زحل.
- این بار چندم است کفن باز میکنم دارم به این بهانه تو را ناز میکنم..
ــــــــــ ــ ــ ـ ـــ ـ
- اما این چشم ها که پلکش افتاده و خون به سفیدیاش دویده این مُژگانی که یکی در میان نیستند را علی بوسیده بود. (: 💔