eitaa logo
🌷سردارقلبم🌷
840 دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.5هزار ویدیو
55 فایل
🕊﷽ 🕊 🦋چشمـان خلیج فاࢪس بارانے شد 🕊حال خـزر از غمے پریشانے شد 🦋از ساعت ابتدایی پࢪ زدنش 🕊نقاش دل همه سـلیمانے شد تبادل @yadeshbekheyrkarbala 🗯کپی به شرط دعای شهادت🥀🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰زندگینامه شهید ارجاست علیزاده 💐🍃مگر نه اين است كه شهيدان زيستن را تفسيري دوباره كردند و پيروزي را تصوير چند باره ،آري شهيدان معلماني هستند كه الفباي حيات را با خون نوشتند.آري هنوز نداي الله اكبر هزاران شهيد در پهن دشت خوزستان و كوه هاي كردستان به گوشمان ميرسد آواي پاسداراني كه در جزيره مجنون مردانه مقاومت كردند و همچون پاسداران هويزه همه با هم سرخ پيراهن شدند. 🌺🍃و يكي از مناديان اين نغمه شهيد بزرگوارمان ارجاسب عليزاده مي باشد كه در سال 1342در خانواده اي مذهبي در روستاي آرند ديده به جهان گشود هنگاميكه شهيد پاي به عرصه وجود نهاد پدر خود را از دست داده بود وي دوران طفوليت را در دامن مادر گذراند.به علت اينكه پدر خود را از دست داده بود و از نظر وضع مالي در سطح پائيني بودند نتوانست به تحصيل علم بپردازد و هنگاميكه قدرت كار كردن را پيدا كرد دوران نوجواني را به شغل كشاورزي گذراند تا بتواند از اين راه امرار معاش نمايد. و سپس با يكي از بستگان خويش ازدواج نمود و تشكيل خانواده داد و كانون گرم خانواده را با روحيه اي مذهبي و سرشار از ايمان به خدا و اسلام رونق داد و در اين هنگام حرفه بنايي را آموخت و در اين حرفه شروع به كار كرد و خانواده خود را ادامه داد ناگفته نماند كه ثمره زندگي شهيد پنج فرزند است كه 2 تاي آن پسر و 3تا دختر مي باشد. 🌹🍃اما در اول انقلاب با ايمان قوي، عشق به خدا و پيامبر و قرآن و حضرت امام تصميم گرفت كه به نحوي به انقلاب خدمت نمايد و در كليه مراسم يوم الله و مساجد شركت فعال داشت تا اينكه در سال 59كه رژيم عراق به سركردگي آمريكاي جنايتكار خود آهنگ تجاوز به كشورمان را شروع كرد و رژيم بعثي تجاوز را از همه جوانب مرزهاي بين المللي شروع كرد، شهيد عزيزمان تاب مقاومت مظلوميت مردم خرمشهر و آبادان و ديگر مناطق مورد هجوم دشمن را نداشت همراه عشاير غيور راهي مناطق جنگي خوزستان شد و مدتي در آبادان در خطوط مقدم جبهه بروي كارخانه شير پاستوريزه –بهمن شير آبادان با رژيم بعثي به مقابله پرداخت تا اينكه فرمانده آنان به شهادت رسيد و بعد از مدتي مقاومت و حماسه سازيها دوباره به خانه برمي گردد. 🌸🍃ولي مگر مي شود انسانهاي دلباخته را اينطور قانع كرد و دوباره تصميم گرفت كه به ياري رزمندگان بشتابد و بنا به عشق فراواني كه به سپاه پاسداران داشت در تاريخ 61/9/1به عضويت رسمي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شهرستان دهدشت درآمد. و اينجا اولين ماموريت شهيد از طريق سپاه شروع مي شود. ايشان راهي مناطق كردستان ميگردد در منطقه كردستان در جنگهاي پارتيزاني و چريكي با كفار بعثي مي جنگيد و در اين ميان از ناحيه دست و گوش مجروح مي شود و به بيمارستان تبريز و سپس به شيراز انتقال مي يابد و پس از معالجه دست و گوش وي معلول مي شود و بعد از مدتي بهبودي يافت و دوباره  در لشكر 19فجر مشغول خدمت مي شود و مدتي با كفار مي جنگيد و بعد از مأموريت به سپاه پاسداران دهدشت برمي گردد . و بعد از چند ماهي در تيپ مستقل 48فتح استان مشغول خدمت مي شود و در عملياتهاي كربلاي چهار و پنج در يگان دريايي تيپ با دشمن به مبارزه پرداخت و شهيد بار دوم مجروح مي شود و دوباره به بيمارستان انتقال داده مي شود و بعد از بهبودي عازم ميادين نبرد و تا اينكه ماموريت وي تمام مي شود و دوباره وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي دهدشت مي شود و به حراست از دستاوردهاي انقلاب اسلامي مي پردازد و براي آخرين بار در خرداد ماه 67 با گروهي از پاسداران جان بر كف سپاه دهدشت عازم جبهه حق عليه باطل مي شوند 🌷🍃و اين زمان است كه دشمن دوباره تجاوز به ميهن اسلاميمان را شروع كرده است و شهيد در جزيزه مجنون مردانه مقاومت مي كند و سرانجام در تاريخ 67/4/4 بعد از رشادتهاي زياد همراه عده اي از برادران پاسدار در پد خندق دعوت حق را لبيك گفته و به معشوق ديرينه خود مي رسد . شهيد بزرگوار در كليه شئونات زندگي و در ابعاد مختلف زبانزد عام و خاص بود مخصوصاً از لحاظ اخلاقي با فرزندان مهربان و با خانواده رئوف بود . 🥀🕊 اين شهيد بزرگوار مفقودالاثر بوده و بعد از 11 سال توسط گروه تفحص پيدا شد و تحويل داده شد.  روحش شاد و راهش پر رهرو باد🌹  ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
💠گزیده ای از وصيت نامه شهید والامقام ارجاست علیزاده💠 🌷🍃خدايا تو را سپاس مي گويم كه مرا آفريدي و به من عقل دادي تا تو را بشناسم و تو را ستايش كنم ،درود خدا بر پيامبران و ائمه معصومين (ع)درود خدا بر شهيدان صدر اسلام و تاكنون،درود خدا بر تمامي خانواده هاي شهداء و مفقودين و اسرا ،درود خدا بر رهبري علي گونه خميني كبير قلب تپنده امت. آواهاي هل من ناصر ينصرني تو راشنيدم و به آواي تو لبيك گفتم اميدوارم كه خدا از من بپذيرد 🌸🍃خداوندا اطراف را نگاه مي كنم جاي پاي شهيدان است خدايا هر طرف كه نگاه مي كنم فرزندان كوچك شهيدان را نظاره مي كنم خدايا هر طرف نگاه مي كنم گلزاري از شهدا مي بينم.. اي خداي رحمان و رحيم لطف كردي عصيان كردم،دعوتم كردي فرار كردم،عطاء كردي خطا كردم ،عفو كردي گناه كردم 😔خدايا از گناهان وحشت دارم اگر تو دستم نگيري به كجا فرار كنم خدايا زمين برايم تنگ شده روحم در قفس است هر كجا مي روم تا جايم نيست مثل اينكه گم كرده اي دارم به سراغ او مي گردم. تا او را پيدا كنم 🌹✨ و اما به ياري خدا وصيت نامه ام را شروع مي كنم اميدوارم كه اين وصيتنامه آخرين وصيتنامه ام باشد و خدا شهادت را نصيبم كند براي چندمين بار وصيت نامه ام را تعويض كردم خدايا با چه رويي اين وصيت نامه را شروع كنم در حالي كه پنجمين سال از جنگ مي گذرد ولي شهادت نصيبم نشد 🌷🕊خدايا عزيزاني داشتيم كه در كنارشان بوديم رفتند و ما مانديم كه لياقت شهادت را نداشتم اميدوارم اين آخرين وصيت نامه ام باشد 🌸🍃اي مردم بدانيد كه شهادت مرگ نيست رسالت است،جان دادن نيست جان يافتن است ،به اجبار رفتن نيست شهادت بلكه به اختيار است مردن نيست بلكه زنده بودن زندگي جاويد است 💥 اي امت بپا خواسته و شهيد پرور جبهه ها را پر كنيد و امروز وقت در خانه نشستن نيست وقت مبارزه با كفار است اگر ما در خانه بنشينم جواب فرزندان شهيدان را چه گويم اي كسانيكه در گوشه و كنار مثل موش توي سوراخ سر بيرون مي آوريد بر عليه اسلام توطئه تبليغ مي كنيد اين را بدانيد كه روزي مي آيد كه همه شما به زباله دادن تاريخ ريخته خواهيد شد و اينجا جاي شما نيست انقلاب ما كه با خون هزاران شهيد آبياري شده است شما نمي توانيد به او ضربه وارد كنيد و بدانيد شما درخت اسلام را نمي توانيد بخشكانيد چونكه درخت اسلام را خون امام حسين (ع)آبياري كرده است و اي امت شهيد پرور امام را تنها نگذاريد و اميدوارم شما اهل كوفه نباشيد و الحمدالله هم نيستيد و جبهه ها را پر كنيد و پشت جبهه ها را گرم نگه داريد تا منافقان كوردل نتوانند ضربه وارد كنند...  ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━
همیشه الگوی خود را حضرت زهرا و زنان اهل بیت قرار دهید؛ و همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید؛ آن زمانی که حضرت رقیه (سلام الله علیه) خطاب به پدرش فرمودند: “غصه‌ی حجاب من را نخوری بابا جان چادرم سوخته اما به سرم هست هنوز…”
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت‌هدف‌نیـست ... ! هدف‌اینه‌که‌عَلَمِ‌اسلام‌رو‌بـه اسم‌امـٰام‌زمان‌«عج»‌بالا‌ببرید ؛ حالااگـه‌وسط‌ِاین‌راه‌شهـیدشدید . . فدای‌ِسرِاسلام! لبیک‌یا‌خامنه‌ ای
همراه با ابراهیم به سمت مقر سپاه میرفتیم تا وسایل لازم را برای رزمندگان تحویل بگیریم. صدای اذان ظهر که آمد، ماشین را در مقابل یک مسجد نگه داشت. گفتم: آقا ابراهیم، بیا زودتر بریم مقر، همونجا نماز رو میخونیم. ما که بیکار نیستیم. داریم کار رزمنده ها رو انجام می‌دهیم. این هم مثل نمازه. با لبخندی بر لب نگاهم کرد و گفت: تموم این کارها بازیه. هدف از جنگ و جبهه و... اینه که نماز زنده بشه. هدف تمام کارهای ما اینه که ما عبد خدا و اهل نماز اول وقت بشیم. انشاءالله اثر اهمیت به نماز اول وقت رو تو زندگی خودت می‌بینی.
💢وقت تلفی ممنوع! هرگاه در منزل كاری نداشت، از نوارهای قرآن كه در خانه داشتیم، استفاده می‌كرد. من ندیدم وقت را به بطالت طی كند. همیشه می‌‌گفت: «اگر امروزم با دیروزم یكی باشد، از غصه دق می‌كنم.»
وصیت شهیدِ مدافعِ حرم،نوید صفری: بدانید هرکه ۴۰ روز عاشورا بخواند و ثواب آن را هدیه بفرستد،حتما تمام تلاش خود را به اذن خدا خواهم کرد تا حاجت او را بگیرم و اگر نه در آخرت برای او جبران کنم. 📌متن کامل این فراز وصیت نامه شهید را در عکس بخونید 🪴
🏴 ۱۰ روز تا اربعین سیدالشهدا علیه السلام باقیست... تا قیامت داغ لب هایت بود بر قلب من ای به کامت آب، عطشان یا حبیبی یا حسین نحر مهمان را که دیده تشنه لب بین دو نهر ای به خون غلطیده مهمان یا حبیبی یا حسین
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
اَسلامُ‌عَلیک‌یا‌بقیة‌اللّٰه اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🌱 شکرخدا‌یادت‌نره....
🥀دل ڪہ هوایے شود، پرواز است ڪہ آسمانیت مے ڪند و اگر بال خونیـن داشتہ باشے دیگر آسمــان، طعم ڪربلا مے گیرد
من زیر خرج زندگی‌ام مانده‌ام حسین ما بچه رعیتیم و تو اما توانگری
🌱💚 و مــــن عاشقی را از خدا یاد گرفتم همان لحظه که گفت... صد بار اگر توبه شکستی بازآ سلام خوبان صبحتون بخیر😊
📜 بِسْمِ ٱݪلّٰهِ ٱݪرَّحْمٰنِ ٱݪرَّحیٖمِ 🌴اَݪـسَّـلٰامُ عَـلَـیْـڪُـمْ یـٰااَوْلـیٖـٰاءَٱݪلّٰـهِ وَ اَحِـبـٰائَـه‍ـُ 🌴اَݪـسَّـلٰامُ عَـلَـیْـڪُـمْ یـٰااَصْـفـیٖـٰاءَٱݪلّٰـهِ وَ اَوِدّٰائَـه‍ـُ سلام برشما اى اوليای خدا ودوستانش سلام برشما اى برگزيدگان خدا ودوستدارانش 🌴اَݪـسَّـلٰامُ عَـلَـیْـڪُـمْ یـٰااَنْـصـٰارَ دیٖـنِ ٱݪلّٰـهِ 🌴اَݪـسَّـلٰامُ عَـلَـیْـڪُـمْ یـٰااَنْـصـٰارَ رَسُـولِ ٱݪلّٰـهِ سلام برشما اى ياوران دين خدا سلام برشما اى ياران رسول خدا 🌴اَݪـسَّـلٰامُ عَـلَـیْـڪُـمْ یـٰااَنْـصـٰارَ اَمـیٖـرِٱلْـمُـؤمِـنـیٖـنَ 🌴اَݪـسَّـلٰامُ عَـلَـیْـڪُـمْ یـٰااَنْـصـٰارَ فـٰاطِـمَـةَ سَـیّـِدَةِ نِـسـٰاءِٱلْـعـٰالَـمـیٖـنَ سلام برشما اى ياران اميرمؤمنان، سلام برشما اى ياران‏ فاطمه بانوى زنان جهانيان 🌴اَݪـسَّـلٰامُ عَـلَـیْـڪُـمْ یـٰااَنْـصـٰارَ اَبـیٖ مُـحَـمَّـدِِ ٱلْـحَـسَـنِ بْـنِ عَـلـیِّٖ ٱلْـوَلـیِّٖ ٱݪـنّـٰاصِـحِ سلام برشما اى ياران حضرت ابا محمّد حسن بن على؛ آن دوست خيرخواه 🌴اَݪـسَّـلٰامُ عَـلَـیْـڪُـمْ یـٰااَنْـصـٰارَ اَبـیٖ عَـبْـدِٱݪلّٰـهِ سلام برشما اى ياران حضرت اباعبدالله‏ ✨بِـاَبـیٖ اَنْـتُـمْ وَاُمّـیٖ طِـبْـتُـمْ پدرومادرم به فداىِ شما ✨وَطـٰابَـتِ ٱلْـاَرضُ ٱلّـَتـیٖ فـیٖـهـٰا دُفِـنْـتُـمْ  براستى پاكيزه شديد وپاكيزه گشت آن زمينى كه شمادرآن مدفون شديد وَفُـزتُـمْ فَـوزََٱ عَـظـیٖـمـََٱ وبه رستگارى‏ِبزرگى رسيديد ✨فَـیـٰا لَـیْـتَـنْـیٖ کُـنْـتُ مَـعَـڪُـمْ فَـاَفُـوزَ مَـعَـکُـمْ پس اى كاش من هم باشما رستگار گردم
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهیدمدافع حرم محمدحسن(رسول) خلیلی🌻 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 نام پدر : رمضانعلی تاریخ ولادت: ۱۳۶۵/۹/۲۰ محل ولادت : تهران تاریخ شهادت : ۱۳۹۲/۸/۲۷ محل شهادت: سوریه مدت عمر: ۲۷ سال محل مزار : گلزار شهدای بهشت ​​زهرا قطعه و ردیف و شماره : ۴-۸۷-
🔰زندگینامه شهید مدافع حرم رسول خلیلی 💐🕊شهید محمد حسن (رسول) خلیلی  20 آذر 1365 در زمان جنگ تحمیلی عراق در تهران به دنیا آمد. پدرشان همیشه در جبهه ها بود و ایشان را خیلی کم میدیدند. وی فرزند دوم خانواده است و برخلاف برادرش شخصیت آرام و ساکتی داشت و خیلی شیطنت نمی کرد.از همان دوران کودکی نیزبا اعتقاد و مومن بود. تا تمام شدن جنگ تحمیلی همراه خانواده در تهران زندگی می کرد و پس از اتمام جنگ به کرج رفتند.اما در سن هجده سالگی بار دیگر به تهران بازگشتند. او مصادف با ولادت امام حسن عسگری علیه السلام به دنیا آمد به همین علت نامش را محمد حسن گذاشتند اما در خانه رسول صدایش می کردند.زمانی که  ماموریت بود وضرورت داشت که اسم مستعارانتخاب کنند؛ رسول اسم مستعار «ابوخلیل» را انتخاب کرده بود. او در دبیرستان رشته علوم انسانی را خواند و در دانشگاه رشته مدیریت را ادامه داد. در سن 13 سالگی بود که وارد بسیج شد اوایل چون سنش کمتر از حداقل مورد نظر بود، قبول نمی‌کردند اما بالاخره رفت و عضو شد.شهید رسول خلیلی یک بعدی نبود، کوهنوردی می‌رفت، ورزش می‌رفت، دعای ندبه می‌رفت. شب‌های جمعه به بهشت زهرا(س) و از آنجا هم به شاه عبدالعظیم می‌رفت. در هیئت‌های مختلفی شرکت می‌کرد از جمله هیئت ریحانه‌النبی را خیلی دوست داشت.او از دوران کودکی به نحوی تربیت شده بود که درتمام مجالس مذهبی شرکت می کرد. بصیرتی که در دفاع از حریم ولایت داشت این مجالس مذهبی بود که در استحکام ستون‌های زندگی‌ اش مؤثر بود.  به راپل و کوه‌نوردی خیلی علاقه داشت و برای آموزش سلاح نیز می‌رفت. از دوران کودکی به دنبال نقاشی و درس عربی و قرآن بود. سوریه هم که رفته بود در آنجا با بچه‌ها عربی صحبت میکرد. به زبان عربی تسلط کامل داشت و در خانه هم اخبار را به زبان عربی گوش میداد. رسول به ولایت و حضرت آقا و دفاع از حریم ولایت خیلی علاقه داشت. وقتی از همان ابتدا در خط ولایت بود در انتها نیز به دفاع از حریم ولایت رفت. چه ولایتی بالاتر از امام حسین(ع) که از حریم خواهرش دفاع کند و این هم نتیجه‌اش بود که به مقام شهادت رسید. شهید رسول خلیلی بصیرت دینی داشت و مطیع حرف پدر و مادرش بود. از ایشان مشورت می گرفت و راهکار می‌خواست حتی در انتخاب دوست و رفیق. در تشییع جنازه‌اش سیل جمعیت، همه از قشر جوان و دوست و همکار و همکلاسی‌های خودش بودند. به رعایت حلال و حرام اهمیت زیادی می‌داد. روزی که فردای آن عازم سوریه بود، خمس مالش را حساب کرد. در رابطه با امر به معروف و نهی از منکر فعال بود. یکی از دوستانش می‌گفت بعد رسول کسی نیست که به ما بگوید غیبت نکن، تهمت نزن. اواسط شهریور ماه بود که تصمیم به رفتن گرفت، وصیتنامه اش را هم نوشت و به رسم امانت به پدر سپرد تا اگر برنگشت دستخطی برای آن ها به یادگار گذاشته باشد. از زیر قران رد شد و رفت و از همه چیز دل کند و مادر و پدر و برادرش برایش آرزو های خوب کردند. از آنجایی که شهید رسول خلیلی به دوره های سخت نظامی علاقه بسیاری داشت و با توجه به تخصص های مختلفی که در امور نظامی داشت بیشتر به تخریب علاقه داشت و تخریب چی به روز و ماهری بود و بر حسب وظیفه راهی دفاع از حرم آل الله شد و یکی از مدافعان حرم بانوی مقاومت عقیله بنی هاشم بود.مانند تمام کسانی که در مسیر پیشوایشان ابا عبدالله‌ الحسین (ع) گام برداشتند واز دین خدا دفاع کردند و به ندای «هل من ناصر ینصرنی» لبیک گفتند. سرانجام شهید رسول خلیلی روز دوشنبه 27 آبان 1392 مصادف با 14 محرم الحرام 1435 و 18/11/2013 در ساعت 14:۰۰ بعد از ظهر در حال پاکسازی یکی از محورهای دشمن بال در بال ملائک گشود و زندگی جاودانه اش در بهشت را آغاز کرد و به فیض عظیم شهادت نائل گشت. یکی از عنایات پروردگار متعال و سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) سنگ مزار شهید رسول خلیلی که مزد دفاع از حرم بانو زینب (س) میباشد که توسط دوستان شهید از کربلا آورده شده. این سنگ از سنگ های دیوار داخل حرم میباشد و به دلیل قدمت بالای سنگ با عنایت پروردگار صحیح و سالم به ایران آورده میشود و سنگ مزار شهید رسول خلیلی میشود.طبق وصیت شهید که گفته بود بر سر مزار من روضه حضرت زینب (س) بخوانید ،این شعر روی سنگ نوشته شده است: ای که برتربت من میگذری روضه بخوان نام زینب (س) شـــنوم زیر لحد گریه کنم. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━
🔹 الوارثین در فکه از خاطرات شهید 🌿🌹من مدام در زمان جنگ در منطقه بودم و پس از صدور قطعنامه جنگ تمام شد آن موقع راهیان نور مرسوم نبود و ما هرسال با گردان خودمان می‌رفتیم منطقه. یک مقری داریم بنام الوارثین در فکه، اولین سالی که رسول را منطقه بردم، سال اول راهنمایی بود، به رسول قبرهایی را نشان دادم و گفتم که بچه‌ها شب می‌آمدند در این قبرها راز و نیاز می‌کردند و نماز شب می‌خواندند و برای هر شهیدی هم که شهید می‌شد ما یک قبر سمبلیک درست می‌کردیم، خلاصه رسول را توجیه کردم. هوا تاریک شد و وقت اذان رسید. ما نماز مغرب و عشاء را در تاریکی در آن منطقه خواندیم و پس از نماز دیدم رسول نیست. آنقدر دنبال رسول گشتم و بالاخره متوجه شدم که در داخل یکی از این قبرها رفته و چفیه را کشیده روی سرش و به سجده رفته و در حال گریه کردن است. من این حالش را به هم نزدم و فقط یک عکس در همان حالت از ایشان گرفتم. رسول به هر جهت که بود بالاخره راه خودش را پیدا کرد. ✨راوی :پدر شهید ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━
🔴 دفاع از ولایت 🔴 《از خاطرات شهید رسول خلیلی》 ☘🌷تقریبا شانزده ساله بود. ما آن موقع کرج بودیم. اعلام شده بود که رهبر معظم انقلاب می‌خواهند تشریف بیاورند کرج. مردم هم در حال آماده شدن برای استقبال از ایشان بودند. شهر را چراغانی کرده بودند و شیرینی پخش می‌کردند و خلاصه مهیا بودند که از ایشان استقبال کنند. آن روز شهید خلیلی در کلاس درس بود که معلمش قبل از اینکه شروع به درس کند، بنا می‌کند به انتقاد از حکومت و جامعه. می‌گوید که اصلا حرفهای اینها حساب و کتاب ندارد! آدم نمی‌داند کدام حرف اینها را باور کند. از یک طرف می‌گویند اسراف نکنید. از آن طرف شما بروید ببینید در این خیابانها چقدر چراغ روشن کردند! اینها اسراف است و حرام است! بعد رسول بلند می‌شود و به اعتراض می‌گوید آقا اینها اسراف نیست! حرام هم نیست! بلکه حسنه است و ثواب هم دارد! ما تازه با بچه‌ها داریم پول جمع می‌کنیم که به‌خاطر ورود رهبری در مدرسه قربانی بکشیم. معلمش هم عصبانی می‌شود و می‌گوید خلیلی! باز دوباره شما در این مدرسه، روی حرف من حرف زدی؟ این مدرسه یا جای من است یا جای شما! چون مثل اینکه قبلا هم بین اینها راجع به ولایت و این مسائل بحث شده بود. شهید خلیلی  می‌گوید من باید بروم! چون شما استاد ما هستید و احترامتان واجب است، من از این مدرسه می‌روم. به‌خاطر دفاع از ولایت، مدرسه را ترک کرد. من بعدازظهر که از سر کار برگشتم، دیدم شهید خلیلی خانه است. از مادرش پرسیدم چرا رسول امروز مدرسه نرفته؟ گفت رفته بود. زود آمده. گفتم چرا؟ گفت با معلمش دعوایش شده. رسول ماجرا را برایم گفت. گفتم بلند شو برویم مدرسه. مدرسه شان در باغستان کرج بود، دبیرستان جابر بن حیان. در مدرسه،  سراغ مدیر را گرفتم که با او صحبت کنم. مدیر گفت حاج آقا، این پسر شما چندین بار سر همین مسئله ولایت با معلمش حرفش شده. دو سه بار خود من رفتم آشتی‌شان دادم. من هم گفتم تقصیر از شماست. شما چرا این معلم را اخراج نمی‌کنید؟ چرا گزارش نمی‌کنید؟ گفت چکار کنیم؟ من همان‌جا یک کاغذ آوردم گفتم همین حالا بهترین فرصت است که برایش گزارش بنویسید! خلاصه همان‌جا گزارشش را نوشتیم و مدتی بعد هم آن معلم را از آنجا اخراج کردند. ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
🔻وصیت نامه شهید عالیمقام رسول خلیلی بسم الله الرحمن الرحیم سوره آل عمران آیه 195  "فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ"  آنان که از وطن خود هجرت کردند و از دیار خود بیرون رانده شدند و در راه خدا رنج کشیدند جهاد کردند و کشته شدند، همانجا بدی های آنان را می پوشانیم و آنان را به بهشت هایی که زیر درختان آن نهرهای اب جاری و روان است، داخل می کنیم و این پاداشی است از جانب خدا. با نام و یاد خداوند رحمان و رحیم و مهربان که در حق بنده حقیر از هیچ چیزی کم نگذاشته است و سلام و دورد به محضر صاحب العصر و الزمان (عج) و روح پاک امام راحل (ره) و رهبر عالم تشیع و اسلام قائدنا آیت الله سید علی خامنه ای (مدظله العالی) و روح پاک تمامی شهدای اسلام به خصوص سیدالشهداء ابا عبدالله الحسین (ع) که جان ها همه فدای آن بزرگوار. به موجب آیه شریفه "کل نفس ذائقه الموت" تمامی موجودات از چشیدن شربت مرگ ناگزیر بوده و حیات ابدی منحصر به ذات اقدس باری تعالی می باشد. این دنیا با تمامی زیبایی ها و انسان های خوب و نیکوی آن محل گذر است نه وقوف و ماندن! و تمامی ما باید برویم و راه این است. دیر یا زود فرقی نمی کند؛ اما چه بهتر که زیبا برویم. پدر و مادر عزیزم که سلام و درود خداوند بر شما باد از شما کمال قدردانی را دارم که مرا با محبت اهل بیت (ع) و راه ایشان و در کمال صبر و عاشقانه بزرگ کردید و همیشه کمک حال من بوده اید. از شما عذرخواهی می کنم و سرافکنده ام که فرزندی خوب برای شما نبودم و در حق شما آنچنان که باید خوبی نکرده ام. از شما می خواهم که مرا حلال کنید. در حق این فرزند حقیرتان دعا کرده و از خداوند بخواهید که او را ببخشد و این قربانی را در راه خود بپذیرد. می دانم که شما ناراحت نیستید؛ زیرا هیچ راهی بهتر از این نیست و این را شما به من آموخته اید و این همیشه آروزی دیرینه من بوده که خدا عاقبت مرا با شهادت در راهش ختم به خیر گرداند. خوش ندارم که این شادمانی را با لباس های سیاه و غمگین ببینم، غم اگر هست برای بی بی جان حضرت زینب (س) باید باشد، اشک و آه و ناله اگر هست برای اربابمان ابا عبدالله الحسین (ع) باید باشد و اگر دلتان گرفته روضه ایشان را بخوانید که منم دلم برای روضه ارباب و خانم جان تنگ است. اما چه خوشحالی بالاتر از اینکه فدایی راه این بزرگواران شویم. پس غمگین نباشد. برادر عزیزم مرا حلال کن و ببخش ، می دانم که در حق تو هم کوتاهی کردم، برایم دعا کن و مرا نیز حلال کن، خدا را سرلوحه کارهای خود قرار بده. از خداوند می خواهم همیشه کمک حال تو برادر عزیزم باشد. دعا برایم یادت نرود. از فامیل، همبستگان نیز می خواهم که مرا حلال کنند و ببخشند و برایم دعا کنند. رفقا، دوستان و همکاران و همنشینان عزیرم  که شاید بیشترین اوقات زندگیم را در کنار شما بوده ام، خداوند را شاکرم که در رفاقت هم به من لطف عطا کرده که دوستان و هم نشینانی به خوبی شما دارم تا تکمیل کننده و یاری دهنده من باشید.  شما همگی می دانید من راه خود را انتخاب کردم و این راه را دوست داشته و دارم و خیلی از شماها هم کمک کننده من بودید از تمامی شما عذر می خواهم که رفاقت را در حق شما تمام نکرده و ملتمسانه خواهانم که مرا عفو کنید و حلالم کنید. مرا ببخشید، برایم بسیار دعا کنید و در روضه های ارباب و مجالس عزاداری اهل بیت (ع) مرا فراموش نکنید. من خود را در حد و اندازه ای نمی بینم که برای کسی نصیحت و پندی داشته باشم و اگر ما دنبال پند و نصیحت باشیم چه بسیار است. فقط میخواهد چشم بینا و گوش شنوا. خنک آن روز که پرواز کنم تا بر دوست به امید سر کویش پر و بالی بزنم من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم آن که آورد مرا باز برد تا وطنم  مرغ بال ملکوتم نی ام از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم   پناه می برم به خداوند مهربان و از او می خواهم که بر من سخت نگیرد. شب اول قبر دعا برایم را فراموش نکنید رفقا و من الله التوفیق العبد الحقیر محمدحسن خلیلی (رسول) ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━
آن مردی که میرود جلوی دشمن و واهمه نمیکند و در همه‌ی میدانها نه خستگی میفهمد، نه سرما میفهمد، نه گرما میفهمد، این اگر چنانچه در درون خودش در آن جهاد اکبر پیروز نشده بود، این جور نمیتوانست جلوی دشمن برود.
در سپاه کار می‌کرد اما نمی‌دانستم چه کاری انجام می‌دهد هر وقت از او می‌پرسیدم در سپاه چه کاره‌ای جواب می‌داد: « من در سپاه جارو می‌کشم » واقعاً باور کرده بودم که او در سپاه مستخدم است. قرار شد برایش برویم خواستگاری دختر خانم از شغل ناصر پرسید و سرم را بالا گرفتم و گفتم : پسرم در سپاه مستخدم است. یک روز چادر سر کردم و به مسجد جامع محلمان رفتم . در حال و هوای خودم بودم که سخنران آمد و شروع کرد درباره جنگ و ... صحبت کردن نگاهش کردم خیلی شبیه ناصر بود. شک برم داشت. وقتی از دیگران سؤال کردم ، فهمیدم ناصر یکی از سرداران سپاه است ! من اصلاً از این موضوع اطلاع نداشتم ! » روایت از رئیس ستاد لشکر ۳۲ انصار الحسین (ع)