eitaa logo
کانال سید علاءالدین
67 دنبال‌کننده
78 عکس
11 ویدیو
15 فایل
اطلاع‌رسانی در امور روستای امام‌زاده علاءالدین و انجام هماهنگی‌های محلی برای پیشبرد اهداف متعالی اهالی محترم و معزز و...
مشاهده در ایتا
دانلود
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۴۶): بهانه‌های انحلال؛ (بخش دوم): ... در واقع ایشان با ریپلای به یکی از فرازهای «بیانیه گام دوم مقام معظم رهبری» به اشتراک گذاشتن مفاد آنرا جناحی تلقی و تخطئه کرد فلذا گفتگوئی هم در این خصوص بترتیب ذیل رخ داد: حسینی(عابدین): «سلام. وقتتون بخیر پیام سیاسی جناحی در گروه ممنوعه🙏🙏» حسینی(میربابا): «(متاسفانه این قسمت از نوشته بنده ذخیره نشده است. پاسخی مبنی بر این مطلب بود که بیانیه رسمی ولی‌فقیه، حرف «جناحی» نیست و نمی‌توان آنرا که یک «چشم‌انداز ملی» به شمار می‌رود، حرف «سیاسی غلط» تلقی کرد. وگرنه ابلاغیه‌های کلیه ادارات دولتی و نهادهای حاکمیتی و شوراهای رسمی از مجلس شورای اسلامی گرفته تا شوراهای روستایی هم، جناحی و سیاسی تلقی شده و لذا اعلامیه‌های ادارات آوج و شورای روستا هم نباید در گروه بارگذاری شوند.) حسینی(عابدین): «ارادت دارم خدمتتون بله بیانیه شورا،،، آوج،، مربوط به اطلاع رسانی روستامون میباشد و ابلاغیه مجلس شورا در رابطه روستاها باشه موردی نیست سیاسی و جناحی از هر طرفی باشه ممنوعه لطفا مراعات فرمایید🙏🙏🌹🌹» حسینی(میربابا): «با این حساب؛ چنانچه عبارت خود را تصحیح کنید به اینکه فرضاً؛ «هر مطلبی که به روستای امامزاده علاءالدین و اهالی آن، ربط مستقیمی نداشته باشد، ممنوع ولو اینکه بیانیه رسمی مقام معظم رهبری باشد»، حرفتان منطقی خواهد بود (و ما هم می‌گوئیم؛ سمعاً و طاعة) ولیکن «جناحی» و «سیاسی غلط» تلقی کردن بیانیه ولی‌فقیه و مقام رهبری، خبط آشکاری است که بر اهل نظر پوشیده نیست.» (البته عبارت «از هر طرفی باشه» در نوشته وی اگر ناشی از «جهالت سیاسی» او نباشد، مفهوم ضدانقلابانه‌ای دارد که در جای خود قابل طرح و پیگیری است) داودی(حمداله): «سلام بر همه بزرگواران و دوستان بله گام دوم انقلاب مطلب مهمیست وباید چراغ راه ما باشد خصوصا برای ایجاد اتحاد وهمدلی ورشد و پیشرفت مشخصا برای ما یعنی تلاش جهت رشد روستای عزیزمان ونباید برای کوبیدن واتهام زنی به همدیگر مورد استفاده قرار گیرد . دعوت به همدلی ومشارکت همگانی شعار ماست.با تمامی سلایق و نگاه ها یا حق🌸🌸🌸🌸🙏» خرمگس معرکه: «سلام و ارادت آقا سید بزرگوار متآسف شدم😥 ولی میدونم که عده ایی معلوم الحال اذیتت کردن😢 منم موافقم با انحلال گروه چون دوستانی هستن که نمیخوان اخوت و برادری باشه همون کانال واسه همه چی کافیه 🙏🙏❤️❤️» حسینی(میربابا): «معلوم‌الحال کسی است که خود را پشت شعار «معصیت نکنیم» پنهان کرده و جرأت نمی‌کند خود را به اهالی روستا معرفی کند! و هر دفعه عناوین خود را تغییر می‌دهد و...» حسینی(میربابا): «سلام «پیشرفت و تعالی» و «رشد و بالندگی همه‌جانبه» تک تک اهالی روستای امامزاده علاءالدین (که زادگاه بنده است و نامش در مدارک هویتی بنده حک شده) مایه افتخار حقیر خواهد بود ولیکن گفتارهای بدون تأمل و رفتارهای بدون توجه، بجز سرافکندگی چه چیزی دارد؟! عدم تفکیک فرضا بیانیه رسمی مقام اول مملکت (که اتفاقا «سید حسینی» هم است) از حرفهای سخیف جناحی باندبازهای چپ و راست، چنانچه توسط چوپان روستا صورت می‌گرفت، شاید چندان جای ایراد نبود ولیکن توسط منتخب اول اهالی در جایگاه ریاست شورای رسمی آن (خصوصا اگر سید حسینی هم باشد!) بُهت‌آور است! و اگر توسط اعضای گروه مجازی روستا (که قشر فرهیخته و باسواد روستا به شمار می‌روند) نه تنها مورد اشکال قرار نگیرد بلکه تأیید بشود، واقعاً یأس‌آور است! تا آنجا که آدم اگر «عطایش به لقایش» بخشد، حق دارد!» الغرض؛ با مراجعه به آخرین گفتگوهای گروه مذکور (معروف به گروه ممدشورا)، انحلال گروه دو علت داشته: ۱) درج مفاد مسلسل بیانیه رسمی مقام معظم رهبری ۲) درج گزارشات مسلسل بنده در جهت روشنگری اهالی به مسائل راهبردی روستا که در هر دو حال، باید برای اهالی امامزاده علاءالدین، تأسف خورد که چنین افرادی را نماینده خود قرار داده‌اند و هیچکدام جرأت کلمه‌ای مخالفت و حتی سؤال از آن‌ها و یا کلمه‌ای (حتی در حد یک شکلک مجازی) بعنوان تأیید صحبت‌های بنده را ندارند! فلذا اگر بپذیریم که «سکوت علامت رضایت است» قاعدتاً بنده دیگر حجتی ندارم که بخواهم دنبال روشنگری و احقاق حق و حقوق اهالی آن باشم. (حرفهای خصوصی آنهم با تأکید بر اینکه مبادا از آن‌ها اسمی ببرم! آیا مفهومی بجز این دارد که من در این مبارزه، تنها هستم و ترسوهائی که حتی جرأت ترک گروه آنها را ندارند؟!!!) ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آذر ۱۴۰۱ کانال اطلاع‌رسانی ویژه روستای امامزاده علاءالدین واقع در فرمانداری آوج قزوین: https://eitaa.com/joinchat/3702653133Ccc2fe714b9 گروه «سید علاءالدین» (ویژه گفتگوها و هم‌اندیشی پیرامون مسائل راهبردی روستای امامزاده علاءالدین): https://eitaa.com/joinchat/3763470541Cd25cef0ad4
سلام در گزارشات قبلی خود، کلمه «مزخرفات» را به کار برده بودم ولیکن در مراجعه به متن نوشته آقا محسن! دیدم که عبارت وی «متن‌های مزخرف» بوده است. اگرچه معنا و مفهوم آن‌ها یکی‌ست ولیکن از باب لزوم امانت‌داری در نوشته‌ها و نقل‌قول‌ها، لازم دیدم، اصلاح کنم و تذکر بدهم. در باره سایر مزخرفات وی، متعاقباً توضیح خواهم داد. ان‌شاءالله کانال اطلاع‌رسانی ویژه روستای امامزاده علاءالدین واقع در فرمانداری آوج قزوین: https://eitaa.com/joinchat/3702653133Ccc2fe714b9 گروه «سید علاءالدین» (ویژه گفتگوها و هم‌اندیشی پیرامون مسائل راهبردی روستای امامزاده علاءالدین): https://eitaa.com/joinchat/3763470541Cd25cef0ad4 ارادتمند: سیدمحمدحسینی(منتظر)
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۴۷): سلسله مباحثی که (اینک به شماره ۴۷ آنها رسیدیم) همراه با ضمائم و مستندات ذی‌ربط، به منظور روشن‌گری و استعلام صحت و سقم مباحث و «شایعات لازم به شفاف‌سازی»، تحریر و تقدیم شد، بدیهی است که به مذاق بعضی‌ها شیرین و گوارا آمد و برای ذائقه برخی هم تلخ و ناگوار بود و این حالت‌ها کاملا طبیعی بود! این مباحث را حداقل پنجاه نفری که عضو گروه‌ها بودند، دیدند و برای حداقل پنجاه نفر دیگری هم که در گروه‌ها نبودند، بازنشر دادند. ملاحظه حداقل ۱۰۰ نفر از قشر فرهیخته اهالی حداکثر ۱۰۰۰ نفره روستای ما به گمانم کفایت از اطلاع‌رسانی نموده باشد. البته اگر با دقت و حوصله کلیه متون ارسالی را خوانده باشند. (البته منظورم اصلا این نیست که هر کسی گوشی هوشمند ندارد یا از شبکه‌های پیام‌رسان اجتماعی، استفاده نمی‌کند، لابداً فرهیخته نیست!) اما واکنش‌ها (اعم از مثبت و منفی) در هردو گروه مجازی روستا کمتر از حد انتظار بنده بود! برخی واکنش‌ها (مثبت یا منفی) منصفانه، ارزشمند، پندآموز، اخلاقی، روشن‌گر و مفید بودند (و ای‌کاش بجای ارسال خصوصی برای حقیر، نظرات خود را در گروه‌ها به اشتراک می‌گذاشتند) و بعضی واکنش‌ها هم غیرمنصفانه، بی‌ارزش، بی‌فایده، جاهلانه، مرض‌آلود و منافقانه بودند! در مجال مناسبی اگر رخ دهد و ضرورت یابد به واکاوی آن‌ها هم خواهم پرداخت و در اینجا بد نیست به موردی اشاره‌ای بکنم که پیامهای اخیر را به خود اختصاص داد و تشریح آن بماند برای فرصتی دیگر: ۱) فردی که در این روستا نه جزو مالکین چهاردانگ سادات است و نه جزو مستأجرین دو دانگ موقوفه (و من نمی‌دانم بجز همسایگی، چه محلی از اعراب دارد؟! و شاید ناشی از بدمستی پول‌دار شدن ناگهانی و...!) خود را محق به ارزیابی قضایا و قضاوت مطالب دیده و پیام‌های تحریری بنده را «متن‌های مزخرف» قلمداد کرد! و بصورت غلوآمیز گُدال‌خوری کرد که اگر این نوشتن‌ها صرف سازمان آب می‌شد ما الآن مشغول صادرات آب بودیم! و همچنین ادعا کرد که بنده وعده حل مشکل اوقافی روستا ظرف سه ماه داده‌ام! و اما پاسخ این همسایه (که زمانی با پدرانشان فامیل بودیم!): ۱) بنده از وعده مذکور بی‌خبرم. اگر ایشان مدرک و شاهد عادلی برای این گفته خود دارد لطفا ارائه دهد وگرنه که مشمول حکم «جوسازی مغرضانه» خواهد بود. تنها چیزی که بنده (مکرراً) گفته‌ام این بوده که این قضیه اگر صد سال هم طول بکشد، ما باید این مسیر را برویم و در جلسه حسینیه ۱۳ آبان تهران هم گفتم: استمهال یکساله اشتباه بوده و مقابله با اوقاف را از همین فردا باید شروع کنید ولو اینکه این مبارزه چند سال طول بکشد؛ یعنی همان استمرار نهفته در عنوان «راه طی شده و باقیمانده»! اگر دیگرانی در آن جلسه وعده حل چند ماهه مشکلات را داده‌اند، به بنده چه ربطی دارد؟! ۲) در خصوص مسئله تأمین آب برای گاوداری، دامداری، باغداری، زراعت و حتی شرب اهالی و سایر نیازمندی‌های روستا بنده نه ذی‌نفع هستم و نه مسئولیت رسمی دارم و نه مجال پیگیری. و فضول محله در اموری هم که به دست خود اهالی قابل انجام است، نیستم. حتی در مسائلی هم که احتمال می‌دهم شاید نتوانند به راحتی از عهده آن برآیند (مثل دعوای اوقافی) وظیفه‌ای بیش از آگاهی و مشاوره دادن برای خود قائل نیستم. اصلا نه قرار بوده و نه مایلم و نه می‌توانم، پیگیر اجرائی این مسائل و مطالب باشم. حتی در خصوص «مسئله اوقاف» در دیداری که با امام جمعه آوج داشتم و ایشان برای فراخوان مسئولین اوقاف به «نشستی مشترک» ضمن اعلام آمادگی، اشاره کردند که در آن جلسه، حتی‌الامکان دو سه نفر از «نمایندگان سادات» شرکت نمایند نه بیشتر، علیرغم آنکه منعی برای شرکتم نبود، به خودم اجازه حضور ندادم! زیرا که از اهالی روستا نمایندگی نداشتم. در مسئله حل آب‌رسانی بخش جنوب‌غربی روستا اگر با جایی تماسی گرفتم، اشتباه بود. آن هم متأثر از قضیه تلخی بود که دوست عزیزی را دعوت کردم که چند روزی در زادگاه من مهمانم شود (که البته مزاحم همشیره خود شدیم) ولیکن وقتی برای آب شرب و وضو هم باید راهی چشمه می‌شدیم! در همان روز اول ناچار به ترک روستا و بازگشت به تهران شدیم. شرمندگی آن روز مرا برافروخت که صرفا یک تماس تلفنی با اداره آب آوج بگیرم و... فلذا لطفاً قضیه مشتبه نشود که بنده می‌خواهم یا می‌توانم مشکلات اهالی را حل کنم و سرم برای این امور درد می‌کند! مضافا که عبرت از سنگ و چوب و چماق و چاقو کشیدن در قبال کسانی که خدمت و خدمات شایانی کردند، هم در محضر همگان است! ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آذر ۱۴۰۱ کانال اطلاع‌رسانی امامزاده علاءالدین: https://eitaa.com/joinchat/3702653133Ccc2fe714b9 گروه «سید علاءالدین» (ویژه گفتگوها و هم‌اندیشی پیرامون مسائل راهبردی روستای امامزاده علاءالدین): https://eitaa.com/joinchat/3763470541Cd25cef0ad4
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۴۸): «سکوت و خمودی و بی‌غیرتی و مماشات و بی‌تفاوتی و بی‌فکری اهالی»، خیلی بدتر و‌ دردناک‌تر از «سنگ و چوب و چماق و چاقو کشیدن و تولید و پخش چرندیات اراذل» روستا است و لذا در همین‌جا لازمست به کسانی هم که حقیر را مرتباً تشویق و تهییج می‌کنند: «حالا که شروع کردی به این نوشته‌ها پس تا آخرش هم برو!» به صراحت عرض می‌کنم: این نوشته‌ها تنها کاری بود که از بنده بر می‌آمد. «تا آخرش» را باید خودتان بروید و اگر بخواهید که بروید، مسیرتان را شفاف کردم و راه و چاه را نشانتان دادم و اگر نوشته‌های بنده را به دقت مطالعه کرده باشید، آحاد خودتان می‌توانید حریف «مخالفین و رقبای البته مکار» خود گردید. زیرا العیاذبالله نه شما قوم بنی‌اسرائیل هستید و نه بنده حضرت موسی(ع) که می‌گفتند: یا موسی خودت و خدای خودت تا آخرش بروید و ما اینجا هستیم!! منظور قرآن اینست که تا آخرش را خود امت باید بروند. حقیر هم اگر نیازی به مشاوره حقوقی، فقهی، سیاسی و مدیریتی داشتید آمادگی ارائه طریق دارم تا مرتکب خبط و خطای کمتری شوید. اگرچه شاید این دلواپسی بنده هم اشتباه باشد زیرا تا حدود زیادی (با توجه به برخی قرائن) خودتان همه‌فن حریف تشریف دارید، ای‌بسا بسیار پیشرفته‌تر و عملیاتی‌تر از بنده! نمایندگان رسمی و قانونی شما در «شورای اسلامی روستا» (که متاسفانه یک دستشان در دست ادارات محلی متخلف و دست دیگرشان در دست شیاطین محلی است!) بجای ارائه متواضعانه و منطقی «جواب سؤالات و ابهامات»، عجالتا به دستور اربابشان؛ «آقامحسن» (و البته از ترس روشنگری‌های بنده) اساسا از شبکه پیام‌رسان ایتا به شبکه غیرقانونی تلگرام فرار کرده و در آنجا گروه و کانال مرا «جعلی، کذب، دروغ و فاقد ارزش» قلمداد می‌کنند!!! و لذا «قضاوت اکثریت اهالی» می‌تواند تعیین‌کننده نحو‌ه ادامه «راه باقی‌مانده» ما باشد (که متأسفانه گرفتار «مارپیچ سکوت» هستند!) در واقع آن‌ها نصب پیام‌رسان اجنبی تلگرام و فیلترشکن‌ها را بر اهالی تحمیل کردند تا مبادا در پیام‌رسان داخلی ایتا کسی احیاناً گذرش به کانال و گروه «سیدعلاءالدین» بیافتد که قاعدتاً رسواگر غلط‌های اضافی آن‌هاست! بنده با تقدیم این سلسله نوشته‌ها (تکمیل و اصلاح بسته احتجاجات حقوقی، فقهی و سیاسی)، سهم و کار خود را تقریبا پایان‌یافته می‌دانم و دیگر بقیه‌اش با خودتان است و اگر قرار است معجزه‌ای هم رخ دهد باید به دست خودتان انجام گردد. البته نکات ظریفی هم در موضوع وقفنامه‌ها باقی مانده است که متعاقبا تهیه و تقدیم خواهم کرد. ان‌شاءالله. النهایة: ۱) روشنگری و شفاف‌سازی راهی که باید طی شود. ۲) مقابله با شرارت متخلفین دولتی و شیاطین محلی. وظیفه بنده، انجام اولی بود و انجام دومی، تکلیف یکایک اهالی است. موفق باشید. ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آذر ۱۴۰۱ کانال اطلاع‌رسانی امامزاده علاءالدین: https://eitaa.com/joinchat/3702653133Ccc2fe714b9 گروه «سید علاءالدین» (ویژه گفتگوها و هم‌اندیشی پیرامون مسائل راهبردی روستای امامزاده علاءالدین): https://eitaa.com/joinchat/3763470541Cd25cef0ad4
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۴۹): برخی از سادات می‌پرسند (البته متأثر از مزخرفات افراد معلوم‌الحالی که دستی در «روابط پنهانی با رؤسای متخلف اوقاف» و دستی در «شیاطین لوطی‌خور موقوفه» و ردی از پاهای کثیف خود در «حفاری‌های غیرقانونی» دارند): چند روز دیگر بیشتر به پایان مهلت یکساله، باقی نمانده است! با اوقاف چه کردید؟! آن‌ها اگر پیامهای مسلسل بنده را «متن‌های مزخرف» تلقی نکرده و با دقتی هوشمندانه مطالعه می‌کردند، هرگز چنین سؤالی را مطرح نمی‌کردند. زیرا بنده در طی پیامهای متعدد خود، پنبه استمهال مذکور را زدم. اما ظاهراً ناچارم بصورت تکراری تأکید و تصریح کنم که: ۱) عقد قرارداد مذکور (اگر قرار باشد که کار به دادگاه بکشد) اساسا ضرورتی نداشته و لذا ترتیب‌اثری بدان دادن هم چندان ضرورتی ندارد. ۲) قرارداد مذکور توسط اداره اوقاف، زیرپا گذاشته شده و از لحاظ حقوقی، فاقد ارزش تبعیت است. در بخشنامه ۱۴۰۰/۱۲/۴ (۴۰ روز پس از ۱۴۰۰/۱۰/۲۳) نانکلی، دستورات خود را طبق مقدمه آن به صورتجلسه منسوخ (۱۲۹۷ قمری مشهور به وقفنامه جعلی) مستند نموده و حال آنکه در بند اول قرارداد استمهال، پذیرفته بود که صورتجلسه ناسخ (۱۲۹۹ قمری موسوم به وقفنامه اصلی) را ملاک عمل و تفاهم قرار دهد. بنابراین قراردادی که از طرف اوقاف، ظرف ۴۱ روز مورد ضدیت قرار گرفته، لزومی ندارد که توسط اهالی هم جدی گرفته شود. فلذا «صورتجلسه فضولی استمهال» عملا مسئله‌ای خاتمه یافته است و مهلتی در میان و موجب دلواپسی نیست. ۳) چنانچه اوقاف بخواهد علیرغم نقض قرارداد (پاره کردن برجام امامزاده) مجددا بر آن استناد نماید، مگر چه کاری می‌تواند انجام دهد که تاکنون انجام نداده است؟! تنها فایده ظاهری استمهال مذکور، «تخفیفات ویژه اوقاف» مندرج در آنست که آنهم چیزی بجز هدیه کردن گربه مرده‌ای در ازاء گرفتن اسب چابک سادات نیست! ۴) امین اوقاف، صورتجلسه مذکور را قبول نداشته (به هر علت و انگیزه‌ای که داشته، امضاء نکرده است) و لذا در این‌خصوص در پاسخگوئی مقدم است. لابد برای عدم امضاء آن توجیهات منطقی داشته است که باید آن‌ها را با سادات به اشتراک بگذارد وگرنه که متهم به کم‌کاری و بلکه خیانت به سادات خواهد بود. بنابراین اگر قرار باشد قرارداد مذکور، شمشیری برافراشته علیه سادات باشد، قاعدتاً با دخالت امین موقوفه باید فرود آید و حال آنکه آنرا غلط می‌دانسته و در طی یکسال اخیر هم امضاء کنندگان آنرا همچون بنده، تخطئه کرده است. بنابراین شمشیر پایان استمهال یکساله؛ ۴/۱- در قبضه امین موقوفه نبوده و نیست. ۴/۲- در قبضه شورای روستا هم نمی‌تواند باشد که تبدیل به «رانت‌خواری» می‌شود که البته شده است! شورای متخلف نه لیاقت ورود به این مسئله را دارد و نه قابلیت آنرا مگر آنکه بخواهد اهالی را سرکیسه کند که بعضی‌ها را هم کرده است! ۴/۳- در قبضه اداره اوقاف هم نیست. زیرا که اولا آنرا ۴۱ روز پس از عقد، نقض کرده است و ثانیا دست از «تحریم روستا» برنداشته است و برداشتن آن منوط به شکایت اهالی علیه ادارات متخلف است که نیازمند مشارکت اهالی بویژه سادات در این امر رسمی است (نه بر عهده بنده و امثال بنده) که قاعدتاً با اعطای نمایندگی رسمی به وکیلی معتبر امکان‌پذیر است که آنهم قواعد منطقی خود را دارد. ۵) تعدادی از سادات حسینی به بنده وکالت دادند که در مقابل اداره اوقاف برآیم ولیکن اولا تشریفات رسمی آن طی نشده و ثانیا قواعد آن مراعات نشده است. و حال آنکه این کار نیازمند تعاون و همراهی کلیه سادات و بلکه قاطبه اهالی روستاست. بنابراین هرگاه پیش‌نیازهای اصولی کار را فراهم ساختید (و بنده هم قرار نیست کاسه داغ‌تر از آش باشم!) آنگاه حق دارید بپرسید که کار با اوقاف چه شد؟! ۶) تا جایی که بنده متوجه شدم، قصد اصلی ساداتی که با همراهی تعدادی از اهالی صورتجلسه استمهال را امضاء کرده‌اند، تحصیل فرصتی برای دست‌‌یابی به «نحوه مقابله» با قلدری اداره اوقاف بوده است که از نظر بنده تفسیر به «روشنگری و بصیرت‌افزایی» شد و بنده به سهم خود در جهاد تبیین، کم نگذاشتم. تا آنجا که بعضی‌ها پیامهای مرا تومار نامیدند و بعضی‌ها توصیه کردند که مختصر و کلی بنویسم زیرا که مطالعه متن‌های طویل، معمولاً در حوصله افراد نیست. البته بنده طبق تجارب خود، مخاطبین را سه دسته می‌دانم؛ ۶/۱- کسانی که یک اشاره کوتاه کفایت می‌کند تا متوجه مسائل بشوند. ۶/۲- کسانی که اشاره اجمالی برایشان کافی نیست و لازمست توضیحات صریح‌تری داده شود تا شاید مطلب را دریابند. ۶/۳- کسانی که علیرغم توضیحات مفصل و تکراری باز هم آخرش می‌پرسند؛ لیلی مرد بود یا زن؟! بنابراین من مجبور بودم همه تنوعات مذکور را در نظر بگیرم و البته مطمئن نیستم که موفق بوده‌ام! ...ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آذر ۱۴۰۱ گروه سید علاءالدین: https://eitaa.com/joinchat/3763470541Cd25cef0ad4
بسمه تعالی شاهکار ادبی منتخب اول اهالی روستای امامزاده علاءالدین برای شورای روستا و نیز امین اوقاف (گماشته نان‌کلی): پیام دریافتی از 👇👇👇...: بنام خدا ضمن سلام وعرض ادب خدمت سروران گرامی حدود دو ماهی هست که آقای سیدمحمد حسینی فرزند مرحوم سید میربابا زنجیروار پیامهای در شبکه مجازی به اشتراک میگزارند که حتما ملاحظه فرموده اید که در این پیامها نکات مثبت و منفی وجود داره که قابل بحثه مثبت از لحاظ که بی تفاوت نیستن به مسائل روستاوهمچنین راهکارهای اراعه شده (البته نظر شخص خودشون) به درست یا غلط پیشنهادات ایشون کاری نداریم   چون مسئله حقوقی باید اهل فن نظر بدن نه امثال من و ایشون باز هم نظرات ایشون را بفال نیک میگیریم حدود ۳۰پیام این بزرگوار سلسله وار در شبکه مجازی به اشتراک گزاشتن که به نظر من اطلاعات کافی ندارند و در عمل کاری پیش نبرده اند که سودی برای اهالی داشته باشد به جزئیات پیامهای این دوست گرامی کاری ندارم چون انسان راهی که در پیش میگیره یا هدفی مدنظرشه باید با حرکت و عمل اثبات کنه نه با نوشتن(پیام)  اگر بخاطر داشته باشید در جلسه حسینیه سیزده آبان این عزیز فرمودن که شدیدآ پیکیر مسائل وقف و اوقافه که همگی ما هم خرسند شدیم تا طیه پیامی در کانال روستا اعضای شورا اسلامی و بنده حقیر بعنوان امین موقوفه اعلام کردیم آماده هرگونه همکاری و مسائدت هستیم حتی این برادرمونو جهت بررسی اسناد به اداره ثبت آوج هم بردیم که هیچ ثمری هم آن جلسه نداشت بعد از آن نامه نگاریهای ایشون آغاز شد همراه با پیامهای مجازی نه نامه های ارسالی ایشون افاقه کرد که تا آنجا که من اطلاع دارم مضامین نامه قابل جواب دادن نبوده باز هم از این نامه ها و پیامها که به ضرر یا سود روستامون باشه رد میشیم ولی در این پیامها این دوست عزیز خیلی از افراد را مورد خطاب قرار داده اند حتی کسانی را که به رحمت خدا رفته اند منجمله بنده را... دهیار شورا هیئت امنا ووووو پیشنهادی دارم برای این برادر عزیز، ‌،،، شما حرکتی و راهی که در پیش گرفته ایی غیراز تشویش اذاهان عمومی و ایجاد طایفه بازی وزیز سؤال بردن واهی افراد و حتی تهمت افترا چیزی در پی نخواهد داشت برادرمن چنانکه فرموده ایی در پیامها ماشاالله  دارای قدرت و نفوز هستی به جای این پیامها برگرد به نقطه سر خط خوب با کلمات و ربط دادن موضوع به هم قهاری و استاد همینو در عمل نشون بده حرکت کن از تهران تا قزوین یا بوئین زهرا یک ساعت ونیم راهه تشریف ببر و اداره اوقاف را قانع کن با دلایل و مدارک در این راه اعضا شورا و بنده هرجا لازم باشد در خدمتیم کوبیدن و خراب کردن افراد با عناوین واهی که درست نیست به حرمتی به هر شخصی درست نیست تشویش اذاهان مورد پسند نیست در عمل نشان بده و گزارش کار را اگر محرمانه نباشد در گروه مجازی به اشتراک بزار که انشاالله  سبب رفع مشکل وقفی شود واگر پیشرفتی به نفع اهالی حاصل شود بنده به نوبه ی خودم دستان را میبوسم اعضای شورای اسلامی روستا اماده ی هرگونه همکاری هستند از گزشته چیزی عایدمان نمیشود و نفرمایید فلانی چکار کرد و فلان شخص چکار کرد چه نیک باشه چه شوم ما در روستای کوچکمان همه قوم خیش هستیم موسوی،، داودی،، حسن آبادی،، حسینی ووو برادر دینی هستیم و همیشه در کنار هم بوده ایم چه در سختی روزگار چه در شادیها 🫱🏽‍🫲🏻 انشاالله سایه ی بزرکترهامون بالا سرمون باشه و از وجود همه در آبادانی زادگاهمون استفاده کنیم❤ وبا همدلی و ازداشته هامون استفاده کنیم حمایت کنبم از خیربن از دانش افرادوبحثهای کمدی (خنده دار)  مثل توهم زدن به آینده نگری ووو اجتناب کنیم 😂 در نامه  چند برگی ایشون به اوقاف قید کرده بودن از اجنه و تیمهای تروریستی در روستا  ... کدام جن کدام تیم تروریستی🥺 به جای انرژی مصرف کردن در این موارد حرکت کردن مهمه در عمل باید ثابت بشه با بلدزر له مبکنم به مسلسل میبندم که یه دختر بچه با سواد اول ابتدایی هم میتونه بنویسه مهم عمل کردن یااعلام ۲۶۶میلیارد تومان اختصاص بوجه توسط بنیادی برای روستا خنده دار نیست البته مواردی هم هست  که صلاح ندونستم اطلاع رسانی کنم که در صورت لزوم حتما ب اشتراک میزارم و قابل ذکره که خداروشکر جوان های تحصیل کرده و به روز و خیلی آگاه تر به مسائل روستامون در همه ی خانواده ها هستند که منو امسال من متاسفانه اجازه پروبال دادن به این جوان نمیدهیم 😢 حتما و از واجباته که به نظر منه حقیر باید میدان داری کنند و مطمعن هستم که با فکر اندیشه این جوانان بهترینها رو در پیش خواهیم داشت🙌 جوانهای عزیز از ۱۸سال تا ۵۰ سال که همگی تحصیل کرده هستید و متخصص خیلی از رشته ها.... یا علی👍 و در آخر از همه ی دوستان و اهالی محترم که هتک حرمت شده اند در پیامهای ایشون عذر خواهی میکنم🙏🙏 شرمنده طولانی شد پیامم به بزرکواری خودتان عفو بفرمایید
(قسمت ۵۰): سلام اولا فارسی را پاس بداریم. پاس داشتن فارسی، قواعدی دارد که از جمله آن‌ها نوشتن صحیح کلمات و رعایت جمله‌بندی صحیح است که فاعل و فعل و مفعول آن یا مبتدا و خبر آن کاملا مشخص باشد: می‌گزارند »» می‌گذارند اراعه »» ارائه گزاشتن »» گذاشتن پیکیر »» پیگیر طیه »» طی وزیز »» و زیر نفوز »» نفوذ به حرمتی »» بی‌حرمتی مسائدت »» مساعدت اذاهان »» اذهان بزار »» بذار (بگذار) دستان »» دستتان (دست‌تان) از گزشته »» از گذشته قوم خیش »» قوم و خویش کنبم »» کنیم خیربن »» خیرین بلدزر »» بولدزر له مبکنم »» له می‌کنم میزارم »» میذارم (می‌گذارم) امسال من »» امثال من مطمعن »» مطمئن و... ۲۵ تا غلط در یک بیانیه!!! یادمه معلمی داشتیم که هر غلط را یک نمره منفی لحاظ می‌کرد. اگر اینجا بود به این متن، ۵- می‌داد. این متن را آقای سیدمحمدحسینی (فرزند مرحوم حاج‌سید زین‌العابدین) نوشته و در گروه تلگرام نشر داده است. اگرچه از خود اسمی نبرده ولیکن از عبارت «بنده حقیر بعنوان امین موقوفه» می‌توان مطمئن شد که شاهکار ادبی ایشان است. قصد نقادی این لاطائلات و خزعبلات تکراری را ندارم و صرفا یک پرده آنرا بالا زدم تا بگویم که بقیه حرفهای مفت وی هم «زیرصفر» است! یعنی نه در جمله‌بندی و محاوره‌نویسی، نمره مطلوبی دارد و نه در محتوای آن نمره قابل قبولی دارد که بدترین قسمت ماجراست! (ولو اینکه خواننده اگر باسواد باشد متوجه منظور او می‌شود) با دیدن این «نامه سرگشاده»؛ یاد زمانی افتادم که با هم به مدرسه ابتدائی نیریج می‌رفتیم و بنظرم در یک کلاس هم درس می‌خواندیم (سه سال اول مقطع ابتدائی را بنده در روستا بودم و سال ۵۱ به تهران کوچ کردیم) و آخر سال، نتیجه امتحانات پایان سال را پشت شیشه‌های پنجره‌های کلاسها می‌چسبانیدند. با پخش هر شایعه‌ای بچه‌های روستای امامزاده راهی روستای نیریج می‌شدند تا نتیجه قبولی و مردودی خود را ببینند. یادمه با چند نفر از دوستانم وسط راه آن فاصله چند کیلومتری با وی مواجه شدم که به اتفاق دوستانش در حال برگشت از نیریج بود و تا به ما رسید با خوشحالی خبر از قبولی خود و مردودی من داد! باورم نشد لذا بقیه راه را رفتیم و عیناً دیدم که بله؛ یک «سیدمحمدحسینی» را قبول زده و یک «سیدمحمدحسینی» را مردود! و او قسم خورد که او مقبول است و من مردود! ساده‌لوحی کردم و گریان به نزد پدر برگشتم و دلداری او فایده نداشت و من در غصه خوردن غوطه‌ور بودم! پدر بنده بعنوان روحانی و معلم مکتب‌خانه‌ای روستا و برخی روستاهای همجوار، بلحاظ آنکه قرآن را (در خواندن و نوشتن) از ۵ سالگی به من آموخته بود، ۱۰۰٪ مطمئن بود که «قضیه کاملاً برعکسه» و حال یادم نیست که همانروز یا فردای آن، رفتیم نیریج و معلوم شد که آن بچه بازیگوش، گنجشک را جای قناری رنگ کرده بود! و هنوز هم متاسفانه بر همان مدار فریب و نیرنگ است! پسرعابدین بگونه‌ای ذهن مرا خراب کرده بود که هیچگاه از خاطرم نمی‌رود و اینک بعد از ۵۲ سال مجدداً همان قضایا بنحوی عجیباً غریباً در حال تکرار شدن است! و یکی از مشکلات جدی در طی این پنج دهه از عمرمان، همین تقلب بدل از اصل است! و علیرغم آنکه بنده اسم مستعار «منتظر» را به اسم و شهرت خود اضافه می‌کنم، باز هم بعضی‌ها می‌پرسند؛ کدام سیدمحمد؟! و تا اسم پدر برده نشود، خیلی‌ها گیج می‌زنند! الآن بیشترین نگرانی بنده در این سالهای آخر عمر اینست که اگر فرشتگان حساب و کتاب قبر و برزخ و قیامت و محشر هم فردا، پرونده‌های ما را قاطی کنند، من چه خاکی بر سر بریزم؟!! 😂 پاسخ برخی از کنایه‌ها و عقده‌گشائی‌ها و نیز بعضی دروغ‌های وی در نوشته‌های قبلی بنده هست و لزومی به تکرار ملال‌آور آن‌ها نیست و برخی را هم در جای خود نقادی خواهم کرد. در اینجا فقط لازم می‌دانم به یکی از گفته‌های وی که چند بار هم تا حالا تکرار کرده، پاسخی بدهم: ادعا می‌کنی که «اعضای شورا آماده هرگونه همکاری هستند و در خدمتیم و...»،🤨خالاقِزی در جواب امثال تو می‌گفت: «شماها جیب ما را نزنید، کمکتان پیشکش!» ظرفیت حداکثر ۸۰۰ کلمه‌ای هر پیام در ایتا اجازه می‌دهد نکته دیگری هم بیافزایم: پرسیدی: «کدام جن کدام تیم تروریستی😳»؟! جواب: ۱) کدام جن؟ را برو از آنهائی بپرس که مرحوم حاج‌سیدعیسی را سنگ می‌زدند تا دیگر پایش را به این روستا نگذارد (با این توهّم که او را «سید هجرت کرده» قلمداد کرده و زمین‌های او را با استناد به وقفنامه جعلی بالا بکشند!) و ادعا می‌کردند که آن سنگ‌پرانی‌های شبانه کار اجنه است! ۲) در روز روشن سه نفر از اراذل جدید روستا با خشم و غیظ به جان آ.سیدمیرشجاع و پسرش آ.سیدحامد افتاده و به قصد کشتن، هر دو را لت و پار می‌کنند و پرونده ماجرا در دادستانی آوج موجود است. البته یکی از تروریست‌ها متواری بوده که طبق نوشته رفیق خودت در گروه خودت، برای درخواست عفو او متوسل به سیداکبر و حاج‌حسن می‌شوند. حال می‌پرسی؛ کدام تیم؟!! همان‌ها که ...
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۵۱): جمع‌بندی نکات مهم(۱)؛ ۱) اهم مشکلات روستای ما عبارتند از: ۱/۱- کمبود آب ۱/۲- قلدری اوقاف ۱/۳- شورای متخلف ۱/۴ لوطی‌خورهای۱۱۷ ۱/۵- زمین‌خوارهای۱۱۸ ۱/۶- حفارهای خائن ۱/۷- بی‌خیالی اهالی ۱/۸- ...؟ ترکیب این مشکلات را می‌توان مشکلات و بلکه «معضلات هیبریدی» نامید. قاعدتاً راه‌حل این مشکلات هم باید هیبریدی باشد. یعنی حل همه را باید باهم پیش برد. البته این اژدهای هفت‌سر ممکنست، سر هشتمی هم داشته باشد! چنانکه وقتی پارسال (در جلسه اهالی در حسینیه ۱۳ آبان تهران) بنده مصمم به ورود به قضیه شدم گمان می‌کردم فقط با اژدهای یک‌سری بنام اوقاف طرفم! (بعضی از اهالی، «گماشته اوقاف» را سر هشتم بر می‌شمارند ولیکن بنده هنوز به چنین نتیجه‌ای نرسیده‌ام) ۲) حلاّل مشکلات: کسانی که خودشان از مسائل روستا هستند (نه راه‌حل آنها)، به اهالی القاء می‌کنند که؛ ۲/۱- تنها مشکل روستا، مسئله اوقاف است! ۲/۲- راه‌حل مسئله اوقاف هم همانست که اوقاف می‌گوید (= عقد قرارداد استیجاری کلیه اهالی!)! ۲/۳- بنده ادعا کرده‌ام که دارای «نفوذ» (احتمالا سیاسی!) هستم و به تنهایی قادرم با اعمال نفوذ، اداره اوقاف را مجبور به عقب‌نشینی بکنم!! ۲/۴- ندیده گرفتن مابقی مشکلات و گذشته‌های خیانت‌بار پنج‌گانه غیراوقافی! ۳) بررسی نکات فوق: ۳/۱- بنده نه نفوذی در ادارات دولتی دارم و نه چنین ادعائی کرده‌ام و نه اهل استفاده از نفوذ و رانت هستم. البته با عنایات الهی تا حدودی از «سحر کلام» برخوردارم. (در دادگاهی هم که اخیرا داشتم فقط از طریق استدلالات فقهی و حقوقی، موفق به شکست شاکی شدم که اتفاقاً در صدد اعمال نفوذ برای اثبات ادعای پوچ خود بود و بنده از هیچ نفوذی استفاده نکردم.) ۳/۲- مراجعه حضوری و تلفنی بنده برای حل مشکل آب به درخواست اهالی صورت گرفت و رأساً پیگیر آن نبودم و نیستم ولیکن اگر اقدام بنده مؤثر باشد و مجال لازم را هم داشته باشم، دریغ نخواهم کرد. در هر حال در این‌خصوص مدعی نبوده و نیستم. ۳/۳- مشکل شورای مسئله‌دار روستا، چند راه‌حل مختلف دارد: ۳/۳/۱- استعفای هر سه عضو شورا (که بسیار بعید است)! ۳/۳/۲- توبه تک تک اعضای شورا از تخلفات آشکار خود و اعتراف به خیانت‌های خود و جبران (که اینهم بسیار بعید است)! ۳/۳/۳- انحلال آن و در این مسیر بنده از هر توان خود استفاده خواهم کرد البته با محوریت «تقاضای اهالی» وگرنه که باید سالهای بعدی را هم با اینها بسوزند و بسازند! از آنجا که اخوی (آ.سیدشجاع) را در روی کار آمدن اعضای این شورا مقصر می‌دانم، لذا برای خاتمه خرابکاری‌های آن، سنگ تمام خواهم گذاشت و در اولویت اول بنده است! ۳/۴- حل مشکل لوطی‌خوری موقوفه امامزاده، عقد قرارداد عادلانه کلیه متصرفین دو دانگ با اداره اوقاف است که پیش‌نیازی از افراز دقیق رقبات آن‌ها را می‌طلبد. این مسئله در اولویت اول بنده نیست مگر آنکه لوطی‌خورها بخواهند پایشان را بیش از گلیم خود دراز کنند. ۳/۵- حل مشکل حفارهای غیرقانونی، به بنده هیچ ربطی ندارد بشرطی که ریالی از پول‌های بادآورده خود را علیه اهالی و امامزاده هزینه نکنند وگرنه پروسه پشیمان‌سازی آن‌ها در اولویت بنده قرار خواهد گرفت. ۳/۶- حل مشکل زمین‌خوارهای پلاک۱۱۸ اگرچه مشکل همه اهالی نیست ولیکن شکست و پیروزی در مبارزه با آن‌ها در پیشبرد حل مسائل پلاک۱۱۷ بی‌تأثیر نیست فلذا معتقدم آنرا نباید امری جداگانه فرض کرد و حتماً باید حل آنرا در ارتباط با شش سر دیگر این اژدها دنبال کرد. ظرائف نهفته در این قسمت، باعث شد حل این مسئله (علیرغم آنکه گران‌ترین زمین متعلق به بنده در این عرصه مورد هجوم واقع شده) در اولویت دوم بنده قرار بگیرد! ۳/۷- از ارثیه چهار دانگ سادات، (بعداز واگذاری قطعه ۲۵۰ متری) عجالتا بجز بالا و پائین تپه قوزی، چیزی (که مشتری‌پسند باشد) در اختیار بنده نیست! و اگر کل ۶دانگ روستای امامزاده علاءالدین را هر شخص حقیقی یا حقوقی لوطی‌خور کند، چیز قابلی از بنده کم نخواهد شد ولیکن درد اهالی بویژه سادات درد من هم است. ۳/۸- راه‌حل مشکل بی‌خیالی اهالی، شاید اینست که هیچ اقدامی برای حل مشکلات آنها بعمل نیاید تا شاید قدری به خود آمده و به سرنوشت خود و آیندگان خود حساسیت‌های لازم را بخرج بدهند و بقول معروف تا سرشان به سنگ نخورد، گویا متوجه نخواهند شد که اوضاعشان از چه قرار است! ۳/۹- برای پیگیری حل مشکل «قلدری اوقاف» به مراحلی معتقدم که عبارتند از: ۳/۹/۱- «فهم صورت مسئله» (نسبت به وقفنامه‌ها و عوامل ذی‌ربط) که الحمدلله انجام گرفت و لازمست تبدیل به «فهم همگانی» گردد اما مثلث شوم؛ «شورا+لوطی‌خورها+حفارها» و حامیان جیره‌خوار آنها سنگ‌اندازی‌ها کرده و خواهند کرد. (انتقال گروه اطلاع‌رسانی روستا از ایتا به تلگرام نمونه‌ای از اقدامات آنها بود!) ...ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آذر۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۵۲): باطن(۱): انتقال گروه اطلاع‌رسانی روستا از ایتا به تلگرام، بنظرم نقطه عطف مهمی بود. بنده در نظرسنجی از حلقه دوستان، متقاعد شدم که بجای انحلال شورا، اخراج یکی از اعضای شورا (دارای بیشترین تخلفات مرتکبه) را در دستور کار خود قرار بدهم فلذا مایل بودم کسی که بیشترین تعداد آراء مأخوذه را بدست آورده بود (سیدمحمد مرحوم سیدعابدین) طبق قانون مربوطه، ریاست شورای روستا را بر عهده بگیرد و جناب مهندس داودی هم (علیرغم گرفتاری به کار ارزشمندی که در شهر ری بدان پرداخته) حداقل به مدت یکسال، افتخارا دهیاری روستا را پذیرفته و افراز دقیق رقبات دو دانگ موقوفه امامزاده و حتی املاک و اراضی چهاردانگ سادات را به فرجام خود برساند که بنظرم از ضروریات پایائی این روستاست. و لذا قصد همکاری با ترکیب مفروض را داشتم و جلسه‌ای هم که در پیام شماره ۲۷ خود پیشنهاد کردم برای نیل به همین مطلب بود. ولیکن آقایان حسن‌آبادی‌های شورا (و خارج شورا!) زمینه این حرکت را از بین بردند و انتقال گروه به تلگرام، نماد «غلبه باندبازی بر عقلانیت» بود که ته‌مانده امید و اعتماد بنده به اعضای شورا را مضمحل ساخت. شنیده بودم که اعضای شورا بجای پرداختن به وظایف اصلی خود بویژه «انجام صحیح» امور عمرانی روستا، به حیف و میل پول‌های شورا پرداخته و صرف باندبازی‌های خود می‌کنند و هرگونه انتقاد و مخالفتی را درهم می‌کوبند که بدترین قسمت ماجرا اهرم فشار اداره اوقاف شدن علیه اهالی بود که بالطبع حساسیت مرا افزایش داد. و اخبار و تحلیل‌های جدیدی که از جانب برخی از اهالی دریافت کردم، مرا به این قطعیت رسانید که هیچکدام از اعضای شورا را به رسمیت نشناخته و انحلال آن را در اولویت اول خود قرار بدهم که زیان بقای آن برای روستا بمراتب بیشتر و بدتر از دخالت نامشروع و غیرقانونی و نامتعارف اوقاف است. البته توهین‌های اعضای باند شورا به بنده، امر دور از انتظاری نبود و نیست ولیکن ملاحظه‌کاری بیش از حد اهالی برایم شگفت‌انگیز است! وابستگان به اژدهای ۷ سری (که در پیام قبلی خود سرهای آنرا برشمردم) در گروه‌های (مشهور به) ممدشورا، پیامهای مرا «متن‌های مزخرف»، «مهملات» و «جعلی، کذب، دروغ و فاقد ارزش» توصیف کردند! و از جواب‌گویی به ابهامات و سؤالات بنده طفره رفتند که خود نشانگر آن بود که متاسفانه جوابی برای توجیه رسوائی خود بجز توسل به اهانت و هتک‌حرمت ندارند. بنده اولین گام خود را روشنگری اهالی جهت نیل به فهم دقیق و صحیح صورت مسئله قرار دادم تا با ایجاد هماهنگی بتوانیم کلیه مشکلات را حل کنیم و شورای روستا می‌توانست عصای این حرکت باشد ولیکن بعلت آلودگی شدید به مفاسد مختلف، خودش تبدیل به معضلی شده است که قبل از کوبیدن بر سر اوقاف باید بر سر این شورا کوفته شود و شاید همزمان بر سر بقیه سرهای زهرآگین این اژدها (البته برای بنده، چیزی بیش از کِرم خاکی نیستند ولیکن برای اهالی خود را اژدهائی نشان می‌دهند که باید از آن‌ها ترسید و در پیامهای خصوصی اهالی من متوجه وحشت اهالی از دیکتاتوری این‌ها شدم که حتی می‌ترسند عضو کانال بنده بشوند و تقاضا می‌کنند پیامهای خود را بصورت خصوصی برای آن‌ها بفرستم تا مبادا باند شرور مذکور آن‌ها را بصرف عضویت در گروه بنده، بنحوی مورد انتقامجویی قرار بدهند!) آن‌ها همین که نانکلی را مخفیانه بعضویت گروه روستا در آورده و بعد از افشاگری بنده از یک عذرخواهی ضمنی هم مضایقه کردند، خود گویای عمق فاجعه است! عضویت نانکلی برای جاسوسی مستقیم از هم‌اندیشی‌های اهالی، نه تنها درایت نبود بلکه خیانت بود، خیانتی غیرقابل اغماض در زمانی که او با استناد به یک ورق‌پاره بی‌ارزش، خون اهالی را تو شیشه کرده است! اسب تروای نانکلی شدن اعضای شورا (هم در فضای مجازی و هم در فضای واقعی) چیزی نیست که براحتی بشود با آن کنار آمد و نادیده گرفت. عدم عذرخواهی از بابت ارتکاب این غلط بزرگ، گناهی بزرگتر است و لکه ننگی که با هیچ رنگی پاک نخواهد شد. هزار بار هم که مرا متوهم و متن‌های مرا مزخرف و مهمل توصیف کنید، قبح خیانت شما را کمرنگ نمی‌کند مگر آنکه اولاً در پیشگاه اهالی رسماً از ایشان عذرخواهی کنید و ثانیاً هرچه زودتر از عضویت شورا استعفاء بدهید تا عذرخواهی شما صرفاً از زنجیره زبان‌بازی‌های مرسوم شما برای تحمیق اهالی محسوب نشود وگرنه که تا ابد این ننگ را بر دوش خواهید کشید ولو اینکه اهالی با ملاحظاتی نخواهند به روی شما بیاورند! اگر بنده مصمم به عضویت اعضای گروه ممدشورا در گروه خودم نمی‌شدم، عضویت نانکلی هرگز لو نمی‌رفت. و اما لو رفتن حضور چند شبانه‌روزی نانکلی در روستا و درنوردیدن خانه‌های اهالی روستا در هنگام غیبت زمستانی آن‌ها که ظاهری از آن را لو دادید تا مبادا باطن آن لو برود! گویا یادتان رفته بود که .. ..ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آذر ۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۵۳): باطن قضیه چکمه سفید (۲): ... گویا یادتان رفته است که بنده اگر بخواهم موی سفید را هم از ماست بیرون می‌کشم! در مسئله شورای روستا بعنوان یکی از (سرهای اژدهای هفت‌سر!) معضلات روستا، شاهد رقابت دو مثلث متقابل هستیم که فعلا لزومی ندارد به جزئیات آن بپردازم ولیکن در دعوای آن‌ها، اطلاعات مهندسی‌شده‌ای به بنده رسید که بعید می‌دانم از جانب اعضای شورا ساخته و پرداخته شده باشد و احتمال بیشتر می‌دهم از جانب خود نانکلی تهیه و هدایت شده و قصد فریب بنده در میان بوده است! در مسئله حضور مخفیانه آقای نانکلی در روستای امامزاده علاءالدین به مدت ۳ شبانه‌روز در زمستان ۱۳۹۴ (بعد از حفاری پائیز همان‌سال در گوشه جنوب‌شرقی بقعه مبارکه و گزارش دهیار وقت) مشهور به واقعه «چکمه سفید»، بعضی از دوستان تذکر دادند که قضیه مذکور ظاهراً برای متر کردن خانه‌های اهالی بوده اما احتمالا باطنی داشته که می‌تواند قابل توجه باشد. یعنی ادعای اینکه، وی در صدد انجام مأموریت اداری برای افراز دستی و شخصی املاک اهالی بوده و در برف‌ها فرو‌می‌رفته ووو... پیام هدایت‌شده‌ای احیانا از طرف خود او بوده است برای گمراه‌سازی کسانی که احیاناً آن‌ها را در آن تکاپو دیده‌اند. در واقع کسی که خبر مذکور را به بنده داد، در صدد انحراف ذهنی بنده نسبت به ماجرای مذکور بوده است. زیرا هیچ لزومی نداشته که متراژ و افراز املاک روستا بصورت مخفیانه و توسط یک کارمند اداره انجام گرفته باشد آنهم بدون اطلاع دهیار! مضافاً که او در مدت انجام مأموریت محرمانه خود قاعدتاً باید میهمان رسمی و علنی اعضای شورا و دهیار روستا می‌شده است نه فلانی که ...! و اساسا چرا اعضای شورا بصورت رقابتی، در صدد ارائه خدمات غیررسمی به نانکلی بوده‌اند؟!! چرا میزبان خاصی، او را در روستا مورد پذیرائی جانانه و غیررسمی خود قرار می‌دهد؟! و دیگری او را در منزل خود در تهران، سکنی می‌دهد و برای معالجه بیماری دخترش او را به بیمارستان و... می‌برد وو...؟! اگر نانکلی پسرخاله شما بوده و اهالی نمی‌دانستند، چه اشکالی داشت که طی مراسمی از پسرخالگی وی رونمائی بکنید و ما هم خوشحال بشویم که بر فامیل‌های ما و اهالی روستا یکنفر افزوده شده است! یا اینکه این سکه روی دیگری دارد؟! شما از طرفی در خدمت غیررسمی به نانکلی باهم در رقابت بوده‌اید و همزمان او در صدد قلع و قمع اهالی این روستا بویژه سادات بوده است! خیانت شما در این مسئله، کاملا واضح است! او دنبال چه بود و شما دنبال چه بوده‌اید؟! من تصور می‌کنم، هدف مشترکی داشته‌اید که براحتی قابل کشف است! زیرا اگر ایشان نتواند اثبات نماید که دارای مأموریت ویژه بوده، بایستی مورد استنطاق قرار بگیرد. فرضیه‌ای را که به ذهن بنده می‌رسد ناچارم به اشتراک بگذارم (تا اگر احدی از اهالی در این‌خصوص اطلاعات دقیق‌تری دارد، به بنده اطلاع بدهد و ترجیحا آنکه برای عموم اهالی به اشتراک بگذارد): فرض می‌کنیم یکی از میزبانان مذکور، مطلع می‌شود که دو نفر از اهالی روستا با حفاری زوایایی از اطراف بقعه مبارکه، به گنج‌هایی دست پیدا می‌کنند و پیامد آن ناگهان پولدار می‌شوند (احتمالاً جدا جدا) و یکی از آن‌ها در تهران اقدام به خرید یک پاساژ ووو... می‌کند و دیگری فقط در یک سرمایه‌گذاری خود (علاوه بر خرید ۸ دستگاه کامیونت)، ... ووو... می‌کند! این فرد روستائی (که در ادامه راه پدرش!)، خبرچین اوقاف بوده به اداره اوقاف بوئین مراجعه و قضایا را اطلاع می‌دهد. در اینجاست که یکی از کارمندان اداره، خبرچین را با خود هماهنگ می‌کند که از قافله عقب نمانند و مخفیانه اقدام به شناسایی سایر زوایای روستا کنند و در واقع آن دستگاهی که با خود حمل می‌کرده‌اند (و از این خانه به آن خانه در برف‌ها فرو می‌رفته‌اند!)، «دستگاه گنج‌یاب» بوده نه «دستگاه متراژ» محدوده خانه‌ها! بعد از قصه چکمه سفید، اقداماتی در بافت روستا بعمل می‌آید که معلوم نیست توسط حفار اول صورت گرفته یا حفار دوم و یا دسته سوم؟! ولیکن هر چه که هست، نانکلی (علیرغم اشتغال به امور تعاونی مسکن اداره خود) در جایگاه ریاست اداره اوقاف بوئین‌زهرا، تصاحب شش‌دانگ روستای ما را در دستور کار خود قرار داده و به هیچکدام از دهها موقوفه منطقه تحت نظر خود اینهمه حساسیت نشان نمی‌دهد! (برخی جزئیات را بمنظور لو نرفتن مخبرین خود فعلا نمی‌توانم بگویم ولیکن شاید در آینده خودشان آنها را به اشتراک بگذارند) علی ایّ‌حالٍ؛ آن‌ها دنبال شناسائی خانه‌های دارای گنج زیرخاکی بوده‌اند ولیکن در حفاری آن‌ها دچار مشکل می‌شوند و برای حل این مشکل، مصمم می‌شوند که طی سیاستی(عجولانه)، کار را به جائی برسانند که اهالی روستا قید زندگی و حضور در این روستا را زده و خانه‌های خود را رها کنند و بروند! اینکه ناگهان .. ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آذر ۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۵۴): باطن قضیه چکمه سفید؛ (بخش ۳): اینکه ناگهان، آقای نانکلی، مضایق مختلفی را بر اهالی تحمیل می‌کند و علیرغم «صورتجلسه استمهال» یکساله، ظرف ۴۱ روز آنرا زیر پا لگدمال کرده و در واقع عملا بر آن مهر ابطال می‌زند، چیزی نیست که بشود به سادگی از آن عبور کرد! همچنانکه علت ترتیب‌اثر ندادن اوقاف به گزارشات دهیار وقت در باره حفاری‌های غیرمجاز (و بلکه دستور دادن به محو هرچه زودتر آثار آن توسط نماینده مرموز اوقاف در امور بقعه!) بسادگی قابل اغماض نیست! و همه این‌ها را باید در کنار مخالفت شدید و مطلق برخی از اهالی با «نصب دوربین‌های مداربسته» مورد ملاحظه قرار داد! که نمی‌توانسته بی‌ربط با حفاری‌های گذشته و آینده آن‌ها باشد. حتی جا دارد به یک «باند حفار» بیاندیشیم! که ظاهراً هنوز هم دست‌بردار این روستا نیستند! (البته بنده هنوز مطمئن نیستم که اضلاع سه‌گانه «مثلث حفاری‌ها» با هم هستند یا هر کدام مستقل عمل می‌کنند ولیکن هر سه آنها در مخالفت با دوربین‌های مداربسته، مخالفت شدید داشته‌اند! حداقل در دوره‌ای که طرح شناسایی «خانه‌های دارای دفینه» تکمیل نشده بود!) حال با توجه به این قضایا (که سربسته‌تر از این نمی‌توانستم بگویم! و همین مقدار افشاگری را هم خودشان با گارد ضدیت‌ورزی بیهوده خودشان، مجبورم کردند وگرنه من که کاری به کارشان نداشتم!)، توجه اهالی را به دو نکته جلب می‌کنم: ۱) این پیام مرا هم بحساب «توهمات صد در نود»! بگذارید (چنانکه یکی از جُهّال روستا در گروه ممدشورا درج کرده و گمان می‌کند از زندگی کثیف او در کرج خبر نداریم!) و بعد از خواندن، فراموشش کنید! ۲) خودتان بروید خانه‌های خود را عمیقاً حفاری کرده و گنج‌های استخراجی را رسما به مراجع ذی‌ربط قانونی تحویل بدهید و حلال‌واری جایزه‌اش را بگیرید، قبل از آنکه اعضای باند مثلثی حفار امامزاده به بقیه عتیقه‌ها دست پیدا کنند! ضمنا ناگفته نماند، خوانینی که اراضی این روستا را به اجداد شما سپردند، در زمان خود دارای حدود ۴۰۰ پارچه آبادی بوده‌اند ولیکن علیرغم آنهمه ثروت، از نظام بانکی و صندوقهای امانت محروم بودند و هیچ بعید نیست که این امامزاده و زاغه‌های پیرامونی آن، محل مناسبی برای دفینه‌های آن‌ها بوده‌ است. و چه کسانی (برای نگهبانی خاصی که جلب توجه سارقین را نکند) قابل اعتمادتر از سادات برای تولیت امامزاده سید علاءالدین و گماشتن تعدادی از نوکرهای خود به بهانه خدمت به سادات و زوار و استحصال دو دانگ موقوفه جهت نگهبانی دفینه‌ها؟! (البته بدون آنکه اینها روحشان هم از این قضیه باخبر باشد!) الغرض؛ ظاهر و باطن قضیه چکمه سفید، قصه صرفاً خیانت برخی از اهالی به امامزاده و اهالی این روستا نیست بلکه پای مدیران متخلف اوقاف هم آشکارا در میان است! البته تحت پیگرد قرار دادن اعضای این باند مثلثی، در اولویت بنده نیست ولیکن اگر به مضایق و شیطنت خود علیه اهالی پایان ندهند شاید بنده مجبور شوم که تا آخر خط را بروم! (خود کرده را تدبیر نیست/چیست؟!) بنابراین، آن‌ها حتی در قضیه مشهور به «چکمه سفید» هم قصد فریب مرا داشتند که لازم دیدم در این‌خصوص هم توضیح مبسوطی ارائه بدهم. و اما آخرین خبر دریافتی از آوج؛ علی‌الظاهر دادگاه آوج، «درخواست اداره اوقاف مبنی بر ابطال اظهارنامه ثبتی» را رد کرده است. (اگر دادگاه بدوی آنرا می‌پذیرفت، گام مهمی برای اداره اوقاف جهت تصرف شش‌دانگ روستا تلقی می‌شد) البته از جزئیات حکم بی‌اطلاعم ولی امیدوارم در دادگاه تجدیدنظر هم درخواست مذکور مردود شود (که البته رد خواهد شد. زیرا مدارک اوقاف، فاقد ارزش حقوقی است) و در هر حال، لازمست امین اوقاف (اگر واقعا امین اهالی هم است!؟)، هرچه زودتر آنرا به دست آورده و به اهالی روستا اطلاع‌رسانی نماید. سؤالی در ته‌مانده ظرفیت پیام؛ در موضوع مساعدت ۵۰۰/۰۰۰/۰۰۰ ریالی فرمانداری تهران به روستای امامزاده علاءالدین (البته از طریق غیررسمی همسایه داماد مرحوم حمزه‌علی داودی) چرا اطلاع‌رسانی شفافی تاکنون صورت نگرفته است؟! و واریز پنجاه میلیون تومان دوم را معطل خود ساخته است؟! لازمست گزارش هزینه ریال به ریال آنرا با اهالی به اشتراک بگذارند و به یک تشکر مجازی بسنده نکنند. (بعد؛ اینها با این رفتاری که با ۵۰ میلیون داشته‌اند که صدای خانم بهاره داودی را هم در آورده، انتظار دارند من ۲۶۶ میلیارد تومان خیرین را به سمت آن‌ها هدایت کنم وگرنه که باید مورد تمسخر و استهزاء قرار بگیرم!) یا غیاث المستغیثین! «هشدار به آن‌ها که در صدد ماله‌کشی بر تخلفات برخی از سرهای اژدهای هفت‌سرند»؛ آخرین فراز این پیام باشد که در صورت لزوم، بعدها بیشتر بدان خواهم پرداخت. یعنی اگر بخواهند خیلی جنتلمن‌مآب به ماله‌کشی خود ادامه بدهند، آلودگی خودشان هم رسوا خواهد شد. ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آذر ۱۴۰۱
تشکر مجازی؛ با یکسال تأخیر!! چه اشکالی داشت برای تشویق سایرین هم که شده، همان پارسال مراسم رونمائی از آن برپا می‌شد؟! چرا لااقل فکر آبروی این واسطه را نکردید که باید به فرمانداری تهران، گزارش مستندی از هزینه‌کرد آن می‌داد؟! هدفتان از این پنهان‌کاری چه بود؟! آیا حق نداریم (با اینهمه حجم انواع تخلفات!) از اصلاح و جبران شما ناامید شویم؟!
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۵۵): باطن قضیه چکمه سفید (۴): غیر از اژدهای هفت‌سری که اهالی این روستا را به مخمصه انداخته‌اند، با دارودسته‌ای هم مواجهیم که نمی‌دانم آن‌ها را چه بنامم که هم توهین تلقی نشود و هم حق مطلب را ادا کرده باشد! عجالتاً آن‌ها را «دسته جُهّال» (بی‌فکرها/بی‌دقت‌ها) می‌نامیم تا بعداً شاید عنوان مناسب‌تری پیدا شود. اینها گمان می‌کنند که مسئله اصلی روستا صرفا اداره اوقاف است و تنها کاری هم که می‌شود کرد، رفتن به محضر ریاست آن و قانع کردن اوست!!! لازمست مجددا و مکرراً به این دسته، یادآوری کنم: ۱) «صورتجلسه حل اختلاف مالک و وقف» (مشهور به وقفنامه اصلی) مورخه ۱۲۹۹ قمری، توسط دهیار وقت به ریاست قبلی اداره اوقاف بوئین‌زهرا (رحمانی)، تسلیم شده و او هم دستور به استعلام از آرشیو سازمان داده است تا «میزان اعتبار» آن معلوم شود. آیا شد؟! ۲) رئیس جدید اداره مذکور (نانکلی) در مورخه ۱۴۰۰/۱۰/۲۳ طی صورتجلسه‌ای با اهالی روستا طبق نخستین بند آن، پذیرفته است که «وقفنامه ۱۲۹۹ قمری» را ملاک عمل و تفاهم قرار بدهد! چرا وی به چنین ملاک عمل و تفاهمی، تن داده است؟! آیا می‌شود که بدون اطمینان از «میزان اعتبار» قابل قبول آن، تسلیم آن بشود؟! آیا بدیهی نیست که او «قانع شده است» به اینکه نسخه منسوخ (۱۲۹۷) را دور انداخته و نسخه ناسخ (۱۲۹۹) را ملاک عمل قرار بدهد؟! بنظر بنده، تا همین‌جای مطلب، با کنار هم قرار دادن دو مطلب مذکور (که اسناد هر دو را قبلاً به اشتراک گذاشته‌ام) می‌توان نتیجه گرفت که اداره اوقاف، از لحاظ حقوقی، «قانع شده است» و دیگر چه نیازی هست که بنده «راه طی شده» را مجددا طی بکنم؟!! بنابراین مشکل اصلی ما، «قانع نبودن اوقاف» نیست. بلکه پشت‌پرده (و بلکه پشت‌پرده‌های) قضیه‌ای‌ست که بنده در صدد حلاجی آن هستم. بنحوی که هم قرین هم‌اندیشی اهالی باشد و هم برای کلیه اهالی، روشنگری نماید. کار بنده خراب کردن ساختمان اوقاف بر سر مدیران آن نیست بلکه بیدار کردن اهالی نسبت به زوایای تاریک ماجراست ولو به نوشتن طومارهائی که هر کدام نورچشمم را کم‌سوتر کرده و وقتم را بسی می‌گیرند. توصیف «نورافکنی به زوایای پنهان و تاریک ماجرا» به مزخرفات و‌ مهملات و امثالهم، هیچ مشکلی را حل نمی‌کند. ۳) چرا آقای نانکلی، موقوفات دهها روستای تحت‌نظر خود را رها کرده و به این روستای ورشکسته چسبیده است؟! (که نه مثل سابق دامداری و باغداری دارد و نه جمعیتی که ۲۴ ساعته در تکاپوی کار و زندگی باشند و نه ...!) و علیرغم وقوف کامل به بی‌اعتباری وقفنامه جعلی ۱۲۹۷ قمری، دائما به طرف آن غش می‌کند؟! چرا وی دنبال اخراج مرحله به مرحله کلیه اهالی (اعم از سادات و غیرهم) از این روستاست؟! ۴) گیریم که ماجرای چکمه سفید، از توهمات من است، ولیکن آیا برای هیچکدام از اهالی روستا این سؤال نباید مطرح باشد که اوقاف، نسبت به حفاری‌های صورت گرفته در این روستا، چرا هیچگونه حساسیتی نشان نداده است؟! حتی محض تشریفات چرا یکنفر کارآگاه پلیس را به این روستا اعزام نکرد؟! و اصولاً چرا برای پیشگیری از حفاری‌های بعدی، هیچگونه اقدام حفاظتی و حراستی بعمل نیاورد؟! ۵) این روستا از وقتی که گرفتار بی‌آبی شده، رو به خشکی باغات و مزارع رفته است (و حتی از شیر و تخم‌مرغ محلی هم محروم شده و اهالی آن بلحاظ عادت و عاطفه و خاطره، عمدتا برای ییلاق به اینجا می‌آیند)، قاعدتاً فاقد ارزش اقتصادی است ولیکن چرا برای آقای نانکلی آنچنان ارزشمند است که حاضر است بخاطر یک دستمال، قیصریه‌ای را به آتش بکشد و «اهالی تابستانه» آنرا که حتی از آب شرب کافی برخوردار نیستند، به رنج و تعب و بالتبع به ناله و نفرین اندازد؟! و خیلی از اینگونه داده‌ها که اگر کنار هم چیده شوند، خیلی چیزها روشن می‌شود. بنده هر قدر که به این سؤالات و ابهامات فکر می‌کنم، علتی بجز «دفینه و عتیقه» پیدا نمی‌کنم! فلذا نهایتا (بر خلاف بعضی که اصرار بر استخدام وکیلی آنچنانی برای غلبه حقوقی بر اوقاف دارند و بر خلاف بعضی دیگر که اصرار به شرفیابی بمحضر عالی‌جنابان نانکلی و مجیدی برای قانع کردن آن‌ها دارند!!) بنده به این نتیجه رسیدم که؛ تنها راه خلاصی از شرّ اداره امور شرّیّه (که تعبیر امین اوقاف هم است!)، آنست که اهالی همت مضاعف کرده و خودشان، کل روستا را کاملا شخم بزنند و هرچه که در اعماق زمین خانه‌ها و غیرخانه‌ها هست بیرون بریزند (پولی که می‌خواهید به وکیل بدهید، به اجاره لودر و بولدزر بدهید) و تمامی دفینه‌ها و عتیقه‌ها را استخراج و تحویل مراجع ذی‌ربط بدهید. تا خیال همه و همه راحت شود که دیگر در اینجا گنجی از قدیم باقی نمانده است! وگرنه با بازداشت و مجازات دهها نانکلی هم این روستا رنگ آرامش به خود نخواهد دید و وقفنامه جعلی و چکمه‌های سفید دیگری جولان خواهند داد! .. ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آذر ۱۴۰۱
توضیح دهیار وقت: «نامه فوق (۱۳۹۴/۹/۳) در مورد حفاری گنج امامزاده است که (پس از نامه‌نگاری به میراث فرهنگی و عدم اقدام برای پیگیری آن) به فرماندار وقت؛ سلیمانی تحویل گردید که باز هم هیچگونه اقدامی صورت نگرفت!» این نامه آن‌زمان، به امضاء حسن‌آبادی‌های شورای فعلی هم رسیده است.
توضیح دهیار وقت: «موافقت‌نامه بخشداری آوج برای نصب دوربین مداربسته در مبادی ورودی و خروجی روستا که (به بهانه احتمال مشاهده همسر یکی از اهالی توسط این دوربین در حیاط منزلشان!!) شدیدا مخالفت نموده و اجازه ندادند تا شورای روستا این دستور بخشداری را عملی کند، این درحالی بود که وجه دوربین را از اهالی گرفته بودند، یعنی از هر خانه‌ای بابت فقط نصب دوربین ۵۰ هزار تومن (× ۱۰۰ خانه) یعنی پنج میلیون تومان. در آن سال، هزینه نگهبانی و دفع زباله و باز و بستن آب منبع، جمعا که از اهالی دریافته کرده بودند هر خانه‌ای ۱۰۰ هزار تومان بود، ولی ۵۰ هزار تومان هم بابت دوربین گرفتند که جمعا ۱۵۰ هزار تومان از هر خانه‌ای دریافت کردند. اما تابحال (پس از شش سال!) هنوز هیچ گزارشی به مردم بابت هزینه‌کرد این پول نداده‌اند!»
اشاره صریح به گزارش حفاری غیرمجاز در حاشیه عمارت بقعه مبارکه امامزاده علاءالدین در تاریخ ۱۳۹۵/۷/۵ توسط دهیار وقت (در فراز آخر نامه پنج‌صفحه‌ای به اداره اوقاف با امضاء بزرگان سادات) که هرگز مورد بررسی و اقدام اداره اوقاف قرار نگرفت! چرا؟!
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۵۶): شما به هر مسئله‌ای که فکر کنید باید به علت حساسیت ویژه نانکلی به این روستا هم دقیق‌تر بنگرید. آیا نانکلی در ۲۶ روستای دیگری که موقوفه دارند، عضو مخفی گروههای مجازی اهالی آنها هم است؟! آیا در همه آن روستاها هم خالق حماسه چکمه سفید است؟! آیا در همه آن روستاها هم میهمان شبانه‌روزی اعضای شورای آن‌ها قرار می‌گیرد؟! آیا با اعضای شورای آن روستاها هم رفاقتی در حد رفت و آمد خانوادگی برقرار کرده است؟! آیا در برجام‌های خود با اهالی آن روستاها هم براحتی بدعهدی می‌کند؟! آیا ... ؟! بنده بسیار بعید می‌دانم! ⁉️ غیر از دفینه‌ها و عتیقه‌های زیرخاکی این روستا (که احتمالاً حداقل دو خانواده را از کارگری کف بازار ناگهان به ثروتمندی چشمگیری سوق داده!) آیا ویژگی‌های دیگری در این روستا هست که ما خودمان از آن‌ها بی‌خبریم؟! ⁉️ آیا این روستای سنگلاخ و پر از دره‌ها و شیب‌های تند از اراضی همواری برای کشت و زرع مکانیزه برخوردار است؟! ⁉️ آیا این روستا از نعمت آب کشاورزی و باغداری و دامداری مکفی و حتی از آب شُرب لازم برای اهالی و زوار برخوردار است؟! (تا چه رسد به صادرات آن به روستاهای همجوار!) ⁉️ آیا این روستای کوچک ۶۰ هکتاری (از نوک قله‌ها تا ته دره‌های آن) دارای کمترین امکانی برای فرضا احداث کارخانه صنعتی برخوردار است؟! ⁉️ آیا این روستای کوهستانی، دارای مراتعی برای چریدن گاو و گوسفند هست؟! ⁉️ آیا این روستا استعداد پرورش اسب و ماهی و ماکیان دارد؟! ⁉️ آیا این روستا تاکنون رنگ مرغداری به خود دیده است؟! ⁉️ آیا این روستا تاکنون رنگ گاوداری به خود دیده است؟! ⁉️ آیا دو نوبت دامداری گله‌ای در این روستا، توجیه اقتصادی و پایداری داشته است؟! ⁉️ آیا این روستا ظرفیت تولید درخت برای فروش داشته است؟! ⁉️ آیا این روستا تاکنون (غیر از کارگاه کوچک آهنگری مرحوم اوستاعباس که آنهم متروکه شد!) رنگ کارگاه فنی به خود دیده است؟! ⁉️ این روستا به غیر از هوای نسبتاً خوب (آنهم صرفا در نیمه دوم بهار و تابستان) چیز مفیدی دارد؟! (روستائی که در پائیز و زمستان آن نمی‌شود از خانه بیرون آمد، چه جذابیتی برای کار و زندگی دارد؟!) ⁉️ آیا این روستا تاکنون ازدحامی از زوار و گردشگران به خود دیده است؟! (البته مثل خیلی از نقاط ایرانزمین، ظرفیت جذب گردشگری محدودی دارد که معلوم نیست به سرمایه‌گذاری آن بیارزد!) بنده نمی‌خواهم تو سر ارزش اقتصادی (البته نداشته) این روستا بزنم، ولیکن اگر کلاه خودمان را قاضی کنیم، براستی آیا این روستا بجز استفاده ییلاقی (آنهم صرفاً برای کسانی که به اینجا عادت کرده و خاطره و علقه‌ای دارند) چیز قابل توجهی دارد؟! ⁉️ آیا این روستا دارای جمعیت ماهر و کاری قابل توجهی است که بتوان روی سرمایه اجتماعی آن، کمترین حسابی باز کرد؟! ⁉️ آخر این روستا (بغیر از دفینه‌ها و عتیقه‌های احتمالی!)، چه چیزی دارد که باعث جلب توجه جدی امثال نانکلی بدان شده است؟! تا آنجا که در سرما و برف و بوران بهمن‌ماه (که خود اهالی، طاقت ماندن در این‌جا را ندارند!) او را به اینجا می‌کشاند تا مخفیانه، خانه‌های اهالی را یکی یکی طواف کند و با چکمه‌های خود در برف‌ها فرو برود و...؟! لذا توجه شما را به کنار هم چیدن این قطعات جلب می‌کنم تا خودتان ببینید چه جورچینی شکل می‌گیرد و آنگاه بر اساس پازلی که در ذهنتان ترسیم می‌شود، تصمیم بگیرید که اقدام اساسی اهالی چه باید باشد؟ ۱) مخالفت شدید با نصب دوربین مداربسته در مبادی ورودی و خروجی روستا ۲) حفاری‌های بهار ۹۴ ۳) پولدار شدن ناگهانی دو خانواده بدون زمین ۴) چکمه سفید نانکلی زمستان ۹۴ ۵) گزارش ماوقع در ۹۵ توسط دهیار ۶) لت و پار کردن دهیار و پسرش (که اصرار به نصب دوربین مداربسته و یافتن حفارها دارد) به قصد کشتن آنان ۷) سپردن نگهبانی روستا (در سال حفاری‌ها) به غریبه‌ای با معرفی عضو خانواده‌ای که بعد از آن ناگهان پولدار شدند! ۸) خانواده‌های پولدار شده، همسایه دیوار به دیوار بقعه بودند. ۹) سپردن نگهبانی سالهای بعد به خانواده‌ای که با دهیار دشمنی کردند! ۱۰) دور انداختن دوربین‌های مداربسته‌ای که اهالی پول آنرا پرداخته‌اند! ۱۱) دستبرد به مدارک پرونده این روستا در اوقاف ۱۲) تعویض ضریح امامزاده و بالتبع کنده‌کاوی ذی‌ربط! ۱۳) بتون‌ریزی سریع محل حفاری قبل از بررسی فنی دستبرد به زیرزمین بقعه توسط نماینده اوقاف که اتفاقا فامیل همسایه دیوار به دیوار امامزاده هم است! ۱۴) ممنوعیت ارائه خدمات ادارات محلی به اهالی با دستور نانکلی (= تحمیل رهاسازی و متروکه شدن یا تبدیل مالکیت به استیجاری)! ۱۵) علم کردن وقفنامه جعلی ۱۶) بخشنامه‌های تحکمی اوقاف به شورای روستا همه اینها بعلاوه ملاحظه همه آن‌چیز‌هایی که در ۵۵ پیام قبلی خود مورد اشاره قرار دادم. آری! دعوا بر سر لحاف ملاست! ..ادامه دارد. حم آذر ۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۵۷): اتفاقاتی که برشمردم، عمدتا بر اساس اطلاعاتی بود که در طی یکسال و بلکه چند ماه اخیر به من رسیده و در حال از ذهنم گذشت و شاید چند برابر این اطلاعات در اذهان خود اهالی باشد که اگر بتوانند ربط آن‌ها با این قطعات را پیدا کنند، قاعدتاً پازل کامل‌تری خواهند داشت. حال با توجه به همه این‌ها چند راه قابل انتخاب، در پیش روی ماست: ۱) علیرغم آنکه اوقاف، قانع شده که وقفنامه جعلی، هیچگونه وجاهت شرعی، قانونی و عرفی ندارد و لذا بخشنامه‌های تحدیدی خود را باید از ادارات آوج پس بگیرد، باز هم به قلدری غیرمنطقی خود ادامه می‌دهد! ما هم دست از ادامه مقاومت برداشته و تسلیم مدیر زورگوی اوقاف شده و مالکیت خود را به استیجاری تبدیل کنیم و بعد از یکی دو سال مستأجر اوقاف بودن، در دور رقابت‌های بعدی از صحنه روستا کاملا حذف و اخراج شویم تا بالاخره نانکلی و نوچه‌های محلی وی، سلطان مطلق این روستا شوند (تا با خیال راحت راحت و سر فرصت و بدون مزاحمت حتی یکنفر از اهالی و حتی با حذف نوچه‌ها و نفوذی‌های خود، عتیقه‌ها و دفینه‌های آنرا به یغما ببرند)! ۲) خود اهالی هرچه زودتر زمین‌های خود را عمیقاً بکاوند و منفرداً دفینه‌ها را یافته و تحویل دولت بدهند. (این نکته را از نظر دور نداریم که؛ اگر این روستا فاقد گنج بود، قطعاً نانکلی عطای این روستا را به لقای آن می‌بخشید و دنبال اهداف دیگر خود می‌رفت و حال آنکه وقتی به اینجا زوم کرده، معلومه که تکاپوی او در قضیه چکمه سفید، ناکامی نبوده است و کاملا مطمئن است که اینجا باندازه کافی، زیرخاکی گرانبها دارد و می‌تواند او را بیش از حفارهای قبلی، ناگهان پولدار نماید. بنابراین از کندوکاو املاک خود دلواپسی به خود راه ندهید. فقط تصور کنید که او با دستگاه گنج‌یاب در زمان متر کردن خانه‌های شما دقیقا فهمیده که گنج دارد یا ندارد. اصلا خودتان مشترکا دستگاه فلزیاب گرفته و استفاده کنید تا خیالتان راحت شود.)! ۳) بیاییم بصورت رسمی و طی قرارداد سه‌جانبه‌ای (بین اهالی+میراث فرهنگی+اوقاف) اقدام به حفاری رسمی کل شش‌دانگ روستا را دنبال کنیم و هرچه که یافت شد سه قسمت شود و آنچه در این تقسیمات، گیر اهالی خواهد آمد، حلال خواهد بود بدون حرف و حدیث! و اما راجع به جلسه رسمی شورای روستا (همفکری جهت بررسی اولویت‌های کاری پیش رو برای روستا و نیز گزارش کارهای اخیر شورا و پاسخگویی به شبهات مطرح شده در جمعه دوم دیماه) که قرار است با وساطت و مدیریت آقایان سیدکاظم موسوی و مهندس محمد داودی برگزار گردد، چند نکته را لازم به عرض می‌دانم؛ ۱) به احتمال زیاد شرکت بنده در این جلسه، موجب جنجال و تشنج و تفرقه‌ای خواهد شد که ممکنست بانیان جلسه را از نیل به اهداف خود (ارائه گزارش عملکرد و بررسی رهیافت‌های بعدی و نیز پاسخگوئی به سؤالات و ابهامات و تقاضاهای اهالی)، دور سازد. لذا مطمئنم عدم حضور بنده رجحان دارد. (البته عدم شرکت بنده بمفهوم تحریم جلسه توسط سایرین نیست. آحاد اهالی از جمله آن‌ها که به بنده نمایندگی داده‌اند تا انحلال شورای مجرم را دنبال کنم، حق دارند که در جلسه شرکت کرده و مطالب و مقاصد خود را دنبال کنند. بدون سکوت و مماشات و دل‌نگرانی و صریح. فقط هشدار می‌دهم، صورتجلسه‌ای را امضاء نکنید که بعداً موجب ندامت شما بشود!) ۲) از آن‌جا که از ابتدای پائیز سال‌جاری در بعدازظهر روزهای جمعه هم مشغول تحصیلات حوزوی هستم و چند جلسه‌ای هم غیبت داشته‌ام، چوب‌خط مرخصی بنده تمام شده و با جلسه شورا تلاقی دارد و لذا حق غیبت اضافی ندارم. از این‌جهت هم معذورم. ۳) از آن‌جا که شورای فعلی روستا برای بنده دیگر وجاهت و مشروعیتی ندارد و بعلت ارتکاب انواع تخلفات بویژه توسط رئیس تحمیلی شورا (که هم در کمّیّت و هم در کیفیت جرائم، اشباع شده و مفهومی بجز خیانت ندارد و جای هیچگونه مماشاتی باقی نگذاشته است، فلذا) به نمایندگی از بخشی از اهالی، مأمور به پیگیری راهکارهای حقوقی انحلال قانونی آن هستم، بالتبع از حضور در آن معذورم. چه معنی دارد که اهالی مرا به انحلال شورای متخلف متقاعد سازند و در عین‌حال بنده برای شورا رسمیتی قائل باشم؟! (جلسه‌ای را هم که خودم قبلا پیشنهاد داده بودم که وقعی بدان داده نشد! برای آن بود که برای حل و فصل مسائل اوقاف و شورا و... امضاء بیشتری از اهالی بگیرم ولیکن دوستان معتقدند از لحاظ حقوقی، همان میزان امضائی که جمع شده، کفایت می‌کند). ۴) البته اگر آقای حسن حسن‌آبادی از ریاست شورای فعلی و نیز از عضویت شورا، سریعاً استعفاء بدهد، شخصا آمادگی غیبت از جلسه خود و همکاری با آقایان موسوی و داودی را دارم. (کافیست مدرک ثبت استعفای خود در فرمانداری آوج را تا پایان روز چهارشنبه به اشتراک بگذارد) ۵) و اما شبهاتی که لازمست شورای روستا پاسخگوی ... .. ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) آذر۱۴۰۱
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۵۸): بعضی از دوستان، اشکال می‌گیرند که حفاری گذشته‌ها از جمله پرداختن به حفاری‌های روستا چندان مطلوبیت و ضرورتی ندارد و باعث کدورت‌های غیرضروری می‌گردد و وحدت اهالی را به هم می‌ریزد و حال آنکه همه ما اعضای یک خانواده هستیم وو...!!! سخافت این ایراد از چند زاویه قابل تأمل است. از جمله اینکه؛ تحریف گذشته، موجب تشویش آینده است. حرف زدن از آینده با رها کردن گذشته، خودفریبی یا دگرفریبی و کاملاً نابخردانه است. بعنوان مثال؛ مرحوم سیدابراهیم بعد از انقلاب، هنگام زیارت روزانه امامزاده علاءالدین متوجه عملیات غیرمجازی می‌شود که شبانه اتفاق افتاده است و ضریح امامزاده جابجا شده و روی مقبره، حفاری صورت گرفته است و لذا به دیگران هم اطلاع‌رسانی می‌کند. ولیکن کسی در صدد تحقیقی که به یافتن حفار بیانجامد، برنمی‌آید! آن مرحوم، قاعدتاً مسئله را (شاید هم قبل از دیگران) به پدر خودشان اطلاع می‌دهد و لذا مرحوم سیدصفدربابا هم بانیان قضیه را «نفرین» می‌کند. این نفرین متوجه چه کسانی بوده است؟ (آیا منظورش به بزرگانی از روستا هم که قبل از انقلاب به علتی مجاز، اقدام به نبش قبر کرده بودند، هم بوده است؟!) حال اگر کسی بیاید آن «نفرین بحق» را تحریف کند و به ساداتی نسبت بدهد که فرضا ادعای مالکیت چهاردانگ روستا را دارند و‌ موقوفه بودن شش‌دانگ را قبول ندارند! و با این تحریف بخواهند دست اداره اوقاف را در تصرف شش‌دانگ و اخراج سادات از روستا باز کنند! آیا باز هم می‌شود گفت که این قضیه (حفاری و نفرین) مسئله‌ای مربوط به گذشته و ماجرای تمام‌شده‌ای است و بیایید از آینده حرف بزنیم نه از گذشته؟! آن‌هم در حالی که برخی از افراد عقده‌ای روستا صریحا گفته‌اند: ما سیادت شما سادات را قبول نداریم و بلکه شما را از بربرهای افغان می‌دانیم و این گفته‌های شنیع خود را آنچنان در کله بعضی‌ها فرو کرده‌اند که وقتی جنایت می‌کنند و از ایشان سؤال می‌شود که چرا قصد قتل سیدها را داشتید می‌گویند؛ کدام سید؟! منظورتان افغانی‌های حرام‌خوار است؟! وقتی شاهد جریان کاملا عریانی هستیم که سادات (مالکین چهاردانگ) را افغانی‌های حرام‌خوار جلوه می‌دهد و جنایت می‌آفریند، آیا باز هم باید عین کبک سرمان را زیر برف بکنیم و دم از وحدت موهوم بزنیم و اینکه بر گذشته‌ها صلوات؟!! بنده حتی پیامهای گذشته خود را مرتباً مورد بازیابی و اصلاح قرار می‌دهم تا مبادا مسیر را اشتباهی بروم و دیگران را هم ناخواسته گمراه سازم! بعنوان نمونه؛ در پیام شماره ۱۸ نوشته بودم: «تا اینکه آقای نانکلی بر صندلی ریاست اوقاف نشسته و بدون توجه به وقفنامه اصلی مجددا پاشنه درب خود را روی وقفنامه جعلی می‌چرخاند! زیرا که مشکل جایگزینی یک دانگ بر باد رفته امامزاده به قوت خود باقیست و تنها راه جبران آن کندن از فدک سادات است!» در آن مقطع چندان اعتقادی به «جهالت» رؤسای سابق و لاحق اداره بوئین‌زهرا نسبت به تفاوت وقفنامه‌ها و اعتبار وقفنامه اصلی نداشته‌ام و اینکه لابد «قانع نشده‌اند»! بلکه دنبال «علت واقعی» چرخش رئیس جدید از وقفنامه اصلی به وقفنامه جعلی (که نوعی «لجاجت» آشکار است!) بودم. در نتیجه؛ این ظنّ در ذهنم قوی‌تر بود که لابد مشکل اصلی «لجبازی آقای نانکلی در مسئله تحمیل وقفنامه جعلی»، هماهنگی با لوطی‌خورهائی است که نزدیک نیمی از دو دانگ موقوفه را مورد استفاده نامشروع خود (عدم وجود قرارداد اجاره برای حداقل ۸ هکتار از رقبات موقوفه امامزاده) قرار داده‌اند و برای پنهان نگه‌داشتن قضیه بدنبال هضم آن در موقوفه پنداشتن کل شش‌دانگ روستا هستند! تا اینکه یکی از اعضای گروه ممدشورا پیام‌های مرا «مزخرفات» توصیف کرد! که باعث حساسیت بنده به این شد که وقتی وی نه از مالکین چهاردانگ روستا و نه از مستأجران دو دانگ موقوفه امامزاده است، چرا باید در باره این پیام‌ها که عمدتاً در حول و حوش شش‌دانگ روستا است، به خود اجازه نظر دادن بکند؟!! لذا معمائی شد که باید ریشه آن هم در آید! تحقیق در این خصوص هم در دستور کار تحلیلی بنده قرار گرفت و در ادامه این تحقیقات بود که، مسئله حفاری‌ها برجسته شد و در ادامه متوجه شدم که نانکلی هم با این قضیه بی‌ارتباط نیست و حتی قضیه چکمه سفید هم معطوف به همین مسئله بوده است تا آنجا که برآیند همه آن‌ها باعث شده که آقای حسن‌آبادی هم نخواهد از کرسی ریاست شورا پائین بیاید! بنابراین گذشته‌های بظاهر بی‌اهمیت، بصورت کاملا محسوس، ملموس و ۱۰۰٪ی بر سرنوشت اهالی روستا (بویژه سادات محترم)، سایه افکنده است و عدم رجعت به واکاوی گذشته‌ها موجب غفلت از مسیریابی آینده است. و اینچنین است که اگر کسی بگوید بر گذشته‌ها صلوات، بنده بلافاصله به او سوءظن پیدا می‌کنم که در موضع حمایت از مشکل‌سازان روستا قصد انحراف ذهنی مرا دارد! ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) دی ۱۴۰۱
از آدمایی که درگیر گذشته ان دوری کنید الان سه ساله به رفیقم میگم گذشته ها گذشته ولش کن ، ولی بیخیال نمیشه و پولشو میخواد 😕😂 🤣 @de_bekhand 🤣
لینک دعوت اهالی روستای امامزاده علاءالدین به «کانال اطلاع‌رسانی سید علاءالدین» برای مطالعه کامل سلسله مباحث روستائی «راه طی شده و باقی‌مانده»: https://eitaa.com/joinchat/3702653133Ccc2fe714b9 ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۵۹): نقادی جلسات حضوری؛ (بخش اول): شورای متخلف روستای ما طی اطلاعیه‌ای در فضای مجازی، اقدام به فراخوان اهالی در جلسه‌ای (جمعه دوم دیماه) نمود که سه مطلب در دستور کار آن بود: ۱) بررسی اولویت‌های کاری پیش رو برای روستا ۲) گزارش کارهای اخیر شورا ۳) پاسخگویی به شبهات مطرح شده بنده متاسفانه بعللی نتوانستم در این جلسه حضور پیدا کنم و اطلاعی هم از کمّ و کیف برگزاری آن ندارم ولیکن آن را قابل نقادی می‌دانم: قرار دادن برنامه «گزارش کارهای اخیر شورا» و «پاسخگویی به شبهات مطرح شده» در دستور کار جلسه‌ای که می‌خواهد به «بررسی اولویت‌های کاری پیش رو برای روستا» بپردازد، به علل مختلفی خطاست. وقتی «گزارش کارهای اخیر روستا» در فضای مجازی، آنهم به بهترین شکل ممکن، بسادگی امکانپذیر است هیچ ضرورتی ندارد همانند دهه‌های سابق (که فاقد ظرفیتی بنام فضای مجازی و پیام‌رسان‌های اجتماعی بود)، مخاطبین خود را اجباراً در ساعت خاصی به مکان خاصی بکشانیم. «شبهات مطرح شده» در فضای مجازی رخ داده و پاسخگوئی به آن‌ها هم باید در همان فضا انجام پذیرد و اساسا امکانپذیر نیست که بشود در نشستی کوتاه‌مدت، حق مطلب را اداء کرد بجز ماله‌کشی که قطعاً در شأن مخاطبین آن نیست. «پاسخ‌گوئی به شبهات مطرح شده در فضای مجازی» در فضای مجازی بمراتب بهتر از هر فضای دیگر، هم امکانپذیر است و هم ضرورت دارد. و اما «هم‌اندیشی پیرامون چشم‌انداز روستا» هم ایضاً در فضای مجازی بهتر از هر فضای دیگری، پخته‌تر می‌گردد. البته می‌توان بعد از عبور از تالارهای گفتگو در فضای مجازی وارد سالنی هم شد که عمدتاً برای دیدار حضوری و تألیف قلوب می‌تواند مفید باشد و نیز احیاناً برای آنهایی که در فضای مجازی، به هر علتی حضوری ندارند و‌ یا اینکه در فضای واقعی بهتر می‌توانند عرض اندامی بنمایند! بنابراین فراخوان حضوری نه برای استماع گزارش و انجام گفتگو و تضارب آراء بلکه برای اینکه دور هم یک چایی بخوریم و به همدیگر لبخندی بزنیم و دستهای همدیگر را بفشاریم و اموری از این قبیل، می‌تواند موضوعیت داشته باشد که آن‌هم در سرآغاز فصل سرما و امکان سرایت بیماری‌های فصلی و سویه‌های جدید ویروس‌های واگیردار، چندان قابل توصیه نیست. بنده قبلاً هم در «نکوهش رویکرد جلسه‌محور» مطلبی را به اشتراک گذاشته بودم و اگر خاطرتان باشد در پیام ۳۸ خود نوشته بودم: «عده‌ای هم اصرار دارند که؛ بهتر است گفتگوها در جلسات حضوری بیان شود! این هم اشتباه است. زیرا؛ اولا) جلسات حضوری، محدودیت در تجمع دارد و معمولا اکثریت به بهانه‌های مختلفی شرکت نمی‌کنند. ثانیاً) جلسات حضوری، محدودیت زمانی دارد و حداکثر بیشتر از دو ساعت قابل تحمل نیست و لذا به کلیاتی پرداخته می‌شود که معمولاً رافع اختلافات و کدورت‌ها نیستند. ثالثاً) جلسات حضوری، نیازمند صرف وقت، انرژی، هزینه، امکانات و... است که معمولا تجمیع همزمان آن‌ها امکانپذیر نیست. قبل از انقلاب، اهالی روستا بنام هیئت مذهبی بصورت سیار در منازل، تجمع می‌کردند ولیکن در همان زمان که تشریفات کمتر بود، یادمان نرفته که چندین بار به شکست انجامید و سرانجام هم بکلی فراموش شد! رابعاً) فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی، فرصت طلائی برای پیشبرد «گفتگوهای ناهمزمان» و عاری از انواع تکلفات است که بجای فرار از آن، باید از آن استقبال کرد. مضافاً که تدریجا انسان یاد می‌گیرد که در کلام خود دقت کافی بخرج بدهد تا رسوا نشود فلذا از لحاظ تربیتی و همزیستی مسالمت‌آمیز بسیار سازنده و مفید خواهد بود.» در فضای مجازی، همه اهالی می‌توانند بطور کامل به هر مطلبی بپردازند و مستندات و مدارک ذی‌ربط خود را هم به اشتراک بگذارند. و اما اینکه ادعا شود؛ من قادر به نوشتن نیستم و عادت به حرف زدن دارم و بهانه‌هایی از این قبیل دیگر چندان وجاهتی ندارند. دیگران چه گناهی کرده‌اند که شما قادر به «ارتقاء مدنی» خود نیستی و باید جور ناکارآمدی تو در برقراری ارتباط آسان‌تر، سریع‌تر، ماندگارتر، دقیق‌تر و کامل‌تر را بکشند؟! بنابراین چنانچه بعلت علائق و ترجیحات شخصی اقدام به برگزاری جلسه‌ای هم نمودی و حتی عده‌ای هم به هر علتی در آن حضور یافتند، هرگز رافع تکلیف نیست که وظیفه خود را تمام‌شده تلقی کنی. مضافاً که جلسات عمومی با حضور حداکثری اهالی بسیار محدود (سالی یکی دو بار) قابل دست‌یازی است حتی اگر در مسجد روستا منعقد شود که آن‌هم صرفاً در فصل تابستان امکان‌پذیر است. بنابراین از عادت به روشهای قدیمی برای اطلاع‌رسانی و هم‌اندیشی باید بسوی روشهای نوین از جمله شرکت فعال در شبکه‌های اجتماعی، شتاب‌ ورزید. ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) دی ۱۴۰۱ کانال «بررسی‌های حم» پیرامون «مسائل راهبردی روستای امامزاده علاءالدین» در ایتا https://eitaa.com/joinchat/3702653133Ccc2fe714b9
بسمه تعالی قابل توجه اهالی محترم امامزاده علاءالدین راه طی شده و باقیمانده؛ (قسمت ۶۰): نقادی جلسات حضوری؛ (بخش دوم): طفره رفتن از پاسخگوئی در «پیام‌رسان مجازی» و اصرار بر حرف زدن در جلسه حضوری توسط اعضای متخلف شورای روستا، تا جائی که بنده متوجه شده‌ام، صرفاً ناشی از بی‌سوادی فارسی نهضت سوادآموزی و کلاس اکابر و نیز بی‌سوادی رسانه‌ای آن‌ها نیست بلکه ناشی از مرام و مشی مغلطه‌بازی آنهاست. زیرا بخوبی می‌دانند که در جلسات حضوری، معمولاً بیش نیمی از اهالی به هر علتی، حضور پیدا نمی‌کنند و بیش از نیمی از آن‌ها هم که حضوری ولو تمام‌وقت پیدا کنند، در مفاد و محتوای جلسه، فقط شنونده هستند و لذا در مباحث و مسائل، شرکت نمی‌کنند. بعضی‌ها حتی در حد تکان دادن کله هم مشارکت نمی‌ورزند و خیلی که هنر کنند با بغل دستی و کناری خود پچ پچی می‌کنند و احتمالاً به نق‌زنی می‌پردازند! و اما حاضرینی که شرکت هم می‌کنند بیش از نیمی از حرفهایشان، تیکه‌پاره کردن تعارفات و سایر حرفهای زائده و بی‌ثمر است؛ بگونه‌ای که پیدا کردن حرفهای اصلی آن‌ها در لفافه و لابلای حرفهای غیراصلی هوشمندی خاصی را می‌طلبد. در چنین فضا و جوی، اعضای شورا می‌خواهند هم گزارش کارکرد خود را ارائه بدهند و هم برای آینده اتخاذ تصمیم و هماهنگی نمایند و هم سؤالات و شبهات را پاسخ بدهند که معمولاً فرجامی بجز همان چیزی ندارد که قصد انجام آن را دارند! با این تفاوت که القاء می‌کنند تابع موکلین خود هستند که معمولاً نمایشی بیش نیست! بنابراین بی‌سوادی، بهانه‌ای بیش نیست برای طفره رفتن از واقعیت و نشانگر سواد روانشناسانه و سَیّاسی نفسانی آن‌هاست که البته تا حدودی بلدند وگرنه که به این جایگاه نمی‌رسیدند! بنابراین بنده برای جلسات حضوری (بلحاظ آمیختگی آن‌ها به نوعی حقه‌بازی، تردستی و شعبده‌گری)، چندان وجاهت و اعتباری قائل نیستم. مضافاً که در دو سه ساعت جلسه که معمولاً عده‌ای دیر می‌رسند و عده‌ای زود می‌روند (و حواس‌ها را هم معمولاً پرت می‌کنند!) و لذا معمولاً جلسه «شناور» است و از انضباط چندانی هم برخوردار نیست و نمی‌تواند هم باشد (زیرا که جنبه هیئتی دارد و خیلی ملزمانه نیست نه در اصل حضور و نه در مدت حضور) فلذا «کارآمدی جلسات» معمولاً مخدوش و مشوش است. (از آنجا که بنده در مقاطعی درگیر این مسائل بودم؛ فرضا در جایگاه رئیس آموزشگاه معمولا با مربیان مجموعه جلسات هفتگی داشتم یا بعنوان عضو هیئت مدیره یک کارخانه و نیز نماینده هیئت مدیره در انجمن اسلامی کارخانه با مدیران و کارکنان کارخانه جلسات ماهیانه داشتم و یا بعنوان دبیرکل حزب سیاسی و قائم‌مقام یک جبهه سیاسی بصورت هفتگی با اعضای حزب و نیز دبیران احزاب جبهه مرتبا جلسه داشتم ووو... کاملا واقفم که در جلسات حضوری، حق مطلب اداء نمی‌شود مگر آنکه مقدمات امور بگونه‌ای تدبیر گردد که در جلسه حضوری، همه اعضای جلسه با آگاهی حداکثری بتوانند تصمیمی بگیرند یا قضاوتی نموده و یا رأی صحیحی بدهند. الغرض؛ برگزاری جلسات حضوری بدون مقدماتی از پخته شدن آگاهی لازمه، آب در هاون کوفتنی بیش نخواهد بود و صرفاً به درد کسانی می‌خورد که قصد شیادی و سفسطه‌گری داشته باشند.) جلسه حضوری سالی یکی دو بار اهالی روستای ما هم از این قاعده مستثنی نیست. بنابراین، فضای مجازی و وجود گوشی‌های هوشمند در اختیار اکثریت اهالی، بهترین فرصت برای اطلاع‌رسانی و نیز گفتگوی ناهمزمان و هم‌اندیشی مستند و قابل ریپلای (رجعت به مطلب خاص) است که عدم استفاده از آن، قرین خردورزی نیست. این پیام خود را با طرح یک پیشنهاد پایان می‌دهم: در «صورت‌جلسه حل اختلاف ۱۲۹۹ قمری» در قسمت تعیین حدود اراضی روستای امامزاده علاءالدین، با ترسیم کلی «هر قطعه زمینی که باران آن بسوی امامزاده جاری می‌شود» حد شمالی آن، تپه بسیار کوچکی در حاشیه پدیده طبیعی چشمه‌ای در میانه راه مال‌رو بین امامزاده و نیریج و بتعبیر وقفنامه؛ «چوب سنجد بلاغی» تعریف شده است. که در قدیم ظاهراً متأثر از قداست امامزاده، بعنوان درخت مرادبخش اهالی هم استفاده می‌شده است و زوار با بستن پارچه‌ای بدان دخیل می‌بستند! ولیکن اینک، نه تنها درخت سنجد مذکور سالهاست که خشک و معدوم گشته بلکه چشمه آن هم خشک و بی‌جوشش است و در نتیجه در آینده برای نسل‌های بعدی روستا بی‌مسما خواهد بود. لذا پیشنهاد می‌کنم هرچه زودتر در همان محل اقدام به نصب سازه محکمی از فولاد و سیمان مستحکم و پایدار گردد و منقش به عنوان «میل مرزی سنجدبلاغی» شود. وگرنه ممکنست امامزاده مظلوم ما توسط زمین‌خوارها و لوطی‌خورها از ناحیه شمالی روستا هم مورد تجاوز قرار بگیرد! این سازه می‌تواند فرضاً شبیه یک گلدسته با چراغی روشن در فراز آن باشد و از هر سه روستای اطراف هم دیده شود. ... ادامه دارد. سیدمحمدحسینی(منتظر) دی ۱۴۰۱ کانال بررسی مسائل راهبردی روستا توسط حم: https://eitaa.com/joinchat/3702653133Ccc2fe714b9