#دانستنی #سوالوجواب #تسخیر
🔸پیام مخاطب:
سال گذشته شخصی اومد، تو زندگیم از احوالش معلوم بود، غیر عادیه.
قبلا همکار بودیم.
ولی باطنش برام آشکار نشده بود.
کم کم خودش به من نزدیک کرد. من متاهل هستم، ولی یه زندگی مشکل دار.
بهش گفتم، اهل رابطه نیستم، دور و بر من نیا، برو سراغ یکی دیگه.
ولی ول کن نبود.
یه روز بهم گفت، مادرم خونه س بیا با هم یه قهوه بخوریم، راجع به کار جدید حرف بزنیم، منم قبول کردم.
رفتم ولی دروغ گفته بود، کسی خونه نبود، یه قهوه تعارف کرد، من خوردم ولی خودش نخورد، ماه تولدم پرسید.
از اون تاریخ هر چی می گفت، بی اراده گوش می کردم، مثلا بیا ببینمت ولی رابطه حرام بین ما نبود، بیشتر پول ازم می گرفت. من هم بی اراده هر چی داشتم، بهش می دادم.
نزدیک یک سال دوستی ما ادامه داشت، گاه گاهی همدیگه رو می دیدیم.
می گفت، طلاق بگیر، با هم زندگی کنیم.
من ازش فاصله گرفتم.
از خدا کمک خواستم و کمکم کرد.
شخصی که ساکن کربلا بود، یه دستور غسل بهم داد و بهم گفت، این شخص موکل داره و بیشتر به خاطر مسائل مادی به تو نزدیک شده.
و حرفش درست بود.
غسل با آیات قرآن ما هی یک بار انجام می دادم و هنوز هم میدم. تاثیرش خوب بود.
ولی نمی دونم، این آقا چکار کرده، که یه مدتی که میگذره، بی قرار میشم، بهش زنگ می زنم.
بعد از احوالپرسی فورا بهم میگه، بی پولم کمی پول بزن برام.
منم بی اختیار اگه داشته باشم، براش مبلغی می زنم. تحت امرش هستم.
نه اینکه دوستش داشته باشم.
من اهل رابطه حرام نیستم.
ولی الان چند ماهه با شوهرم اصلا حرف نمی زنم، با هم قهریم، بهش احساسی ندارم، میخوام اصلا نباشه.
اینجوری نبودم قبلا. من اهل نماز و قرانم.
نشسته کمین من، زندگیم از هم بپاشه.
بعد از ۲۰ سال زندگی آبروم توی مردم میره. چطور خودمو نجات بدم
چطور از شر موکل ش در امان باشم.
یه خونه ارثیه دارم، میخوام بفروشم، پولش دستم بیاد، وضعم خوب میشه.
این شخص میدونه من به پول میرسم. در کمین م نشسته.
چند روز پیش بهم گفت، خیلی وضع مادی م خرابه، کمکم کن یه ماشین بخرم.
من عاشقش نیستم، می دونم با زن های دیگه رابطه حرام و شیطانی داره. این شخص تو زندگی من جایی نداره.
اوایل آشنایی مون چون همکار بودیم، تابستان بود، داشتیم راجع به کار صحبت می کردیم یه بطری آب معلوم بود از خونه آورده خیلی تشنه م شده بود، بهم داد، گفت از این آب بخور.
در این یک سالی که با هم آشنا شدیم، تا به حال ۵ الی ۶ مرتبه باهاش قطع ارتباط کامل کردم، ولی یک هفته شاید ده روز نمیشد، بیقرار میشدم، خودم دوباره باهاش تماس می گرفتم.
👇👇👇توضیحات 👇👇👇
و اما ادامه 👈 ماجرا
صحت کده🌹
@SehatKadeh
#صحت_کده #صحتکده #متافیزیک #سحر #جادو #طلسم #تسخیر
هدایت شده از 🍎 صحت کده🌹
#دانستنی #سوالوجواب #تسخیر
🔸پیام مخاطب:
سال گذشته شخصی اومد، تو زندگیم از احوالش معلوم بود، غیر عادیه.
قبلا همکار بودیم.
ولی باطنش برام آشکار نشده بود.
کم کم خودش به من نزدیک کرد. من متاهل هستم، ولی یه زندگی مشکل دار.
بهش گفتم، اهل رابطه نیستم، دور و بر من نیا، برو سراغ یکی دیگه.
ولی ول کن نبود.
یه روز بهم گفت، مادرم خونه س بیا با هم یه قهوه بخوریم، راجع به کار جدید حرف بزنیم، منم قبول کردم.
رفتم ولی دروغ گفته بود، کسی خونه نبود، یه قهوه تعارف کرد، من خوردم ولی خودش نخورد، ماه تولدم پرسید.
از اون تاریخ هر چی می گفت، بی اراده گوش می کردم، مثلا بیا ببینمت ولی رابطه حرام بین ما نبود، بیشتر پول ازم می گرفت. من هم بی اراده هر چی داشتم، بهش می دادم.
نزدیک یک سال دوستی ما ادامه داشت، گاه گاهی همدیگه رو می دیدیم.
می گفت، طلاق بگیر، با هم زندگی کنیم.
من ازش فاصله گرفتم.
از خدا کمک خواستم و کمکم کرد.
شخصی که ساکن کربلا بود، یه دستور غسل بهم داد و بهم گفت، این شخص موکل داره و بیشتر به خاطر مسائل مادی به تو نزدیک شده.
و حرفش درست بود.
غسل با آیات قرآن ما هی یک بار انجام می دادم و هنوز هم میدم. تاثیرش خوب بود.
ولی نمی دونم، این آقا چکار کرده، که یه مدتی که میگذره، بی قرار میشم، بهش زنگ می زنم.
بعد از احوالپرسی فورا بهم میگه، بی پولم کمی پول بزن برام.
منم بی اختیار اگه داشته باشم، براش مبلغی می زنم. تحت امرش هستم.
نه اینکه دوستش داشته باشم.
من اهل رابطه حرام نیستم.
ولی الان چند ماهه با شوهرم اصلا حرف نمی زنم، با هم قهریم، بهش احساسی ندارم، میخوام اصلا نباشه.
اینجوری نبودم قبلا. من اهل نماز و قرانم.
نشسته کمین من، زندگیم از هم بپاشه.
بعد از ۲۰ سال زندگی آبروم توی مردم میره. چطور خودمو نجات بدم
چطور از شر موکل ش در امان باشم.
یه خونه ارثیه دارم، میخوام بفروشم، پولش دستم بیاد، وضعم خوب میشه.
این شخص میدونه من به پول میرسم. در کمین م نشسته.
چند روز پیش بهم گفت، خیلی وضع مادی م خرابه، کمکم کن یه ماشین بخرم.
من عاشقش نیستم، می دونم با زن های دیگه رابطه حرام و شیطانی داره. این شخص تو زندگی من جایی نداره.
اوایل آشنایی مون چون همکار بودیم، تابستان بود، داشتیم راجع به کار صحبت می کردیم یه بطری آب معلوم بود از خونه آورده خیلی تشنه م شده بود، بهم داد، گفت از این آب بخور.
در این یک سالی که با هم آشنا شدیم، تا به حال ۵ الی ۶ مرتبه باهاش قطع ارتباط کامل کردم، ولی یک هفته شاید ده روز نمیشد، بیقرار میشدم، خودم دوباره باهاش تماس می گرفتم.
👇👇👇توضیحات 👇👇👇
و اما ادامه 👈 ماجرا
صحت کده🌹
@SehatKadeh
#صحت_کده #صحتکده #متافیزیک #سحر #جادو #طلسم #تسخیر