eitaa logo
اخبار ســپاه قدس 🇮🇷
10.3هزار دنبال‌کننده
38.1هزار عکس
20.2هزار ویدیو
46 فایل
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 🔅« تا شرک و کفر هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم.» حضرت روح الله ارتباط @Sm_bhr https://t.me/Sepah_Qodds
مشاهده در ایتا
دانلود
اخبار ســپاه قدس 🇮🇷
معرفی کتاب خاطرات #مستر همفر همفر در کتاب خاطرات مستر همفر، سرگذشت خود را به عنوان یک جاسوس انگلیسی
این رمان بر اساس کتاب دشمن شناسی ( بیانات مقام معظم رهبری) این ناداستانها نوشته شده. و مفاهیم و نکات مورد نظر مقام رهبری در قالب داستان بیان شده است. خاطرات نوه (۱) مداح و هیئت روزی که قرار بود به ایران بیایم با مامور قبلی که سالها در ایران بود ملاقات کردم جزء آخرین نکاتی که گوشزد کرد توجه و سرمایه گذاری روی مراسم های مذهبی بود. بعد از 3،4ماه حضور در ایران ماه محرم رسید و مردم برای بزرگداشت این ایام به عزاداری می پرداختند. قبل از سفر ویدئو های زیادی از این مراسمات دیدم و آشنایی نسبتا خوبی با این رسومات داشتم. محرم و صفر جولانگاه آخوندها بود. هرقدر در طول سال کار می کردیم در این دو ماه با منبر رفتن آخوندها پنبه می شد. یکی از طرح هایی که اتاق فکر وزارت برای این موضوع ریخته بود؛ حذف و محدودیت آخوندها در مراسمات بود. در مقابل بها دادن و مطرح کردن مداحان و منبری های کت و شلواری مد نظر بود. با همکاری سفارت سرمایه گذاری خوبی در این زمینه انجام شد. مراسمات بزرگی با محوریت مداحان مطرح برگزار کردیم و آنقدر به آنها بها دادیم که به قول یکی از دوستان، مرجع تقلید امروز هیئتی ها مداح ها هستند نه علما. ادامه دارد... ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 | @Sepah_Qodds | 🇮🇷
اخبار ســپاه قدس 🇮🇷
این رمان بر اساس کتاب دشمن شناسی ( بیانات مقام معظم رهبری) این ناداستانها نوشته شده. و مفاهیم و نک
خاطرات نوه (۲) برای ما مهم حذف آموزش های عاشورایی از مراسمات بود و الا عزاداری بدون این گزینه کبریت بی خطری بود که فقط کمی شعله و دود داشت. حاضر بودیم برای استمرار مراسمات در کل محرم و صفر هزینه کنیم به شرطی که منبر نداشته باشد و یا حداقل آخوند نباشد و کت و شلواری های قصه گو باشد. موضوع بعدی که باید به آن می پرداختیم زرق و برق دادن به مراسمات بود . میبایست آنقدر حواشی را پر رنگ می کردیم که اصل موضوع را فراموش می کردند. به عنوان مثال ترویج سیستم های صوتی و موسیقیایی، طبل، سنج، شیپور، علامت، آهن، قمه، شمشیر، تیغ و مدل های نامتعارف عزاداری و کارهای وهن آور از جمله برنامه هایی بود که به آن پرداختیم و در بسیاری از موارد هم موفق بودیم. هیچ وقت کمیت عزاداران برایمان مهم نبود بلکه مهم کیفیت برگزاری بود. هیچ وقت از داد و بیداد و خودزنی های جوانان هراس نداشتیم بلکه تشویق و سرمایه گذاری هم می کردیم. خودمان لطمه و قمه زدن ، داد و هوار کردن و بالا و پایین پریدن را ترویج می دادیم. آنقدر باید این موارد مهم میشد تا از اصل عاشورا غافل شوند و برعکس قول خودشان باید شور را جای شعور می کردیم. که صد البته موفق هم بودیم. بیچاره هایی که از عاشورا و عزاداری فقط داد و هوار کردن بلد بودند. و دلشان به این کارها خوش بود. ادامه دارد ... ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 | @Sepah_Qodds | 🇮🇷
اخبار ســپاه قدس 🇮🇷
خاطرات نوه #مستر_همفر (۲) برای ما مهم حذف آموزش های عاشورایی از مراسمات بود و الا عزاداری بدون این
خاطرات نوه (۳) تحریف شادی و نشاط یکی از وظایف هر روز مامورین در کشورها، بررسی روزنامه و اخبار آن کشور است. من معمولا بعد از ناهار را به این کار اختصاص می دادم تا همه روزنامه ها روی گیشه بیاید. امروز تیتر یکی از روزنامه ها را می خواندم از قول یکی از مسولین ایران نوشته بود بعضی ها جلوی شادی مردم را می گیرند، متنش مربوط به مخالفت با برگزاری کنسرت ها بود. تا شب موقع خواب این تیتر جلوی چشمم رژه می رفت؛ انگار پیغامی داشت که نمی توانست بگوید. همش فکر میکردم این موضوع هم می تواند پروژه خوبی باشد و درست فکر می کردم راهی که دولت ما و غرب 100سال پیش رفته بودند و چیزی ندیدند را امروز مسولین و جوانان ایرانی وارد شده بودند و البته با چه ولع و حرصی. سریع طرحی نوشتم و به وزارت ایمیل کردم، حدود 3 ساعت بعد موافقت اولیه اش آمد. با استفاده از رابطینی که در جراید و سایت های خبری داشتم این موضوع را نشر دادم که مذهبی ها مخالف شادی مردم اند. و البته خیلی هم مورد توجه قرار گرفت. کلا در ایران بهترین کار، موج سازی و موج سواریست. خصوصا موجی که توسط جوانان به پا شود و خصوصا جوانانی که با تمام ادعای زرنگی ، ساده لوح تمام عیارند. ادامه دارد .... ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 | @Sepah_Qodds | 🇮🇷
اخبار ســپاه قدس 🇮🇷
خاطرات نوه #مستر_همفر (۳) تحریف شادی و نشاط یکی از وظایف هر روز مامورین در کشورها، بررسی روزنامه
خاطرات نوه (۴) خیلی خنده دار و مسخره است در زمانی که غرب از لذت های حیوانی و شهوانی خسته شده و رو به معنویت آورده در دل دنیای شرق در دل تشیع که هرچه مطالعه کردم معنویت بود ، عده ای از مسولین و مردمش طرفدار لذتهای حیوانی و شهوانی شده اند. امروز غرب خیلی از موسیقی ها را مثابه مواد مخدر می داند و اهل علم و صاحبان عقل و فکرش پی به آثار مخرب این موسیقی ها و کنسرت ها برده اند آنوقت در ایران روشنفکر نماهای احمق طرفدار این کارها می شوند و این ها را شادی می دانند. البته همه اینها نور چشم من و دولت من هستند. و از بودن این احمق های روشن فکر نما در ایران لذت می برم. اما وقتی شب ها با وجدانم روراست می شوم دلم به حالشان می سوزد. شادی و نشاطی که در مذهبی ها و متخلقینشان دیدم در هیچ جای غرب پیدا نمی شود اما باز این احمق ها دنباله رو شادی هایی اند که ما تا تهش رفتیم و پشیمان داریم بر می گردیم. این بیچاره ها آب در کوزه دارند و گرد جهان می گردند. شادی و نشاطی که در علما و عرفای 80 ،90ساله شیعه دیدم در جوانان 20 ساله اروپا ندیدم آنوقت این احمق های روشن فکرنما به جای پیروی از بزرگانشان، داغ شادی های حیوانی ما را به سینه می زنند. ادامه دارد ... ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 | @Sepah_Qodds | 🇮🇷
اخبار ســپاه قدس 🇮🇷
خاطرات نوه #مستر_همفر (۴) خیلی خنده دار و مسخره است در زمانی که غرب از لذت های حیوانی و شهوانی خست
خاطرات نوه (۵) وقتی شب ها با وجدانم روراست می شوم با خودم می گویم اگر خدا بودم این احمق ها را تا ابد خار و ذلیل می کردم رسوا می کردم حماقتشان را برای همه ظاهر می کردم تا اینقدر ادعای سواد و تمدن و روشنفکری نکنند. اما روزها وقتی وجدانم خواب است از وجود این موجودات نخود مغز لذت می برم و برای افزایششان تلاش می کنم. بعد از چند روز از موافقت اولیه، طرح مفصلی برایم ایمیل شد که همان پیشنهاداتم را شرح و بسط داده بودند. بر اساس این طرح، ترویج شراب خواری، فحشا، اختلاط زن و مرد، موسیقی، رقص، حرافی و خیلی کارهای دیگر می بایست به عنوان مصادیق شادی معرفی می شد و اگر کسی با آنها مخالفت می کرد محکوم به تحجر و جمود فکری و در مقابل آیین های سنتی و مذهبی نمادی از غم و اندوه؛ تحجر و جمود فکری بود. از طرف دیگر لازم بود این رفتارها را در دیگر کشورها نشان می دادیم و به ایرانی ها ثابت می کردیم این رفتارها در کشورهای متمدن و شاد رواج دارد. اما دیگر نباید می فهمیدند در همین کشورها آمار فساد، تجاوز، خودکشی و غیره چقدر بالاست. تحمیق کردن ایرانی ها یعنی بهشان تلقین کنیم شادی همین چیزهاست ولو چند لحظه باشد ولو چندین برابر خماری داشته باشد. و تحمیق شدن یعنی روشنفکر نماهایشان این را بپذیرند. ادامه دارد ... ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 | @Sepah_Qodds | 🇮🇷
اخبار ســپاه قدس 🇮🇷
خاطرات نوه #مستر_همفر (۵) وقتی شب ها با وجدانم روراست می شوم با خودم می گویم اگر خدا بودم این اح
خاطرات نوه (۶) عارف نماها و درس اخلاق در طول اقامت چندساله در مراکز اسلامی متوجه یک فرهنگ چالب به نام درس اخلاق شدم. بعضی از بزرگان در مساجد یا منازل جلسات هفتگی خلاق داشتند . بعضی مسایل عمومی اخلاق می گفتند و بعضی مسایل ماوراء الطبیعه و خاص. تقریبا در این چند سال همه ی این جلسات را حتی جلسات خصوصی را ولو یکبار هم که شده رفتم. این موضوع هم فرصت ها و هم تهدیدات مهمی برایمان داشت. از جمله تهدیداتش جلساتی بود که بزرگان حوزه برپا میکردند. جلساتی که از مخاطبینش کوه هایی استوار می ساخت. و راه نفوذ و سیاست گذاری را بر ما می بست. تهدید دیگرش این بود که اگر متن، صوت یا فیلمی از این جلسات به دست مردم کشورهای ما می رسید فاتحه حکومتمان خوانده بود مانند فاتحه ای که آقای خمینی برای حکومت 2500 ساله شاهنشاهی ایران خواند. با اینکه مامور ویژه کشورم بودم و باید به وظایفم می پرداختم و تحت تاثیر قرار نمی گرفتم اما هر بار که به بعضی از این جلسات می رفتم تا چند مدت از خودم و افکارم و دولتم متنفر بودم و در فکر استعفا از ماموریت و مسلمان شدن می افتادم. خیلی جالب توجه و تاثیر گذار بود. انگار حضرت مسیح آمده و انجیل می خواند. ادامه دارد... ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 | @Sepah_Qodds | 🇮🇷
اخبار ســپاه قدس 🇮🇷
خاطرات نوه #مستر_همفر (۶) عارف نماها و درس اخلاق در طول اقامت چندساله در مراکز اسلامی متوجه یک فره
خاطرات نوه (۷) ...اما فرصت هایی هم داشت که عجب فرصتهایی بودند، در کنار این کوههای نور ، افرادی هم بودند که فاز اخلاق و عرفان می گرفتند، حافظ می خواندند گریه می کردند، کشف و کرامات می گفتند ، مرید و نوچه داشتند. بیشتر برای خنده و تنوع، جلساتشان می رفتم جمعی ساده لوح دورشان جمع می شد و به قول خودشان سیر و سلوک می کردند، ذکر و ورد می گفتند و خوش بودند. فازشان مثل فاز کشیش های خودمان بود کبریت بی خطر بودند. حضور اینها موافق سیاستهای ما بود هرچه این مشرب ها بیشتر می شد خوشحال تر می شدم، حتی خودم برای یکیشان سایت و کانال در فضای مجازی راه انداختم و مرید جذب می کردم. کم کم خودم هم این نوع عارف شدن را یاد گرفته بودم. کار سختی نبود حتی به درخواست سفارت مراحل آموزش را اینطور نوشتم که باید بیشتر اوقات لبخند داشته باشی و آرام و خسته حرف بزنی، در جلسه وقتی همه ساکت اند و به تو نگاه می کنند تو گریه کنی و وقتی همه گریه می کنند تو ساکت باشی و نگاهشان کنی، وسط حرفهایت یهویی حرف نامربوطی بزنی تا بعضی از افراد فکر کنند فکرشان را خواندی... ادامه دارد.... ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 | @Sepah_Qodds | 🇮🇷
اخبار ســپاه قدس 🇮🇷
خاطرات نوه #مستر_همفر (۷) ...اما فرصت هایی هم داشت که عجب فرصتهایی بودند، در کنار این کوههای نور ،
خاطرات نوه (۸) ... راجع به آنها گفتی در هر جلسه به گروهی محبت بیشتر بکنی و به گروهی بی محلی تا هر دو گروه به فکر فرو روند و فکر کنند باطنشان را خواندی و این گونه رفتار کردی، هر جلسه چند خاطره از جلسات و صحبت های خصوصی ات با عرفا و بزرگان بگویی و چند خواب و مکاشفه را برای چند بار تکرار کنی و یکبار به خودت نسبت دهی و بار دیگر به صورت گمنام بگویی تا این حس در مخاطب ایجاد شود که تمام آنچه که از مکاشفات و اعمال خارق العاده از افراد گمنام میگویی خودت هستی. بیشتر از رحمت و مهربانی و بخشش خدا بگویی و شعر بخوانی و گریه کنی. اگر بتوانی مثل عرفای اصیل در نمازت گریه و آه وناله راه بیندازی که نور علی نور است. بهتر است دکمه های قبایت باز باشند و دمپایی شلخته ای به پا کنی و لِخ لِخ راه روی تا متوهم ها بگویند عجب حالات مناجاتی و خراباتیی دارد؟؟ اما در تمام گزارشاتم به سفارت این نکته را گوشزد کردم که نه تهدید وجود علمای حقیقی اخلاق و نه فرصت وجود عارف نماها آنقدر برای ما موضوعیت ندارد که مساله عرفان آقای خمینی موضوعیت دارد. به گفته خود عرفای شیعه شخصیت آقای خمینی بسیار بزرگ و اثر گذار بود نمونه عینی اش هم هزاران پیر و جوانیست که به اشاره او به خیابان آمدند و شاه را سرنگون کردند، هشت سال به فرمان او جلوی همه دنیا ایستادند ادامه دارد .... ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 | @Sepah_Qodds | 🇮🇷
اخبار ســپاه قدس 🇮🇷
خاطرات نوه #مستر_همفر (۸) ... راجع به آنها گفتی در هر جلسه به گروهی محبت بیشتر بکنی و به گروهی بی
خاطرات نوه (۹) خطر مشرب عرفانی آقای خمینی و آقای خامنه ای برای ما خطرناکترین موضوعیست که باید روی آن کار کنیم. تا کنون هیچ اشک و آه و نماز با سوز و گدازی از این دو نفر ندیدم، هیچ کدام از حالات عارف نماها را ندیدم، مشرب عرفانی اینها تماما قدرت و صلابت است، تماما مبارزه و جنگ است و تنها با این مشرب است که می توان این همه انسان را از سراسر دنیا به خود جذب کند و برای دولتهای ما تهدید و خطر باشد و الا حافظ خواندن و نماز سوزدار و حلقه ذکر و ورد هیچ خطری ندارد. در تمام گزارشاتم راجع به این موضوع این نکته را گوشزد می کردم که اگر جوانها کتاب های اخلاقی آقای خمینی را بخوانند فاتحه ما خوانده است. تنها خمینی بود که جرات کرد شرق و غرب را پشیزی هم حساب نکند و در دلها جای بگیرد. در طول مدت اقامتم در مکانهای مذهبی با افراد اخلاقی و عرفانی زیادی ملاقات کردم اما هیچ کدام به پای آقای خمینی نمی رسیدند. حتی من از بعضی از عکس های ایشان هم می ترسم. از این رو تا جایی که می توانستم جوانان را به سمت عرفانهای آبکی و خود مشغولی و تساهلی راهنمایی می کردم. تا از عرفان خمینی و خامنه ای غافل شوند ادامه دارد..... ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 | @Sepah_Qodds | 🇮🇷
اخبار ســپاه قدس 🇮🇷
خاطرات نوه #مستر_همفر (۹) خطر مشرب عرفانی آقای خمینی و آقای خامنه ای برای ما خطرناکترین موضوعیست که
خاطرات نوه (۱۰) فاز روشنفکری از پروژه های جالب دیگری که در ایران داشتم ترویج فاز روشنفکری در جامعه بود. طرحی که در دهه 40 و 50 با هیچکاک وارد ایران شد و در دهه 70 و 80 با کتاب های نیچه و هگل و موریس مترلینگ و بعضی های دیگر ادامه یافت. به قول جانسون جاسوس ارشد سفارت در هندوستان، بدترین حالت برای یک ملت تحقیر هویت ملی و مذهبی اوست و دردناک ترین حالت این است که او خودش هم این را قبول کند و این بهترین حالت برای دولت ماست تا بتواند در آن کشور نفوذ کند. من به همراه 3 طراح دیگر در حدود یک دهه کاری کردیم که همین حالت بد و دردناکی برای ایران ایجاد شود. کاری کردیم که تفاله و زباله های فلاسفه غرب شده بود غذای جوانان روشن فکر نمای ایرانی. ادامه دارد... ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 | @Sepah_Qodds | 🇮🇷
اخبار ســپاه قدس 🇮🇷
خاطرات نوه #مستر_همفر (۱۰) فاز روشنفکری از پروژه های جالب دیگری که در ایران داشتم ترویج فاز روشنف
خاطرات نوه (۱۱) ...اینکه کتاب موریس مترلینگ یا نیچه مقابلت دستت باشد ، فنجان قهوه تلخی مقابلت و سیگاری را لایه انگشتانت داری و با هر پوک عمیقی که میزنی مثلا در افکار فلسفی غرق می شوی. این یعنی اوج روشنفکری در ایران. این یعنی یک جوان با شخصیت کاریزما و ویژه و در حقیقت و در چشم من این یعنی یک احمق که عمرش را دارد صرف بازیگری در نقشی می کند که نون و آب برایش ندارد. خودش هم میداند دارد چِرت می خواند و پِرت می گوید اما چون نشان تمدن و روشنفکری و باکلاسیست ، لذت بخش است. هر چه تعداد این احمق ها در ایران افزوده می شد سیاست های ضد فرهنگی، مذهبی و ملی ما بهتر پیش می رفت. چون در هر موضوعی، هرجا با واکنش و مخالفت اجتماع مواجه بودیم در یک فضای تبلیغاتی آن موضوع را نماد روشنفکری و تمدن معرفی می کردیم و این بیچاره های جاهل سریع طرفداری می کردند. مثلا یک شب که در سفارت بیش از حد مشروب خورده بودیم به فکرمان زد بازی در بیاوریم و از فردا فلان مدل مو را نماد روشنفکری اعلام کنیم. همان شب با رابط ها ارتباط گرفتیم ، آدمهایمان در جمع های مختلف موهایشان را آنطور آرایش کردند و بعد از یک هفته آن مدل ریش و مو به عنوان نماد افراد متفکر و روشنفکر در ایران مد شد. ادامه دارد... ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 | @Sepah_Qodds | 🇮🇷
اخبار ســپاه قدس 🇮🇷
خاطرات نوه #مستر_همفر (۱۱) ...اینکه کتاب موریس مترلینگ یا نیچه مقابلت دستت باشد ، فنجان قهوه تلخی م
خاطرات نوه (۱۲) یکی دیگر از استفاده های ما از این فضا، تضعیف، تحقیر و تمسخر آداب و تعالیم مذهبی بود. مثلا جوری فرهنگ سازی کردیم که قشر روشنفکر ساعت ها وقتش را پای مطالعه کتب فلسفی و روشنفکری غرب می گذاشت اما حاضر نبود دقایقی هم متون ملی مذهبی خودش را بخواند. دیوید عضو ارشد تیم ترجمه سفارت بود. یکی از تفریحات دیوید این بود که در کتب دینی می گشت و جملات امام های شیعه را پیدا می کرد و به نام فلاسفه و روشنفکران غربی در ایران نشر می داد و چقدر هم کارش گرفته بود و چقدر دست به دست می شد. حتی یکبار از میان دعاهای مسلمانان عباراتی را جدا کرد و در قالب یک کتاب فانتزی به نام نجوای دیوید چاپ کرد توی مقدمه هم برای خودش شرح حال نوشته بود که مثلا دیوید کسیست که از غل و زنجیر فرهنگ ها و مذاهب رهیده و در دنیای آزادی با خدای درونش نجوا می کند. بعد از چند ماه همین کتاب تقلبی به چاپ دوم و سوم رسید. که این امور طبق تجویز وینستون چرچیل برنامه ریزی شده بود که چرچیل گفته بود: برای استعمار دو چیز لازم است اکثریت نادان و اقلیت خائن. که بحق در ایران خوب جواب داد. ادامه دارد... ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 | @Sepah_Qodds | 🇮🇷
اخبار ســپاه قدس 🇮🇷
خاطرات نوه #مستر_همفر (۱۲) یکی دیگر از استفاده های ما از این فضا، تضعیف، تحقیر و تمسخر آداب و تعالی
خاطرات نوه (۱۳) تراجنسیتی ها امروز در جمعی بودم که خود را شبیه جنس مخالف می کردند، نوع لباس پوشیدن ، حرف زدن ، ابراز احساساتشان فرق داشت. خودم را روانشناس جلوه دادم و پای حرف چنتایشان نشستم. یکی می گفت روح و جسم من یکی نیست و با این کارها دارم جسمم را با روحم تطبیق می دهم/می گفت قرار است عمل جراحی کنم و تغییر جنسیت دهم. یکی دیگر می گفت من تغییر جنسیت نمی دهم اما با جنس مخالف هم کاری ندارم می گفت رنگین کمانی ام. آنطرف تر روی نیمکت قیافه جالبی دیدم شخصی با آرایش غلیظ و عشوه های زیاد وقتی ازش اجازه خواستم تا کنارش بنشینم با حالت طنازی قبول کرد و می گفت چند ماه است جراحی کرده و تغییر جنسیت داده ، خیلی کنجکاو شدم و سوالات مختلفی کردم. ابتدا با انرژی از کارهایش تعریف می کرد اما کم کم هردو فهمیدیم که تظاهر به خوشبختیش خیلی تصنعی و مسخره است، حالا شروع به درد و دل کرد از بدبختی هایش می گفت از اینکه دیگر راه پیش و پس ندارد، نه رومی روم است نه زنگی زنگ، میگفت همش فکر میکرده وقتی عمل کند همه چیز درست می شود فکر میکرد روح و جسمش منطبق می شوند و زندگی موفقی خواهد داشت اما میگفت الان از خانه فرار کرده و چندبار خودکشی هم. ادامه دارد... ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 | @Sepah_Qodds | 🇮🇷
اخبار ســپاه قدس 🇮🇷
خاطرات نوه #مستر_همفر (۱۳) تراجنسیتی ها امروز در جمعی بودم که خود را شبیه جنس مخالف می کردند، نوع
خاطرات نوه (۱۴) ...می گفت با گروهی آشنا شده که او راتشویق به جراحی کردن. همش بهش میگفتن تو با بقیه فرق داری باید جسمت رو با روحت تطبیق بدی و حالا که جراحی کرده پشیمان بود که اصلا این ادعای چرتیست اما برای آبرو و ادعابازی هم که شده به کسی نگفته و حتی دوستان همدردش را تشویق به عمل جراحی می کند. در همین حین یک پسرنما با شلوار شیش جیب و قیافه کابویی بهمان چیپس تعارف کرد و رفت ، ماری گفت این هم دختر است و فکر می کند روحش پسر است و تیپ پسرانه می زند بیچاره افسردگی و سردرگمی از سر و رویش میبارد اما تظاهر به خوش حالی می کند. با ماری خداحافظی کردم و بین این جور آدم ها در پارک می چرخیدم، یاد مستر کبریل افتادم کسی که این پروژه را برای اولین بار مطرح کرد، می گفت نباید بذاریم انسان پی به فطرت و حقیقت خود ببرد اگر خودش را بشناسد کار ما تمام است باید مدام به او تلقین کنیم ، هر روز موج جدیدی راه بیاندازیم، اگر امروز در این پارک بود خیلی به خود افتخار می کرد که چطور پروژه اش به ثمر نشسته و این بیچاره ها را مشغول خود کرده است. ادامه دارد ... ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 | @Sepah_Qodds | 🇮🇷
اخبار ســپاه قدس 🇮🇷
خاطرات نوه #مستر_همفر (۱۴) ...می گفت با گروهی آشنا شده که او راتشویق به جراحی کردن. همش بهش میگفتن
خاطرات نوه (۱۵) ...یادم هست مستر کبریل میگفت اول باید ماهیت مجرمانه همجنس بازی را پاک کنیم از اینرو از طریق تیم روانشناسی و تبلیغاتی اش همجنسبازی را به عنوان بیماری معرفی کرد و بعد گفت حالا باید به عنوان نیاز روحی معرفی کنیم و بعد هم مساله تغییر جنسیت را راه انداخت بیچاره انسانهایی که اسیر این حیله شدند. البته من هم حسب وظیفه گزارشات خود را کامل به سفارت فرستادم . تشخیص من این بود باید به این افراد بیشتر بها دهیم. در شبکه های ماهواره ای و اجتماعی فرصت حضور دهیم ، کمپین و ان جی او راه بیندازیم و روحیه مطالبه گری و حق به جانبی را در آنها ایجاد کنیم، مطمئن بودم اکثر ادعاهایی که دارند باطل است و از سر غفلت یا هواپرستی اسیر این مسایل شدند. هر چه باطل در ایران به هر نحوی رشد می کرد باعث تضعیف جبهه حق بود و هدف ما هم همین بود، ازینرو با جدیت پیگیرشان شدم تا رشد کنند، تئوری های خود را به سفارت می فرستادم و در این موضوع تشویقی های زیادی گرفتم از جمله موفقیت هایی که داشتم ترویج نظریات مستر کبریل در بین روانپزشکان و روانشناسان ایرانی بود. خیلی راحت پس از مدتی بعضیهاشان هم فکر ما شدند و ناخواسته برایمان کار می کرند. ادامه دارد... ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 | @Sepah_Qodds | 🇮🇷
اخبار ســپاه قدس 🇮🇷
خاطرات نوه #مستر_همفر (۱۵) ...یادم هست مستر کبریل میگفت اول باید ماهیت مجرمانه همجنس بازی را پاک کن
خاطرات نوه (۱۶) ارده شیره و نمک دریا یکی از پروژه هایی که خیلی علاقه مند بودم روی آن کار کنم، موضوع پزشکی در ایران بود. پزشکی در ایران چند دسته می شد پزشکی دانشگاهی و آکادمیک، پزشکی سنتی و پزشکی اسلامی. با مراجعه به افراد سرشناس هر گروه متوجه اختلاف نظرها بین این افراد شدم. معمولا پزشکی دانشگاهی در یک طرف و پزشکی سنتی و اسلامی در طرف دیگر با هم درگیر بودند. ما هم کاری جزء برفروختن این آتش اختلاف نداشتیم. برای آنکه بتوانم این پروژه را خوب به انجام برسانم لازم بود از نزدیک با این گروه ها آشنا شوم اصولشان را بفهمم، نقاط ضعف و قدرتشان را بیابم. لذا در یک بازه زمانی 3ماهه دوره های آموزشی پزشکی زیادی را در شهرهای مختلف ایران رفتم. به نحوی که بعضی مواقع شنبه در دانشگاه تهران کلاس پزشکی مدرن بودم و یکشنبه در موسسه ای در مشهد طب اسلامی یاد می گرفتم. جدای از ماموریتی که داشتم مطالب خیلی زیادی از این کلاس ها یاد گرفتم که در زندگی شخصی ام به کار آمد و البته نقاط ضعف و قوت زیادی هم دیدم که برای ماموریتم بدرد می خورد. مثلا خیلی از طرفداران پزشکی مدرن، تکبر خاصی داشتند و به چشم حقارت دوگروه دیگر را می دیدند. ادامه دارد... ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 | @Sepah_Qodds | 🇮🇷
اخبار ســپاه قدس 🇮🇷
خاطرات نوه #مستر_همفر (۱۶) ارده شیره و نمک دریا یکی از پروژه هایی که خیلی علاقه مند بودم روی آن کا
خاطرات نوه (۱۷) بیشتر پزشکان جزء این گروه بودند. این تکبر و غرور برای من خیلی اهمیت داشت. تکبر و غرور احمقانه افراد، یکی از ابزارهای کار ما در کشورهای مختلف بود.به وسیله رابطین و افرادی که در بخش بهداشت داشتیم تا می توانستیم بر این غرور و ادعای آن پزشکان می افزودیم و به قول ایرانی ها بادشان می کردیم همچنین دو گروه دیگر را جلو چشمشان حقیر و مسخره جلوه می دادیم. در رابطه با طرفداران پزشکی سنتی و اسلامی هم عوامی شدن، سطحی نگری، علم گریزی و تعصب، از نقاط ضعفی بود ک توانستیم از آن استفاده خوبی کنیم. این دو گروه خیلی عوامی شده بودند به قول خود ایرانی ها هر کس از مامانش قهر می کرد کارشناس طب اسلامی و سنتی می شد و در همه چیز نظر می داد. در یک بازه زمانی آنقدر نسخه هایشان سطحی، مضحک و ابتدایی بود که برای دردهای درونی و بیرونی نمک دریا و ارده شیره تجویز می کردند. ادامه دارد... ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 | @Sepah_Qodds | 🇮🇷
اخبار ســپاه قدس 🇮🇷
خاطرات نوه #مستر_همفر (۱۷) بیشتر پزشکان جزء این گروه بودند. این تکبر و غرور برای من خیلی اهمیت داش
خاطرات نوه (۱۸) تعصب هم یکی از نقطه ضعف های مهمی بود که از آن بهره می بردیم. این تعصب باعث شده بود از دستاوردهای مهم پزشکی مدرن باز بمانند و خودشان را با چند دمنوش و گیاه و ... سرگرم کنند. تهدید جدی برای ما، منابع فاخر و مهم پزشکی سنتی و اسلامی بود. نباید می گذاشتیم این منابع احیا و ترویج شود. آنها ابن سینایی داشتند که ما حسرت علومش را می خوردیم. امامانی داشتند که با چند دستور ساده پزشکان یهودی را بی مشتری کرده بودند. ما این تهدید را از یک طرف با ایجاد تعصب و دشمنی پزشکی مدرن با این منابع و از طرف دیگر با مشغول کردن مدعیان و طرفداران این دو گروه به کارهای پیش پا افتاده، عوامانه، متحجرانه و متعصبانه دفع کردیم. ادامه دارد .... ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 | @Sepah_Qodds | 🇮🇷
اخبار ســپاه قدس 🇮🇷
خاطرات نوه #مستر_همفر (۱۸) تعصب هم یکی از نقطه ضعف های مهمی بود که از آن بهره می بردیم. این تعصب ب
خاطرات نوه (۱۹) آیت الله و مرجع سازی: یکی از کارهای مهم در ایران آیت الله سازیست. در طول تاریخ تنها قشری که مردم از آنها حرف شنوی داشتند آخوندها بودند. از اینرو عازم شهرهای مذهبی شده و به محل تجمع طلبه ها حتی بعضی کلاس هایشان می رفتم. صفت آیت الهی از بالاترین عناوینیست که به رجال دینی در ایران می دهند. یکی از کارهایی که می کردم این بود که حضوری پیش علما می رفتم و در قرارها آنها را آیت الله خطاب می کردم. بعضی ناراحت و بعضی هم نگاه عاقل اندر سفیه می کردند، حس می کردم همان اول دستم را خوانده اند .اما گروهی هم خوششان می آمد. این ها همانهایی بودند که دنبالشان می گشتم. یکی از آداب مسلمانها دادن سهمی از مالشان (خمس) برای دین است.مبلغی به عنوان خمس مالم به این گروه دادم. بعضیشان خیلی خوششان آمد و من هم خیلی ، چون سوژه مناسب خود را یافته بودم. رابطه خود را هر روز بیشتر کردم تا حدی که در جلسات خصوصی یکی دوتایشان شرکت می کردم. به نظرم اینها افرادی بودند که عقده آیت الله و مرجع شدن داشتند. به یکیشان پیشنهاد تاسیس دفتر دادم خیلی استقبال کرد، خلاصه خودم تابلوی آیت الله عظمایش را بالای دفترش نصب کردم. شهوت دفتر داشتن، بیچاره شان کرده بود. در مرحله بعد می بایست محبت اینها را در دل خود طلاب هم بیاندازم لذا مبالغ کلانی را برایشان می آوردم و پیشنهاد می کردم به عنوان هدیه یا شهریه به طلاب دهند. ادامه دارد... ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 | @Sepah_Qodds | 🇮🇷