eitaa logo
🕊|شهادت نامه|🕊
123 دنبال‌کننده
101 عکس
25 ویدیو
0 فایل
﷽ شهادت به خون و تیر و ترکش نیست،آن روز که خدااا را با همه چیز و در همه جا دیدیم و نشان دادیم،شهید شده ایم... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌https://harfeto.timefriend.net/16309692469387 میشنوم حرفاتون رو... ارتباط با ما @seyed_mostafa65
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم رب الشهداء و الصدیقین
‌ بچـه‌بسیجـی! بسیجـی‌واقعـی‌اونـه‌که‌بعـدشهادتـش قبـرش‌میشـه‌دارالشفـا. بسیجـی‌واقعـی‌اونـه‌کـه‌آخـرش‌شهیـدمیشه. بسیجـی‌واقعـی‌همیشـه‌مظلومـه. بسیجـی‌واقعـی‌کتـک‌می‌خـوره اماجبهـه‌روول‌نمی‌کـنه. بسیجـی‌وسـط‌میـدون‌دفـاع‌ازارزش‌هاسـت. حـاج‌حسیـن‌یکتـا🖇📒 🚶‍♂ ‌@ZendegiShohadayii
🎤♥️ مادر می‌گوید مصطفی فرزند سوم و پسر دوم خانواده است. مصطفی از همان ابتدا خیلی پسر شلوغ و شیطانی بود در سن دو سالگی شیطنت هایش کاملا این را نشان می‌داد جوری بود که باید چهار دانگ حواسم را به او جمع می‌کردم، چرا که به یک چشم بر هم زدن کار دست خودش می‌داد. مانی که مصطفی به دنیا آمد سال ۶۵ زمان جنگ بود ✨ پدر او جبهه بود و ما اهواز ساکن بودیم بعضی اوقات دو هفته دو هفته پدر بچه‌ها را نمی‌دیدم و مسئولیت آن‌ها تماما بر دوش من بود. خاطرم هست مصطفی سه سال داشت و آن روز طبق روال هر سال در خانه مادرم برای ظهر تاسوعا روضه انداخته بودند ☕️ در مجلس روضه نشسته بودیم که یک دفعه خانمی در را باز کرد و هراسان گفت: موتوری زد بچه تان را کشت😰من می‌دانستم که این بچه، بچه خودم است، چون مصطفی خیلی شیطنت داشت🙃 مصطفی را از سه سالگی نذر حضرت عباس کرده بودم 🕊🥀 حالم زیر و رو شد طوری که نشستم و نتوانستم تا دم در بروم همین که چشمم به کتیبه یا ابوالفضل العباس خورد گفتم یا حضرت عباس مصطفی من را نگاه دار او را سربازت می‌کنم ♥️ این اتفاق دقیقا یک ربع قبل از ظهر تاسوعا افتاد این نذر چیزی بود بین خودم و خدای خودم حتی به پدرش هم نگفته بودم! اما برای سلامتی مصطفی هر سال روز تاسوعا شیر پخش می‌کردیم در روضه خانه مادرم :) 🍃 این ماجرا گذشت تا مصطفی ۱۷ ساله شد روزی پیش من آمد گفت: مامان یک هیئت بنا کردم خیلی خوشحال شدم و از او اسم هیئت را پرسیدم . مصطفی گفت: اسم هیئت ابوالفضل العباس است ✨ من خیلی خوشحال شدم و اشک در چشمانم حلقه بست. 😍😭 آن موقع بود که ماجرای نذرم را برای پسرم تعریف کردم... @ZendegiShohadayii
🌸🌱 حجت جلوے حرڪت مےڪرد رادر دستش مےگرفت و مےگفٺ:‌‌ «هرڪےدوست داره برا !امام زمانش تیڪہ تیڪہ بشہ بفرستہ». تیڪه ڪلامش‌همین بود وبلند میفرستاد... 🕊 @ZendegiShohadayii
~🕊 ✨_از هوایے تنفس میکنید که بوے شهدارا میدهد`.. ✨_درزمینے راه میروید که از خون شهدا گلگون است!' ✨_واین شهیدان برهمه اعمال شما ناظرند🍃 @ZendegiShohadayii
❲🕊🌱❳ 🥀 🎤پرسیدند حرفی باشهدا داری؟ 💠گفت :شهدا شرمنده ایم! 💠اما نگفت شهدا شرمنده ایم که به وصیت شما عمل نمی کنیم ..... 💠شهدا شرمنده ایم که در برابر بدحجابی ها بی تفاوت هستیم..... 💠شهدا شرمنده ایم که بعضی ها غیرتشان را ازدست داده اند.... 💠شهدا شرمنده ایم که دیگر فرقی میان آقا و خانم نمانده..... 💠شهدا شرمنده ایم که از شما مینویسیم اما در عمل عاجزیم.... 💠شهدا شرمنده ایم که فقط ادعا داریم.... 💠شهدا شرمنده ایم که به جز شرمندگی خیلی ازکارها ازدستمان بر می آید اما انجام نمی دهیم! 💠شهدا شرمنده ایم که بعد ازشما فقط شرمنده ایم..... 💠شهدا واقعا شرمنده ایم ! 💠شهدا آنقدر شرمنده ایم که حتی از گفتن این جمله شرمنده میشویم.... 💠شهدا ما شرمنده ایم که فقط شرمنده ایم...... 💠شهداااااااااا 💠صدایمان را دارید؟! 💠ما فقط شرمنده ایم که رهرو راهتان نیستیم همین ! 😔 •┈┈••✾🍃🌹🍃✾••┈┈• •| |• @ZendegiShohadayii
🌺﷽🌺 🌿 وقتی ازش سوال می کردم چرا میری سوریه ، می گفت : شهرکهای شیعه نشین در محاصر هستند ، فرزندان موسی بن جعفر علیه السلام 😔 هروقت دربارش حرف میزد امکان نداشت که چشمهاش پر اشک نشه. 😔🌹😭 بابغض می گفت: بازحمت براشون آذوقه میفرستادیم، ولی می گفتن ما فقط امنیت برای خانواده هامون می خواهیم .😔 وقتی فاطمه بهش می گفت : بابا بمون پیشمون💕😭 می گفت: شما اینجا امنیت دارید کسی شمارو اذیت نمی کنه ، ولی بچه های شیعه اونجا ازاین نعمت محرومند.😔 گاهی ازش درمورداین شهرک ها سوال می کردم می گفت عذاب وجدان دارم که چرا اینجاهستم...... درواقع زمانی که اینجا بود ،در واقع نبود، تمام فکرش آزادی این شهرک های شیعه نشین بود...😔💐 🍃به نقل از مادربزرگوار شهید 🌷 🌿 @ZendegiShohadayii
ــــــــــــــــــــ''🍒🏓'' گناه ڪه‌کردیم آن را به حساب جوانی نگذاریمـ میشود جوانی ڪرد به عشق مهدے(عج) به شهادت رسید فدای مهدے(عج) @ZendegiShohadayii
🖇🌿' حاجے....!-📞- گرد‌و‌غبار‌بلند‌شدہ-🌪- و‌باید‌پرید !-🕊- الان‌وقتشہ...-💪🏿- اگہ‌نپریم‌جا‌مے‌مونیم !-🐾- بہترین‌فرصت‌الانہ...-⚡️- اگہ‌بمونیم‌باختیم... !-🔥- 💚" @ZendegiShohadayii
⇠[🕊🌿] بہ‌ یکے از دوستاش‌ گفتم: جملہ‌اۍ‌از شهید‌ بہ‌ یاد دارید؟! گفت: یکبار کہ‌ جلوۍ دوستانم‌ قیافہ‌ گرفتہ‌ بودم ابراهیم‌ کنارم‌ آمد و آرام‌ گفت: نعمتے‌ کہ‌ خداوند‌ بہ‌ تو‌ داده بہ‌ رخ‌ دیگران‌ نکش...‼️ 🌿 @ZendegiShohadayii