eitaa logo
زحل.
1.2هزار دنبال‌کننده
622 عکس
54 ویدیو
0 فایل
* بسم ِرب‌المعشوق . شعرها هم عاقبت در وصفِ تو عاجز شدند ؛ جانِ شاعر های دنیا را به لب آورده‌ای! ــ ـــ ــ ــــ ـ ⎙ کپی ؟ خلق‌‌کن‌عزیزِ‌من - ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌  ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ https://daigo.ir/secret/926383437
مشاهده در ایتا
دانلود
ماییم و نیم‌جانی، آن هم به لب رسیده.
- پهلویش شکست تاوان ِعاشقی‌اش را داد زهرا .
اي علي ! تو را وصیت می‌كنم هیچ یك از آنان كه به من ظلم روا داشتند و حق مرا غصب كردند نباید در تشییع جنازه من شركت‌كنند ؛‌ زیرا آنها دشمنان‌ِمن و دشمنان رسول‌ِخدا هستند و اجازه نده كه فردی از آنها و پیروانشان بر من نماز بگذارد. ‌ ‌‌ ‌ ‌╴╌──‌‌ ‌─╌ ╴ فرازي از وصیت نامه‌ دردانه‌ي رسول‌ِخدا.
- ایستادم به نوک پنجه ی پا اما حیف دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد.. (((((:
- لباس ها به تنت زار مي‌زند دیگر چه‌ها كرده جراحت ؛ تن ِنگار مرا :)
- این بار چندم است کفن باز می‌کنم دارم به این بهانه تو را ناز می‌کنم..
- پلکی تبسمی نفسی یا شکایتی باشد بخواب فاطمه هر طور راحتی..
- باشد بُرو ولی جگرم را نگاه کن پُشتم شکسته‌ای کمرم را نگاه کن..
- مثل قدیم پشت سرم آب را بریز جای علی تو برجگرم آب را بریز..
- این بار چندم است کفن باز می‌کنم دارم به این بهانه تو را ناز می‌کنم ((:
- داریم مثل ِسوز ِخزان گریه می‌کنیم با آستین بین دهان گریه می‌کنیم..
- دارم به دوش ِخویش دو تابوت می‌کشم دستی به زخم گوشه‌ی ابروت می‌کشم..
- این مرد کوه بود که درهم شکسته شد دیدم که هفت جای تو باهم شکسته شد..
- تو غرق زخم رفتی و حیدر تمام کرد امروز بی تو فاتح ِخیبر تمام کرد ..
- دارند بچه‌ها همه از دست می‌روند خواهر تمام کرد برادر تمام کرد.. (:
- پیش حسن حسین به زانو نشسته است وقتی به گریه گفت که مادر تمام کرد((((((:
- دیدم که قاتلت اثر ضربِ خویش را با چوب‌های شعله‌ورِ در تمام کرد..
- وای از قلاف ، زخمش از اول عجیب بود وای از مغیره کارِ خود آخر تمام کرد ..
- روز دوشنبه بود به آتش شروع کرد روز دهم به ضربه‌ی خنجر تمام کرد ..
- این بار چندم است کفن باز می کنم دارم به این بهانه تورا ناز می کنم..((((((:💔
- مویت‌ اگر‌ که‌ سوخت‌ عروس‌‌ِمنی ؛ افتاده‌ای‌ به‌ گریه‌ چرا ؟‌ خوب‌ میشوی (:
- بعد از تو این دنیا ارزش ِدیدن نداشت ؛ اشکم از ترس ِعمریست که بعد تو طولانی شود ..
- همدم ِچاهم و هم‌صحبت نخلستانم .. بس که آزرده از این شهر و دیارم، زهرا (:
- از ماجرای کوچه که آرام بگذریم ، زینب مُدام خیره به در گریه می‌کند .‌.
- علي ؟ اصلا خيال كن که زهرا نداشتی :)