eitaa logo
با شهدا گم نمی شویم
3هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
30 فایل
#شهدا امامزادگان عشقند كه مزارشان زيارتگاه اهل يقين است. آنها همچون ستارگانی هستند که می توان با آنها راه را پیدا کرد. ارتباط با مدیر کانال: @bonyan_marsoos ادمین تبادل: @basir114 ادمین تبلیغات: @K48MM80O59
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏امروز سالروز کشتار اسپایکر است. در این جنایت وحشتناک، 1907 شیعه(و تعدادی غیر مسلمان) به طرز فجیعی توسط داعش کشته شدند. چنین خوابی برای ایران هم دیده بودند، اما رشادت های شهید حاج قاسم سلیمانی و مدافعان امنیت این نقشه‌ی شوم محور عبری-عربی-غربی را خنثی کرد. ✍محمدیسم @Sedaye_Enghelab
🌹 دنبال مادرمان راه افتادیم. او داشت گوسفندان را برای چرا به صحرا می برد. بین راه برگ درختانی را که در دو طرف جاده بود، می کند و می داد به گوسفندان که بخورند. 🌹مهدی با اینکه کودک خردسالی بیش نبود، دوید و راه را بر مادر بست. - مادر! این درختا مال مردمه! گوسفندی رو که با مال حروم پروار کردی، می کشی و گوشتشو میدی ما بخوریم؟؟ "شهید مهدی پهلوان جا غرق' ✍راوی: خواهر شهید @Sedaye_Enghelab
🌹شهید حسینی به بنده تاکید کرده که اگر به شهادت رسیدم به دختر و خانمم بگویید که حجابشان حفظ شود و بگوید که چادر از سرشان نیفتد، زینب کبری (س) در کربلا فرمودند سر من اگر بالای دار نیز برود و بدنم قطعه قطعه شود محال است که معجر از سر من جدا شود و باید اینگونه دختران زینبی ما در جامعه عمل کنند.   "شهیدسید رضا حسینی نوده" @Sedaye_Enghelab
🌹گفتند شهید گمنامه ، پلاک هم نداشت، اصلا هیچ نشونه ای نداشت ؛ امیدوار بودم روی زیرپیرهنیش اسمش رو نوشته باشه … نوشته بود : “اگر برای خداست ، بگذار گمنام بمانم” ⭐️🌙 شادی روح شهید والا مقام "شهید علی اکبر معصومی نژاد" فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت ان شاءالله. @Sedaye_Enghelab
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم امیرالمؤمنین عليه السلام: 🌹لا تَستَبطِئْ إجابَةَ دُعائكَ و قد سَدَدتَ طريقَهُ بِالذُّنوبِ وقتى با گناهان خود راه را بر دعايت بسته اى، تأخير در اجابت آن را دير مشمار. غررالحكم حدیث۱۰۳۲۹ @Sedaye_Enghelab
🌹اراده به بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهر (س) داشت هر شب در مسجد محله مان بعد از نماز مغرب و عشا، با آهنگی حزین مصیبت ایشان را می‌خواند و ذکر مناقب‌شان را میگفت. وصیت کرد نام فرزندش را فاطمه بگذارند. پیکرش را که از منطقه اوردند طبق وصیتش نیمه شب او را به خاک سپردند و در حین خاک سپاری روضه ی حضرت زهرا (س) برایش خواندند. " شهید محمد حقیقی منش" ✍راوی :همسایه‌ی شهید @Sedaye_Enghelab
🌹در گرماگرم انقلاب شایع شده بود نیروهای حکومت شاه، خانه به خانه جستجوی عکس و اعلامیه و نوار سخنرانی امام خمینی (ره) هستند 🌹احمد دوان دوان خودش را به خانه رساند و گفت: «مبادا عکس و قایم کنین! باید شجاع باشین». و با عجله از خانه بیرون رفت. ساعتی نگذشته بود که در را به شدت کوبیدند. کوچه پر از هیاهو بود. چند تا از همسایه ها پشت در بودند. مرا که دیدند، اشاره کردند به در حیاط. - ببین پسرت چه کار کرده! 🌹نگاه کردم. تصویر امام خمینی(ره) روی در بود. زیر آن هم نوشته شده بود «مرگ بر شاه - درود بر خمینی» نگاهی انداختم به احمد. منتظر بازخواست من نشد. - کلیشه رو از مغازه‌ی کانال سازی گرفتم. می خوام وقتی مأمورا رسیدن اینجا، بدونن توی این خونه طرفدارای خمینی زندگی می کنن. "شهید احمد ضیایی رئوف" ✍راوی: پدر شهید @Sedaye_Enghelab
🌹 من از امت اسلامی و فرزندان می خواهم که از اسلام ناب محمدی و ولایت فقیه دفاع کنند مبادا روزی بیاید که شما از اسلام دفاع نکنید امروز همان عاشورای حسینی(ع) تکرار می شود باید بگویم اگر در زمان حسین(ع) بودم می گفتم ای کاش آن روز یکی از یاران حسین(ع) باشم که از اسلام و مسلمین دفاع کنم. بهترین کاری که شما انجام می دهید با تقوا و صبور باشید 🌹برای من گریه نکنید فقط برای مظلومیت انسان های مسلمان جهان و خون های بی گناهی که روی زمین ریخته می شود و دفاع از آنها به عمل نمی آید گریه کنید و زمانی اندوهگین شوید که مسلمانی بانگ برآورد که ای مسلمانان به فریادم برسید و مردم بی توجهی باشند. "شهیدمدافع حرم سعید شاملو" @Sedaye_Enghelab
🌹نوبت نگهبانی علی اصغر نبود، ولی او داوطلبانه به درونگر نگهبانی آمد و خواست به جای یکی از نیروهای خسته پاس بدهد گفتم: «کمی بخواب! برای جایگزینی بیدارت می کنم. خوابید. ساعتی نگذشته بود که یکباره از جا پرید -کو؟! آقا! اینجا که کسی نبود. آقا کجاس؟ 🌹يكباره در هم فرو ریخت و سرش روی شانه اش خمید. بعد از لختی زمزمه کنان گفت: «چرا بود! آقای خوش سیمایی بود... بهم گفت بیابریم » سکوت کرد و متفکرانه از سنگر بیرون رفت تا جای دیده بان خسته را بگیرد. 🌹شب از نیمه گذشته بود که فریاد کوتاه او از سنگر بیرونمان کشید. گلوله‌ی دشمن از پیشانی اش عبور کرده و در پس سرش حفره‌ای بزرگ ایجاد کرده بود. " شهید علی اصغر یوسفی پور" ✍راوی: هم‌رزم شهید @Sedaye_Enghelab
🌹🕊🌹🕊🌹 شهادت برایش تنها رسیدن به آرامش بود. علیرضا بسیار به امام جواد(ع) متوسل می شد. یکی از دوستانش از مشهد یک انگشتری برایش به عنوان سوغات آورده بود که حرز امام جواد روی آن بود. نام خیابان محل زندگی مان هم جواد الائمه است و او در سالروز ولادت امام جواد(ع) به شهادت رسید و در سالروز تولد امام علی(ع) به آغوش خاک سپرده شد. قطعا در میان همه اینها رمز و رازی نهفته است که ما از درک آن عاجزیم. "شهیدعلیرضا همایی فصیح" ✍ راوی همسر شهید @Sedaye_Enghelab
🌹دید در معرض تهدید دل و دینش را رفت با مرگ خود احیا کند آیینش را رفت و حتی کسی از جبهه نیاورد به شهر چفیه و قمقمه اش کوله و پوتینش را ⭐️🌙 شادی روح شهید والا مقام "شهید علی اکبر معصومی نژاد" فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت ان شاءالله. @Sedaye_Enghelab
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم اميرالمؤمنين عليه السلام: طَعنُ اللِّسانِ أمَضٌ مِن طَعنِ السِّنانِ زخمِ زبان، دردناك تر از زخمِ نيزه است ميزان الحكمه ج۱۰/ ص۲۶۵ @Sedaye_Enghelab
🌹منزل مادربزرگم نزدیک خانه ی ما بود، بایا بیشتر شب‌ها دست من و خواهرم را می‌گرفت و با هم می رفتیم دیدن مادر بزرگ. خواهرم گاهی همان جا میخوابید. پدر وقت رفتن، او را در آغوش می گرفت و به خانه می برد. 🌹من اصلا عادت به زود خوابیدن نداشتم، ولی آن شب خیلی زود خودم را به خواب زدم، وقت رفتن، بابا و مادر بزرگ چندبار صدایم زدند، ولی من وانمود کردم که به خواب عمیقی فرو رفته ام. صدای مادر بزرگ را شنیدم که آهسته می‌گفت: -خودشو به خواب زده!» باز هم عکس العملی نشان ندادم. بابا مرا بغل گرفت۔ عبایش جا داد و سرم را گذاشت روی شانه اش. 🌹بین راه زمزمه ی نرم و مهربانش در گوشم نشست: «خوب! حالا دیگه خودتو واسه من به خواب میزنی؟» سکوتم همچنان ادامه داشت. نمی خواستم شیرینی آن لحظات را به هیچ قیمتی از دست بدهم. شهید غلام حسن گذری خراستانه (ناصحی فرد) ✍راوی:دختر شهید @Sedaye_Enghelab
🌹عملیات فتح المبین بودیم و منتظر اعلام رمز عملیات. صدای ضعیفی از دور به گوش می‌رسید. کنجکاوی باعث شد رد صدا را بگیرم و به صاحب صدا برسم. رمضانعلی بود. سلاح بر دوش زمزمه ای داشت و حال خوشی. دست بر شانه‌اش گذاشتم -دلت برای زن و بچه ت تنگ شده؟ چرا گریه می کنی؟ 🌹صورتش را بالا گرفت و در میان هق هق گریه گفت: «نه! این طور نیس. به ہر قسم گریه ی من از شوقه. شوق شهادت. زن و بچه های من واسه خودشون خدایی دارند ترس من از اینه که قبول درگاه احدیت نشم واز نعمت شهادت محروم بمونم» "شهید رمضانعلی رحیمی" ✍راوی: همرزم شهید @Sedaye_Enghelab
🌹خدایا تو خود می دانی که من با آگاهی خود این راه را انتخاب کردم .خدایا تو شاهد باش که از تمام مظاهر دنیا بریدم تا به تو بپیوندم. دوستان اسیر هوای نفس بشویدنابود خواهید شد 🌹من یک تقاضای دیگر از مردم دارم که نگویید انقلاب برای ما چه کرده بگوییم ما برای انقلاب چه کردیم بدانید این انقلاب به پیروزی خواهد رسید. پرونده اعمال من گرچه سیاه است یا رب می دانم آخر امضا می کنی مثل همیشه  "شهیدمدافع حرم حسینعلی پورابراهیمی" @Sedaye_Enghelab
🌹🕊🌹🕊🌹 🌹در یکی از شب‌های نزدیک عملیات، کرم شب تابی پیدا کرد. آن را توی ظرفی گذاشت ونشانم داد. کرم مثل چراغ راهنما روشن و خاموش می شد. او مات و مبهوت زیبایی آن مخلوق خدا شده و دری از درهای معرفت الهی به رویش باز زنده بود. "شهید محسن ثابت" ✍راوی: پسر دایی شهید @Sedaye_Enghelab
🌹به شما عزیزان توصیه می کنم نماز خود را اول وقت و به جماعت بخوانید.به نماز جمعه بروید و به روحانیت احترام بگذارید.در تکایا و مساجد حضور فعال داشته باشید.با نهادهای انقلابی همکاری کنید و در راهپیمایی ها حضور پیدا کنید.دیگران را از خود نرنجانید و در انجام کار خیر برای آن ها همواره پیش قدم باشید.در زندگی از مشکلات فرار نکنید و با آن مبارزه کنید.در برخورد با دشمنان اسلام ترس به دل خود راه ندهید. "شهید یحیی بابایی" @Sedaye_Enghelab
🌹خوش به حال مدافعان حرم پر کشیدند از میان حرم بین سجده میان سرخیِ خون آرمیدند با اذان حرم ⭐️🌙 شادی روح شهید والا مقام "شهید علیرضا مشجری" فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت ان شاءالله. @Sedaye_Enghelab
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم امام على عليه السلام: زكاةُ القُدرَةِ، الإنصافُ زکات قدرت ، انصاف داشتن است. غررالحكم حدیث ۵۴۴۸ @Sedaye_Enghelab
🌹دوماه قبل از شهادت حميد شبی همسرم خواب دید که به زیارت حرم حضرت رسول رفته است. از بالای مرقد مطهر پلاکی اویزان بوده که روی آن نوشته شده: «شهید حمید شیخ الاسلامی» 🌹صبح که خوابش را برایم تعریف کرد، منتظر ظهر شدم تا خودم را به مسجد گوهرشاد برسانم و خواب همسرم را برای عالم ربانی «سید جواد سبزواری» تعریف کنم ایشان بعد از اینکه به دقت حرف هایم را شنیدند، با تأسف سری تکان دادند و گفتند: «ایشان شهید شده!» من که سخت مضطرب شده بودم، گفتم: «تعبير دیگه ای نداره؟» و ایشان پس از لختی تأمل فرمودند: «إن شاءالله که مقام بسیار خوبی خواهند داشت». 🌹بی آنکه در این باره با کسی حرف بزنم، با تشویش منتظر خبری از حمید شدم. او پس از چندی از منطقه برگشت. با خوشحالی خواب همسرم و دو تعبیری را که درباره ی آن شنیده بودم برایش تعریف کردم و گفتم: «خوش به حالت که به چنین مقامات عالی دست خواهی یافت». او بی آنکه حرفی بزند، تبسمی کرد. چهره اش گویای این بود که نمی تواند چنان مقامی را برای خود باور کند. 🌹سپاه محمد(ص) شکل گرفت و روانه ی جبهه شد. حمید سر از پا نشناخته همراهشان شد. او در طول مسیر و در محل استقرار، در خدمت رزمندگان بود بالاخره هم در حال انتقال مواد منفجره به خط مقدم برای رزمندگان سپاه محمد (ص) بود که اتومبیل او هدف خمپاره قرار گرفت و منفجر شد. از او فقط یک پا باقی مانده بود. خواب همسرم تعبیر شد. او از سپاهیان حضرت محمد(ص) بود. " شهید حمید شیخ الاسلامی" ✍راوی: برادر شهید @Sedaye_Enghelab
🌹امت اسلام باید بدانند كه حفظ این انقلاب به عهده آن‌هاست و اگر خدای ناكرده در این زمان- كه از هر طرف مورد هجوم دشمن قرار گرفته‌ایم- ضربه‌ای به اسلام وارد شود، در پیشگاه خداوند متعال مسئول هستیم. 🌹نگذارید عوامل نفاق با استكبار جهانی همدست شوند و انقلاب عزیزمان- كه حاصل خون صدها هزار شهید است- را از داخل فاسد كرده و بی‌محتوا نمایند. ان شاء الله این انقلاب متصل به انقلاب امام زمان(عج) و ملت ما همگی سرباز آن حضرت خواهند بود.» شهید سیدمرتضی دهقان منشادی @Sedaye_Enghelab
🌹شب عملیات کربلای ۲ در ارتفاعات منطقه ی حاج عمران بودیم. حسین کنار صخره ای موضع گرفته بود و به زبان عربی فصیح از نیروهای دشمن می خواد تسلیم رزمندگان اسلام شوند. 🌹ولی صحنه ی درگیری داشت عوض می شد. کم کم احساس کردیم به محاصره افتاده ایم. ارتباط ما به تدریج با نیروهای پشتیبانی قطع می شد. 🌹تصميم عقب نشینی گرفتیم. مسیر برگشت بسیار صعب العبور بود. حسین با ما همراه نشد او بر فراز صخره ماند تا ما را پوشش دهد. در تمام مدتی که از معبر خطرناک دامن کوه به آهستگی پایین می رفتیم، صدای تیراندازی حسین به گوش میرسید ناگهان زوزه‌ی خمپاره ای زمین گیرمان کرد. 🌹بعد از آن هم صدای تیرباز خاموش شد. وقتی منطقه آرام شد، به موضع حسین برگشتیم تا شاید بقایای پیکرش را پیدا کنیم، ولی دریغ! حتی پلاکش را هم نیافتیم. "شهید حسین قلی پور" ✍راوی: همرزم شهید @Sedaye_Enghelab