eitaa logo
کانال سید علاءالدین
67 دنبال‌کننده
78 عکس
11 ویدیو
15 فایل
اطلاع‌رسانی در امور روستای امام‌زاده علاءالدین و انجام هماهنگی‌های محلی برای پیشبرد اهداف متعالی اهالی محترم و معزز و...
مشاهده در ایتا
دانلود
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده (قسمت ۳۴): اصلاحیه: ۱) تذکر داده شد که؛ طرح «امین موقوفه» در هر بلوک از مملکت، از جانب مقام معظم رهبری در راستای توسعه جمهوریت و برون‌سپاری مردمی، ابلاغ شده و اینطور نبوده که از طرف دولت، برای فرضا دور زدن اختیارات ولایت فقیه و نمایندگان ولی‌فقیه انجام شده باشد و اتفاقا راهکاری برای پیشگیری از لوطی‌خور شدن موقوفات و عواید آن‌ها بوده است که به «مردمی‌سازی اوقاف» می‌انجامد. بنابر این تذکر ضروری، بنده ضمن عذرخواهی از بابت گفته بدبینانه قبلی خود (در قسمت ۲۶)، لازم بود این مطلب را هم متذکر بشوم و از متذکر محترم هم از این بابت تشکر می‌کنم. ۲) تذکر داده شد که؛ مساحت کلی اراضی و املاک روستای امامزاده علاءالدین، طبق آخرین نقشه‌برداری فنی، بیش از ۶۰ هکتار است نه کمتر از ۴۵ هکتار. فلذا گفته قبلی خود در این‌خصوص را هم اصلاح می‌کنم. بنابراین؛ ۲ دانگ موقوفه روستا برای امامزاده، بیش از ۲۰ هکتار است که باید رقبات آن افراز و تقویم گردد تا معلوم شود که عوائد این ۲۰۰/۰۰۰ مترمربع چقدر است و در کجا مصرف می‌شود؟ و همچنین مساحت ملک سادات بربری مجموعا حداقل ۴۰ هکتار است که باید معلوم شود، آیا طبق «صورتجلسه حل اختلافات ۱۲۹۹ قمری»، توزیع شده است یا خیر؟ ۲/۱- حدود ۱۰۰/۰۰۰ مترمربع باید در اختیار بازماندگان مرحوم سید محمدحسن (سیدحسن‌بابا) حسینی باشد. ۲/۲- حدود ۱۰۰/۰۰۰ مترمربع باید در اختیار بازماندگانِ خریداران سهم یک دانگ مرحوم سید زین‌العابدین حسینی باشد. ۲/۳- حدود ۱۰۰/۰۰۰ مترمربع باید در اختیار بازماندگان مرحوم سید علی‌حسین موسوی باشد. ۲/۴- حدود ۱۰۰/۰۰۰ مترمربع باید در اختیار بازماندگان مرحوم سید ابول موسوی باشد. این بایدهای اربعه قاعدتاً نیازمند افراز رقبات چهار دانگ سادات روستا با مراجعه به شجره‌نامه‌های خانوادگی آنان است. و اما بعد؛ بعد از افراز دقیق شش‌دانگ روستا و‌ مشخص شدن میزان تصرفات کلیه متصرفین (اعم از مالکین و مستأجرین) با دو مسئله مواجه خواهیم شد: الف) زمین‌هائی که عملا بصورت عمومی مورد استفاده «کلیه اهالی و زوار» (از قبیل؛ مسجد و‌ حریم آن، چشمه و حریم آن، لوله‌کشی‌ها و کابل‌کشی‌ها و حریم آنها و امثالهم) قرار دارد. ب) زمین‌هائی که با عدم حضور یا عدم حیات مالکین (سادات)، معطل مانده است. پیشنهاد بنده؛ تخصیص زمین‌های معطله به اماکن و محوطه‌هایی است که قابل استفاده عموم اهالی و زوار محترم باشد. البته تقسیم مجدد آن‌ها بین سادات با ملاحظه همان ۴ دانگ اسبق هم نظری خالی از وجه نیست. حداقل مازاد از میزانی که به اماکن عمومی قابل واگذاری است. و اما اگر این میزان کافی نباشد قاعدتاً باید بصورت مساوی از چهار یک دانگ ملک سادات و دو دانگ موقوفه، تأمین شود. و اما تخصیص زائرسرا و اماکنی بمنظور فعالیتهای فرهنگی و هرچه که بیشتر به درد زوار امامزاده می‌خورد، از محل ۲ دانگ موقوفه امامزاده، نظر صائبی است. ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آذر ۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده (قسمت ۳۵): سخنی با سادات بربری؛ (بخش اول): قسمت ۳۳ از سلسله مباحث بنده به نامه‌ای اختصاص داده شد که حجم آن اجازه نداد کتیبه‌های ابتدایی و انتهایی معمول کلیه پیام‌ها را در آن بگنجانم و این پیام، (با توجه به کنتور ذیل هر پیام)، رکورد فوروارد حتی پیامهای ۵ و ۲۰ و ۳۲ را شکست!!! نامه مذکور خطاب به اخوی در مسئله ۱۵ میلیون تومان جریمه‌ای بود که از یوسف رضایی (همسر دختر دائی ما) بابت اختلافات مطروحه، طی فرایندی گرفته و در حیاط مسجد، هزینه می‌کند. البته قبلاً (به علت اینکه مسئله ۱۵م. در گروه اطلاع‌رسانی روستا بعنوان یک مسئله عمومی مطرح شده بود) از آقاسیدمیرشجاع‌‌الدین، استدعای روشنگری کرده بودم و جوابیه‌ای که داده بودند، برایم چندان مفهوم و قانع‌کننده نبود و لذا ناچار شدم که دقیق‌تر طرح سؤال بکنم و عیناً هم در گروه‌ها به اشتراک گذاشتم تا: اولا) ایشان و همه بدانند که مطلب قابل اغماضی نیست و حتماً باید شفاف‌سازی شود. ثانیاً) اگر دیگران هم سؤالات ذی‌ربطی دارند از این فرصت استفاده کرده و استفهام بنده را تکمیل نمایند. البته از ایشان (بلحاظ جسارت مرتکبه) عذرخواهی می‌کنم ولیکن بلحاظ روشنگری افکار عمومی ناچار شدم ایشان را در مقابل کار انجام شده قرار بدهم تا به حرف و حدیثهای بیهوده پایان داده شود و اینگونه حرف و حدیث‌ها منحصر به ایشان نیست و متاسفانه تقریبا فی‌مابین همه اهالی به اشکال گوناگون دیگری هم جریان دارد و تنها راه‌حل آنها گفتگوهای علنی است نه غیبت و شایعه و تهمت و... لذا بنده (با نوعی خودزنی!) می‌خواهم حتی‌الامکان راهی بگشایم که همه اهالی محترم بی‌واهمه وارد گفتگوهای جمعی بشوند و مشکلات بین خودشان را در محضر و منظر سایر اهالی حل و فصل کنند که اگر نکنند زمینه بروز «شایعات وحدت‌شکن» و نیز «دخالت و تهاجم اجانب»ی از قبیل اوقاف در امور اهالی فراهم می‌گردد. اخوی هم متقاعد به همراهی شده و در مسئله مذکور توضیحات تکمیلی خود را ارائه دادند که خواندن آن‌ها شاید خارج از حوصله همگانی باشد و لذا من خلاصه‌ای از کلیات آن‌ها را به اشتراک می‌گذارم. و اما فشرده حرفهای آ.سیدمیرشجاع: ۱) مرحوم پدر ما در این زمین پدری‌شان (که البته عموها هم در آن سهم داشتند ولیکن افراز نشده بود) خانه‌ای احداث کرده بود همچنانکه هر کدام از بازماندگان سیدمحمدعلی، بنحوی (و بدون انضباطی که مطلوب شماست) در آن تصرف کرده‌اند! همچنانکه پدر ما هم در خانه‌های پدری (که عموها در اختیار خود گرفته بودند و اینک در اختیار عموزاده‌هاست) سهم داشت. اما باهم کنار آمده بودند! ۲) در زمین‌های محل دعوا (که به ۱۵م. معطوف شده!)، اتفاقاتی رخ داده است: ۲/۱- قسمتی از آن را عمویمان (مرحوم سیدعیسی) برای خودش دو باب سِیزان (انباری) ساخته بود که اینک چند برابر آن در تصرف خانواده مرحوم سید اسدالله می‌باشد. ۲/۲- قسمتی از آنرا برخی از مستأجرین (بدون توجه به تقسیمات قدیمی) بناحق ادعا می‌کنند که متعلق به ۲دانگ امامزاده است (به یوسف فروختند یا بخشیدند!) که همین مسائل باعث سوءاستفاده اوقاف هم شده تا ادعای مشاعی بودن شش‌دانگ را پیش بکشد! ۲/۳- قسمتی از آنرا سیدیداله به یوسف رضایی بخشیده (همراه با چهار کامیون آجر و سنگ برای خانه‌سازی و آغل‌سازی)! ۲/۴- قسمتی از این زمین را سیداسداله به باجناق خود (آقاصالح مطهری؛ داماد عمه ما) واگذار کرده است. ۲/۵- قسمتی از آن بعنوان معاوضه از طرف خانواده سیداسداله در اختیار سیدمحسن (نوه مرحوم سیدعیسی) قرار گرفته است. فلذا آنچه که فرزندان و نوادگان مرحوم عیسی‌عمو تاکنون تصرف کرده‌اند، بیش از سهم مرحوم حاج‌سیدعیسی از این قطعه بوده است! ۳) و اما سهم مرحوم حاج‌سید موسی: ۳/۱- آ.سیدرضا، زمینهای سنگلاخی و غیرقابل کشت اینجا را رها کرده و بجای آن قطعه‌ای از زمین پدری ما (در بخش حاصل‌خیز خرمن‌یری) را برداشته و برای خود خانه‌سازی و درخت‌کاری کرد و قاعدتاً در اینجا ادعایی ندارد و بقیه اعضای خانواده‌اش هم قاعدتاً باید با او طرف باشند نه ما. ۳/۲- البته سیداحمد پیگیر سهم خود بود تا اینکه در توافقی با فرزندان مرحوم سیداسدالله، قطعه‌ای از سهم آنها در قسمت سایت تلویزیونی را گرفت و به خانه فعلی خودش افزود. ۳/۳- علت امضای آ.سیدرضا و آ.سیداحمد در نامه وکالتشان به من برای برخورد با متجاوزین هم همین بود که پیشاپیش سهم خودشان را از این زمین گرفته بودند و حالا خودشان باید جوابگوی خانواده خود باشند. ۳/۴- در این میان، من تصور می‌کنم سهم عموموسی نیز از این قطعه، به اندازه لازم به فرزندان او رسیده است؛ بویژه از لحاظ کیفیت زمینی و اگر کافی نباشد قاعدتاً الباقی سهمشان را باید از متجاوزین و متصرفین مطالبه کنند نه از من که هنوز حتی یک وجب از حق خودم را هم نگرفته‌ام و‌ بیش از همه طلبکارم. ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آذر ۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده (قسمت ۳۶): قابل توجه سادات بربری؛ (بخش دوم): ادامه فشرده توضیحات حاج‌سیدمیرشجاع‌الدین: ۴) و اما سهم مرحوم سیدمیربابا؛ ۴/۱- قسمتی از این زمین را پدر بلحاظ علاقه‌ای که به امور آموزشی و تبلیغی داشت، به محلی برای احداث اولین و آخرین مدرسه روستا در نظر گرفت (و خودش هم مدیریت ساخت و بلکه بنائی آنرا بر عهده گرفت و خانه خودش را هم رایگان در اختیار معلم روستا گذاشت) و حال که مخروبه شده است، قاعدتاً باید به ملک اصلی برگردد و متعلق به بازماندگان مرحوم سیدمحمدعلی است. ۴/۲- تصرف دیگر ما در این زمین، همان قسمتی بود که من در اختیار مخابرات قرار دادم تا با نصب خط تلفن ثابت، به اهالی خدمتی کرده باشم که بعداً با اهداء زمین مناسب‌تری از جانب مرحوم سیداسدالله موسوی به مخابرات (جهت نصب دکل و تجهیزات و...) قاعدتاً باید زمین مرا پس می‌داد ولیکن مخابرات هم بخاطر سبقه کوتاه‌مدت و موقتی خود، ادعای مالکیت آن قطعه اجدادی ما را دارد!! (گویا ما اشتباه کردیم همکاری کردیم!) ۴/۳- طبق بلوک‌بندی و تقویمات و قرعه‌کشی عادلانه شما در تقسیم سهم‌الارث پدری؛ سهم پدری ما از این رقبه به من رسیده و لذا احدی از وراث آن مرحوم، هیچ حق و سهمی در این زمین ندارند. لذا لزومی به دخالت شما در اینجا نبود. ۴/۴- علیرغم تقسیمات مقبول شما و همه ورثه، خواهر بزرگتر ما کماکان خود را در این زمین صاحب‌حق و سهم پنداشته و لذا بناحق قسمتی از این زمین را به یکی از دخترانش بخشیده است! (ظاهراً جنابعالی بعنوان مقسّم سهم‌الارث پدری، هنوز به ایشان تفهیم نکرده‌اید که وراث سیدمیربابا صرفا صاحب همان قطعاتی هستند که مدارک آن‌ها به امضاء و اثر انگشت سایر وراث رسیده است!) ۵) جعفردائی ما هم به طریقی، در اینجا سهمی داشت که یکی از پسرانش عوض آن، اعیان مدرسه را رایگان در اختیار گرفت بشرطی که آنرا آباد نگه دارد ولیکن بعد از یکسال رها کرد و مصالح آنرا به یکی از اهالی روستا فروخت! (که ظاهراً شاکی بود و می‌گفت؛ کاملا مغبون شده است!) ۶) من شخصا از افراز و تقسیم مجدد و عادلانه زمین‌های مرحوم سیدمحمدعلی (پدربزرگ) کاملا استقبال می‌کنم زیرا سهم من در اینجا واقعا پایمال شده است و لازم می‌دانم، قسمت‌های تصرفی فرزندان و نوادگان مرحوم سید عیسی (از جمله مورد بخششی سیدیداله به یوسف رضایی)، مورد بازنگری قرار بگیرد. همچنانکه ادعای مخابرات باید ابطال گردد. ۷) و اما قضیه یوسف رضایی؛ وی بدون موافقت صاحبان زمین (نوادگان مرحوم آقاسید محمدعلی از جمله من) اقدام به خانه‌سازی و محوطه‌سازی برای خود نمود و حتی پنجره‌هایش به محوطه خانه من اشراف داشت که من هم (بخاطر دختر محمددائی ما که همسر او بود و نیز مادرش که همسر جعفردائی ما بود)، چندان سخت نگرفتم اما وقتی بداخلاقی‌های آنها تا آنجا پیش رفت که به علت توهمات چند لایه خود، قصد جان من و پسرم را کردند و در حد کشتن من و آ.سیدحامد، ما را خونین و مضروب و مجروح کردند، از آن مراعات و ملاحظات خود پشیمان شدم! لذا قویا دنبال مجازات آنها بودم. اما وساطت رفیقم حاج‌حسن‌آقا بیاتی موجب شد که من ضمن «بخشش» او که شدیداً (و البته تحت تأثیر القائات شیاطینی که خودت بهتر به آنها واقفی) از جنایتکاران حمایت می‌کرد ووو... از او بخواهم که پنجره‌هایش را از طرف خانه من ببندد و بابت تصرف گوشه‌ای از زمین ما جهت احداث خانه‌اش، جریمه‌ای بگیرم تا صرف محوطه‌سازی مسجد (که آبرومندانه نبود) بکنم که بالاخره انجام شد. ولیکن این ۱۵م. صرفا بابت «رضایت به عدم تخریب» خانه‌اش بود که با ارتکاب تخلفی آشکار آنرا احداث کرده بود و چندین پنجره و درب بسوی خانه من باز کرده بود، قاعدتاً «باید تخریب می‌شد». در واقع این ۱۵ م. بابت «موافقت من با عدم تخریب» خانه‌اش بود نه بابت «گذشت ایثارگرانه من از جنایتی که مرتکب شده بودند» و نه حتی بابت آن قسمت از «زمینی که بابت خانه و حیاط خانه‌اش تصرف کرده» است. لذا کل متصرفات ارضی وی قابل مطالبه ماست. بنابراین او هنوز بدهکار ما است و الحمدلله من بدهکار هیچکسی نیستم و این ۱۵میلیون تومان، هیچ ربطی به معامله زمین‌های سیدمحمدعلی نداشت که بنده بخواهم بابت آن سراغ بازماندگان آن‌مرحوم بروم تا از آن‌ها رضایتی بگیرم یا وجهی و سهمی به ایشان بپردازم. باز هم اگر ابهامی و سؤالی باقی مانده است در خدمتم. والسلام» ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آذر ۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم روستای امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده (قسمت ۳۷): قابل توجه سادات بربری؛ (بخش سوم): اصلاحیه: تذکر داده شد که؛ ۱) قسمتی از زمین‌های پیرامونی مدرسه (متعلق به مرحومین؛ سیدعیسی، سیدمیربابا و سیدموسی) در اختیار دختران حاج‌سیدعیسی هم قرار دارد. ۲) قسمتی از این زمین که به یکی از دختران خواهر بزرگتر ما واگذار شده توسط خود آ.میرشجاع بخشیده شده نه توسط خواهرمان. منظور زمین خانه‌ای است که آقامحمد داودی در حال احداث آنست. البته آ.سیدشجاع از ثلث سهم خود بخشیده (یعنی یک سوم آن از سهم حاج‌میرشجاع کسر می‌شود و در تقسیمات مجدد به حساب او منظور می‌گردد) و دو سوم بقیه آنرا ظاهراً آقای داودی از دختران حاج‌سیدعیسی خریداری کرده است. و اما بعد؛ با توجه به توضیحات اخوی (که آن‌ها را در طی دو قسمت اخیر، خلاصه و تبویب کردم)، بنده به این نتیجه رسیدم که ایشان در شایعات معطوف به ۱۵ میلیون تومان جریمه، مظلوم واقع شده‌اند زیرا نه یک وجب از اراضی سادات را اشغال کرده و نه حتی یک ریال از ۱۵م. مطروحه را مورد استفاده دنیوی خود قرار داده است (که اگر هم استفاده شخصی می‌کرد به کسی ربطی نداشت). بنده از بابت بدبینی خود و اینکه خونم بجوش آمد و تندی کردم، در این قضیه از ایشان عذرخواهی می‌کنم. حال باید دید آن‌همه شایعات بی‌اساس علیه او را چه کسانی و به چه منظوری، ساخته و پرداخته‌اند؟! و حتی با اشاره به این شایعات بی‌شرمانه، عده‌ای در صدد تخطئه و تخریب بنده برآمده‌اند؟! بنده بعید می‌دانم این شیاطین، اهل توبه و جبران باشند و بلکه ای‌بسا بر شرارت‌ها و شیطنت‌های بی‌پایان خود خواهند افزود که نتیجه لقمه‌های حرام بیش نیست. البته به یکایک سایر شایعات هم (آن‌ها که جنبه عمومی دارند و احتمال می‌رود حقی از کسی ضایع شده است) خواهم پرداخت تا شاید با فاصله گرفتن از این جو بسیار مسموم مثلثی، و رسوائی و مجازات خائنین، فضای مساعدتری برای خدمتگزاری خادمین گشوده شود و همدلی و همفکری و همزبانی جای بددلی، بدفکری و بدزبانی‌ها را بگیرد. ان‌شاءالله. ضمناً ناگفته نماند که اخوی فردای همان روز، جوابیه را نوشتند ولیکن بنده برای ارسال آن به گروهها عجله نکردم تا ببینم از میان اهالی بویژه عموزاده‌های درگیر با زمین مذکور، آیا خوش‌غیرتی پیدا می‌شود که تنویر افکار عمومی بکند یا نه؟! که متاسفانه هیچ خبری نشد!! حمل بر آن می‌کنم که اطلاعاتی نداشته‌اند یا اطلاعاتشان ناقص بوده است وگرنه نباید اینقدر بی‌رگ باشند! اما اینکه هیچکسی حتی یک خط چیزی ننویسد، آیا عجیب نیست؟! این عدم حساسیت هر علتی که داشته باشد، نیازمند «روان‌شناسی اجتماعی و آسیب‌شناسی» عمیق و دقیقی است. اینکه حتی یکنفر در طی یک هفته، هیچگونه واکنشی مثبت یا منفی و یا حتی خنثی، نشان ندهد، مسئله قابل اغماضی نیست! معلوم می‌شود، سخن «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته» پیامبر اعظم(ص) در این روستا (حداقل در بین اعضای گروه‌های امامزاده) جایگاهی ندارد! دریغ از واکنش حتی یک نفر!!! ((البته یکنفری حساسیتی نشان داد و فرصت‌طلبانه زنگ زد و با ناراحتی و طلبکارانه گفت: سهم مرا از ۱۵م. بگیرید و در وجهم بپردازید! وگرنه از یک ریال حق خود هم نخواهم گذشت و کاری هم ندارم که برادر شما آنرا در کجا هزینه کرده است!!!)) نانکلی هم که جرأت کرده بی‌مهابا و بی‌محابا به اهالی حمله کند، ظاهراً در مدتی که مخفیانه ساکن روستا و نیز عضو مخفی گروه مجازی امامزاده بوده است، کاملا کشف کرده و دریافته بوده که هر کاری می‌تواند علیه اهالی مرتکب شود و هیچکسی از اهالی، هیچ واکنشی نشان ندهد! سکوت، اغماض و عدم حساسیت و...‌ در صحنه حق و باطل آیا نشانه تعامل مدنی است؟! حساسیت به منافع شخصی را که همه بلدند، مهم آنست که به حق و باطل منافع دیگران هم حساسیت داشته باشیم وگرنه قادر به دفاع از مظلوم نخواهیم شد که بمفهوم شراکت در ظلم ظالم است. و اما راه‌حل اساسی بهره‌برداری‌های کلیه متصرفین این قطعه از اراضی مرحوم سیدمحمدعلی، نظر بنده آنست که کل آن با موافقت کلیه بازماندگان آن مرحوم به «تعاونی روستائی سادات بربری» واگذار گردد (همان طرحی که بنده سالها پیش پیشنهاد کرده بودم و اینک آ.سید علی فرزند مرحوم آ.سیداسدالله در سودای تحقق آن است) تا بعد از افراز کلیه رقبات شش‌دانگ روستا و تقویم آن‌ها، تبدیل به سهام بشود و برای صاحبان واقعی منظور گردد و قیمت قسمت‌های تصرف‌شده توسط اغیار از آن‌ها در وجه تعاونی اخذ گردد و به سهام صاحبان حق منظور شود وگرنه که طی جلسه‌ای عمومی (با حضور کلیه بازماندگان سیدمحمدعلی)، اتخاذ رویه شود. ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آذر ۱۴۰۱ لینک دعوت اهالی روستای امامزاده علاءالدین به «کانال اطلاع‌رسانی سید علاءالدین» برای مطالعه کامل سلسله مباحث روستائی «راه طی شده و باقی‌مانده»: https://eitaa.com/joinchat/3702653133Ccc2fe714b9 ❤️
قابل توجه ا.م.ا.ع.ا. راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۳۸): اصلاحیه؛ بعضی از اقرباء، ایراد گرفتند که اختلافات فامیلی را چرا در جمع اهالی مطرح می‌کنید که ممکنست بجای وحدت، تفرقه به بار آورد؟! واقعیت آنست که؛ اختلافات و تفرقه‌های جاری، اکثراً سر هیچ و پوچ و شایعات و چرندیات است و تنها راه‌حل آنها، گفتگوهای علنی و عمومی است نه کتمان و پنهان نگه‌داشتن آن‌ها. جمع اهالی بعلت بافت‌های نسبی و سببی و... تبدیل به یک «خانواده بزرگ» شده‌اند و بنده هیچ‌کسی را غریبه نمی‌دانم! وقتی می‌بینم که خطاها و حتی خلاف‌های کوچک و قابل اغماض تدریجا بعلت عدم گفتگوی جمعی و تعامل خردمندانه و صبورانه، تبدیل به کینه و کدورت و حساسیت‌های بی‌جا شده و می‌شود، چگونه می‌توانم ساکت و صامت بمانم؟! در عین‌حال می‌ترسم همچون کسی باشم که (بتعبیر ابوی مرحوم)؛ با چشمان بسته وارد سفره شود و هر قدمی که بر دارد خرابکاری جدیدی به بار آورد! لذا با توسعه گفت‌وگوهاست که چشم‌ها باز می‌شود تا سفره به هم نریزد! «و شاور هم فی‌الامر» یک دستور قرآنی است که فرمان به «مشاوره در کارهای مهم» می‌دهد و چه کاری مهمتر از وحدت بی‌غل و غش اهالی که اغیار واقعی نتوانند آسیبی به ایشان برسانند؟ اگر قرار باشد که خودی‌ها را اجانب بپنداریم و از گفتگو بپرهیزیم، آیا نتیجه‌ای بجز ازدیاد شایعات و بالتبع افزایش کدورت‌ها و حتی نفرت‌ها در پی خواهد داشت؟ بنظر من از گفتگوهای علنی و جمعی (البته بشرط ادب و احترام و مهمتر از همه اینکه اگر روشن شد خبط و خطایی داریم، عذرخواهی و جبران کنیم) باید استقبال کنیم. بعضی‌ها ایضاً به بنده ایراد می‌گیرند که با اینهمه اصلاحیه و عذرخواهی، نهایتا صحبت‌های‌تان ضعیف و فشل و غیرمؤثر می‌گردد. بله، قبول دارم ولیکن نتیجه عدم عادت اهالی به گفتگوهای عمومی است. اگر هر کسی با مراقبت حرف خودش را بزند دیگر لازم نخواهد شد که فرضا بنده سخنگوی همگان باشم و مرتبا بر حرفهایم تبصره بزنم و عذرخواهی کنم و آن‌ها را اصلاح نمایم. خبط و خطا از من نیست بلکه، از عدم دقت کسانی است که قطره‌چکانی اطلاعات می‌دهند تا مبادا پیش فلانی یا فلانی‌ها بده شوند! از عوارض شدت ملاحظات است که در چنین وضعیتی غوطه بخوریم! عده‌ای هم اصرار دارند که؛ بهتر است گفتگوها در جلسات حضوری بیان شود! این هم اشتباه است. زیرا؛ اولا) جلسات حضوری، محدودیت در تجمع دارد و معمولا اکثریت به بهانه‌های مختلفی شرکت نمی‌کنند. ثانیاً) جلسات حضوری، محدودیت زمانی دارد و حداکثر بیشتر از دو ساعت قابل تحمل نیست و لذا به کلیاتی پرداخته می‌شود که معمولاً رافع اختلافات و کدورت‌ها نیستند. ثالثاً) جلسات حضوری، نیازمند صرف وقت، انرژی، هزینه، امکانات و... است که معمولا تجمیع همزمان آن‌ها امکانپذیر نیست. قبل از انقلاب، اهالی روستا بنام هیئت مذهبی بصورت سیار در منازل، تجمع می‌کردند ولیکن در همان زمان که تشریفات کمتر بود، یادمان نرفته که چندین بار به شکست انجامید و سرانجام هم بکلی فراموش شد! رابعاً) فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی، فرصت طلائی برای پیشبرد «گفتگوهای ناهمزمان» و عاری از انواع تکلفات است که بجای فرار از آن، باید از آن استقبال کرد. مضافاً که تدریجا انسان یاد می‌گیرد که در کلام خود دقت کافی بخرج بدهد تا رسوا نشود فلذا از لحاظ تربیتی و همزیستی مسالمت‌آمیز بسیار سازنده و مفید خواهد بود. و اما در باره گفتگوی داغی که اخیرا رخ داد و اجتناب‌ناپذیر بود. زیرا؛ کسی که در گروه «اطلاع‌رسانی امامزاده علاءالدین» خود را «&&&»! معرفی کرده، (پنجشنبه ۳ آذر ۱۴۰۱) در گروه خطاب به بنده، نوشته بود: «... با دریافت پانزده میلیون تومان بابت زمینی که متعلق به کل سادات حسینی توسط اخوی شما ... توضیح بفرمایید این پانزده میلیون تومان که دریافت شد از بابت چی بود؟؟» و آقای حسن حسن‌آبادی، او‌ را در گروه خود، با جمله «دورود برتو عی مرد شعریف» مورد تشویق قرار داد که احتمالا منظورش «درود بر تو ای مرد شریف» بود!! بنده با این که سؤال‌کننده را نمی‌شناختم (و هنوز هم نمی‌دانم کیست؟!) ولیکن حرف وی را شایعه‌ای تلقی کردم که (شاید در ذهن خیلی‌های دیگر هم باشد!) واقعیت آن باید روشن شود و اینکه «دریافت ۱۵م. بابت چی بوده است؟» و اگر «متعلق به کل سادات حسینی» بوده به کجا رفته است؟ مسئله را به اخوی منتقل کردم و‌ خواستار توضیح مطلب شدم که نهایتا منتهی به درج جوابیه ایشان در دو پیام اخیر بنده گردید. هدف این بود که اولا ۱۵م. بابت چی بوده؟ و ثانیاً اگر متعلق به کل سادات بوده چرا بین آن‌ها توزیع نشده است؟! در جوابیه‌های مفصل اخوی، مسئله شفاف شد که بنده جمع‌بندی آن‌ها را فشرده کردم و خلاصه آنرا در دو شماره (۳۵ و ۳۶) به اشتراک گذاشتم ولیکن مطمئن نیستم که توانسته باشم، جوابهای اخوی را بخوبی تألیف و منتقل کرده باشم! در این میان داد و فغان چند نفر دیگر ... ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آذر۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم روستای امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۴۰): آقا یا خانم &&& علاوه بر طرح مسئله در موضوع «۱۵م. تومان آ.سیدمیرشجاع و هزینه آن در مسجد» که در شماره‌های قبلی مفصلا بدان پرداختیم، در همان استفهامیه خود با لحنی توهین‌آمیز پرسیده بود: «جهت تکمیل تومارهای خودتان، چرا کلمه‌ای از صورتجلسه بیست دی‌ماه چهارصد به میان نیاوردید؟؟» منظور ایشان صورتجلسه تعدادی از اهالی با اداره اوقاف بوئین‌زهرا است که در تاریخ ۱۴۰۰/۱۰/۲۳ منعقد گردیده است. آن صورتجلسه هیچ ربطی به بنده نداشت و ندارد ولیکن بنده بمحض اطلاع از مفاد آن، مخالفت خود با آنرا اعلام و نظر خود را در «پیام شماره ۳۰» بصورت مبسوط توضیح داده‌ام. علیکم بالرجوع. تنها مطلب مفید آن، بند اول آنست که ریاست اداره اوقاف، پذیرفته که وقفنامه ۱۲۹۹ق. (صورتجلسه حل اختلافات و ناسخ صورتجلسه ۱۲۹۷) را ملاک عمل و تفاهم قرار دهد. اگرچه اداره مذکور ظرف ۴۱ روز به عمر کمتر از دو ماهه عهدنامه مذکور پایان داد! و با بدعهدی خود (طی بخشنامه مورخه ۱۴۰۰/۱۲/۴ و موقوفه قلمداد کردن شش‌دانگ روستا!)، اعتبار آن صورتجلسه (برجام اوقاف +۵ طایفه روستا) را مضمحل ساخت! همان فرد (&&&) طی سؤالی کاملا منطقی پرسیده: «شما بارها اعلام کردید که اصلا روستای ما حتی دو دانگ امامزاده وقف نیست حتی مستأجرین دو دانگ نباید اجاره بدهند الآن چرا حرف از وقفنامه اصلی و جعلی ب میان می‌آورید؟؟» در خصوص این مسئله هم بنظرم قبلا توضیحات لازمه را ارائه داده‌ام ولیکن برای آخرین‌بار ظاهراً ناچار به توضیح واضحات هستم: چنانچه تنها مدرک اداره اوقاف بوئین‌زهرا برای موقوفه تلقی کردن دو دانگ امامزاده، همان صورتجلسه منسوخ و منحوس ۱۲۹۷ق.، مشهور به «وقفنامه جعلی» است که «صورتجلسه عقد اختلاسات» برای «نسلاً در نسل ملاعبدالجواد» بیش نیست، هیچگونه ارزش شرعی، قانونی و عرفی ندارد و لذا اگر پرداخت اجاره صاحبان دو دانگ امامزاده، مستند به آن باشد، اصلا لازم به تبعیت نیست. با مدرک مذکور، مستأجرین دو دانگ امامزاده را نمی‌توان محکوم به پرداخت عواید وقفیه نمود و مستأجران محترم دو دانگ می‌توانند نه تنها از پرداخت اجاره به اوقاف استنکاف بورزند بلکه هر آنچه را که تاکنون پرداخته‌اند، می‌توانند بصورت قانونی از اوقاف و نیز از متولیان سابق آن، پس بگیرند. ولیکن چنانچه «صورتجلسه حل اختلافات ۱۲۹۹» معیار و ملاک عمل قرار بگیرد، موقوفه دانستن دو دانگ امامزاده، اجتناب‌ناپذیر بوده و قاعدتاً مستأجران باید اجاره متصرفات خود را به تمام و کمال بپردازند. و از آنجا که اداره اوقاف بوئین‌زهرا، ابلهانه اصرار دارد، صورتجلسه ۱۲۹۹ (موسوم به وقفنامه اصلی) را نادیده بگیرد و بر صورتجلسه ۱۲۹۷ (مشهور به وقفنامه جعلی) اصرار بورزد، قاعدتاً مستأجران نباید چیزی به اوقاف بپردازند. ولو اینکه طبق صورتجلسه ۱۲۹۹ مدیون وقف هستند تا عواید ذی‌ربط را به «مصرف مصالح او [امام‌زاده]» برسانند ولو بدون وساطت اداره نابخرد مذکور! و اما در موضوع «وقفنامه‌های اصلی و جعلی»: «حرف از وقفنامه اصلی و جعلی ب میان آوردن» سخن جدیدی نیست و این مسئله (همانطور که در پیامهای قبلی خود، توضیح دادم) از سال ۱۳۷۵ مطرح بوده است و در سال ۱۳۹۵ بر آن تصریح و تأکید شده است و بالاخره در سال ۱۳۹۶ رئیس سابق اوقاف محلی، دستور به «استعلام از آرشیو سازمان» داده است و در صورتجلسه استمهال ۱۴۰۰/۱۰/۲۳ هم رئیس فعلی اداره مذکور در بند اول آن پذیرفته که وقفنامه اصلی را ملاک عمل و تفاهم خود قرار بدهد. فلذا این مسئله، «من‌درآوردی» بنده نبوده و نیست ولیکن آ.سیدمیرشجاع نسبت به بقیه سادات، بررسی‌های بیشتری در باره آن‌ها بعمل آورده و بر اساس برداشت‌های خود با اداره مذکور مکاتباتی بعمل آورده است که توأم با اشتباهات متعددی هم بوده از جمله آنکه تصور کرده؛ سادات که مالکین چهاردانگ روستا هستند، «موقوف علیهم» بوده‌اند! و بنده هم متأثر از خطای تحلیلی ایشان گمان می‌کردم که «وقف خاص» صورت گرفته است!! اما کارشناسی جناب آقای مهندس سید سعید موسوی (پسر برومند آقاسید قاسم) دقیق‌تر از برداشت اخوی بنده بود ولیکن تا آنجا پیش رفته‌اند که حتی دو دانگ امامزاده را هم موقوفه نمی‌دانند و مدعی هستند که برای این برداشت خود، امّاره لازم را دارند و در «دادگاه محاکمه نان‌کلی» (مدیر متخلف اوقاف) ارائه خواهند داد. ولیکن بنده (با سابقه‌ای از فعالیتهای تحقیق و ارزشیابی در «سازمان بازرسی ویژه فرماندهی کل قوا» در سال پایانی جنگ تحمیلی بعنوان بازرس ویژه دارای لوح تقدیر از وزیر اطلاعات وقت در ۲۶ سالگی) وقتی گفته‌های مخدوش دیگران از جمله اخوی را کنار گذاشتم و در متون وقفنامه‌ها دقت و تعمق بخرج دادم به نتایجی رسیدم که لازم شد آن‌ها را در اینجا به اشتراک عموم اهالی بگذارم و این سلسله مباحث را پدید آورد. ...ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آذر ۱۴۰۱
سلام برای بررسی «مسائل روز ملت ایران و امت اسلام»، لطفا به «کرسی آزاداندیشی» ما بپیوندید: در کانال سیاسی سیدمحمدحسینی(منتظر) با عنوان «معارف و احکام حم»: https://eitaa.com/joinchat/741802216C0aad7d8aff در گروه گفتگوی عمومی با عنوان «چلچراغ معارف و احکام»؛ https://eitaa.com/joinchat/3850895565Cc7624a74fe و‌ برای اطلاع از مسائل ویژه روستای امامزاده علاءالدین به کانال «سید علاءالدین»: https://eitaa.com/joinchat/3702653133Ccc2fe714b9
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۴۱): عطف به پیام شماره ۳۸ یکی از اهالی تذکر داد که؛ زمین مدرسه متعلق به دو دانگ موقوفه امامزاده بوده و ربطی به پدر شما نداشته است! البته ایشان برای این ادعای خود، هنوز هیچ مدرک و شاهدی ارائه نداده است ولیکن باعث شد بنده به نحوه تقسیم‌بندی قدیمی و اولیه شش‌دانگ روستا دقیق‌تر فکر کنم. لذا به این تصور رسیدم که احتمالأ؛ ۱) دو دانگ امامزاده عمدتاً در شمال بقعه مبارکه بوده است. ۲) ضلع جنوب‌غربی بقعه، عمدتاً به سادات حسینی افتاده است. ۳) ضلع جنوب‌شرقی بقعه، عمدتاً به سادات موسوی افتاده است. البته نمی‌دانم طی قرعه‌کشی کلی، چنین تقسیمی رقم خورده یا دلیل دیگری داشته است ولیکن بعداً تعویضات و جابجائی‌هائی هم بین سه بخش مذکور اتفاق افتاده است. البته هر کدام از دو تیره حسینی و موسوی، خودشان دو شاخه بوده‌اند و مجموعا چهار شاخه: ۱- شاخه سید حسن‌بابا حسینی (معمار بقعه مبارکه)؛ صاحب یک‌دانگ از چهاردانگ سادات ۲- شاخه سید زین‌العابدین حسینی؛ صاحب یک‌دانگ از چهاردانگ سادات (که ظاهراً پسری نداشته و ۱۰۰/۰۰۰ متر اراضی او به «سیدافضل» می‌رسد که ظاهراً خواهرزاده او بوده) ۳- سید علی‌حسین موسوی؛ صاحب یک‌دانگ از چهاردانگ سادات ۴- سید ابول موسوی؛ صاحب یک‌دانگ از چهاردانگ سادات بنده از موسوی‌ها هیچگونه شجره‌نامه‌ای تاکنون ندیده‌ام و پیشنهاد می‌کنم اگر کسی در اختیار دارد لطفا به اشتراک بگذارد. در تقسیم‌بندی شش‌دانگ امامزاده، قاعدتاً عوارض طبیعی، ملاک و معیار تقسیمات بوده است فلذا ممکنست، تقسیم متراژها کاملا مساوی نبوده باشد. از جمله عوارض طبیعی و قدیمی روستا، دره‌های آن بوده است و چنانچه خود بقعه مبارکه را نقطه کانونی تقسیمات تلقی کنیم، در اظلاع شرقی و غربی آن حداقل دو دره بزرگ قابل توجه بوده‌اند که می‌توانند در مرزبندی شش‌دانگ، نقشی داشته باشند. از آنجا که طبق «صورتجلسه حل اختلافات» (وقفنامه اصلی!) حدود کلی خود روستا متناسب با عوارض طبیعی آن، تعیین شده است و هر زمینی که آب باران آن بسوی بقعه مبارکه، جاری بوده در محدوده شش‌دانگ روستا (معروف به مزرعه امامزاده) حساب می‌شده است، چرا در تقسیمات جزئی‌تر از این عوارض استفاده نشود؟ فلذا بنده تصور می‌کنم؛ در محدوده بافت مسکونی فعلی روستا، دره شرقی (دارای چشمه جنوب‌شرقی قدیمی؛ ذیل میانچال) و هر زمینی که آب باران آن بسوی این دره، جاری بوده به سادات موسوی و دره غربی (دارای چشمه شمال‌غربی روستا؛ موسوم به مرادبلاغی) و‌ هر زمینی که آب باران آن بسوی این دره، جاری بوده به سادات حسینی تعلق گرفته است. البته از لحاظ کیفیت، عادلانه نبوده است. زیرا دره شرقی، حاصلخیزتر از دره سنگلاخی غربی روستا بوده است ولیکن شاید قرعه‌کشی، چنین سرنوشتی را برای آنها رقم زده است! داودی‌ها هم دو تیره بوده‌اند که یکی از آن‌ها، خانه‌های خود را در طرف موسوی‌ها ساخته‌اند و دیگری در طرف حسینی‌ها همچنانکه حسن‌آبادی‌ها هم دو تیره بوده‌اند که ایضاً در طرف حسینی‌ها، خانه‌سازی کرده‌اند. البته اینها جایگزین داودی‌هایی شده‌اند که قبل از دهه ۱۳۲۰ از این روستا رفته بودند. الغرض؛ بحث «زمین مدرسه» را باید ببینیم در کدام قسمت از تقسیمات مذکور، قرار گرفته است؟! کاملا مشخصه که در حوزه ارضی حسینی‌ها واقع شده ولیکن مرز این حوزه با دو دانگ امامزاده کدام است؟ چنانچه به عارضه طبیعی توجه کنیم، روشنه که جوی آب ذیل مرادبلاغی می‌توانسته مرز مناسبی باشد. فلذا زمین‌های مسکونی سادات حسینی در ضلع شمالی محدود به جوی آبی می‌شود که از چندمتری ضلع جنوبی امامزاده عبور کرده است. برخی از مستأجرین در لبه همین مرز طبیعی اقدام به احداث دیواری یک متری کرده بودند که در بالای آن، سیم‌خاردار هم نصب کرده بودند. بنابراین غسالخانه (مرده‌شورخانه) در قسمت حسینی‌ها بوده است که در ضلع جنوبی دیوارخاردار واقع شده و در جلوی آن هم مرحوم سیدعیسی چندین درخت سنجد و بادام کاشته بود. بعضی‌ها ادعا می‌کنند که مرز حسینی‌ها و موقوفه امامزاده، آن جوی آب و دیوار خاردار نبوده بلکه راه مال‌رو در حدفاصل چشمه و بقعه بوده است! اثبات این ادعا بنظرم چندان آسان نیست! زیرا عارضه طبیعی مثل دره و ارخ (جوی آب) بمراتب طبیعی‌تر از راه مال‌رو و ماشین‌رو است. و اگر راه مال‌رو بین مرادبلاغی و امامزاده، مرز بوده، چرا دیوار خاردار بجای لبه أرخ در لبه راه احداث نشده است؟! در هر حال (مرز زمینهای موقوفه و ملک حسینی‌ها) چه أرخ باشد و‌ چه راه مال‌رو، در هر دو حال، زمین مدرسه، در قسمت حسینی‌ها است. مگر آنکه ادعا کنیم، زمین مدرسه، بصورت یک جزیره متعلق به امامزاده بوده است! چنین ادعای عجیبی، نیازمند أمّاره‌ای قابل قبول عقلاء است که اگر مدعیان نتوانند ارائه بدهند، بهتر است این ادعای خود را پس بگیرند. ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آذر ۱۴۰۱
شجره‌نامه‌ شاخه‌ای از فرزندان سید اشرف (یکی از پسران آقا«سیدحسن‌بابا»؛ معمار بقعه مبارکه امامزاده علاءالدین)؛ تیره مرحوم «آقاسیدکاظم»