eitaa logo
❣️ شهادت نامه ی عشاق❣️
343 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
4 فایل
❣️بدون توسل خارج نشو ❣️بدون صلوات خارج نشو ❣️بدون توجه به زندگی یکشون خارج نشو ❣️بدون قول به خود؛که کمی شبیه شون شی خارج نشو ❣️ وقتی حسشون کردی دیگه خارج شو............. از تمام خانواده های شهدا عذرخواهم که این کانال گویای زندگی زیبای عزیزانشون نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 دیده بانی به نام ممد گره سردار شهید محمد منوچهری اولین دیده بان لشگر 32 انصار الحسین 🍃سعید گفت: « این جا یک سپاه هست و یک ممدگره.» گفتم: «فامیلی‌اش گره است؟» خندید و گفت: «نه. نام شناسنامه‌اش محمد منوچهری است. دیده‌بان است و کارش گرا دادن به توپخانه است. برای همین معروف شده به ممدگره 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 خیلی به مداومت داشت. اعتقادش این بود که اگر با معرفت زیارت عاشورا بخونی مثل خود امام حسین(ع) شهید میشی. ان شاء الله هر صبح با زمزمه دلنشین زیارت عاشورا محمد از خواب بیدار می شدیم. بالاخره زیارت عاشورا خوندنش ثمر داشت... معلوم بود که همشون رو با معرفت خونده چون وقتی شهید شد سر نداشت. مثل خود امام حسین(ع).... 🕊 🌹شادی روحش صلوات🌹 @ShahadatNameOshagh
🍀 محمدرضا که تازه از اندیمشک به خانه آمده بود به من گفت: مادر، می خواهم شما را به معراج شهدا ببرم تا پیکر حسین را ببینید. با هم رفتیم.... اشک در چشمانم حلقه زده بود، صورت حسین را بوسیدم. کنار قبری که حسین را به خاک سپردیم ، قبر خالی بود. محمد رضا با دست به آن اشاره کرد و گفت: چند روز دیگر شهیدش می آید. از همه دوستان و آشنایان حلالیت طلبید و هنگام رفتن به من گفت: مادر مرا حلال می کنی؟ گفتم: تو به من بدی نکرده ای که بخواهم حلالت کنم. گفت: نه، این طوری نمی شود، بگو از صمیم قلب حلالت می کنم. من هم گفتم: حلال ِ حلال. چند روز بعد، شهید آن قبر را آوردند. خودش بود؛ محمد رضا را همانجا به خاک سپردیم... هیچ‌گاه ترک نمی‌شد. همیشه و در هر شرایطی سعی می‌کرد نماز جماعت را برپا کند. وقتی نماز می‌خواند، صورتش از اشک خیس می‌شد، خصوصا گاهی که نمی‌دانم چه مسائلی برایش پیش می‌آمد ولی می‌دیدم سید با صدای بلند در نماز گریه می‌کرد. آنقدر گریه می‌کرد که اطرافیان را تحت تاثیر قرار می‌داد 🕊 🌹 شادی روحش صلوات🌹 @ShahadatNameOshagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌺 احترام به مادر 🌺🍃 🌱شهید از جمله کسانی بودند که حاضر بودند هر کاری بکنند تا را کسب کنند... و همیشه در سفر های زیارتی با مادر می رفتیم و وقتی که در کربلا بودیم شهید باعشق ویلچر مادربزرگ رو به حرم امام حسین (ع) میبرد و اشک میریخت 🌼بعد مادر در این طرف سر روی ضریح آقا گذاشته بودند و میگفتند انشاالله پسرم هر چه که از خدا بخواهد به او بدهند و شهید فرامرزی این طرف سر روی ضریح گذاشته بودند و میگفتند: آقا جان شما در کربلا ندای هل من ناصرن ینصرنی گفتید آقا جان من میخواهم ناصر شما باشم و اشک میریخت.😭 و ایشان دانشجوی فقه و حقوق در دانشگاه یادگار امام بودند و بعضی وقت ها که به خانه می آمد می گفت امتحانم خیلی خوب دادم گفتیم چرا؟؟ گفت : چون دعام کرده😊 🕊 🌹شادی روحش صلوات🌹 @ShahadatNameOshagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀در نجف تصمیم گرفت که سه روز آب و غذا کمتر بخوره یا اصلاً نخوره تا حال آقا اباعبدالله‌الحسین علیه السلام رو در روز عاشورا درک کنه، روز سوم وقتی خواست از خانه بیرون بیاد که چشماش سیاهی رفت، می‌گفت: مثل ارباب همه جا را مثل دود می‌دیدم، اینقدر حال من بد شد که نمی‌توانستم روی پای خودم بایستم، از آن روز بیشتر از قبل مفهوم کربلا و تشنگی و امام‌حسین علیه السلام را فهمید. 💌 من مطمئن هستم چشمی ڪـہ به نگاه حرام عادت کند، خیلی چیــزها را از دســت می‌دهــد. 🕊 🌹 شادی روحش صلوات🌹 @ShahadatNameOshagh
📚 کتاب « پسرک فلافل فروش » زندگینامه شهید هادی ذوالفقاری و خاطرات شهید مدافع حرم را به تصویر می کشد. این جوان به شهید ابراهیم هادی علاقه بسیاری داشت. برای خودش قبر تهیه کرده بود. مزار شهید در وادی السلام در شهر نجف ، در مقبره خانوادگی یک خانواده عراقی است. @ShahadatNameOshagh
شهیدی که پیکرش را در یک گونی تحویل داده شد 🌹 یک گونی کوچکِ زرد رنگ‌ و رو رفته... که روی آن کاغذی چسبانده‌اند وسط تصویر می‌درخشد...روی کاغذ نوشته شده است. «شهید بسیج سپاه محمد ابراهیم ماهی- مشهد 60/3/5» همین! یک گونی خاکستر😔 و یک وصیت‌نامه و سه صفحه مصاحبه، همه‌ی چیزیست که از او باقی ماند ولی همین سه قلم راوی دنیایی از عشق هستند که می‌توانند دنیای‌مان را تا پایان آن تحت‌الشعاع قرار دهند همسرش ← پیش از شهادت ابراهیم، خواب دیدم که یک کبوتر سفید لب بام خانه‌مان نشست ... ناگهان آن کبوتر با دسته‌ای از کبوترهای دیگر پرید و به آسمان رفت از خواب پریدم و دلم لرزید 🌿قسمتی از ← «اگر من شهید شدم من را در خادر دفن کنیدو به همه بگویید که برای من گریه نکنند کبوترهایم را بفروشید یکی از سفیدها را سرخ کنید و در راه خدا رهایش کنید و دیگری را [نیز] به حرم امام هشتم (ع) ببرید.» 💛 محمد خدمه تانک بود پس از اصابت خمپاره به تانک او نیز همراه با تانک سوخت و به شهادت رسید 🕊 🌹شادی روحش صلوات🌹 @ShahadatNameOshagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادتی همچون مولا امام حسین (ع) 🕊️ 🌹همرزم← یک شب خلیل مطهرنیا از عملیات شناسایی برگشته بود خیلی خسته و دوروز چیزی نخورده بود...برای شناسایی تا نزدیک عراقی ها رفته بود و همه غذا و آبش روز اول تمام شده بود به بچه ها گفتم برای خلیل شام بیاورند کنسرو لوبیا با نون آوردند تا گذاشتم جلوش خلیل نگاه کرد و گفت : بچه های گردان امشب شام چی خوردند ؟ گفتم: تو بخور خیالت راحت امشب به بچه ها شام رسیده.. باز پرسید بچه ها چی خوردند؟ گفتم: بچه ها سیب زمینی آب پز با نون... گفت برای من هم از همان بیاورید همه برابر هستیم.. هر چی اصرار کردم قبول نکرد. سردار دلها خیلی شهید مطهرنیا را قبول داشت... هر دو این‌ها از عشایر بودند با هم حرف می‌زدند و صحبت می‌کردند حاج قاسم می‌گفت: شهید مطهرنیا در استان فارس ناشناخته مانده هم در جهرم و هم در کل استان فارس همرزم← آتش دشمن سنگین بود یک مرتبه نگاه کردم کنار دستم دیدم که شهید مطهرنیا سرش از بدن جدا شده ، و خون سر و مغز ایشان روی لباس بنده ریخته بود... در نهایت او همانند مولایش حسین(ع) سر از بدنش جدا شد و به شهادت رسید 💚سردار 🌹شادی روحش صلوات🌹 @ShahadatNameOshagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت برای شیعه جماعت مثل خوردن یک لیوان شربت 🍃به روایت مادر شهید می‌گفت: هرکسی که شهید نمی‌شود و همین جوری انتخاب نمی‌شود و باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی. در حقیقت باید چیزی که خدا می‌خواهد، بـاشی و مـردمی و اهـل بیـت بـاشی تـا پذیرفته بشوی، اواخر عمرش شوق زیادی برای شهادت داشت، بهترین برنامه‌ریزی‌ها را برای زندگی از آقاعارف می‌دیدم و با وجود این شوق شهادت طوری زندگی می‌کرد که انگار ۱۵۰ سال عمر خواهد کرد. 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 شهید کوتاه از خود به‌جا گذاشته و در آن نوشته است: «پیرو ولایت فقیه باشید؛ قیامت یقه‌تان را می‌گیرم اگر ولی فقیه را تنها بگذارید 🌷 🌹 شادی روحش صلوات🌹 @ShahadatNameOshagh
🍃از شهدای امنیت کشور که با جان‌نثاری با زبان روزه به دست شقی‌ترین مخالفان اسلام به آرزوی همیشگی خود رسید. 🌼 کلام شهید به هیچ وجه تا زمان پیدا شدن قبر مطهر حضرت زهرا(س) برای من سنگ قبری تهیه نکنید در لحظه تدفین ، تربت کربلا ، کفن کربلا و پیشانی بند یا زهرا(س) فراموش نشود مبلغ ۵۰۰هزار تومان بابت سهل انگاری من در استفاده از بیت المال به محل کارم پرداخت نمائید. 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 💚مادر شهید: " از کودکی دوست داشت عکسی، وصیت‌نامه‌ای یا خاطره‌ای از شهدا را بشنود در مورد همه شهدا جستجو می‌کرد و علاقه داشت شهدا را بشناسد تا اینکه اواخر جوری شده بود که با خواندن وصایای شهدا گریه می‌کرد و می‌گفت چشیدن شهادت فرق دارد و تأکید می‌کرد که «مامان تو باید مثل مادر وهب باشی»!!! (عج الله ) 🌹شادی روحش صلوات🌹 @ShahadatNameOshagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 شهادت لباس تک سایزی است که ما باید با اعمال،رفتار و اخلاص خود را اندازه آن کنیم.انشاءالله خدایا امید آن دارم که سرخی خونم سیاهی گناهانم را غسل دهد و پاک شدن از گناه موجب آن شود که در جمع شهدای اسلام سرافکنده نباشم. 🍃به شما سفارش میکنم به و تا آن جایی که امکان دارد به جماعت 🍃و سفارش میکنم به پیروی از ولایت فقیه و گوش دادن و عمل بی قید و شرط به فرمایشات ایشان 🍃و احترام به پدر و مادر که خیلی گردن ما حق دارند. 🍃«خواندن زیارت عاشورا» من خودم هر صبح و شام زیارت عاشورا را می خواندم،نتیجه آن را در زندگی دیدم.از خدا بخواهید که به همه ما اشک چشم و دل مناجات عنایت کند.مخصوصا در مجالس روضه امام حسین (ع). 🌹شادی روحش صلوات🌹 @ShahadatNameOshagh
🔹 نماز و پناهنده شدن پزشك عراقي در يكي از عمليات‌ها در مريوان مرتضي بر اثر اصابت تير به ران پايش مجروح مي‌شود. بعد از آن هم توسط دشمن محاصره و اسير مي‌شود. مرتضي در همان حال جراحت وخونريزي شروع به خواندن نمازش مي‌كند. دكتر عراقي چند باري مي‌آيد و برمي‌گردد تا اگر نماز مرتضي تمام شده پاي مرتضي را پانسمان كند. در اين آمدن‌ها و رفتن‌ها شيفته مرتضي وعبادتش مي‌شود، مي‌گويد:« مگر پاي تو درد نمي‌كند.» مرتضي هم مي‌گويد:« وقتي با خدا حرف مي‌زنم دردي حس نمي‌كنم.» پزشك عراقي شيفته مرتضي مي‌شود و آمبولانسي را تهيه و مرتضي را سوار مي‌كند و با هم به سمت ايران فرار مي‌كنند. پزشك عراقي در ايران پناهنده شد. مدتي بعد با كمي پرس وجو متوجه شد كه مرتضي شهيد شده است.  🕊 🌹شادی روحش صلوات🌹 @ShahadatNameOshagh
هدایت شده از 💞 نماز شب ⁦💞
صدقه اول ماه قمری فراموش نشود .