eitaa logo
خادمــــــــ الــــــــشــــــــــهــــــــدا()
249 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
474 ویدیو
1 فایل
منبع خاطرات شهدا برای عاشقان و خادمان شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹دعای هفدهمین روز از ماه مبارک رمضان طاعاتتون قبول درگاه حق تعالی 💚اللهم عجل لولیک الفرج💚 @sh_m_sadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹خدایا ما هیچیم؛ هرچه هست تویی... این ایران را تو تقویت کن... 🔺مناجات عرفانی امام خمینی(ره) @sh_m_sadrzadeh
👈این شهید عزیز را سه بار به خاک سپردند. و تا 22 سال یعنی تا 1381 مزارش مخفی ماند! 🔺فردی که ابتدا شاهد دفن سید بود، آن محل را به دوستان معتمد نشان داده بود. 🔻در ابتدای دهه 70، قبر وسط خیابانی افتاد که از آنجا می‌گذشت، پس در سال 73 بدن مطهر او را 👈در حالی که هنوز سالم بود به وادی‌السلام منتقل کردند. 🔻باز در سال 76 یک‌بار دیگر یک جابه‌جایی قبر انجام شد تا دولت صدام به او بی‌حرمتی نکند. 🔺محل دفن این شهید عزیز نهایتاً در اواخر سال 1381 با سقوط صدام ورودی شهر نجف اعلام شد. ولادت: 10/ 12/ 1313 محل تولد: کاظمین شهادت: 19/ 1/ 1359 علت شهادت: پس از سه روز تحمل شکنجه های وحشیانه در زندان رژیم بعثی عراق به شهادت رسید. سالروز شهادت🌹 🌷شهید سید محمد باقر صدر🌷 🔹یادشان با ذکر صلوات @sh_m_sadrzadeh
🔸حجت الاسلام علی سرلک: 👈این روزها خیلی ها دچار تردید و پرسش اند و مرتب می پرسند چه کنیم؟  👈چه کسی راست می گوید و چه کسی دروغ؟ 🔺از بعضی خوشنامان و مجاهدان دیروز هم گاه نغمه ها و حرف های عجیب و غریب شنیده می شود. 🔻در پاسخشان فقط یک جمله می گویم که حجت دنیا و آخرت و برزخ و قیامت است: 👈به انگشت اشاره شهدا بنگریم. همین! 📷تصویری از شهید مدافع حرم 🌷مرتضی عطایی🌷 @sh_m_sadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚کتاب«نه آبی نه خاکی» 🔺رمانی در حوزه ادبیات پایداری و دفاع مقدس از علی مؤذنی در 272 صفحه نوشته شده است. 🔻برشی از کتاب: من و ابراهیم و محمد کنار هم ولو شدیم. با آنکه سخت گرسنه بودم، خوابم می آمد. به همان حالتی که دراز کشیده بودم، خوابیدم، تا غروب، و غروب که بیدار شدم، نه خسته بودم نه گرسنه، اما تشنه بودم، و با آنکه می دانستم زمستان است، نمی دانم چرا فکر می کردم الان یکی از بچه ها با یک برش هندوانه به سراغم می آید. به نظرم می آمد عطشم جز با خوردن هندوانه رفع نمی شود... @sh_m_sadrzadeh
🔸آخرهای آذر بود که آمد. رفتم استقبالش گفت میرود پسرش را ببیند. آمدیم دم خانه شان. سپرد بمانم   تا برگردد.  خیلی طول نکشید که برگشت. از در که آمد بیرون پرسیدم: 🔺علی آقا! گل پسرت را دیدی؟  گفت: آره   گفتم: 🔻حالا به تو رفته یا به مادرش؟ گفت: نمی دانم  تعجبم را که دید ادامه داد: 🔺من که صورتش را نگاه نکردم، فقط بغلش کردم همین. انتظار هر جمله ای را داشتم ، الا این.  گفت : 👈ترسیدم نگاهش کنم، محبتش نگذارد برگردم. 🌹شهید علی شرفخانلو🌹 @sh_m_sadrzadeh
🔹در آن روزها اهواز از چند طرف در محاصره ی دشمن بود. بمبارانهای زمینی و هوایی مرتب تشدید میشد. اوضاع شهر را آشفته میدیدیم. مقداری نان را خریداری کرده، به خانه بردم. 🔺فاطمه گفت: چقدر زیاد خریده ای؟ گفتم: 🔻وضعیت شهر غیر عادی است ممکن است نانواییها تعطیل شوند. او با لحن اعتراض‌آمیز گفت: 👈ما هم مثل بقیه ی مردم، نباید نان اضافه میگرفتی. 🌷شهیده فاطمه پیرو🌷 🔺سال 59 در بمباران هوایی اهواز به شهادت رسید. @sh_m_sadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷همراه ابراهیم راه می رفتیم. عصر یک روز تابستان بود. رسیدیم جلوی یک کوچه. بچه ها مشغول فوتبال بودند. به محض عبور ما، پسر بچه ای محکم توپ را شوت کرد. 🔺توپ مستقیم به صورت ابراهیم خورد. به طوری که ابراهیم لحظه روی زمین نشست. صورتش سرخ سرخ شده بود. خیلی عصبانی شده بودم. به سمت بچه ها نگاه کردم. همه در حال فرار بودند تا از ما کتک نخورند. 🔻ابراهیم همینطور که نشسته بود دست کرد توی ساک خودش. 🔺پلاستیک گردو را برداشت. داد زد: 👈بچه ها کجا رفتید! بیایید گردوها رو بردارید! 🔻بعد هم پلاستیک را گذاشت کنار دروازه فوتبال و حرکت کردیم. 🔺توی راه با تعجب گفتم: داش ابرام این چه کاری بود!؟ گفت: 👈بنده های خدا ترسیده بودند. از قصد که نزدند. 🌹شهید ابراهیم هادی🌹 @sh_m_sadrzadeh
🔹چند سال پیش که آیت الله خامنه ای یک هفته ای تشریف آوردند قم ، جمعیت زیادی برای استقبال آمده بودند در خیابان ها. 🔺آیت الله بهجت هم آمدند جزء جمعیت استقبال کنندگان. 👈حالا یک مرجعی در سن حدود نود سال! 🔻یک شخصی به ایشان گفت که: حاج آقا شما با این سن و سال آمدید وسط این جمعیت استقبال کنندگان؟ آیت الله بهجت فرمودند : 👈" اگر مردم می دانستند که استقبال این سید چقدر ثواب دارد هیچ کس در خانه نمی نشست ". @sh_m_sadrzadeh
🔹شهادت... بی گمان تنها چیزی بود که می توانست پاداشی برای تلاش های بی وقفه و خستگی ناپذیر تو باشد... 🔸وجودتون سلامت، التماس دعا🤲 @sh_m_sadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹دعای بیست و پنجمین روز از ماه مبارک رمضان طاعاتتون قبول درگاه حق تعالی 💚اللهم عجل لولیک الفرج💚 @sh_m_sadrzadeh
🔹تا حالا گلاب گیری رو از نزدیک دیدید؟ 🌸اکثر گلا رو ما به خوشبویی می‌شناسیم، ولی همین گل، وقتی عرق خوشبوش ازش گرفته میشه، 👈جسمش اونقدر بدبو میشه که اگه از نزدیکش رد بشی، حالت ممکنه به هم بخوره. 👈قضیه ما آدمام همینه. 👈وقتی روح از جسم جدا میشه، اگه جسم چند ساعت بمونه و خاکش نکنن از بوی تعفنش ممکنه حالت بد بشه. 🔺پس چرا بیش از اونی که به عطر وجودیمون، به روحمون برسیم به جسممون می‌رسیم؟ @sh_m_sadrzadeh
🔹شب و روز علی به حراست از حریم نازک نگاه آهوان بی پناه در دشت های کویری بخش بردخون اختصاص یافت. 🔺بی ادعا و بی ملاحظه، با اقدامات قاطعانه و شجاعانه خود، هراس تفنگ های صیادان را از دلهای کوچک آهوان دور می کرد 🔻و در آخر هم جان عزیز خود را که به پاکی چشمان آهوان رمنده بود، بر سر این کار فدا کرد و شهد شهادت نوشید. ولادت: 1349/12/03 محل تولد: بردخون شهادت: 1381/01/27 محل شهادت: منطقه حفاظت شده مند 🌹شهید محیط بان علی کشاورز🌹 سالروز شهادت🌷 🔹یادشان با ذکر صلوات @sh_m_sadrzadeh
🔸به هنرهای عکاسی، فوتوشاب، بازیگری و کارگردانی علاقه داشت و عکس بسیاری از شهدا را به مناسبت‌های مختلف، طراحی و در صفحه‌های مجازی قرار می‌داد .  🔺به خاطر سیمای زیبایش 👈بارها برای بازیگری در تلویزیون دعوت شده بود اما او راه و رسم دیگری در پیش گرفته بود؛ باید می‌رفت تا به گونه ای دیگر بدرخشد و ستاره باشد. 🔺شهید مدافع حرم لبنانی 🌹علاء حسن نجمه🌹 @sh_m_sadrzadeh
🔹مهریه ام یک جلد کلام الله مجید و یک سکه طلا بود. 🔺محمد به شوخی می گفت: با این طلاهایی که برای مراسم ما خواهند خرید چه کار کنیم؟ به او گفتم: طرح این مسئله، کوچک کردن من است. 🔺محمد یک جلد قرآن را پس از ازدواج خرید و در صفحه ی اول آن جملاتی نوشت که هنوز دارمش: 👈«امیدم در این است که این کتاب اساس حرکت مشترک ما باشد و نه چیز دیگر. 👈چون همه چیز فناپذیر است جز این کتاب». 🌷شهید سید محمدعلی جهان آرا🌷 @sh_m_sadrzadeh
🔸یکی از نکات جالب در اعزام‌هایمان این بود که 👈باید کتاب‌های درسی‌مان را به جبهه می‌بردیم تا از درس خواندن عقب نمانیم. 👈در هر فرصتی که پیدا می‌کردیم، کتاب درسی‌مان را می‌خواندیم. 🔺با توجه به اینکه ما هم به جبهه می‌رفتیم و هم درس می‌خواندیم، ۵ بار فرصت امتحان به ما می‌دادند. 🔸من همیشه بار اول در امتحان حضور پیدا می‌کردم و قبول می‌شدم. تا سال چهارم دبیرستان در جبهه درس خواندم. یادم هست سوم راهنمایی امتحان دادم و قبول شدم و ۱۶ آذر سال ۶۴ از لشکر عاشورا راهی جبهه جنوب شدم. 🔸رزمنده دفاع مقدس "پرویز حیدری" که آن زمان یک نوجوان 15 ساله بودند. @sh_m_sadrzadeh
🔹سه عزیز در یک تصویر: 🌷امام کبیر امت 🌷شهید قاسم سلیمانی 🌷شهید جهاد مغنیه @sh_m_sadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚کتاب "آن دختر یهودی" نوشتهٔ: خوله حمدی  🔺آن دختر یهودی که پیام "برادری" برای همهٔ ادیان دارد، 👈یکی از پرفروش‌ترین رمان‌های عربی است. 👈این کتاب عاشقانه‌های زنی یهودی و مردی مسلمان را به زبانی ساده روایت می‌کند. 🔹برشی از کتاب: ریما در زمان مرگ مادرش هنوز نُه‌ سال نداشت. پدرش هم چند سال قبل‌تر از دنیا رفت و خانوادهٔ کوچکش را در فقر و تنگدستی رها کرده بود و بیوهٔ تنها که دنبال کار می‌گشت، نمی‌توانست پیشنهاد همسایهٔ یهودی ثروتمندش را برای کار در خانه‌شان رد کند، چون آن‌ها خانه و غذایش را تأمین و از دختر کوچکش حمایت می‌کردند تا درس بخواند و در شرایط مناسبی بزرگ شود. اختلاف دین نیز مانع این موضوع نمی‌شد و سال‌های طولانی همسایگی، رابطهٔ بی‌نظیری بین دو خانواده ایجاد کرده بود که عده‌ای آن را مسخره و عدهٔ دیگر به آن حسادت می‌کردند... @sh_m_sadrzadeh