eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.5هزار عکس
7.7هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6050734877039395574.mp3
6.27M
#سفر_پرماجرا ۲۲ به دیگران سخت نگیر❗️ فشاری که با سخت گیریِ بی مورد، بر دیگران وارد می کنی؛ درحقیقت فشارِ نَفْس خودته که داری بهشون منتقل میکنی! این فشارها بعداً به خودت برمیگرده👆👆 🎤🎤 #استاد_شجاعی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عادت_داشت_کارهای_خوبش_پنهان_بمونه 🌷| رفته بودیم #اردوی مشهد🚎 من فقط تونسته بودم هزینه اردو رو #فرا
✍ خاطره شهید #فاطمیه بود و مکان هیاتمون هنوز معلوم نشده بود، همه نگران و دنبال یه جایی بودن که بشه چندنفر بشینن و با #حضرت_زهرا (س) و روضه بی بی انس بگیرن. به همه #خدام پیامک داده بود: بچه ها عیبی نداره اگه جا نداریم، #مادرمون حضرت زهرا هم جا نداشت. برای گریه کردن میرفت #بیرون مدینه گریه میکرد. #شهید_علی_خلیلی🌷 #شهید_امر_به_معروف 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✿پشت در میزدند #مادر را ❧بی خبر #میزدند مادر را💔 ✿یک نفر بود #پشت_در امّا ❧چهل نفر میزدند #مادر_را😭 ◈مادر ••• دو بخش دارد(ما+در) ما هرچه میکشیم از #بخش_دوم استـ😭ــ #شهادت_مظلومانه_حضرت_فاطمه(س) تسلیت باد🏴 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_216278567158284463.mp3
19.78M
⚫️ روضه صوتی " نَاحِلَةَ الْجِسْمِ یَعنی ... " 🎤 حامد زمانی 🎤 عبدالرضا هلالی التماس دعا 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
تو قرار منی زهرا.mp3
7.5M
🎧 زمینه بسیار دلنشین 🎼 تو قرار منی زهرا کس و کار منی... 🎤 #سیدرضا #نریمانی 🌙 شهادت حضرت زهرا (س) 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
°•●برای فاطمیه باید از ازدحام گذشت از میان نامردمانی رد شد که شانه به شانه خانه‌ای را...❌نه! کوچه‌ای را... ❌نه! محله‌ای را محاصره کرده‌اند😔 °•●برای باید گریست😭 باید که جان داد💔 و دوباره جان دیگری قرض گرفت و نیز دوباره ... و دیگر بار و هزاران بار... °•●باید یکی یکی از میانشان👥 گذشت و خود را به خانه‌ای🏚 رساند که در 🔥 است. °•●برای فاطمیه باید خود را برای یاری، به رساند که او را با دستان بسته، کشان کشان به " " می‌برند😭 °•●برای فاطمیه باید از دفاع کرد آن‌هم با زبانی که بسته است🚫 و حلقومی که در زندان ، گرفتار شده است... °•●فرارسیدن ایام مظلومانه (سلام الله علیها) را محضر مبارک امام زمان (علیه السلام) تسلیت عرض می نماییم🏴 و همه باهم به نیت تعجیل در آن حضرت می فرستیم. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
فرماندهان گردان #یازهرا.. #شهید محمد رضا تورجی زاده دفاع مقدس #شهید مسلم خیزاب مدافع حرم هر دو #عا
💠شهید #محمد_رضا_تورجی_زاده پشت بیسیم📞 چه خواند که حاج #حسین_خرازی از هوش رفت⁉️ 🌷خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر🕊 شده بودند خیلی #مجروح شده بودند. حاجی بی قرار بود اما به رو نمی آورد خیلی ها داشتند باور می کردند اینجا #آخرشه یه وضعی شده بود عجیب تو این گیر و دار حاجی اومد بیسیم چی📞 را صدا زد، حاجی گفت هرجور شده با بیسیم #تورجی_زاده را پیدا کن 🌷( شهید تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا) مداح🎤 بااخلاص و از بچه های لشکر بود. خلاصه #محمدرضا رو پیدا کردند، حاجی بیسیم را گرفت با حالت بغض و گریه😢 از پشت بیسیم گفت محمدرضا چند خط روضه #حضرت_زهرا(س) برام بخون. 🌷محمدرضا فقط #یک_بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت😨 خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگند✊ خط را #گرفته_بودند عراقی ها را تارومار کردند... ⭕️محمدرضاتورجی زاده خونده بود: 🔸در بین آن دیوار و #در 🔸زهرا صدا می زد پدر😭 🔹دنبال #حیدر می دوید 🔹از پهلویش خون💔 می چکید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
10.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📎 پیشنهاد دانلود مصاحبه با مادر شهید محمدرضا تورجی زاده🌷 و مداحی شهید تورجی زاده از پشت بیسیم برای شهید حسین خرازی🌷 📎حلالیت طلبیدن شهید از همرزمانش #بسیار_زیبا👌👌 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬کلیپ| 👆👆 شهیدی که با بستن سربند یا زهرا ماجرای کوچه برایش تکرار شد 🌷 اسم جهادی: حسین نصرتی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
✫⇠اینک شوڪران ✫⇠ #خاطرات_شهید_منوچهر_مدق به روایت همسر(فرشته ملکی) 3⃣4⃣ #قسمت_چهل_وسوم 💞{ سخت تر
﴾﷽﴿ 📚 ✫⇠ به روایت همسر(فرشته ملکی) 4⃣4⃣ 💞ﺑﻪ ﻧﺎدر ﮔﻔﺘﻢ ﻫﺮ ﺟﻮر ﺷﺪه ﭘﻮل را ﺟﻮر ﮐﻨﺪ. ﺣﺘﯽ اﮔﺮ ﻧﺰول ﺑﺎﺷﺪ.ﻧﮕﺬاﺷﺘﯿﻢ ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﺑﻔﻬﻤﺪ، وﮔﺮﻧﻪ ﻧﻤﯽ ﮔﺬاﺷﺖ ﯾﮏ ﻗﻄﺮه آﻣﭙﻮل ﺑﺮود ﺗﻮي ﺗﻨﺶ. اﻣﺎ اﯾﻦ داروﻫﺎ ﻫﻢ ﺟﻮاب ﻧﺪاد. آﻣﺪﯾﻢ ﺧﺎﻧﻪ.ﺑﻌﺪ از ﻇﻬﺮ از ﺑﻨﯿﺎد ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ آﻣﺪﻧﺪ. ﺑﺮاﯾﻢ ﻏﯿﺮ ﻣﻨﺘﻈﺮه ﺑﻮد. ﭘﺮوﻧﺪه ﻫﺎي ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ را ﺧﻮاﻧﺪﻧﺪ و ﮔﻔﺘﻨﺪ « می‌خواهیم شما را بفرستیم لندن.» یعنی تمام.همیشه این طور دیده بودم. منوچهر گفت: :من را چه به لندن؟ دلم پر میزند بروم بقیع، بروم دوکوهه. آن وقت می خواهید من را بفرستید لندن؟" اصرار کردند که «بروید، خوب می‌شوید و سلامت برمیگردید.» منوچهر گفت: «من جهنم هم بخواهم بروم. همسرم را با خودم باید ببرم.» قبول کردند. 💞ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﺴﺘﻢ ﺣﺮف ﺑﺰﻧﻢ ﭼﻪ ﺑﺮﺳﺪ ﺑﻪ اﯾﻦ ﮐﻪ ﺷﻮﺧﯽ ﮐﻨﻢ. ﻫﻤﻪ ﻗﻄﻊ اﻣﯿﺪ ﮐﺮده ﺑﻮدﻧﺪ. ﭼﻨﺪ روز ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻓﺮﺻﺖ ﻧﺪاﺷﺘﯿﻢ. لباس هاش را عوض کردم که در زدند. فریبا گفت: «آقایی آمده با منوچهر کار دارد.» چادرم را سر کردم و در را باز کردم. مردی «یاالله» گفت و آمد تو. علی را صدا زدم. بیاید ببیند کیست. دیدم آمده کنار منوچهر نشسته یک دستش را گذاشته روی سینه منوچهر و یک دستش را روی سرش و دعا میخواند. من و علی بهت زده نگاه می کردیم. آمد طرف ما پرسید «شما خانم ایشان هستید.؟» گفتم: بله گفت: ببین چه میگویم. این کارها را مو به مو انجام می دهی. چهل شب عاشورا بخوان. «دست راستش را با انگشت اشاره به صورت تاکید بالا آورد» با صدتا لعن و صدتا سلام. اول با دو رکعت نماز حاجت شروع کن. بین دعا هم اصلا حرف نزن. 💞زانوهام حس نداشت. توی دلم فقط امام زمان را صدا میزدم. آمد برود، دویدم دنبالش. گفتم «کجا میروید؟ اصلا از کجا آمدید.؟» گفت: «از جایی که دل آقای مدق آن جاست.» می لرزیدم. گفتم «شما من را کلافه کردیدو بگویید کی هستید.» لبخند زد و گفت « به دلت رجوع کن.» و رفت. 💞با علی از پشت پنجره توی کوچه را نگاه کردیم. از خانه که رفت بیرون یک خانم همراهش بود. منوچهر توی خانه هم او را دیده بود. ما ندیده بودیم. منوچهر دراز کشید روی تخت، پشتش را کرد به ما روی صورتش را کشید و زار میزد. تا شب نه آب خورد نه غذا. فقط نماز میخواند. به من اصرار کرد بخوابم. گفت حالش خوب است. چیزی نمی شود .. ...🖊 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh