گفت خب بابا جان بروجردی خودم هستم. 🌷سرباز جا خورد و زد زیر گریه. گفت هر کاری کنی حق با توست و اگر می‌خواهی تبعیدم کن یا برایم قرار زندان بنویس. ‌اما بروجردی نه تبعیدش کرد و نه برایش زندان برید و به سرباز گفت: حالا برو مرخصی، وقتی برگشتی بیا تا بیشتر با هم صحبت کنیم تا ببینیم می‌شود این عصبانیتت را فرو نشاند. از آن روز به بعد سرباز عصبانی شد مرید محمد. وقتی که از مرخصی برگشت، به خط مقدم رفت و عاقبتش ختم به شهادت شد. 🌷‌خبر برخورد فلان نماینده مجلس با سرباز ناجا را که شنیدم، یاد روایتی که در بالا خواندید افتادم. حضور امثال عنابستانی در مجلس و رده‌های مدیریتی کشور، خیانت است به آنهمه خونی که پای حفاظت از این نظام و انقلاب ریخته شد؛ از جمله خون بروجردی. و سوال این است که چه شد که از بروجردی به عنابستانی رسیدیم؟ ‌کاش می‌شد برگردیم به قبل‌تر ها؛ به روزگار بزرگانی چون بروجردی ها و کاظمی ها..
شهید والامقام مصطفی باتوانی 🌹🕊🌹
🌹 شهید مصطفی باتوانی دوم فروردین 1350، در شهرستان فریدونشهر به دنیا آمد. 🌹 پدرش صفرعلی، کارگری و کشاورزی می کرد و مادرش حیات نام داشت. دانش آموز اول متوسطه در رشته انسانی بود. 🌹 به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و نهم دی 1365، با سمت مسئول تبلیغات پایگاه در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به پهلو، شهید شد. پیکر وی را در بهشت زهرای شهرستان تهران به خاک سپردند
💌 وصيت‌نامه بنده حقير و گناهكار خدا مصطفى باتوانى ⚡️يا ايها النفس المطمئنه ارجعى الى ربك راضية مرضية فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى . آن هنگام به اهل ايمان خطاب لطف رسد اى نفس قدوسى مطمئن و دل آرام بياد خدا امروز بحضور پروردگارت باز آى كه تو خشنود بنعمتهاى ابدى او و او راضى از اعمال نيك توست باز آى و در صف بندگان خاص من درآى و در بهشت و در رضوان من داخل شو . 💫در اين غروب زيبا كه با خداى خود خلوت كرده‌ام و كسى جز رب ناظر بر اعمال من نيست مى‌نشينم و راز دل را مى‌گشايم مى‌خواهم سخن بگويم زبانم بند آمده و قلب ناتوان شده قلم ديگر توان نوشتن ندارد مى‌خواهم از ظلم سخن بگويم از ظلمى كه پدران و مادران در حق فرزندان روا مى‌دارند از ظلمى كه در حق اسلام شده از ظلمى كه در حق قرآن روا شده است . 🌟آرى پدران و مادرانى هستند كه به فرزندان خود اجازه حضور در ميدانهاى نبرد را نمى‌دهند چرا اين پدران و مادران خود را به كرى و لالى و گنگى زده‌اند چرا از خود سؤال نكرده‌اند كه چرا در ايام حسين (ع) بر سر و سينه ميزنند و مى‌گريند و ما سيه پوشان كجا بوديم تا كه جان بازيم . آرى شما چرا آنجا شعار ميدهيد ولى عمل نمى‌كنيد چر اجازه حضور نمى‌دهيد ؟ آيا ميتوانيد جواب اعمال خود را بدهيد كه مانع عمل ديگران ميشويد ؟ وقتى كه حضرت حق شما را مى‌خواند زبانتان بند مى‌آيد و فقط ميتوانيد جواب اعمال خود را بدهيد شما را به خدا قسم مانع اعمال ديگران نشويد شما را به رسول اكرم (ص) قسم كه اجازه حضور آنان را به جبهه بدهيد . ✨سخنى دارم با پروردگارم : من بسيار گناه كردم من نافرمانى از امر شما كردم من ميدانم كه گناهانم بسيار زياد است ولى ميدانم لطف كرم تو بيشتر از گناهان من است از تو ميخواهم كه گناهانم را ببخشيد و مرا بيامرزى و با ديگر دوستان شهيدم محشورم گردانى . 💫سخنى با پدر و مادرم : اى عزيزان سلام مرا پذيرا باشيد پدر جان و مادر جان من نمى‌گويم برايم گريه نكنيد گريه كنيد ولى نه جلوى چشمان منافقان جلوى چشمان كسانى كه به خود اجازه حضور در ميدان حق نداده‌اند كسانى كه مخالف عقائد بنده و امثال بنده ميباشند . پدر جان مادر جان مرا ببخشيد و حلالم كنيد من در حق شما ظلم كردم شيرت را مادر حلالم كن مرا ببخشيد . برادرانم ، من اگر به شما تندى كردم از روى محبت بدانيد و مرا حلالم كنيد مرا ببخشيد كه احترام شما را نداشتم . 🌟خواهرم رسالت زينب (س) بر گردن شماست و من ميگويم حجابت را حفظ كن و اخلاق زينب (س) را پيشه كن مرا حلالم كن و ببخش . ⭐️دوستانم من بد بودم و شما خوب شما را به خوبى شهيدان قسم كه از امام دست برنداريد او را فراموش نكنيد تنهايش نگذاريد او را يارى كنيد چون امام زمان (عج) را يارى كرديد . ✨برادران بسيجى : مسجد را خالى نكنيد و از ناموس اسلام دفاع كنيد و از شما ميخواهم كه كوچه را چراغانى كنيد و شربت و شيرينى پخش كنيد چرا كه من به معبودم رسيدم . از كليه كسانى كه بدى كردم ، غيبت كردم ، تهمت زدم و غيره را ببخشيد و حلالم كنيد .
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 تعـویض مـوڪت فرسوده اتاقش را ڪه مبلـغ ناچیزے میشد، نپذیرفت گفت: مـن چگونه نخسـت وزیــری باشم ڪه روے مـوڪت با ڪفش راه بروم امـا باشند مردمی محـروم ڪه چیزے نداشته باشند روے آن بخوابند 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🚨 یک پیمان‌نامه‌‌ی سه نفره‌ی عجیب ⭕️ اینجانبان علی سراج، مجتبی سعیدی و احمد مختاری پیمان می‌بندیم بر اینکه هر کدام از ما سه نفر به درجه رفیع شهادت نائل آمد دو نفر دیگر را در روز قیامت شفاعت نموده و در محضر خداوند از خدا بخواهد که از گناهان دو تن دیگر بگذرد و در نزد خداوند از دو تن دیگر شفاعت نماید. 🔰 هر سه نفر شهید شدند و نیاز به شفاعت یکدیگر پیدا نکردند. ‌