eitaa logo
با شهدا گم نمی شویم
3هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
8 فایل
#شهدا امامزادگان عشقند كه مزارشان زيارتگاه اهل يقين است. آنها همچون ستارگانی هستند که می توان با آنها راه را پیدا کرد. ارتباط با مدیر کانال: @bonyan_marsoos ادمین تبادل: @basir114 ادمین تبلیغات: @K48MM80O59
مشاهده در ایتا
دانلود
خوابت هم عبادتــــ مےشود … اگر دغدغہ‌ات ڪار براے خدا باشد ، و سربازے براے مهدی فاطمه هدفِ زندگیت! 🌙⭐️ شادی روح "شهدای گمنام" و تمامی شهدایی که امروز سالروز شهادتشان است فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. ان شاءالله دعاگو و شفیع ما در اخرت باشند. تلاوت سوره برای 🕊 عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت ان شاءالله @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام صادق علیه السلام میفرمایند : كانَ أبي علیه السلام أقَلَّ أهلِ بَيتِهِ مالاً وأَعظَمَهُم مَؤونَةً، قالَ: وكانَ يَتَصَدَّقُ كُلَّ جُمُعَةٍ بِدينارٍ، وكانَ يَقولُ: الصَّدَقَةُ يَومَ الجُمُعَةِ تُضاعَفُ؛ لِفَضلِ يَومِ الجُمُعَةِ عَلى غَيرِهِ مِنَ الأيّامِ. پدر من در ميان خاندانش، مالش از همه کمتر و هزینه‏هایش از همه بيشتر بود. او هر جمعه، يک دينار صدقه مى‏داد و مى‏فرمود: "صدقه در روز جمعه، به خاطر فضيلت روز جمعه بر ديگر روزها، چند برابر مى‏شود”. . ثواب الأعمال: ص۲۲۰ ح۱ @Sedaye_Enghelab
حجت الاسلام محمد مطهری: توجه اصلی پدر، درهمه امور به مبدا بود. وهرگز به دنبال تظاهر در مقابل مردم نبود. عنوان همیشگی نویسنده بر روی کتاب هایشان ((مرتضی مطهری)) بود واجازه نمی داد کلمه هایی، مثل استاد و...... قبل از اسمشان آورده شود. خانه مطهرص28 "شهید استاد مرتضی مطهری" @Sedaye_Enghelab
اگر می‌خواهید نذری کنید فقط گناه نکنید مثلا نذر کنید یک روز گناه نمیکنم هدیه به آقاصاحب‌الزمان ﴿عج﴾ از طرف خودم.. "شهیدمجیدسلمانیان" @Sedaye_Enghelab
یوزارسیف پیام را باز کردم ,خط به خطش را با نگاهم خواندم:سلام بانو... نگران نباشید,با ان برخورد داخل مسجد وقصه ی ان پارچه وشفای صاحبش,مطمینم هر کاری از دوست بزرگوارتان بر میایید... واما بعد...بنده برای تکمیل دین وایمانم که به گفته ی معصومین همانا ازدواج با دختری مومنه ومحجبه است,(یاعلی ع)گفتم وبا توسل به عمه جانمان زینب س همه چیز را به ان بزرگوار سپردم ,باشد که بهترین خیرات را نصیب ما کنند.. غم به خود راه ندهید وتوکل برخدا نمایید... ارادتمند شما....یوسف سبحانی... چه زیبا وچه روان نوشته بود,آرامش در حرف به حرف کلامش موج میزد,با خواندن همین کلام ,ارامشی وجودم را گرفت ,از جا بلند شدم ,روز عید است,نباید اجازه دهم خانه به خاطر من در سکوت قرار گیرد... وارد هال شدم درحالیکه کتاب زیست را به دستم گرفته بودم,دوباره سلام کردم وکنار بابا که داشت تلویزیون نگاه میکرد نشستم.... بابا جوابی داد ولبخندی زد وگفت:افرین دخترم به درست بچسپ که بهترین کار درس خواندن است ومادر که حالا متوجه ماشده بود ,باشور وشوقی زیاد سینی چای را اماده میکرد تا برایمان بیاورد ومثل همیشه ,دور هم گل بگوییم وگل بشنویم... مامان چای را روی میز گذاشت وتعارف کرد,درحالیکه خم میشدم استکان چایی برای بابا بردارم,نگاهم به گلدان روبرویم گره خورد,گلدانی پراز,گلهای رز سرخ...انگار به من لبخند میزد,انگار مرا به اینده ای پراز عشق ,عشقی که با خدا عجین شده باشدبشارت میداد.... ادامه دارد ... @Sedaye_Enghelab
باغیبت میانه ای نداشت.هروقت صحبت ازکسی به میان می آمدبا لبخند میگفت:قضاوت عجولانه نکنید گناه کسی رونشوریدواگرمیدیدبحث غیبت همچنان ادامه داره مجلس روترک میکرد "شهید ایمان خزاعی نژاد" @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوابت هم عبادتــــ مےشود … اگر دغدغہ‌ات ڪار براے خدا باشد ، و سربازے براے مهدی فاطمه هدفِ زندگیت! 🌙⭐️ شادی روح شهید مدافع حرم والا مقام " ایمان خزائی نژاد" و تمامی شهدایی که امروز سالروز شهادتشان است فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. ان شاءالله دعاگو و شفیع ما در اخرت باشند. عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت ان شاءالله @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیامبر اکرم (ص)میفرمایند: قَلبٌ لَيسَ فيهِ شَيءٌ مِنَ الحِكمَةِ كَبَيتٍ خَرِبٍ، فتَعَلَّموا و عَلِّموا و تَفَقَّهوا، و لا تَموتوا جُهّالاً؛ فإنَّ اللّهَ لا يَعذِرُ عَلَى الجَهلِ . دلى كه در آن چيزى از حكمت نباشد، مانند خانه‌اى مخروبه است. پس، دانش بياموزيد و بياموزانيد و فهميدگى به دست آوريد و نادان نميريد؛ زيرا خداوند عذرِ نادانى را نمى‌پذيرد. كنز العمّال : ح۲۸۷۵۰ @Sedaye_Enghelab
هر کاری بهش می گفتند انجام می داد و گلایه نمی کرد. به من هم می گفت :اگه یه روز بهت گفتن فلان جا رو جارو کن.، باید خوشحال باشی که لیاقت نصیبت شده تا برای نیروهای امام حسین علیه السلام و بسیجی ها کار کنی... توی وسایل جواد یه سری قبض آب و برق که متعلق به خونه های خرمشهر و آبادان بود دیدم بعد ها فهمیدم اون قبض ها مربوط به خونه ی خانواده های محرومه که جواد پرداخت می‌کرد منبع :کتاب های معرکه ی شهدایی صفحه 94 "شهید سردار جواد عنایتی بیدگلی" @Sedaye_Enghelab
و چه بسیار مادرهای که در فراقِ جوانه هایِ شهیدشان روزی ھزار بار شھید شدند ! @Sedaye_Enghelab
یوزارسیف روزها از پی هم میاید وبه سرعت میگذشت,روزهایی که در بی خبری ومملو از,سختی ودلتنگی میگذشت ,تمام عشقم در این چندسال اخیر شبهاوروزهای جمعه بود وخواندن دعای کمیل وندبه در جمع ارادتمندان ومسجدیان محله مان که انهم به لطف حکم پدرم ,بعد از خواستگاری یوزارسیف,قدغن شده بود,سمیه هرشب به مسجد میرفت واز اوضاع واحوال مسجد وصدالبته پیشنمازش برایم خبر میاورد. درست یکهفته بعداز مراسم غریبانه ی خواستگاری یوزارسیف از من بود که بهرام به مسجد میرود وبا یوزارسیف صحبت میکند,من نمیدانم وکسی به من نگفت که چه گفته وچه شنیده اما از پچ پچ های گهگاهیشان معلوم است که جواب رد داده اند واب پاکی را روی دست حاجی, ریخته اند واین وسط هیچ کس نه نظر مرا پرسید ونه اصلا برایشان مهم نبود که در دل من چه میگذرد,مادرم که از کم حرفی من به عمق ناراحتی ام پی برده,گاهی اوقات دوراز چشم من اشکی میریزد اما هیچ وقت ,هیچ حرفی از حاجی سبحانی به میان نمیاید,انگار کسی بااین نام وجود نداشته....خانه در ارامشی مطلق است ومن میترسم این ارامش,ارامشه قبل از طوفان باشد... در این چند ماه هیچ پیامی از یوزارسیف نداشتم یا بهتر,بگویم اولین واخرین پیامش همان بود که سمیه باعثش شد,نه او پیامی داده ونه من ,روحم در تب وتاب است اما جسمم خود را به بی خیالی زده... شام را خوردیم,فردا امتحان فیزیک داشتم,طبق روال این چند ماهه وارد اتاق شدم ,کتاب را بر داشتم وپشت میز,نشستم. صفحه ی گوشی را روشن کردم تا ساعت را نگاه کنم که نگاهم به علامت دریافت پیامک افتاد...حتما ایرانسل است چون دراین اوضاع ,به غیر از,سمیه هیچ کس به من پیامی چیزی نمیدهد....برای اطمینان صفحه را پایین کشیدم....نه اشتباه کرده بودم...خدای من باورم نمیشه... ادامه دارد.. @Sedaye_Enghelab
"رفقــا...!!! کاری که برای خدا شروع بشه، خدا کمک میکنه کارش میگیره راهش نشون داده میشه و اهلش جمع میشن... و کارهایی که میخواد خــدایی شروع بشه از وسط سختی ها شروع میشه... "حاج‌حسین‌یکتا" @Sedaye_Enghelab
یوزارسیف پیامک را باز کردم :با سلام...به لطف خانوم حضرت زینب س بعداز مدتها انتظار راهی سفرم,از شما طلب حلالیت دارم همانطور که از پدر بزرگوارتان حلالیت طلبیدم,سلام مرا به خانواده محترم برسانید ,ان شاالله اگر رفتم وبرنگشتم که عفوفرمایید ,اما اگر برگشتم و خداوند قسمت کرد دوباره برای,عرض ارادت خدمت شما وخانواده محترم, میرسم اما اینبار تا به سر منزل مقصود نرسم از پای نمینشینم.... التماس دعا... ارادتمند شما...یوسف سبحانی... خدای من ,چی داشت میگفت؟؟سفر؟؟برگشتن و برنگشتن؟!!,کم کم تمام خوشحالی ناشی از دیدن پیام یوزارسیف بر باد رفت,اخه حاجی قراره کجا بره؟؟ باید....باید میفهمیدم ..اره حتما علیرضا دوستش میفهمه ,سمیه که حالا با مرضیه دوستان خیلی صمیمی شدند شاید بتونه جوابم را بده....اره فردا باید هرجور شده بپرسم... شب سنگین وطولانی بود,هرچه بیشتر به حرف حرف پیامک فکر میکردم,قلبم بیشتر در فشار قرار میگرفت... اشکهام خود به خود میریخت وخواب از چشام پریده بود تااینکه با صدای اذان صبح به خود امدم,با حالتی رقت انگیز به سمت دسشویی رفتم ووضو گرفتم,به نماز ایستادم,بعداز نماز به سجده رفتم وهرچه عقده کرده بودم ,عقده گشایی نمودم ,انقدر با خدای خودم,خالق یوزارسیف درد دل کردم که سبک شدم,سجاده را جمع کردم دوباره روتخت دراز کشیدم وپلکهام سنگین شد... با صدای پچ پچ مادرم از,خواب پریدم,بابا ومامان بالا سرم بودند,اشعه های طلایی خورشید که کل اتاق را روشن کرده بود نشان از رسیدن ظهر میداد,با اضطراب تکانی بخود دادم وگفتم:س سلام,وای خواب افتادم,مدرسه ام دیر شد.. مادر,در حالیکه ارام دستش را گذاشته بود روسینه ام ,دوباره خواباندم وگفت:سلام عزیزم,از صبح مثل کوره اتش داری میسوزی ,گذاشتم بخوابی,امروز مدرسه نمیخواد بری... گفتم:اخه...اخه..امتحان.. بابا پرید وسط حرفم,بعداز مدتها لبخندی به روم زد واومد کنار تخت زانو زد یه بوسه از صورتم چید وگفت:الان تنها چیزی که مهمه سلامتی تو هست ,استراحت کن,امتحانت هم صحبت میکنیم یه کارش میکنیم دیگه... با خودم فکر میکردم یعنی چه؟؟مگه منو چطور شده؟؟ با بستن چشام ,بابا ومامان اتاق را ترک کردند.... ادامه دارد... @Sedaye_Enghelab
خوابت هم عبادتــــ مےشود … اگر دغدغہ‌ات ڪار براے خدا باشد ، و سربازے براے مهدی فاطمه هدفِ زندگیت! 🌙⭐️ شادی روح شهید والا مقام " جلال شیرازی" و تمامی شهدایی که امروز سالروز شهادتشان است فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. ان شاءالله دعاگو و شفیع ما در اخرت باشند. عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت ان شاءالله @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیامبر اکرم (ص)میفرمایند : الطَّعامُ إذا جَمَعَ أربَعَ خِصالٍ فَقَد تَمَّ : إذا كانَ مِن حَلالٍ ، وكَثُرَتِ الأَيدي ، وسُمِّيَ في أوَّلِهِ ، وحُمِدَ اللّهُ عز و جل في آخِرِهِ. غذا هر گاه چهار ويژگى داشته باشد ، كامل است : آن گاه كه از حلال باشد ، دست ها زياد باشند ، در آغازش نام خدا برده شود ، و در پايانش حمد خداوند عز و جل گفته شود . . الكافي : ج ۶ ص ۲۷۳ ح ۲ @Sedaye_Enghelab
ای دوستان و همکلاسیان من ... قلم‌های شما استخوانهای شهدا و مُرکب‌ تـان خون شهدا ، و سنگرتان مسجد و مدرسه است، پس از آنان تا پای جان مراقبت نمایید و پیشرفت علمی کشور را مدّ نظر قرار دهید. "شهید مهدی نیک‌عهد" @Sedaye_Enghelab
 خاطره دوم : پتو هوا خیلی سرد بود. از بلندگو اعلام کردند جمع شوید جلوی تدارکات و پتو بگیرید. فرمانده گردان با صدای بلند گفت: «کی سردشه؟» همه جواب دادند: «دشمن» فرمانده گفت: «احسنت، احسنت. معلوم می‌شود هیچکدام سردتان نیست. بفرمایید بروید دنبال کارهایتان. پتویی نداریم که به شما بدهیم». داد همه رفت به آسمان، البته شوخی بود @Sedaye_Enghelab
یوزارسیف کاسه ی سوپی را که مامان برام اورده بود,سر کشیدم واز جا بلند شدم,در اتاق را ارام باز کردم وهمینطور که به سمت اشپزخانه میرفتم ,صدای بابام را شنیدم که به مامان میگفت:اره,فکر کنم امروز اعزامشان بود,بنده خدا دیروز امده بود بازار و از من حلالیت خواست,خیلی بزرگواره,بااون برخورد بد بهرام وجواب ردمان بازم امده حلالیت میطلبد,ان شاالله خدا حفظش کند وریشه ی هر چی داعشی هست از زمین بر بکند,..... دیگه چیزی نمیشنیدم,یوزارسیف یوزارسیف رفته سوریه...اره رفته به سمت شهادت...اخه....پس من.... کاسه از دستم روی سرامیکهای هال افتاد وصدتکیه شد وهمزمان من هم نقش زمین شدم... پدر ومادرم که از,صدای شکستن ظرف غذا به خود امده بودند ومتوجه شدند که من تمام حرفهاشون را شنیدم واز حال بدم فهمیدن اینکه دلم چقدر به مهر یوزارسیف گره خورده,حدس چندان مشکلی نبود... بابا زیر بازوم راگرفت وروی مبل نشاندم ومادرم یه لیوان اب به لبم گذاشت اما هیچ کدام حرفی,نزدند,نه کلامی در دلداری من ونه حرفی از یوسف سفرکرده.....انگار دنیا ایستاده بود,اینجا هرچه بود بهت بود وسکوت....سکوت بود وبهت... چند روزی حالم دست خودم نبود اما دلداریهای,سمیه وراز ونیاز,با پروردگارم قلبم را ارام میکرد..... دیگر توکلم به خدا بود ومدام از حضرت زینب س ,حاجت میخواستم که مهم ترینش سلامتی یوزارسیف بود ,تا اینکه سه هفته از رفتن یوزارسیف گذشته بود که طوفانی سهمگین زندگی ما را در نوردید.... ادامه دارد... @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صاحب مازراتی، فراری، لامبورگینی و باشگاه یوونتوس ترور شد به یاد شهید ادواردو آنیلی، شهیدی که خدایش از دنیای خیلی از مردم دنیا بزرگتر بود @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا